دشت بلاخیز ؛ دمی با آقا محمدحسین آغولی(ترکی شیرازی )
به گزارش اول فارس ، آقا محمدحسین آغولی (تاریخ و محل ولادت نامعلوم، درگذشتهٔ ۱۲۹۰ هجری خورشیدی)، متخلص به «ترکی» و معروف به ترکی شیرازی، نقاش و شاعر قرن چهاردهم هجری است. شغل او نقاشی بوده و از شیراز به هند سفر کرد و در بمبئی اقامت گزید. دیوان وی به اهتمام محسن حافظی کاشانی چاپ شده است.
وی در اوان جوانی از شیراز به هندوستان رفت و تا پایان عمر در بندر بمبئی زیست و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد.
ترکی شعر نیکو میسرود، و نیز در هنر نقاشی، مخصوصاً به شیوۀ نقاشان فرنگ، مهارت داشت.
سرودههای او در دو جزء و در یک مجلد در ۱۳۱۴ق در بمبئی چاپ شد. جزء یکم به نام حدیقهالبکاء در سوگواری پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه اطهار (علیهمالسلام)، و جزء دوم با عنوان لالهزار شامل غزلهای او ست.
اثری با عنوان خوان یغما و منظومهای نیز در قالب مثنوی به نام سفره، یا السفره فی ذم الریاء در مذمت ریاکاران و ظاهرسازان از او باقیمانده است.
برادر جان مگر رفته به خوابی!
که زینب را نمی گویی جوابی
برایت درد دل تا کی شمارد
چه خواب است اینکه بیداری ندارد
ولی حق داری ای جان برادر!
که میدانم نداری در بدن سر
چرا؟ ازتن جدا گشته سر تو
چرا؟ صد پاره گشته پیکر تو
به همراه تو از شهر مدینه
در اینجا آمدم ای بی قرینه!
فلک آواره کرد از خانمانم
فراقت زد شرر، برجسم و جانم
تو چون رفتی از این دنیای فانی
نخواهم بی تو دیگر زندگانی
امان از درد بی درمان زینب
اجل کو، تا بگیرد جان زینب
پس از تو کوفیان، بردند یکجا
تمام هستی ما را به یغما
چه ظلمی کوفیان با ما نمودند
عجب مهمان نوازی ها نمودند
تو را لب تشنه، سر از تن بریدند
تن پاکت به خاک و خون کشیدند
زدند آتش، سراسر خیمه ها را
به بازو ریسمان، بستند ما را
تو و این کوفه، این دشت بلا خیز
من و شام خراب محنت انگیز
تو باش اینجا مصاحب با جوانان
من اندر شام، غمخوار یتیمان
تو و این نوخطان نورسیده
من و این مادران داغدیده
تو اینجا باش با عباس و اکبر
من و کلثوم و لیلای مکدر
برادر جان تو اینجا باش آرام
خداحافظ که من رفتم سوی شام
برادر جان در این دامان مقتل
تو باش و ساربان پست و بجدل
از این آتش که «ترکی» را به جان است
زغم سوز نهان او عیان است
ترک که شیرازی نیست، ترکها مهاجر هستن، طرف خودشو خواسته به زور شیرازی معرفی بکنه… خیلی هم خرافاتی بوده ظاهراً