ناگفته های تاریخی کتیبه های باستانی فارس از زانو زدن ۲ امپراتور روم جلوی شاهنشاه ایرانشهر که باید بدانید

ناگفته های تاریخی کتیبه های باستانی فارس از زانو زدن ۲ امپراتور روم جلوی شاهنشاه ایرانشهر که باید بدانید

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم یکی از آثار بازمانده از دورهٔ ساسانی است که در محوطهٔ نقش رستم و در ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ بر سینهٔ صخره‌ای تراشیده شده که طول آن نزدیک به ۱۱ متر و عرضش ۵ متر می‌باشد. به گزارش اول فارس، در این نقش، شاپور اول رو به چپ می‌نگرد، و گیسوی افشان و پشت سر […]

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم یکی از آثار بازمانده از دورهٔ ساسانی است که در محوطهٔ نقش رستم و در ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ بر سینهٔ صخره‌ای تراشیده شده که طول آن نزدیک به ۱۱ متر و عرضش ۵ متر می‌باشد.

به گزارش اول فارس، در این نقش، شاپور اول رو به چپ می‌نگرد، و گیسوی افشان و پشت سر ریخته و ریش مجعدِ از حلقه گذرانده دارد؛ گردنبندی حلقه حلقه‌ای بر گردن افکنده، و گوشواری از گوش آویخته‌است. جامهٔ وی عبارت است از نیم‌تنه‌ای تنگ و پرچین و کمردار، شلواری که بر روی ساق چین خورده، و ردائی که در جلو سینه با دو حلقه به هم وصل است و در پشت، افشان به دست باد سپرده شده. دیهیم روی تاج نوارهای بلند و پرچین دارد که به پشت افتاده و افشان شده‌است. شاپور را از روی سکه‌هایش و مجسمه‌اش در غار شاپور کازرون و نقشش بر جامی نقره‌ای می‌شناسیم و می‌دانیم تاجی کنگره‌دار بر سر می‌گذارده‌است. در اینجا وی را با همان تاج و گوی بزرگ شاهنشاهی می‌بینیم که به صورت بسیار برجسته کنده‌کاری شده‌است.

شاپور یکم دومین شاهنشاه ایرانشهر از دودمان ساسانی بود که پس از مرگ پدرش، اردشیر بابکان، مؤسس شاهنشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی به فرمانروایی رسید. وی پیش از رسیدن به شاهنشاهی به‌عنوان نایب‌السلطنه در نبردهای زیادی علیه اشکانیان شرکت جست و توانست جایگاه رفیعی در نزد پدرش پیدا کند.

پس از مرگ اردشیر، شاپور زمام امور را در دست گرفت و در ابتدای سلطنت خویش با دعوت دینی مانی رو به رو شد؛ و به سبب اینکه وی در سیاست خویش از تسامح دینی استفاده می‌کرد، از او حمایت نمود؛ و در نهایت توانست از شیوه‌های نوین مانی برداشت‌های لازم را داشته باشد و در وحدت حکومت از وی استفاده نماید. در خصوص اداره اوضاع دینی کشور می‌توان گفت که شاپور همانند پدر خویش توانایی اداره این امور را نداشته‌است بنابراین اداره کلیه این امور را با قدرت تصمیم‌گیری آزاد کاملاً به عهده یک روحانی به‌نام کرتیر گذاشته بود و کرتیر هم قوانین مذهبی جدیدی را برای حکومت ساسانی تصویب نمود.

طرحی از سکهٔ دستهٔ سوم اردشیر بابکان؛ شمایل اردشیر و پسرش شاپور بر روی سکه؛ نمایی از آذرگاهی افروخته بر پشت سکه

نبرد اِدِسا بخشی از جنگ‌های ایران و روم بود که در سال ۲۶۰ میلادی بین شاپور یکم، شاهنشاه ساسانی و والرین امپراتور روم در مکانی به نام ادسا در ترکیه امروزی روی داد. پانزده سال پس از آخرین جنگ ایران و روم، رومی‌ها به فرماندهی امپراتور جدید خود، والریانوس، که سالخورده بود، به جنگ با ساسانیان آمدند، ولی سپاهیان ساسانی آنان را محاصره کرده، والرین و بسیاری از سناتورها و افسران ارشد او کشته شده یا به اسارت درآمدند.

سپس، به پیشروی در آسیای صغیر ادامه داد و شهرهای قیصریه و کاپادوکیه را نیز تسخیر کرد. اما، پس از آن، شاپور درگیر جنگ فرسایشی با اذینه، شاه پالمیرا (تدمر) شد که از ۲۶۰ تا ۲۶۴ میلادی طول کشید و تلفات و خسارات زیادی بر سپاه ساسانی وارد کرد و نهایتاً، سبب از دست رفتن انطاکیه و قسمتی از ارمنستان بزرگ شد.

نقش‌برجسته پیروزی شاپور بر امپراتوران روم در نقش رستم

پس از نبرد ادسا، شاپور همه اسرا را به ایالت خوزستان تبعید کرد و با استفاده از سربازان و مهندسان رومیِ به‌اسارت درآمده، آغاز به ساخت و ساز بناها و راه‌ها کرد، که از جمله این ساخت‌وسازها می‌توان به ساخت بنای پل شوشتر، سد شادُروان، پل قدیم دزفول و شهرهای جدید اشاره کرد. همچنین، شاپور دستور داد چندین کتیبه و نقش برجسته از جمله کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت برای نمایش پیروزی‌های وی بر رومیان در مناطق مختلف حجاری شود.

شاپور یکم ساسانی که در جنگ با رومیان بر والرین قیصر روم چیره گشت به موجب نقش‌های به جای مانده از این پیروزی، اطلاعات زیادی دربارهٔ وی در تاریخ ایرانیان، رومیان و سریانیان ثبت شده‌است. 

آمین مارسلن اهل انطاکیه اورونتس بود و به ادامه نگارش تاریخ معروف تاریخ تاسیتوس پرداخت و تنها جنگ‌های ایران و روم در قرن ۴ را از دیدگاه خود نوشت. از تاریخ او تنها مجلدات ۱۴ تا ۳۱ باقی‌مانده که مشتمل بر وقایع سال‌های ۳۵۳ تا ۳۷۸ م است.

آمین مارسلن خود در جنگ‌های ایران و روم، به ویژه در جنگ سال ۳۶۳ م حضور داشته و اطلاعات بسیار مهمی دربارهٔ ایران و ایرانیان بر گزارش خود افزوده‌است. وی مدعی بود که به بایگانی شاهنشاهی ساسانی دسترسی داشته‌است.

کتیبه‌ها و تاریخ‌نگاری ساسانی

بازمانده‌های متنی، کتیبه‌ها، چرم‌نبشته‌ها، پاپیروس‌ها و سفالینه‌های منقوش به چند زبان و خط را شامل می‌شود. از بازمانده‌های متنی مربوط به نبرد می‌توان از، کتیبه‌های شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت نام بُرد.

گزارش‌ها به متونی گفته می‌شود که به زبان‌ها و در دوره‌های گوناگونی نوشته شده‌اند. شایان ذکر است که اساس نوشته‌های همهٔ تاریخ‌نگاران مسلمان (تاریخ‌های عربی و فارسی)، خدای‌نامه‌های رسمی دربار ساسانی بوده‌است که این خدای‌نامه‌ها نیز از رویدادهای مندرج در سالنامه‌های رسمی دربار ساسانی به‌عنوان منبع بهره برده‌اند. خدای‌نامه در اواخر عصر ساسانی به زبان پارسی میانه تدوین شده‌بود. عنوان ترجمهٔ این کتاب به زبان عربی زیر نام سیر الملوک العجم و در فارسی شاهنامه بوده‌است. امروزه هیچ‌یک از ترجمه‌های مستقیم عربی خدای‌نامه و نیز اصل متن پارسی میانهٔ خدای‌نامه در دست نیست.

(از ورسای) بخش‌های آسای کتیبه سه زبانی شاپور یکم (فارسی میانه، پارتی و یونانی) را که دربارهٔ گزارش اقدامات اوست به آلمانی برگرداند و همچنین ام. اشپرنگلینگ-هینزن (از مونستر) ترجمهٔ گزیده‌هایی مهم از نوشته‌های عربی و سریانی را به انجام رساند.

