یادداشت

دستگیر شدن این دختران بزرگ‌ترین شانس زندگی آنهاست

فرار دختر ۱۷ ساله از خانه به دلیل ناامنی ناشی از تعرض ناپدری و بی‌اعتمادی مادر، نشانه‌ای تلخ از بحرانی جدی در خانواده‌هایی است که در آن‌ها، فقدان گفت‌وگو و عدم مسئولیت‌پذیری والدین، پناهگاه امن را به کابوسی برای فرزندان تبدیل می‌کند.

به گزارش اول فارس، چند روز پیش با دریافت گزارشی مبنی بر فرار دختر ۱۷ ساله از خانه و شب‌گذرانی او در پارك، موضوع به‌طور ویژه در دستور كار ماموران كلانتری و واحد مشاوره پلیس قرار گرفت.

این دختر نوجوان پس از یافته شدن توسط پلیس گفت: «پنج سال پیش پدرم فوت شد و مادرم كه پرستار است، بعضی شب‌ها شیفت كاری دارد. مدتی است كه مادرم ازدواج مجدد كرده است، اما همسر جدید او بارها در غیاب مادرم سعی می‌كرد به من نزدیك شود و هر بار به ‌ناچار پشت در اتاقم كمد یا میز می‌گذاشتم تا شب‌ها با خیال راحت بخوابم. وقتی موضوع را به مادرم گفتم باور نكرد و همه ‌چیز را انكار كرد. شبی كه فرار كردم مادرم شیفت بود. من از ترس و نگرانی، خانه را ترك كردم و در پارك ماندم. دیگر احساس امنیت ندارم. خانه‌ای كه باید پناهگاهم باشد برایم به كابوس تبدیل شده است.»

سحر اسفندیاری، كارشناس مسائل اجتماعی و انتظامی در مورد این اتفاق گفت: «فرزندان در هر سنی به‌ویژه در دوران نوجوانی، والدین را پناهگاه و نخستین منبع حمایت خود می‌دانند. زمانی كه خانواده دچار بحران‌هایی مثل فوت همسر یا طلاق می‌شود، مسوولیت والد باقیمانده سنگین‌تر خواهد بود. او باید بداند كه امنیت روانی و جسمی فرزند، مهم‌ترین سرمایه‌ای است كه باید از آن محافظت كند. ازدواج مجدد یك انتخاب شخصی است، اما اگر بدون مشاوره، زمان كافی برای شناخت و توجه به نیازهای فرزند صورت گیرد، می‌تواند زمینه‌ساز آسیب‌های جبران‌ناپذیر شود.»

او در ادامه گفت: «والدین باید بدانند كه قبل از تشكیل زندگی جدید، فرزندانشان را در نظر بگیرند و رفاه و امنیت آنان را به عنوان اولویت نخست در نظر داشته باشند. متاسفانه در بسیاری از پرونده‌ها مشاهده كرده‌ایم كه به‌ دلیل شتاب در ازدواج مجدد، فرزندان در محیط خانه احساس ناامنی می‌كنند، این ناامنی می‌تواند به‌ شكل ترس، اضطراب، افسردگی و حتی بروز رفتارهای پرخطر مانند فرار از خانه خود را نشان دهد.»

اسفندیاری با اشاره به ضرورت مشاوره پیش از ازدواج مجدد گفت: «والدی كه قصد ازدواج مجدد دارد، حتما باید از مشاوران متخصص كمك بگیرد تا شناخت دقیق‌تری از شخصیت، گذشته و رفتارهای فرد مقابل به دست آورد. ازدواج‌های عجولانه و بدون بررسی كافی، به ‌ویژه زمانی كه پای فرزند یا فرزندان در میان است، می‌تواند به بحرانی جدی در خانواده تبدیل شود.»

این كارشناس همچنین گفت: «لازم است والدین قبل از هر تصمیم جدی با فرزندان خود صحبت كنند. نگرانی‌هایشان را بشنوند و به آنها اطمینان دهند كه احساسات و امنیتشان نادیده گرفته نخواهد شد. بی‌توجهی یا انكار صحبت‌های فرزند، مثل همین پرونده می‌تواند باعث شود نوجوان احساس كند تنهاست و پناهگاهی ندارد. اگر فرزندی درباره رفتار نامناسب یا تهدیدكننده ناپدری یا نامادری چیزی بیان می‌كند، والدین نباید آن را انكار كنند. كوچك‌ترین اشاره فرزند باید جدی گرفته شود. بی‌توجهی به این نشانه‌ها در بسیاری از پرونده‌ها زمینه‌ساز وقوع حوادث تلخ‌تر شده است.»

او در ادامه گفت: «فرزندان باید احساس كنند فضای امنی برای گفت‌وگو دارند. والد باید به‌گونه‌ای رفتار كند كه نوجوان یا كودك بدون ترس از سرزنش، بتواند دغدغه‌هایش را بیان كند. اگر فرزند سكوت كند و آسیب‌ها را درون خود نگه دارد، این فشار روانی دیر یا زود به ‌شكل پرخاشگری، انزوا یا رفتارهای پرخطر بروز خواهد كرد. آموزش به فرزندان درباره مرزهای شخصی و حقوق جسمی نیز اهمیت بالایی دارد. باید به نوجوانان یاد داده شود كه بدن آنها متعلق به خودشان است و هیچ‌ كس حتی افراد نزدیك خانواده حق تعرض به آن را ندارد. این آموزش‌ها به فرزند قدرت نه گفتن و درخواست كمك می‌دهد.»

