وحشت مردمان سه استان از کشته شدن توسط «سیهمار»/درمانگاههای روستایی پادزهر ندارند

مردم میترسند شبها بخوابند. از شبکه بهداشت که برای سرکشی آمدند، اهالی گفتند تنها در طول روز چندساعتی میخوابند. ما در خانه بهداشت ماندهایم چه کنیم. این را بهورز بجوکان میگوید. روزهای اول خرداد یکی از اهالی بجوکان به رحمت خدا رفت. اسامه با خانوادهاش برای شرکت در مراسم «پُرسه» از روستای کناری به بجوکان آمدند.
به گزارش اول فارس، زهرش را دوباره به دل مردم ریخته… زهر سیهمار در همین خرداد «اسامه بلوچی»، «سدیس بلوچی» و «میرخاتون بلوچی» را کشت. مردم بجوکان در بخش لاشار نیکشهر این شبها خواب ندارند. ترس در دل همهشان خزیده. یکی از اهالی روستای بجوکان میگوید: «خدا شاهد است از وقتی این اتفاق افتاده شبها نمیتوانم بخوابم. ساعت ۵ صبح خوابم برد. همهاش نور گوشیام روشن است. خانه ما امنیت ندارد، نه ماشین هست، نه آنتن موبایل. تا «چانف» ۱۵ کیلومتر جاده خاکی است و میلیونی از ما پول میگیرند تا به درمانگاه برسیم.» مردم روستا شبها تا صبح بیدارند، نقل ترس از خوابیدنشان را نمیتوانند به خبرنگاران مرکزنشین بگویند، آنها نمیتوانند فارسی صحبت کنند و خبرنگاران هم بلوچی نمیدانند! اینها گفتههای «زابد آهورانی» بهورز روستاست که صدای اهالی شده. در روستا وضع همه شبیه زابد است. بیدار ماندن، نور انداختن به اطراف و هر گوشه را گشتن!
«مردم میترسند شبها بخوابند. از شبکه بهداشت که برای سرکشی آمدند، اهالی گفتند تنها در طول روز چندساعتی میخوابند. ما در خانه بهداشت ماندهایم چه کنیم.» این را بهورز بجوکان میگوید. روزهای اول خرداد یکی از اهالی بجوکان به رحمت خدا رفت. اسامه با خانوادهاش برای شرکت در مراسم «پُرسه» از روستای کناری به بجوکان آمدند. حوالی غروب سیهماری در محوطه روستا دیده شد، اما تا مردم بجنبند، مار در میان سنگها پنهان شد، هیچکس گمان نمیکرد صبح روز بعد دو نفر در بجوکان چشم باز نمیکنند. اسامه و خانوادهاش شب را در خانه سدیس ماندند. حوالی نیمهشب صدای گریهای آمد، از سدیس بود یا اسامه کسی نمیداند. تا سراغ بچهها بیایند، یکی در دم جان سپرده و دیگری هم در کما بود. میگویند قاتل به صحنه قتل بازمیگردد، سیهمار نرفته بود که بازگردد. همانجا در گوشه خانه بود. اهل خانه به جانش افتادند و آن را کشتند. والدین بچهها تا ماشین پیدا کنند و خودشان را به ایرانشهر برسانند، تا سراغ ملا و تعویذ و دعا بروند، وقت گذشت. نرسیده به بیمارستان ایرانشهر دو کودک مرده روی دست بجوکان ماند.
بهورز بجوکان: با بدبختی یک ماشین پیدا کردند که از مسیر دربوداغان کوهستانی به شهر بروند. دو-سه ساعتی معطل شدند. در اولین شهر سرم ضدمار زدند، بعد اعزامش کردند به ایرانشهر، نرسیده به بیمارستان میرخاتون هم درگذشت و سه بچهاش بیمادر شدند
دو هفته بعدتر در یک روز آخر هفته «میرخاتون آهورانی» وقت خواب حس کرد که چیزی پایش را گرفته، نگاه کرد و سیهمار را دید. «اینجا ماشین نیست، آنتن هم نیست که زنگ بزنی و درخواست ماشین و کمک کنی، پزشک هم نیست. بالاخره با بدبختی یک ماشین پیدا کردند که از مسیر دربوداغان کوهستانی به شهر بروند. دو-سه ساعتی معطل شدند. در اولین شهر سرم ضدمار زدند، بعد اعزامش کردند به ایرانشهر، نرسیده به بیمارستان میرخاتون هم درگذشت و سه بچهاش بیمادر شدند.»
سرم ضدماری که آهورانی به آن اشاره میکند، پادزهر «سیهمار» نیست. در هیچجای ایران پادزهری برای این گونه که در محدوده سه استان سیستانوبلوچستان، هرمزگان و کرمان زیست میکند، وجود ندارد. در روزهای اخیر خبری با این تیتر آمده «ساخت پادزهر سیاهمار توسط مؤسسه رازی به پایان رسید؛ در انتظار توزیع توسط وزارت بهداشت»، تیتری که نشان میدهد آنچه به میرخاتون در درمانگاه تزریق شده، هیچ فایدهای نداشته است. در نبود پادزهر اهالی شبها از ترس بیدار میمانند. در ذهنشان تصویر اسامه و سدیس مدام میآید و میرود. بدن کبودشان با آن تورم قرمز از نیش «سیهمار».
اهالی ۳۶۰نفری بجوکان رزقوروزیشان به نخل و بزهایشان وابسته است، رودخانهای هم در حوالی روستاست که از آبش برای درختها و دامشان بهره میگیرند. اهالی باور دارند پس از گزیدن و کشتن هر نفر، سیهمار وارد رود میشود و غسل میکند. آنها معتقدند نباید مار را کشت. در ظهر آن شبی که میرخاتون هم بر اثر گزش فوت کرد، سیهماری را در روستا دیده بودند. آن را زندهگیری کردند و چند کیلومتر آنطرفتر رهایش کردند. «مردم معتقدند اگر سیهمار را بکشی، هر جای دنیا که بروی سراغت میآید و انتقام میگیرد.» زابد آهورانی بارها به آنها گفته که این یک باور عامیانه است و صحت ندارد، مردم جوابشان این است که پدربزرگهای ما این را گفتهاند و نمیتواند غلط باشد. «بعد از اینکه میرخاتون فوت کرد، برخی گفتند همان مار دوباره به روستا برگشته و باید آن را میکشتیم. درست است که ما باید حافظ حیوانات باشیم و از آنها نگهداری کنیم، ولی این مار خیلی خطرناک است و اگر ۱۰ یا ۱۵ کیلومتر دورتر هم رهایش کنیم، باز به محل اول برمیگردد.»
در گذشته اهالی اغلب در فضای باز و روی ارتفاع میخوابیدند، سبکی از استراحت که حالا به فراموشی سپرده شده است. «تخت و اینجور چیزها در بجوکان نیست. مردم روی زمین میخوابند. سیهمار از درهای باز و پنجره هم میتواند وارد خانه شده باشد.»
مردم پول پشهبند ندارند، چه رسد به تخت
«ابابکر نیکنژاد» بخشدار سابق «چانف» است. این شهر از شرق به شهرستان سرباز و از غرب به شهرستان لاشار میرسد. او اواخر سال گذشته بازنشسته شد. «اینجا دو گونه خطرناک داریم. سیهمار که اگر کسی را بزند، بهندرت پیش میآید نجات پیدا کند. اما افعی که در اینجا به آن «گَر» میگوییم هم هست که پادزهر دارد.»
بهگفته نیکنژاد سیهمار در قسمت شمالی مکران از کوههای سفیده تا شمال نیکهشر، سرباز، راسک و… یافت میشود. «در این منطقه رشتهکوهی از شرق به غرب کشیده شده و در حوالی این رشتهکوه میتوان سیهمار را دید.»
بخشدار سابق چانف هم از ترسی که به جان مردم، نهتنها در بجوکان بلکه حتی در سایر روستاهای دور و اطراف افتاده، صحبت میکند و از اینکه مردم در عین اینکه میترسند، اما چارهای هم ندارند جز آنکه بسازند. «مردم نمیدانند چه کنند. نه پادزهری هست و نه تلاشی برای آن میشود. نمیدانم چرا این موضوع را پیگیری نمیکنند و پادزهر نمیآورند.»
بهگفته او، سال قبل از یک مؤسسه سرمسازی آمدند، چند مار گرفتند و با خود بردند که پادزهرش را درست کنند. بااینحال، او نمیداند پادزهر درست شده یا نه، و اگر پادزهر داریم چرا شفای مردم در منطقه نمیشود. براساس خبری که در پایگاه اطلاعرسانی «بلوچستانیها» منتشر شده «پادزهری با عنوان «سرم ضد مار هفتظرفیتی (هپتاوالان)» تولید شده که هماکنون آمادهسازی برای توزیع آن در مناطق هدف در دست وزارت بهداشت قرار دارد.»
اینکه آیا واقعاً پادزهری تولید شده و چقدر اثرگذاری دارد، هنوز معلوم نیست. بااینحال، «باربد صفایی مهرو»، خزندهشناس، معتقد است حتی اگر پادزهر هم داشته باشیم، باید میزان گزشها را با آموزش به مردم و تغییر سبک زندگیشان کاهش داد. نمونهاش اینکه ساکنان زیستگاه «سیهمار» روی سطح بلندتر از زمین بخوابند. این همان کاری است که بهگفته نیکنژاد در گذشته مردم انجام میدادند. «در قدیم که جمعیت کمتر بود، مردم چهار یا شش چوب بزرگ روی چیزی میگذاشتند، حالت سقفمانند درست میکردند و روی آن میخوابیدند. آنوقتها تختهای محلی هم از پاکستان به بلوچستان میآوردند که چوبی بود. الان از این تختها خبری نیست. مردم حتی پول تهیه پشهبند را هم ندارند. اگر پشهبند بود، سیهمار آنها را نمیکشت.»
از نظر بخشدار سابق «چانف» گرچه امکان تغییر سبک زندگی مردم وجود دارد، اما تا پادزهر نباشد ترس از دل مردم خارج نمیشود. «بهترین راه این است که پادزهر باشد. اگر اتفاقی در یکی از این روستاها بیفتد، مارگزیده بهدلیل کوهستانی و صعبالعبور بودن به بیمارستان نمیرسد. باید درمانگاهها مجهز به پادزهر شوند.»
از نیکنژاد میپرسم آیا جدا از این سه گزش، موارد دیگری هم بوده که خبر آن به رسانهها نرسیده؟ او از گزشهایی در آهوران و سرباز در سال گذشته خبر میدهد. «شاید گزشهای دیگری هم امسال باشد، اما رسانهای نشدهاند. نمیشود این موضوع را تأیید یا رد کرد.»
از محیطزیست کسی به ما سر نزد
«اسلم مبارکی» دهیار سیار بجوکان است و خانهاش در مرکز بخش. او هم از کمبود امکانات روستا گله دارد، از اینکه نه دکل تلفن درستوحسابی دارند، نه ماشین. تا مرکز بخش ۱۷ کیلومتر راه کوهستانی خاکی است. تا بخواهند مارگزیده را از این جاده به بیمارستان برسانند، جان از بدنش میرود. «با مرکز بهداشت قرار گذاشتیم که به ما سم دهند تا روستا را سمپاشی کنیم.»
دهیار بجوکان: از مسئولان کسی نیامده. از محیطزیست هم کسی نیامده. تنها روابطعمومی فرمانداری به من زنگ زد
سمپاشی که مبارکی از أن صحبت میکند، معلوم نیست چقدر در کشتن سیهمار اثر داشته باشد، اما طیف گستردهای از گونهها را هدف قرار میدهد. اینجاست که نقش محیطزیست برجسته میشود. «از مسئولان کسی نیامده،. از محیطزیست هم کسی نیامده. تنها روابطعمومی فرمانداری به من زنگ زد.»
سال قبل در روستای کهیری و… گزش سیهمار گزارش شد، همچنان که دو سال پیش روستای اشکستگ شاهد مرگ سه کودک بهنامهای «سانیه»، «مصطفی» و «مطیعالله» بر اثر گزش این مار بود. البته این گزشها به این دو سال ختم نمیشود. در سال ۱۳۷۴ «هوتی آسکانی» ۲۲ساله بر اثر گزش سیهمار از دست رفت. بعدازآن، نوبت به «سعیده آسکانی» و «شهربانو آسکانی» دو خواهر ۲۱ و ۲۲ ساله، ساکن روستای کوهکنار رسید که ۱۷ سال پیش بر اثر مارگزیدگی آنهم از نوع سیهمار فوت کردند. مادرشان، «امبرخاتون کریمزایی» ۴۵ساله، را هم همین گونه گزید. این فهرست بسیار طولانی است، اما آنقدر بلوچستان مهجور مانده که کسی به خودش زحمت نمیدهد این موارد را ثبت و ضبط کند. بهگفته مبارکی، اهالی بجوکان درعینحال که میترسند سیهمار وارد خانهشان شود، میترسند درصورت مشاهده این مار را بکشند. «قدیمیها میگویند اگر این مار را بکشی، تا هفت شب هر شب یک مار سراغت میآید.»
آیا میشود لااقل سبک خواب مردم را تغییر داد؟ مشابه آنچه در گذشته بود و مردم در ارتفاع بالاتری از زمین استراحت میکردند. پاسخ مبارکی دو بخش دارد، اولین آنها به اوضاع اقتصادی مردم برمیگردد که پول تخت و … را ندارند، دومین موضوع هم به ورود تکنولوژی مربوط است. «قبلاً برق نبود و مردم در بیرون خانه در ارتفاع میخوابیدند. حالا برق و کولر هست. ما هم قبلاً بیرون میخوابیدیم، حالا نه!» منبع:پیام ما /لم/