شاپور یکم در ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی سری دوم از جنگ‌هایش علیه امپراتوری روم را آغاز کرد. او در این جنگ‌ها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کرد و یک ارتش قوی رومی را در نبرد بربلیسوس شکست داد و استان‌های شرقی انطاکیه (انتیوش) را به چنگ آورد.

ارمنستان بزرگ از زمان اشکانیان از عوامل عمدهٔ بروز اختلاف و آغاز جنگ و درگیری میان ایران و روم بود. موقعیت ارمنستان که در شمال غربی ایران در منطقه‌ای کوهستانی قرار داشت، برای هر دو سو از نظر نظامی بسیار مهم بود. روم با در دست داشتن ارمنستان می‌توانست هر وقت که بخواهد ایران را از شمال غرب و غرب مورد تاخت و تاز قرار دهد و با تصرف راه‌های نظامی آن، ایران را از ذخایر نظامی خود در شرق محروم سازد، چرا که پایتخت شاهنشاهی ساسانی در تیسفون در کنار رود دجله و فرات جای داشت. ارمنستان برای دولت ایران سر پل مهمی بود که از آن طریق می‌توانست به آسیای صغیر حمله کرده و خود را به دریای سیاه برساند. با پشتیبانی دولت روم، ارمنستان در سال ۲۵۳ میلادی کوششی برای بازیابی استقلال ازدست‌رفتهٔ خود کرد. اما سپاه شاپور در دفع این اقدام با قاطعیت عمل کرد و تا چندین سال پس از مرگ او نیز تیرداد پسر خسرو و مدعی تاج و تخت ارمنستان، برای تجربهٔ تازه‌ای در این زمینه جرأت نیافت. از دست دادن ارمنستان برای روم شکستی بزرگ بود. گرجستان نیز که در گذشته متحد روم و ارمنستان بود، در این دوران از شاپور شکست خورد و آن‌گونه که از رویدادنامه‌های گرجی برمی‌آید، پسری از وی به نام مهران سوم، بنیان‌گذار خسرویانی‌ها در گرجستان شد که بعدها آیین مسیحیت را برگزیدند. پیروزی بر گرجستان و ارمنستان و رفع هرگونه دغدغه از جانب آن نواحی، شاپور را به یورش به سوریه هم تحریک کرد.

با اینکه حملاتی به مرزهای شرقی ساسانیان صورت گرفت، اما شاپور از جنگ در جبههٔ غربی منصرف نشد و نصیبین در سال ۲۵۴ میلادی و دورا اروپوس را در سال ۲۵۶ میلادی به تصرف خود درآورد. در سال ۲۵۸ میلادی شاپور زمان را برای جنگ با روم مناسب دید، چرا که ارتش روم در مرزهای شمالی امپراتوری روم در اروپا به شدت درگیر نبرد با ژرمن‌ها بود. در مرکز نیز تغییرات مداوم امپراتوران، قدرت روم را ضعیف کرده بود. در این زمان یک پناهنده سریانی از انطاکیه به نام کوریادس که شاپور به او وعدهٔ امپراتوری روم را داده بود، حاضر شد سپاه شاپور را تا انطاکیه راهنمایی کند. گویا شاپور می‌خواست انطاکیه را پایگاه استواری برای تاخت آوردن به روم سازد.وی از سوریه تا پای دیوار انطاکیه پیش رفت و در کاپادوکیه نیز تاخت و تاز کرد. پسر وی، هرمزد اردشیر، در آن نواحی شهر طوانه و قیصریه را گرفت و غنایم بسیار از خزانه‌های فرمانروایان این نواحی را به دست آورد. در سال ۲۶۰ میلادی، شهر انطاکیه توسط سپاهیان شاپور به محاصره درآمد و امپراتور والرین تصمیم گرفت این شهر مهم را باز پس گیرد که در نتیجهٔ آن جنگی درگرفت. این بار والرین تصمیم گرفت برای مقابله با شاپور، عملیاتی دیگر را برای جنگ با او انتخاب کند.

این جنگ پیامدهای بسیار برجسته‌ای داشت. والرین به همراه ۲۰هزار تن از سربازان و افسران ارشد خود به اسارت گرفته شد. این شکست سنگین سپاه روم، سبب سقوط آسیای غربی به دست سپاه ساسانی شد. شاپور در ۲۶۰ میلادی، آسیای صغیر را نیز به چنگ آورد و چنان‌که مورخان نوشته‌اند، تا سال‌ها در آسیای غربی و آسیای صغیر بدون مزاحمت جدی به تاخت و تاز سرگرم بود. حال آنکه رومی‌ها به دلیل ضعف داخلی قادر به بیرون کردن او از مرزهای شرقی خود نبودند.[۳۹] شاپور از مباهات دربارهٔ این پیروزی هرگز خسته نشد. به گفتهٔ خودش، او به دنبال شکست دادن والرین در ادسا، توانست ۳۷ شهر در ایالات سوری از جمله کیلیکیه را به چنگ آورد. افزون بر آن، گویا کار به تسخیر دوبارهٔ انطاکیه، کشیده شده بود. همچنین شکست والرین و اسارت او در جنوب امپراتوری، سبب ضعف قدرت سیاسی روم در دیگر نقاط امپراتوری شد، به گونه‌ای که ژرمن‌ها از آلپ گذشته و به شمال ایتالیا تاختند و گوت‌ها نیز با گذر از دانوب، یونان را به چنگ آوردند.

شاپور پس از اسارت والرین، یکی از بزرگان انطاکیه به نام سیریادیس را به امپراتوری روم برگزید. سپس از فرات گذشت و در آسیای صغیر به پیروزی‌های چشمگیری دست یافت، شهر مازاکا در کاپادوکیه را به دست آورد و چون از کاپادوکیه و نقاط دیگر آسیای صغیر فراغت یافت، در صدد فتح تدمر (پالمیرا) برآمد. تدمر که بر سر راه میان‌رودان به دمشق جای داشت، به‌دست امپراتور روم دقیانوس بنا شده بود و همین موقعیت جغرافیایی، موجب گسترش بازرگانی آن شهر گردیده بود. بازرگانان کالاهای خود را در این شهر متمرکز ساخته، از آنجا به نقاط مختلف بازارهای شرق می‌فرستادند.

نبرد ادسا و اسارت والرین

امپراتور والرین در سال ۲۵۳ میلادی بر تخت نشست. والرین، امپراتور شصت ساله، با تجهیز سپاهی بزرگ از جنوب اروپا به انطاکیه رفت تا شکست پیشین در برابر ساسانیان را جبران کند. والرین به سرعت در سال ۲۵۹ میلادی انطاکیه را از ساسانیان پس گرفت و برای جشن گرفتن این پیروزی آغازین خود، سکه‌های پیروزی ضرب کرد. خیلی زود ثابت شد که این جشن زودهنگام بوده، چرا که والرین تنها با سربازان درجه دوم پادگان ساسانیان مقابله کرده بود. شاپور در حقیقت سواره‌نظام و ارتش اصلی خویش را حفظ کرده بود. در این نبرد که در نزدیک شهر ادسا روی داد، والرین بدون این که جانب احتیاط را رعایت کند، نیروی پیاده‌نظام خود را نزدیک ادسا مستقر کرد که یک منطقه مسطح و ایده‌آل برای عملیات سواره نظام بود. این همان منطقه‌ای بود که بیش از دویست سال پیش سربازان کراسوس به دست سواره‌نظام اشکانیان در نبرد حران نابود شده بودند.

سپاه روم با این که عظیم‌تر از لشکر ایران بود، هرچه تلاش کرد نتوانست از محاصره خلاص شوند. والرین تلاش کرد با دادن غرامت و تاوان، شاپور را به صلح راضی کند، ولی پیشنهادش رد شد و او ناچار به جنگیدن شد، ولیکن نتوانست محاصره را بشکند. در این میان سربازان او سر به شورش برداشتند و او ناچار به گریختن شد، ولی در هنگام گریز، با بخش عمدهٔ سپاهش به دست شاپور اسیر شدند. والرین، به همراه صاحب‌منصبان لشکری و کشوری، فرمانروایان ایالات، سناتورها و افسران ارشد توسط ایرانیان به اسرات درآمدند و به قلمروی ساسانیان تبعید شدند. پس از اسارت والرین، احتمالاً در سال ۲۶۰ میلادی شهرهای رومی بسیاری از جمله انطاکیه به قلمرو ساسانیان درآمدند.

شاپور در سنگ‌نبشته خود در کعبه زرتشت، خبر از طیف وسیعی از زندانیان رومی که از تمام امپراتوری آمدند می‌دهد: «والریانوس قیصر به پذیره ما آمد و با او بود از سرزمین ژرمانیا، از سرزمین ریشیا، از سرزمین نیرکوس، از سرزمین داکیا، از سرزمین پندانیا، از سرزمین میسیا، از سرزمین آستاریا، از سرزمین هیسپانیا، از سرزمین افریقا، از سرزمین تراکیا، از سرزمین بوتنیا، از سرزمین آسیا، از سرزمین پامپیا، از سرزمین آسوریا، از سرزمین لوکونیا، از سرزمین گلاتینا، از سرزمین لوکیا، از سرزمین کیلیکیه، از سرزمین کاپادوکیه، از سرزمین فریگیا، از سرزمین سوریه، از سرزمین فنیقیه، از سرزمین یهودیا،[پانویس ۱۶] از سرزمین ارابیا، از سرزمین مورن، از سرزمین روتاس، از سرزمین اسنیوس و از سرزمین میانرودان، سپاهی هفتاد هزارنفر؛ و در آن سوی حرّان و رها حمله بزرگی بر والریانوس قیصر بود(=شد)».

والرین پس از تسلیم، به اسارت شاپور درآمد و در خدمت شاپور بود و شاه ایران از او به عنوان خدمتکار استفاده می‌کردداستان‌هایی دربارهٔ اسارت والرین وجود دارد، یکی از آن‌ها این است که شاپور هنگام سوار شدن بر روی اسب پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشته، این داستان شاید درست باشد، اما دباغی کردن جسد والرین و پرکردن آن توسط کود حیوانی به دستور شاپور احتمالاً درست نیست.

شیوهٔ به اسارت درآمدن والرین توسط ساسانیان به گونه‌های متفاوتی آمده‌است، که توسط برخی از تاریخ‌نگاران ثبت شده‌است.

تاریخ‌نگارانی هستند که می‌گویند والرین با میل و رغبت خود به اسارت درآمده‌است، زیرا در طول اقامت خود در ادسا، سربازان رومی به دلیل گرسنگی شورش کرده بودند. آن‌ها پس از آن شورش به دنبال از بین بردن امپراتور خود درآمدند؛ و او از ترس شورش سربازان خود، به سمت ساسانیان فرار کرد زیرا ممکن بود توسط مردم و سربازان خود کشته شود.

والرین خود و سپاهیانش را تسلیم دشمن کرد در زمانی که قدرت ارتش رومی را در دست داشت. سربازان فرار و خیانت را از وی آموختند، و تنها چند دسته از آن‌ها فرار کردند. امپراتور در جنگ به اسارت ایرانیان درآمد یا اینکه با میل خود تسلیم آنان شد ولی شاپور غیرمحترمانه با او رفتار کرد.

این جنگ پیامدهای بسیار برجسته‌ای داشت. والرین به همراه ۲۰هزار تن از سربازان و افسران ارشد خود به اسارت گرفته شد. این شکست سنگین سپاه روم، سبب سقوط آسیای غربی به دست سپاه ساسانی شد. شاپور در ۲۶۰ میلادی، آسیای صغیر را نیز به چنگ آورد و چنان‌که مورخان نوشته‌اند، تا سال‌ها در آسیای غربی و آسیای صغیر بدون مزاحمت جدی به تاخت و تاز سرگرم بود. حال آنکه رومی‌ها به دلیل ضعف داخلی قادر به بیرون کردن او از مرزهای شرقی خود نبودند. شاپور از مباهات دربارهٔ این پیروزی هرگز خسته نشد. به گفتهٔ خودش، او به دنبال شکست دادن والرین در ادسا، توانست ۳۷ شهر در ایالات سوری از جمله کیلیکیه را به چنگ آورد. افزون بر آن، گویا کار به تسخیر دوبارهٔ انطاکیه، کشیده شده بود. همچنین شکست والرین و اسارت او در جنوب امپراتوری، سبب ضعف قدرت سیاسی روم در دیگر نقاط امپراتوری شد، به گونه‌ای که ژرمن‌ها از آلپ گذشته و به شمال ایتالیا تاختند و گوت‌ها نیز با گذر از دانوب، یونان را به چنگ آوردند.

شاپور پس از اسارت والرین، یکی از بزرگان انطاکیه به نام سیریادیس را به امپراتوری روم برگزید. سپس از فرات گذشت و در آسیای صغیر به پیروزی‌های چشمگیری دست یافت، شهر مازاکا در کاپادوکیه را به دست آورد و چون از کاپادوکیه و نقاط دیگر آسیای صغیر فراغت یافت، در صدد فتح تدمر (پالمیرا) برآمد. تدمر که بر سر راه میان‌رودان به دمشق جای داشت، به‌دست امپراتور روم دقیانوس بنا شده بود و همین موقعیت جغرافیایی، موجب گسترش بازرگانی آن شهر گردیده بود. بازرگانان کالاهای خود را در این شهر متمرکز ساخته، از آنجا به نقاط مختلف بازارهای شرق می‌فرستادند.

رنگ سبز پادشاهی پالمیرا

رنگ زرد مناطق امپراتوری روم تحت اختیار اذینه

هنگامی که شاپور در راه شامات بود، اذینه حکمران تدمر تحفه‌ها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد. اما به گونه‌ای که نوشته‌اند، پادشاه ساسانی پیشکش‌های وی را نپذیرفت و فرستادگان وی را به فرات انداخت. این کار برای اذینه گران تمام شد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمی‌گشت، گروهی از عربان به فرمان اذینه بار و بنهٔ او را به غارت بردند و سپاهیان ایران با تحمل رنج و سختی فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند.در نیمه دوم سال ۲۶۰ اولین ضدحمله را به ساسانیان وارد کرد. موفقیت‌های نظامی مذکور در بین‌النهرین بخشی دیگر از جنگ با ساسانیان است، که اوذینه همراه با واحدهای پالمیری و قوای رومی به دستور قیصر گالینوس به انجام رساند. افزون بر آن، اذینه به تعقیب آنان شتافت، تیسفون را به محاصره درآورد، پس از آنکه زیان‌های فراوانی به آن شهر وارد آورد، بیشتر شهرهای شامات را از فرمانروایان ایرانی گرفت، با گالینوس فرزند والرین، که به امپراتوری روم رسیده بود، متحد شد و دولت روم به او لقب اگوستوس داد. اینکه سرزمین‌ها و شهرهای متصرفی شاپور فقط در مدت کوتاه در دست ساسانیان باقی ماند، مربوط به حملات اذینه بود. وی به سفارش و دستور رومی‌ها منافع قدرت غربی در برابر دعاوی ساسانیان حفظ می‌کرد. اذینه پالمیری، که از طرف امپراتور گالینوس اختیارات تام داشت، به‌خصوص شرکت دادن اذینه در سرکوب تجاوزاتی که علیه گالینوس پیش از این صورت گرفته بود، موجب شد که قیصر به این حکمران پالمیری برای جنگ‌های بعدی در شرق قدرت کامل تفویض کند.

ساسانیان بدون هیچ نتیجه‌ای تا سال ۲۶۵ جنگ خود با پالمیرا را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید و زن او به نام زنوبی به همراه پسرش وَهب‌اللات، زمام امور را در دست گرفتند.

برخی از محققان ادعا شاپور مبنی بر اینکه؛ والرین و برخی از ارتش روم را به شهر بیشاپور، جایی که آن‌ها در شرایط نسبتاً خوبی زندگی می‌کردند فرستاد. شاپور سربازان باقی‌مانده را در طرح‌های مهندسی و توسعه شهرسازی استفاده کرد، زیرا رومیان کاسب و صنعتگران ماهری بودند. بند قیصر (سد سزار) یکی از ساخته‌های مهندسان رومی واقع در نزدیکی شهرستان باستانی شوش است.

شاپور چون علاقه زیادی به عمران و آبادانی داشت و اسرای رومی هم در معماری و مهندسی دستی توانا داشتند، آنان را به کار سدسازی و راه‌سازی و ساختمان‌سازی گماشت و حتی والرین را هم به ساختن سدی (بند قیصر) در نزدیکی شوشتر (شوستر) فرستاد. شاپور چندین شهر احداث کرد و از شهرهای مهمی که بنا نمود؛ شهر بیشاپور در نزدیکی کازرون، شهر جندی‌شاپور در دزفول و شهر نیشاپور در خراسان بود. سپس شاپور بعد از این فتح، سیریادس یکی از سرداران پناهنده رومی را به امپراتوری روم برگزید و لقب قیصری به او داد و والرین را مجبور کرد که به زانو درآمده و تکریم امپراتور جدید روم را به جا آورد. والرین ظاهراً تا پایان عمر در اسارت شاپور ماند و پسرش، گالینوس، هم که در روم جای او را گرفت. شاپور، والرین را با مقامات و افسران ارشد در شهر جندی‌شاپور سکونت داد.

این رویداد به گونه‌ای که از نوشته‌های مورخان دیده می‌شود، گویای رفتار سخت و بی‌رحمانه شاپور با امپراتور اسیرشده بوده‌است. توضیح آنکه شاپور او را به بندگی و خدمت‌گذاری واداشت و دست‌های او را زنجیر کرده، هنگام سوارشدن پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشت. رفتار وحشیانه شاپور با امپراتور والرین او را بسیار ناراحت و خسته کرده به‌طوری‌که به شاپور پیشنهاد غرامت فراوان داده‌است، شاپور از این پیشنهاد بسیار عصبانی شده و دستور به ذوب کردن سکه‌های طلا را داد. سپس والرین را مجبور به خوردن آن کرد، گویا امپراتور بعد از این عمل کشته شد. سپس به دستور شاپور پوست او را کنده و از کود دامی پر کرده و در معبدی پارسی به یادگاری حفظ و نگاه داشتند.

ادوارد گیبون درستی این داستان را زیر سؤال می‌برد. او می‌افزاید هر سرنوشتی که وی در ایران بدان دچار شد، این یک چیز قطعی است که وی تنها امپراتور روم بود که به دست دشمن افتاد و مابقی عمرش را در اسارت گذراند.

بنا به نوشتهٔ مورخان قدیم، شاپور والرین را در قید و بند و غل و زنجیر نهاد و کمال رنج و خشونت را دربارهٔ وی روا داشت. اما مورخان و پژوهشگران امروز برآنند که این روایت ساخته و پرداختهٔ وقایع‌نگاران کلیسایی است که در آن زمان با ایران و ایرانی کینه و دشمنی داشتند و می‌خواستند با انتشار این‌گونه گفتارها، ایرانیان را خوار و کم‌ارج سازند. یکی از طرفداران عقیدهٔ اخیر، یوستی پژوهشگر معروف است که پس از رد اتهامات برشمرده، چنین می‌گوید: شاپور از وجود اسیران رومی در بنای پل شوشتر و سد شادروان استفاده کرده‌است.

کریستین‌سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان می‌نویسد: والریانوس امپراتور روم اسیر ایرانیان شد. تصویر شاپور در نقش رستم گویای آن است که شاپور با اشارهٔ شاهانه، امپراتور مغلوب را امان می‌دهد. شاپور دست راست خود را به علامت بخشایش به جانب امپراتور که در مقابل او زانو زده، دراز کرده‌است. امپراتور در کمال خضوع به زمین زانو زده و هر دو دست را به سوی شاهنشاه دراز کرده و امان می‌خواهد. سرنوشت والریانوس معلوم نیست، قدر متقن این است که در اسارت جان داد. وفات او در شهر گندی‌شاپور واقع شد.

بقایای پل شادروان یا بند قیصر

فردوسی در وصف ساخت پل شوشتر توسط اسرای رومی در شاهنامه فردوسی چنین می‌سراید:

همی برد هر سو برانوش رابدو داشتی در سخن گوش را
یکی رود بد پهن در شوشترکه ماهی نکردی برو بر گذر
برانوش را گفت گر هندسیپلی ساز آنجا چنان چون رسی
که ما بازگردیم و آن پل به جایبماند به دانایی رهنمای
به رش کرده بالای این پل هزاربخواهی ز گنج آنچه آید به کار
تو از دانشی فیلسوفان رومفراز آر چندی بران مرز و بوم
چو این پل برآید سوی خان خویشبرو تازیان باش مهمان خویش
ابا شادمانی و با ایمنیز بد دور وز دست اهریمنی
به تدبیر آن پل باستاد مردفراز آوردیش بران کارکرد
بپردخت شاپور گنجی برانکه زان باشد آسانی مردمان
چو شد شه برانوش کرد آن تمامپلی کرد بالا هزارانش گام
چو شد پل تمام او ز ششتر برفتسوی خان خود روی بنهاد تفت

*مینیاتوری از به اسارت بردن والرین و تسلیمش به شاپور یکم، شاهنامه فردوسی.

*مینیاتوری از شاپور یکم درحال بریدن بینی و گوش والرین. جوهر و رنگدانه بر روی کاغذ، شاهنامه فردوسی (نسخه خطی والترز)، نوشتهٔ محمد میرک بن میر محمد الحسینی

وضعیت مسیحیت و مسیحیان

بعد از پیروزی در جنگ علاوه بر مقامات بالای دولتی، مقامات بالای دینی من‌جمله مسیحیان، روحانیون و مقامات بلندپایه مذهبی به سرزمین ساسانیان وارد شدند و هیئت‌های متشکلی پدید آمدند.

کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم)

«کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت» بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم در استان فارس کنده شده‌است. ساختمان کعبه به صورت مکعب است و بر سه ضلع آن به سه زبان فارسی میانه، زبان پارتی و زبان یونانی کتیبه‌هایی نگاشته شده‌است. تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی نگاشته شده‌است. تحریر یونانی و پارتی نسبت به تحریر پهلوی آسیب کمتری دیده‌است. همچنین در تحریر پارتی و یونانی توافق بیشتری دیده می‌شود و این دو با تحریر پهلوی تفاوت‌هایی دارند.

مکان کتیبه‌های شاپور یکم در کعبه زرتشت

تحریر پارتی

(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که ما کرهه (حران) و ادسا (رها) پیش تاخته و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا نبرد بزرگی با قیصر والرین روی داد، قیصر والرین (از طرف ما) خودمان با دست‌هایمان اسیر شد، و بقیه، فرمانده محافظان (و) سناتورها و افسران، که فرماندهان آن (لشکر) بودند، همه به اسارت افتادند و به فارس هدایت شدند.

تحریر یونانی

(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که علیه کرهه (حران) و ادسا پیش تاختیم و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا با والرین نبرد بزرگی بین ما روی داد؛ و ما قیصر والرین را با دست‌های خودمان گرفتیم و بقیه، فرمانده محافظان و سناتورها و افسران، (همه را) که فرماندهان آن قدرت (لشکری) بودند، همه آن‌ها را با دستان خود گرفتیم و نفی بلد کردیم به فارس.

تصویر به اسارت گرفتن والرین بر روی نگین

تصویر اسارت والرین توسط شاپور، حکاکی‌شده بر روی نگین، ۳۵۰ میلادی، نگهداری شده در تالار مدال‌های کتابخانه ملی، پاریس.

تصویر به اسارت گرفتن والرین بر چیزی که به نگین مضبوط در گنجینه نشان‌های کتابخانه ملی فرانسه، پاریس موسوم است، و نبرد تن‌به‌تن منقوش در روی آن که پیروزی ساسانیان را مجسم می‌کند، بسیار قابل توجه است. شاپور اسب را تاخته، سینه به سینه اسب والرین آورده، و دست راست را دراز کرده مچ دست والرین را چنان گرفته، که انگشتان امپراتور راست گشته‌است. امپراتور از خشم شمشیر کشیده، اما شاپور شمشیر خود را بیرون نیاورده است، و معلوم است که هدف سازنده از این نقش این بوده که نبرد تن به تن این دو فرمانروا را تصویر کند و مرحله اسارت امپراتور روم را بنماید، زیرا در هنر قدیم، گرفتن مچ کسی، علامت اسارت او محسوب می‌شده‌است. این همان حالتی است که در نقش برجسته‌های مربوط به پیروزی شاپور نیز دیده می‌شود. در این‌جا نیز همان حرکت سمبولیک و رازگون که در سنگ‌نگاره‌های شاپور به مفهوم اسارت والرین آمده، تکرار و تأیید گردیده‌است ولی تفسیر رومی این نگین از وقایع، چندان اطمینان بخش نیست. ظاهراً کوشیده‌اند با ملامت کردن شاپور، که پیروزی خود را نه با سلاح، بلکه تنها با حیله‌گری به چنگ آورده‌است، که مایه شرمساری است، توجیهی پیدا کنند. با صرف نظر از چنین تلاش‌هایی برای توجیه مطلب، شواهد بیشتر هم حاکی از این است که اسارت والرین تا چه حد برای معاصران و نسل‌های آینده تأثیرگذار بوده‌است.

نقش‌برجسته‌های پیروزی شاپور بر امپراتوران روم

در زمان شاپور اول سه امپراتور روم به ایران تاخت آوردند. نخستین آن‌ها گوردیانوس جوان بود که در سال ۲۴۲ میلادی کشته شد. دیگری فیلیپ عرب بود که در برابر شاپور ناچار به تسلیم شد و پذیرفت که سالیانه به ساسانیان برای حملات پی‌درپی‌ای که به آنجا نموده و خساراتی که وارد کرده بود، باج بپردازد. در پایان والرین بود که در سال ۲۶۰ میلادی با ۷۰ هزار سرباز و سناتور رومی اسیر ساسانیان شد. در همین راستا شاپور دستور داد تا سنگ‌تراشان سنگ‌نگاره‌های متعدد و باشکوهی را با دقت و هنرمندی خیره‌کننده در گذرگاه‌های اصلی و شاهراه‌های عبور و مرور قشون و مردم کنده‌کاری نموده و با ظرافت رویدادهای مهم تاریخی دوران حکومت قدرتمند خویش را بر دل صخره‌های محکم کوه حک نمایند، تا مردم آن دوران از این فتوحات و دستاوردهای ساسانیان آگاه شده و از آن پند بگیرند.

نقش‌برجسته دارابگرد

دارابگرد، داراب

در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش‌برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود دارد. در این نقش، شاپور یکم سوار بر اسب در میان سنگ‌نگاره به گونه تمام‌رخ دیده می‌شود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای چشمه آب و برکه‌ای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است. در این نگاره شاپور تاجی شبیه تاج پدرش اردشیر اول بر سر دارد. دست چپ شاپور بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده‌است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده‌است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه در کرانه فرات کشته شد.

در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاپور ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستاده‌اند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومی‌ها هستند که با نگرانی به شاپور نگاه می‌کنند قیصر دیگری به سوی شاپور می‌شتابد و دست‌های خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد. در کیلومتر ۱۵جاده سلماس به ارومیه در نزدیکی روستای خان‌تختی و روی کوه پیرچاووش واقع شده، سوار سمت چپ اردشیر اول است و سوار سمت راست شاپور اول ساسانی که در مقام ولیعهدی است و تاجی همانند پدرش دارد. نقش برجسته دارابگرد از جمله بحث‌برانگیزترین نقوش برجسته دوره ساسانی به‌شمار می‌آید که دارای چندین نظریه است:

  • از جمله مسافران اروپائی که از محل بازدید نموده‌اند، سر ویلیام اوزلی است که محل مذکور را در سال ۱۸۱۱ میلادی مورد بازدید قرار می‌دهد. وی از این نقش به عنوان صحنه پیروزی شاپور یکم یاد می‌کند.
  • سی سال پس از آن نیز دو نفر فرانسوی به نام‌های اوژن فلاندن معمار و پاسکال کوست نقاش، از محل دیدار می‌کنند. این دو نفر طرح ساده‌ای از نقش مذکور تهیه و آن را به شاهپور نسبت می‌دهند.
  • در سال ۱۹۳۴ م که سر اورال اشتاین اولین عکس‌برداری را از این نقش برجسته به عمل آورده، همچون سایرین آن را به شاپور یکم منسوب می‌دارد. ظاهراً سه نفر اخیر در انتساب نقش به دومین پادشاه ساسانی از نقل قول مردم بومی پیروی نموده‌اند.
  • سایر محققان نیز به تبعیت از اسلاف خویش این نظریه را پذیرفته‌اند. حتی ارنست هرتسفلد نیز که در ۱۹۳۸ میلادی روشی برای تشخیص هویت شاهان ساسانی از طریق فرم تزیین تاج آن‌ها ابداع نمود، در این مورد خاص ایده دیگری داشته و نقش را همچون دیگر پژوهشگران قدیمی به شاپور یکم نسبت می‌دهد. رومن گیرشمن نیز چنین نظری داده‌است.
  • نظریه‌ای بر پایه مطالعات سکه شناسی ولادیمیر لوکونین استوار است. وی یادآور می‌شود که شاپور در آغاز حکومت خویش با تاجی کنگره‌دار همراه با یک گوی شبیه تاج پدرش بر روی سکه‌ها ظاهر شده‌است، این مورد را می‌توان در نقش‌برجسته سلماس مربوط به اوایل دوره ساسانی به خوبی مشاهده نمود.
  • در میان محققان تنها دو نفر فرضیهٔ بالا را رد کرده‌اند. نخستین آن‌ها بی. سی. مک‌درموت هست که پیرامون سال ۱۹۵۴ میلادی نقش‌برجسته را به عنوان تصویر پیروزی اردشیر اول بر رومیان گزارش نمود. جامع‌ترین بررسی که در مورد این مسئله انجام شده مربوط به ژرژینا هرمان است وی در گزارش خود می‌نویسد: ما چاره‌ای نداریم جز اینکه در این مورد از روش ابداعی هرتسفلد صرف نظر کرده و پادشاه را به عنوان اردشیر اول بشناسیم لذا وی برای اثبات نظریه خویش بررسی دقیقی را بر روی تمام نقش برجسته‌های ساسانی منسوب به این دو پادشاه انجام داده و نهایتاً چنین نتیجه می‌گیرد از نظر سبک و سلیقه رایج آن روز، نقش دارابگرد نمی‌تواند صحنه پیروزی اردشیر بر فیلیپ عرب امپراتور روم یا بر والرین دیگر امپراتور روم باشد. از سوی دیگر نیز این نقش نمی‌تواند تازه‌تر از سال‌های ۲۴۶–۲۳۰ میلادی کنده شده باشد این نقش باید نمایانگر پیروزی اردشیر بر سه پادشاه محلی در مسیر لشکرکشی اردشیر باشد.
  • نقش‌برجسته اول پیروزی شاپور اول بر رومیان و دیهیم‌ستانی از اهورامزدا

بیشاپور، کازرون

  • این سنگ نگاره با ۹٫۲۰ متر پهنا و ۵٫۵۰ متر بلندی به شدت آسیب دیده‌است. دو اتفاق مهم زمان شاپور یعنی آیین دیهیم‌ستانی او از اهورامزدا و جریان پیروزی او بر امپراتور روم را در هم بافته‌است. در این نقشه برجسته شاپور یکم (راست) در حال گرفتن دیهم شاهی از اهورامزدا (چپ) است. در زیر پای اسب شاپور جسد گوردیان سوم، و در زیر پای اسب اهورامزدا جسد اهریمن مشاهده می‌شود. شخصی زانو زده به حالت ملتمسانه جلوی شاپور نقش بسته‌است که فیلیپ عرب، امپراتور روم بوده که درخواست صلح از شاپور را دارد. این نقش‌برجسته به مرور زمان آسیب‌های فراوانی دیده‌است.در زیر سم اسب اهورامزدا، اهریمن قرار دارد و در زیر سم اسب شاپور به گفته مک درموت، گوردیان سوم. گوردیان جوان در آن هنگام تازه ۱۹ ساله بود. هماهنگ با این سن، در همه نگاره‌های شاپور که جسد گوردیان به زیر پای اسب شاهنشاه افتاده‌است، بدون ریش به تصویر کشیده شده. گوردیان در این نقش برجسته به زحمت قابل شناسایی است زیرا آسیب‌های بسیاری دیده‌است.اما دربارهٔ فرد زانو زده دو نظریه وجود دارد:
    • در نظریه والتر هینتس، والرین در حال زانو زدن در برابر شاه سوار است. والرین در اینجا با شنل شال‌مانند و مواج خود بر دوش، مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته‌است. یعنی یا باکی از مسلح بودنش نیست یا به احترام امپراتور بودنش خلع سلاح نشده‌است. مهم این است که او بر سر راهی که به روم ختم می‌شود و مخاطبان رومی فراوانی دارد در حضور شاپور زانو زده و ملتمس است. در این نظریه، از فیلیپ عرب خبری نیست. به نظر هینتس احتمالاً رویداد مربوط به او چندان مهم نبوده‌است که در اینجا نتوان از حضور او صرف نظر کرد.
    • در نظریه دوم که خیلی از تاریخ‌نگاران بر آن باور دارند، شخص ملتمس را فیلیپ عرب عنوان کرده‌اند و تاریخ نقش‌برجسته را مربوط به تاجگذاری دوم شاپور در سال ۲۴۳ میلادی می‌دانند.

۳. نقش‌برجسته دوم پیروزی شاپور یکم و دشمنان رومی

سنگ‌نگاره دیگری به پهنای ۱۲٫۴۰ متر و ارتفاع ۴٫۶۹ متر در بیشاپور از شاپور به یادگار مانده‌است. در این نگاره شاپور سوار بر اسب است. جسد گوردیان، با نوار برگ غار در پیرامون سر، زیر پاهای اسب افتاده‌است. شاپور با دست راست والرین را گرفته‌است و امپراتور با توجه به سنت دربار ایران، دست‌ها را در آستین پنهان کرده‌است. فلیپ عرب نیز ملتمسانه جلو شاپور زانو زده و باز هم مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته‌است و شنل شال‌مانند و موّاج خود را بر دوش دارد. یافتن سبب رفتار متفاوت شاپور با والرین و فیلیپ آسان است. فلیپ عرب در سال ۲۴۴ میلادی با پرداخت غرامت به شاپور با او پیمان صلح بست، اما والرین در حال نبرد با او دستگیر شد. نفری که درست پشت سر والرین ایستاده‌است و ساعد و مچ دست چپش را با خونسردی به دسته شمشیر تکیه داده‌است، به سه دلیل باید هرمزد اردشیر ولیعهد شاپور بوده باشد. ریش او درباری است، دست راست را به نشانه احترام بلند نکرده‌است و سوم اینکه نوار ویژه فرمانروایی در پشت گردن او مواج است. نفر سمت راست که هیئتی فاخر هر دو دست را به نشانه احترام بلند کرده‌است، نیز می‌تواند شاپور بیدخش باشد. همان کسی که در نگاره داراب با ارابه جنگی، امپراطوران اسیر را به حضور شاه آورده بود. با این تفاوت که در اینجا از ارابه خبری نیست. فرشتهٔ شناوری نیز در بالای سر شاپور در حال دادن دیهیم شاهی به اوست.

به گمان در طرح مجلس‌های جانبی پیرامون این نگاره بزرگ از طرح نگاره‌هایی که به صورت ردیف‌هایی مطبق در پلکان آپادانا در تخت جمشید آمده‌اند استفاده شده‌است. در دو سوی نگارهٔ شاپور با مهمانان اسیر، مجلس‌هایی نیز در چهار ردیف مطبق کنده شده‌است، که در آن‌ها بلندپایگان ساسانی، اسیران رومی و حاملان غنیمت‌های جنگی، هر یک به‌طور جداگانه به نمایش درآمده‌اند.

۴. نقش‌برجسته سوم شاپور یکم و دشمنان رومی

 بیشاپور، کازرون

این سنگ‌نگاره با ۱۱ متر طول و ۴٫۲۰ متر ارتفاع، در کرانه سمت راست رودخانه در بیشاپور قرار دارد. گوردیان سوم در زیر اسب شاپور به چشم می‌خورد. در اینجا هنرمند سنگ‌تراش دست‌های گوردیان را به صورتی طبیعی آکنده از بدبختی به نمایش گذاشته‌است. در این سنگ‌نگاره، فیلیپ عرب به زانو درآمده، ملتمسانه‌تر دیده می‌شود و والرین، دست در دست ایستاده کنار شاپور (که به احتمال زیاد در اسارت ساسانیان درگذشت) تعجب‌آور است. زیرا در این سنگ‌نگاره فیلیپ عرب به پرداخت باج تحمیل شده به حالت زانوزده نقش بسته ولی والرین که به اسارت درآمده ایستاده‌است، که احتمالاً شاپور از به نقش بستن والرین به حالت زانوزده خودداری کرده‌است. ولیعهد هرمزد اردشیر و شاپور بیدخش نایب‌السلطنه شاپور در کنار هم قرار دارند و بیدخش در حالی که دست چپ خود را بر شمشیر دارد با دست راست خود حلقه پیروزی را به شاپور تقدیم می‌کند. این صحنه را می‌توان یکی از کارهای هنری بسیار موفق دوره ساسانی به‌شمار آورد. این نگاره که ساختار و هنجار هنری سرزنده متفاوتی دارد و یکی از پرچهره‌ترین و پرکارترین نگاره‌های دوره ساسانی است، آسیب فراوانی از گذشت زمان دیده‌است.

۵. نقش‌برجسته شاپور یکم و امپراتوران روم

نقش رستم، مرودشت

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در سه کیلومتری شمال تخت جمشید و در ده‌متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگ‌نگاره صحنهٔ اسارت والرین و درخواست صلح فیلیپ عرب را نشان می‌دهد که به دستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شده‌است. این نقش سه‌برابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریف‌کاری یکی از بهترین نقش‌های دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده؛ زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامه‌های رومی‌های آن زمان است.

شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج کروی بزرگی که به صورت بسیار برجسته کنده‌کاری شده‌است، بر سر دارد که در سکه‌های او هم دیده می‌شود و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی بر تن دارد. نوارهای شاهی از کفش‌های شاپور آویخته و چین و شکن لباسش بسیار دلپذیر نموده شده‌است. شمشیر راست و بلند شاپور در نیام است و وی دست چپ را بر دسته آن نهاده، و دست راست را دراز کرده، مچ در آستین نهفته یک رومی بر پای ایستاده را گرفته‌است. در پشت سر شاپور کرتیرایستاده‌است. احتمالاً تصویر او در زمان بهرام دوم در حدود سال ۲۸۰ میلادی به نگاره شاپور اضافه شده‌است. سنگ‌نگاره و نبشته را به دستور کرتیر موبد موبدان کنده‌اند. در این نگاره وی انگشت سبابهٔ دست راست را به نشانهٔ ستایش به سوی شاپور دراز کرده‌است و حالت احترام به خود گرفته، در پایین‌تنهٔ کرتیر، سنگ‌نوشته‌ای به خط و زبان فارسی میانه کنده‌اند که بسیار آسیب دیده‌است.

اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دُمش گره خورده و نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته‌است. اسب اندازه‌ای تقریباً طبیعی دارد و پای راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفته‌است. پیش روی اسب، مردی در جامهٔ رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده‌است و زانوی راست را خم ساخته و دست‌ها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کرده‌است؛ این شخص میان‌سال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامه‌اش ردای امپراتوری رومی (توگا) می‌باشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار دارد، که امپراطوران بر سر می‌نهادند و مشابه دیهیم امپراتوری است. او شمشیر نیام‌شده‌ای به کمر آویخته که دسته‌اش حالت صلیب دارد. کنار این رومی زانوزده، یک‌نفر دیگر رو به شاهنشاه ایستاده که بی‌ریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته‌است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفته‌است. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراتوری و تاج برگ غار آن‌ها پیداست که امپراتور می‌باشند.

ولی در مورد هویت آن‌ها بحث بسیار شده‌است. تا سال ۱۹۵۴ همه می‌گفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان می‌خواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی از اهالی سوریه‌است که گفته‌اند شاپور او را به امپراتوری برنشانید.

تصویر والرین بر سکه‌اش.

اما در آن سال مک‌درموت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی دیگر نیز با وی هم‌آواز شدند. مک‌درموت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگ‌های شاپور که خودش بر کعبه زرتشت نقد کرده‌است نیامده و هیچ سکه‌ای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراتوری شناخته نمی‌باشد. زمان روی دادن درگیری میان شاپور و والرین محل اختلاف است و تاریخ‌دانان به سال ۲۵۸، ۲۵۹ و حتی ۲۶۰ میلادی اشاره کرده‌اند. از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگ‌هایش از سه امپراتور رومی نام می‌برد: گردیان جوان که کشته شد، فیلیپ عرب که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکهٔ زرین باج داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراتور را نموده‌اند؛ امپراتوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده (در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیان است؛ امپراطوری‌که مچ دستش را شاپور گرفته و بنا بر رسم کهن، گرفتن مچ دست علامت اسارت بوده همان والرین می‌باشد.

چیزی که استدلال مک‌درموت را تأیید می‌کرد این بود که سکه‌های والرین او را بی‌ریش نشان می‌دهد و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (اسیرش کرده) نیز بی‌ریش است، در حالی که سکه‌های فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی می‌نمایند و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. افزون بر آن، گردن والرین روی سکه‌ها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.نظریه مک درمونت توسط والتر هینتس، ژان گاژه، هوبرتوس فون گال و مانفرد راین، رد شده‌است. آن‌ها قیصر زانو زده را والرین و قیصر ایستاده را فیلیپ عرب می‌دانند. در رد نظر مک‌درموت این دلایل آورده شده‌است:

  • این موضوع از نخست غیرممکن است که در نگاره‌ها، والرین که شکست فاحش‌تری داشته‌است، با تحقیر کمتری به نمایش درآمده باشد. در عوض آن قیصری که با شاپور دوستانه به کنار آمده‌است، یعنی فیلیپ عرب، در وضعیتی تلخ و حالت زانو زده. به این موضوع ژان گاژه نیز با تأکید پرداخته‌است: «آیا می‌توان به سادگی پذیرفت که از سه امپراتور شکست‌خورده از شاپور اول، والرین که بار منفی بیشتری داشت، کمتر از آن دو دیگر امپراتور رومی در برابر شاپور تحقیر شده باشد؟
  • به نظر مک‌دورموت که دلیلش تکیه بر سکه دارد، پیکرتراش نگاره به هنگام کار سکه‌هایی را برای مدل در دست داشته‌است. اما بنا به نظر والتر هینتس این برداشت دست کم دربارهٔ والرین خیلی مشکوک است. چون قیصر سال‌ها پس از ۲۶۰ میلادی در ایران در اسارت به سر برد. در این باره دلیل اصلی مک‌درموت این است که والرین در سکه‌ها بدون ریش آمده‌است و چون قیصرِ ملتمسِ نگاره‌ها ریش دارد، پس نمی‌تواند والرین باشد. بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی می‌تواند والرین باشد. هر دو نظر اشتباه است. نه والرین همواره و در همهٔ سکه‌هایش بدون ریش است و نه قیصر ایستاده در نگارهٔ نقش رستم. والرین بیشتر در سکه‌های ضرب شهرستان‌ها ریش دارد (هوبرتوس فون گال مرا متوجه این هنجار کرد).

یوحنا مالالاس مورخ بیزانسی حتی می‌گوید که والرین ریشی انبوه داشته‌است. به این ترتیب همان گونه که از پیش معمول بود برای این که قیصر ملتمس در نگاره‌های شاپور را والرین بخوانیم، مانعی نیست.

  • از سوی دیگر تاکنون چنین به نظر می‌رسید که قیصر ایستاده بدون ریش است. در نگارهٔ داراب این جور پیداست. در نگارهٔ ۲ بیشاپور واقعیت روشن نیست. در نگارهٔ ۳ بیشاپور به سبب آسیبی که نگاره دیده‌است چیزی را نمی‌توان تشخیص داد. در نقش رستم هم چنین به نظر می‌رسد که قیصر ایستاده ریش ندارد. تا بالاخره «تِلِه اُبجِکتیو» روشن کرد که قیصر ایستاده ته‌ریش دارد. مثل این که در میدان نبرد چند روزی نتوانسته‌است ریش خود را بتراشد.
  • در دهم آوریل ۱۹۶۷ والتر هینتس و مانفرد راین متوجه ته‌ریش فیلیپ عرب در تندیس نیم‌تنهٔ او در واتیکان شدند، که کاملاً با نگارهٔ قیصر ایستاده در نقش رستم برابری می‌کند. در حقیقت این برابری را نمی‌توان انکار کرد. فیلیپ عرب برخلاف ریش آرایش‌شدهٔ والرین، در مقامِ قیصر سربازان، نوعی ته‌ریش نظامی دارد. این واقعیت، هم در نگارهٔ نقش رستم پیداست و هم به وضوح در تندیس او در واتیکان.
  • جز این هم، اگر بگذریم از نوک افزودهٔ بینی در تندیس واتیکان که بیشتر شبیه بینی رومی‌هاست تا از آنِ عربی مانند فیلیپ عرب، تشابه میان نگاره و تندیس به گونه‌ای چشمگیر زیاد است. هم در نگاره و هم در تندیس، پیشانی قیصر نسبتاً کوتاه است و در هر دو جا شیار عمیقی است که از پره بینی تا به کنار دهان امتداد دارد. به عبارتی دیگر، قیصر ایستاده در نقش رستم و به این ترتیب در همهٔ نگاره‌های پیروزی شاپور بر فیلیپ عرب است.

تصویر فیلیپ عرب بر روی سکه‌اش.

مارکوس یولیوس فیلیپوس (به لاتین: Marcus Iulius Philippus Augustus) معروف به فیلیپ عرب (درگذشتهٔ ۲۴۹) امپراتور روم بین سال‌های ۲۴۴ تا ۲۴۹ بود.فیلیپ عرب با نام مارکوس یولیوس فیلیپوس در شهبا (در نزدیکی بصری امروزی در سوریه) و در خانواده‌ای از چابک‌سواران برجسته با اصالت عربی زاده شد. در بحبوحهٔ جنگ امپراتوری روم با ساسانیان ساسانی و به‌دنبال درگذشت تیمسیتئوس، فرماندهٔ پرتورین‌ها و پدر زن امپراتور گوردیان سوم، فیلیپ جانشین او شد.

در ۱۱ فوریه ۲۴۴ خبر مرگ گوردیان سوم منتشر شد. بنا بر منابع ساسانی او در نبرد میسیکه کشته شده بود، اما فیلیپ، مرگ او را بر اثر ابتلا به بیماری اعلام نمود. در منابع یونانی اشاره‌ای به نبرد میسیکه نشده‌ است و فیلیپ عرب را عامل مرگ امپراتور نوجوان می‌دانند. با مرگ گوردیان سوم، فیلیپ به مقام امپراتوری روم رسید و به سرعت عهدنامهٔ صلحی را با امپراتوری ساسانیان برای پایان بخشیدن به جنگ امضا کرد. پس از آن فیلیپ مدتی را به مبارزه با گوت‌ها و دیگر قبایل ناحیهٔ دانوب سپری نمود و سرانجام در سال ۲۴۸ میلادی به رم بازگشت تا در جشن هزارمین سال بنیادگذاری شهر شرکت جوید.

دوران فرمانروایی فیلیپ عرب با بحران واقعی سدهٔ سوم همراه بود. در این مدت قبایل متجاوز مرزهای امپراتوری روم را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند. در داخل امپراتوری روم نیز جنگ داخلی به فرماندهی ژنرال‌های مخالف رخ می‌داد. فیلیپ عرب در سال ۲۴۸ میلادی، دسیوس را برای مقابله با تهاجم گوت‌ها به منطقهٔ دانوب فرستاد. دسیوس توانست بر گُت‌ها چیره شود. این موفقیت اولیه سبب شد تا سپاهیانش او را امپراتور بنامند. سپس دسیوس به سرعت با لشگریانش به سوی رم حرکت کرد. فیلیپ عرب نیز پس از اطلاع از این رویداد با سپاهیانش برای مقابله با دسیوس از رم خارج شد. دو سپاه در تابستان سال ۲۴۹ میلادی، در ورونا (واقع در ایتالیای امروزی) با یکدیگر روبرو شدند. فیلیپ در سپتامبر همان سال شکست خورد و کشته شد. پس از کشته شدن فیلیپ عرب، سنای روم دسیوس را به عنوان امپراتور جدید به رسمیت شناخت.

نگاره‌هایی از تحقیر والرین توسط شاپور

لاکتانتیوس، اشاره کرده بود که والرین در زمان اسارت و تا پیش از مرگ، مورد توهین و تحقیرهای قابل توجی واقع شده‌بود، به عنوان نمونه، موظف شده‌بود تا هرگاه شاپور قصد سوارشدن بر روی اسبش را داشت، به عنوان پله انسانی در زیر اسب شاه به شکل چهار زانو قرار بگیرد تا شاه با رفتن بر روی او راحت‌تر سوار بر اسبش شود. براساس ادعای لاکتانتیوس، پس از تحمل بدرفتاری‌های طولانی و تحقیرهای از این دست، والرین تحملش را از دست داد و از شاپور خواست تا با دریافت غرامت قابل توجهی، وی را رها کند. در پاسخ به جسارت والرین، بر اساس یکی از روایت‌ها، شاپور او را مجبور می‌کند تا طلای مذاب بخورد و در نهایت از عوارض خوردن طلای مذاب کشته می‌شود.

اثر هانس هلباین پسر، ۱۵۱۲، قلم و جوهر سیاه بر روی زمینه گچ، موزه کانست، بازل

دیگر روایت این است که والرین پس از وادار شدن به مصرف طلای مذاب نمی‌میرد، اما شاپور دستور می‌دهد تا پوست او کنده شود و پس از پرشدن با کاه، به معبدی منتقل شود. لاکتانتیوس مدعی شده بود که تنها پس از شکست ساسانیان از امپراتوری روم بود که باقی‌ماندهٔ پیکر والرین به سبک رومی‌ها سوزانده شد و خاکسپاری برایش ترتیب داده‌شد. در مورد نقش شاهزاده‌ای چینی که او هم در اسارت شاپور بود، در حوادثی که منجر به مرگ والرین شد، در میان تاریخ‌نگاران بحث وجود دارد.

 

اثر ماتئوس مریان، ۱۶۳۰، نگاره حکاکی شده مسی، آرشیو مجموعه برای هنر و تاریخ، برلین

والرین تا پیش از اسارت، باورمندان مسیحی و رهبران جامعه مسیحی روم را با قساوت تمام، تار و مار کرده‌بود و با توجه به تعلق لاکتانتیوس به باورهای مسیحیت و تلاش وی بر تأثیرگذاری بر کنستانتین یکم با تعریف عاقبت تراژدیک والرین، که نشان از تحقیر بی‌سابقهٔ امپراتور ضدمسیحی روم توسط دشمنان تاریخی رومی‌ها داشت، به عنوان منبع مرجع و بی‌طرف حوادث، مورد شک است.

نگاره‌ای از نگارگر ناشناس هلندی (مکتب آنتورپ) در سده شانزدهم میلادی؛ کوچک‌داشت والرین به‌دست شاپور یکم

نمودار زمانی

سال (میلادی)رویداد
۲۵۲تسخیر ارمنستان توسط شاپور یکم
۲۵۳والرین به عنوان امپراتور روم تاجگذاری کرد
۲۵۳پیشروی شاپور یکم به سوی بین‌النهرین و سوریه؛ پیروزی ساسانیان در باربالیسوس
۲۵۳نخستین فعالیت‌های اذینه پالمیری
۲۵۳ یا ۲۵۴پیشروی ساسانیان برای فتح کاپادوکیه
۲۵۴تسخیر نصیبین توسط شاپور یکم
۲۵۶تسخیر دورا اروپوس توسط شاپور یکم
۲۵۶رد پیشنهاد اتحاد با اذینه توسط شاپور یکم و نزدیک شدن اوذینه به امپراتوری روم
۲۵۹بازپس‌گیری انطاکیه توسط والرین
۲۶۰پیروزی شاپور یکم در ادسا؛ اسیر شدن والرین، سناتورها، افسران ارشد و سربازان رومی و تبعیدشان به ایالت خوزستان
۲۶۰پیشروی ساسانیان تا انطاکیه، قیصریه و کاپادوکیه، که به تسخیر این شهرها انجامید
۲۶۰اولین حمله متقابل اذینه به سپاه ساسانی و شکست آنان
۲۶۲حمله اذینه به بین‌النهرین و تسخیر متصرفات شاپور یکم که قبلاً آنجا را تسخیر کرده بود
۲۶۳حمله اذینه به نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان که باعث ویرانی‌های فراوانی شد
۲۶۳محاصره تیسفون توسط اذینه که در نهایت به دلیل مشکلات لجستیکی در نبرد در قلمرو دشمن، اذینه را مجبور به دست‌کشیدن از محاصره کرد
۲۶۳اذینه به دلیل پیروزی‌های پی‌درپی، از طرف گالینوس به لقب قیصری نائل شد و شرق امپراتوری روم در اختیار وی گذاشته شد
۲۶۷قتل اذینه
۲۶۷به سلطنت رسیدن ملکه زنوبیا
۲۶۷تأسیس امپراتوری پالمیرا توسط ملکه زنوبیا

شاپور در زمان زندگی خود شهرهای فراوانی را بنا کرد که از جمله این شهرها بیشاپور است. این شهر با همراهی اسیران رومی ساخته شد. علاوه بر بیشاپور، گندی شاپور هم که یکی از مراکز مهم علمی و پزشکی این دوران شناخته شده در زمان شاپور بنا شده‌است. شاپور علاوه بر بنا کردن شهرها به بازسازی شهرها نیز پرداخته‌است که یکی از این شهرها پیروز شاپور بوده که محل جمع‌آوری تجهیزات نظامی بوده‌است.

*عضو کانال تلگرام شوید

*عضو کانال واتساپ ما شوید

یکی از میراث ارزشمندی که شاپور از خود برجای گذاشته، سنگ‌نبشته‌ای در کعبهٔ زرتشت است که اطلاعات مهمی در خصوص سرزمین‌های ایرانشهر ارائه می‌کند. علاوه بر کتیبه کعبه زرتشت می‌توان به سایر میراث شاپور از جمله غار شاپور و دیگر نقوش او در نقش رستم و حاجی‌آباد و تنگ براق و… اشاره نمود. سرانجام شاپور پس از سی سال حکومت در ۲۷ می ۲۷۰ یا ۲۷۲ در شهر بیشاپور بر اثر بیماری درگذشت و حکومت را به پسرش هرمز اردشیر واگذار کرد.

سنگ نگاره «فراته داران» در قیر را شکستند! / بغداد ، اولین ساتراپ ایرانی در استخر پس از شکست هخامنشیان

مطالب مرتبط

طراح و مهندس صدا :احتمال آسیب به تخت جمشید بر اثر کنسرت (قربانی) وجود دارد/دقیقا چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

واکنش یک مقام میراث فرهنگی به بگو مگوها درباره برگزاری کنسرت قربانی در تخت جمشید

تجهیز محوطه تاریخی نقش رجب به دوربین‌های مداربسته، روشنایی، نورپردازی، اینترنت و تجهیزات اداری و پژوهشی

نظرات

  • ایران اوغلی .من پسر ایرانیم

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    چه عجب نمردیم و دیدیم از تاریخ باشکوه ایران هم چیزی نوشتید . . بهرحال ممنونیم . سپاس فراوان


  • van

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    ضمن حفظ اعتبار تاریخ پیروزی ها و گذشتگان اما واقعا تاریخ سراسر درس و عبرت است و انسان‌ها نباید با غرور و لجبازی و تمامیت خواهی و چند روز پیروزی ، بازیچه ابلیس و نیروهای شر گردند که مدتی بعد نسل‌های بعدی هستند که باید جواب پس دهند


  • طهماسبی

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    درود، متن فشرده و خوبی در باره نقش برجسته ها بود


  • کاهن ایران

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    بنظر من رسانه ها نباید راجع به تاریخ ایران اینقدر ساکت باشند


  • van

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    اول که افتخار و بعد هم افتخار اما دوم ، چه فایده که هیچیک از حکومت های ایرانی بعد از اسلام نتوانستند و اینک هم خود ما در این عصر ، نمی‌توانیم آن امپراتوری عظیم و پیروزی‌های باشکوه اجداد خود را و مهربانی های کوروش با دوست و دشمن و جهانیان را احیا نماییم و بنظرم به این دلیل است که همواره مابین دین و ملیت سرگردانیم.‌


  • مهری

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    تاکنون مطلبی در باره تاریخ ایران به این دقت و ظرافت نخواندم.عالی بود


  • ایرانی

    تاریخ : ۵ - بهمن - ۱۴۰۲

    عالی دمتون گرم خسته نباشید ایزد یارتان