اسفندیاری با توجه به نقش مشاوره در زمان بحران گفت: «والدی كه با چنین شرایطی روبه‌رو می‌شود نباید تصور كند می‌تواند به‌ تنهایی از پس همه مسائل برآید. مشاوران پلیس، روانشناسان و مراكز مشاوره خانواده آماده هستند در این مسیر همراهی كنند و از وقوع حوادث تلخ‌تر جلوگیری شود. انكار یا سكوت، به‌ هیچ‌وجه راه‌حل نیست. بسیاری از والدین از ترس آبرو یا فشار اجتماعی، مشكلات درون خانواده را پنهان می‌كنند. این پنهانكاری باعث می‌شود بحران عمیق‌تر شود و در نهایت فرزند آسیب بیشتری ببیند، باید یاد بگیریم كه پذیرش مشكل، نخستین گام برای حل آن است.» او گفت: «ازدواج مجدد به‌ خودی‌خود پدیده منفی نیست، اما اگر بدون مسوولیت‌پذیری و توجه به نیازهای فرزندان انجام شود، می‌تواند خانه را از مأمن آرامش به محیطی ناامن تبدیل كند. والدین باید بدانند كه هیچ تصمیم شخصی نباید آینده و امنیت فرزندان را تحت‌الشعاع قرار دهد. امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آن هستیم كه فرهنگ مشاوره، گفت‌وگوی صادقانه در خانواده و آموزش مهارت‌های زندگی پیش از ازدواج در جامعه گسترش یابد. سلامت و امنیت خانواده، ضامن سلامت جامعه است.»

دستگیر شدن این دختران بزرگ‌ترین شانس زندگی آنهاست

«ناهید حسینی»، عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی امین با اشاره به مطالعات انجام شده در خصوص فرار دختران نیز گفته: «دستگیر شدن این دختران بزرگ‌ترین شانس زندگی آنهاست، چراكه پلیس آنها را به مراكز كلانتری و مشاوره و مددكاری مراكز انتظامی ارجاع می‌دهد؛ روانشناس‌ها با بچه‌ها صحبت و آنها را تحویل خانواده‌ها می‌دهند و از آسیب‌های جدی محفوظ می‌شوند. فرار آسیب جدی نوجوانان و دختران است. پسران فرار كرده عمدتا جذب بازار كار می‌شوند، اما دختران طعمه تبهكاران و بازگشت آنها به جامعه سالم سخت خواهد بود.

عوامل فردی نظیر درصد پایین هوش هیجانی و قدرت حل مساله و تصمیم‌گیری از جمله عوامل فرار است، چراكه افراد نمی‌توانند هیجانات آنی خود را كنترل كنند. گاهی فرار بر اساس كنجكاوی و كم تجربگی انجام می‌شود به‌طوری كه دختران اقدام به خیال‌پردازی می‌كنند كه اگر فرار كنند شرایط عالی خواهند داشت.»

او در مورد آمار دختران فراری اعلام كرده: «بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی بیش از یك میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۵ ساله از خانه فرار می‌كنند كه سه‌چهارم آنها دختر هستند. حتی آمار منتشره از سوی پلیس و بهزیستی نیز به دلیل اینكه تمام دختران فرار كرده وارد نهادهایی نظیر پلیس و بهزیستی نمی‌شوند، دقیق نیست. دختران از شهرهای كوچك به بزرگ پناه می‌آورند.»

حسینی با اشاره به تحقیقات درباره این حوزه و رویكرد جرم‌زای آن عنوان كرده: «بیشترین این تحقیقات در دهه ۹۰ انجام شده است. در دهه ۶۰ كمتر به آسیب اجتماعی زنان توجه و در دهه ۷۰ تنها چهار درصد تحقیقات به این مسائل معطوف می‌شده كه در دهه ۸۰ قدری بیشتر شد. در واقع بیشتر از ۶۰ درصد تحقیقات حوزه آسیب‌های اجتماعی زنان مربوط به دهه ۹۰ بوده است؛ افزایش آمار تحقیقات در دهه ۹۰ را می‌توان از دو منظر تبیین كرد یا این معضلات در دهه ۹۰ بیشتر شده كه نظر اندیشمندان را به این موضوعات جلب كرده یا توجه به موضوعات زنان در دهه ۹۰ بیشتر شده است.

بحث‌های مورد توجه در تحقیقات انجام شده معطوف به حجاب و پوشش، خودكشی، طلاق، انواع خشونت‌های كلامی و خانگی، آزار و جرایم جنسی و جسمی، فرار، روابط خارج از عرف، بزه، اعتیاد، هرزه‌نگاری، قتل، خودسوزی، اختلافات خانوادگی، حضانت، قاچاق مواد مخدر و كالا و … بوده است كه مجموعا ۱۵۸۷ آسیب جمع‌آوری شد كه از این بین ۸۰ مورد مربوط به فرار دختران بوده است.»

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی امین همچنین گفته: «فقدان پدر یا مادر به واسطه جدایی یا مرگ و وجود ناپدری و نامادری، انحرافات والدین مثل تعرضات جنسی و جسمی به دختر، اعتیاد در خانواده، ازدواج‌های اجباری، سرزنش از طرف خانواده، محرومیت اجتماعی، فقر اقتصادی و ناتوانی والدین در برقراری ارتباط موثر با دختران نیز می‌تواند شرایط نامساعد روحی و روانی برای دختر ایجاد كرده و در نهایت منجر به فرار شود. معمولا مقصد این دختران شهرهای بزرگ است تا از گمنامی در شهر استفاده كنند و تصور می‌كنند كه می‌توانند پنهان باشند. معمولا شهرهای زیارتی، امامزاده‌ها و پایانه‌های مسافری و بهشت زهراها و ترمینال‌های مسافری مقصد این دختران هستند و كسانی كه دنبال طعمه می‌گردند نیز می‌دانند دختران به این اماكن پناه می‌برند.»منبع:اعتماد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا