چهارشنبهسوری از کجا آمده؟
درباره ریشه دقیق این آیین، اطلاعات دقیق و درست حسابی در دسترس نیست. بعضی از پژوهشگران معتقدند که همچین آیینی دقیقا پیش از اسلام وجود نداشته و احتمالا تغییر یافته یک آیین باستانی است؛ زیرا پیش از اسلام به این صورت هفته وجود نداشت که آخرین چهارشنبهای وجود داشته باشد، همچنین آتش برایشان مقدس بود و از رویش نمیپریدند. بعضی میگویند این رسم، تغییر یافته گاهنبار هَمَسپَتمَدَم بوده، یعنی جشن نزول فروهرها ۶ روز قبل از نوروز. بعضیها هم آن را تغییر یافته جشن سده میدانند که این فرض چندان صحیح نیست.
امّا هر چه باشد، به نظر میرسد این جشن ریشههای باستانی داشته و با آمدن اسلام شکل و شمایلش کمی تغییر کرده و با فرهنگ هر منطقه، آداب و آیینی به آن اضافه شده. حتّی درباره معنایش هم فرضیات مختلفی وجود دارد؛ سور را بعضی به معنای جشن و سرور و بعضی به معنای سرخ گرفتهاند.
آداب و رسوم جشن چهارشنبه سوری
گفتیم آداب و آیین ویژهای در آخرین چهارشنبه سال برگزار میشد و خانواده را دور هم جمع میکرد. میان این آداب و رسوم، بعضی کارها در بیشتر نقاط ایران عمومیت داشت و معمولا همه انجام میدادند و بعضی کارها هم با توجه به فرهنگ مردم آن منطقه و داستانها و روایاتی که از پس این شب وجود داشت، رسوم مخصوص به خودشان را داشتند. در این مطلب به آن رسومی که میان همه مردم ایران رایج بود میپردازیم.
چهارشنبهسوری یکی از باشکوهترین جشنهای ایرانیان باستان است که از زمانهای گذشته تاکنون در روزهای آخر سال این جشن به صورت شادمانیو پایکوبی بر بلندای بامهای خانه توسط افراد خانواده و برافروختن آتش و رقص و پایکوبی بر گرد آن برپا میشد.
البته جشنی که هم اکنون در ایران توسط مردم برپا میشود هیچ ارتباطی با جشنهای باستان که بر گرد آتش رقص و پایکوبی میکردند ندارد چرا که ایرانیان باستان روزهایی با نام شنبه و یکشنبه و… نداشتهاند و این نامگذاری بر روی ایام هفته با حمله و ورود اعراب به ایران بر روی روزهای هفته نامگذاری شد.
اعراب به دلیل اعتقادی که به نحس بودن روز چهارشنبه داشتند این جشن را به این روز موکول کرده و با روشن کردن آتش سعی کردند بدی را از خود دور کنند و از روی آتش پریدن از این زمان در ایران باب شد. در صورتی که ایرانیان باستان تنها یک روز مانده به عید ، گرد آتش چرخیده و این روز را گرامی می داشتند سنتی که هنوز در برخی از مناطق کردنشین پابرجاست.
اصل این جشن باستانی به این شکل بوده که در ده روز آخر سال به نام پنجه بزرگ و پنجه کوچک که پنج روز مانده به روز عید است اعتقاد داشتند که روح نیاکانشان که از دنیا رفتهاند در این ایام به کنار خانوادههایشان باز میگردند ؛از این رو برای شادی روح نیاکان خود آتش میافروختند.
از دیگر اعتقادات ایرانیان باستان در آخرین روز اسفند این بود که روز آخر اسفند روز آفرینش انسان نیز بوده و مردم در این روز بر فراز بام خانههای خود رفته و با افروختن آتش این روز را جشن گرفته و رقص و پایکوبی میکردند.
در کردستان این سنت آتش افروزی تا به امروز حفظ شده و کردها بجای پریدن از روی آتش برگرد آن جشن میگیرند و در روستاهای استان کردستان به دلیل مدرنیته نشدن در برخی مناطق و کاهگلی بودن منازل این جشن آتش افروزی بر فراز بام ها برگزار می شود.
« سور » یعنی سرخ
واژه سوری فارسی بوده و پهلوی آن سوریک است. سور به معنی سرخ است. چهارشنبه سوری یعنی برافروختن آتش سرخ برای درگذشتگان و گرما و نور مظهر پاکی است که بسیار نزد ایرانیان باستان مقدس بوده است.
این جشن در شب آخرین چهارشنبه سال (سهشنبه شب) برگزار میشود.در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگهداشته شده است.
واژهٔ «چهارشنبه سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده است. مردم زمان غروب آفتاب آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» و این گونه بیماریها و ناراحتیها و نگرانیهای سال کهنه را به آتش میسپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان رواج دارد.
بوته افروزی
هر خانواده روی پشتبام یا فضای باز خانه خود، کپههای خاروخاشاک را در پنج یا هفت کپه آماده میکرد و با تاریک شدن هوا که همگی دور هم جمع میشدند، این کپهها را آتش میزدند و از روی آن میپریدند. جالب است بدانید پریدن از روی آتش که تقریبا همه جای ایران متداول است، تعبیرش داستان اساطیری سیاوش است که از آتش گذر میکند و به خاطر پاک بودنش، سالم میماند. در واقع این اعتقاد وجود داشته که با گذر از آتش، بیماریها از فرد دور میشود. از این جهت، هنگام پریدن از روی آتش میخواندند:
«زردی من از تو، سرخی تو از من».
امّا ماجرا به همین پریدن ختم نمیشود. بوتههای سوخته و خاکستر شده را کسی با خاکاندازی جمع میکند و سر چهارراه میریزد. فردی که خاکستر را برده، وقتی برمیگردد، در خانه را محکم میکوبد و این مکالمه بین او و افراد داخل خانه شکل میگیرد:
_ که هستی؟
_ منم
_ از کجا آمدهای؟
_ عروسی
_ چه آوردهای؟
_تندرستی
در را برایش باز میکنند تا تندرستی را برای یک سال پیش رو، به درون خانه بیاورد.
فالگوش نشینی
آسمان که تاریک میشد و شناسایی آدمها سخت، آنهایی که دلشان میخواست بختشان باز شود یا به زیارت بروند یا نیّتهای دیگر داشتند از خانه بیرون میرفتند و به حرفهای رهگذران یا اهالی خانهها گوش میکردند؛ اگر اولین چیزی که به گوششان میخورد، شاد و خوشایند بود، نیتشان را به خیر فال میزدند و اگر سخنان تلخ و ناراحت کننده میشنیدند، فالشان را به برآورده نشدن میزدند.
قاشق زنی
این رسم که امروزه تقریبا فراموش شده، در گذشته یکی از مهمترین رسوم چهارشنبه سوری بوده است. در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر خود میکشیدند تا شناخته نشوند و به در خانهی دوستان و همسایگان خود میرفتند. صاحبخانه با شنیدن صدای قاشق که به کاسه میخورد، به در خانه میآمد و داخل کاسه آنها آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و گاها پول میریخت.
بعضی گفتهاند سنت قاشقزنی از باور زرتشتیان نشات گرفته است، چون در اوستا آمده که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فرودین، اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. ارواح نیک در رستاخیز آخر سال به میان زندگان برمیگردند و به شکل افرادی که رویشان پوشیده شده، به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند. قاشق زنی در واقع استفادهی ارواح از زبان بدن به جای زبان گفتار است.
کوزهشکنی” بشکن بشکنه؛ بشکن …”
در بیشتر شهرهای ایران پس از پریدن از روی آتش، کوزهها را میشکستند. این آیین احتمالا به این دلیل بود که در گذشته مردم اعتقاد داشتند که بدیُمنی به درون کوزه میرود و شکستن آن باعث از بین رفتن بدیمنی میشود. در مناطق مختلف ایران، تفاوت جزیی در اجرای مراسم وجود داشته است. برای نمونه در تهران داخل کوزه چند سکه هم انداخته میشده است. تا همین اواخر مردم تهران در چهارشنبه سوری به نقارهخانه میرفتند و به همراه نواختن نقاره در ساعتی مشخص، کوزههایشان را به زمین پرت میکردند تا همراه با کوزه، قضابلا را از خانه و خانوادهشان دور میکردند.
درمنطقهی خراسان داخل کوزه مقداری زغال، نمک و سکه قرار میدادند و بعد از آن هر عضو خانواده با گرداندن کوزه به دور سر خود، هرگونه بدیمنی و اتفاق بد را به کوزه منتقل کرده و در نهایت آن را از بام خانه به کوچه پرتاب میکردند. در اراک و آشتیان دانههای جو در کوزه میگذاشتند.
بعضی معتقدند این سنت، یک اصل بهداشتی داشته است. ظروف سفالین، چون لعاب نداشتند، خیلی زود آلوده میشدند و با توجه به اینکه قابل شستن و پاک کردن نبودند، بنابراین باید از بین میرفت. ایرانیان قدیم باور داشتند که ظرف سفالین بیش از یک سال نباید در خانه بماند که این موضوع ریشهی اصل بهداشتی داشته که گفتیم. برای همین با پایان سال در شب چهارشنبه سوری، ظروف سفالین در خانه را میشکستند. از طرف دیگر با این عمل، کار سفالگران هم رونق میگرفت.
داستان کوفه به همینجا ختم نمیشد و گاهی با آن فال هم میگرفتند. به این صورت که کوزه دهان گشادی میان خودشان میگذاشتند، دختران دم بخت نشانهای درون کوزه میانداختند و زنی دیگر چند تکه کاغذ که اشعار حافظ رویش نوشته شده بود داخل کوزه میانداخت. بعد دختر نابالغی میآمد و یک شعر و یکی از آن نشانهها را از درون کوزه برمیداشت و به این شکل، برای خودشان فال را تعبیر میکردند.
شالم رو بگیر پرش کن
در شب چهارشنبهسوری جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می ساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد.
پختن آش ابودردا
خانوادههایی که مریض داشتند، برای درمان بیمارشان در شب چهارشنبه سوری، آش ابودردا یا آش بیمار میپختند و مقداری از آن را به بیمارشان میدادند، بقیهاش هم بین خودشان و فقرا تقسیم میکردند. معتقد بودند که با این کار، بیمارشان درمان میشود و بیماری از اون دور میشود. میگویند «آش بیمار» یا «آش امام زینالعابدین» را با مواد و بُنشن یا پولی که از قاشقزنی به دست میآوردند، میپختند.
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه، ای کلیه جاردنده، بده مراد بنده
هر خانه زنی خاکستر را در خاکانداز جمع میکند، و آن را از خانه بیرون میرد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی میآید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود میبرد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
شاهنامهخوانی
شاهنامه خوانی و قصه گویی به دور آتش نیز از جمله دیگر رسومی است که در شب چهارشنبه سوری معمولا توسط بزرگان خانواده انجام میشد. در این میان نیز افرادی که دستی در هنر موسیقی دارند، معمولا با سازهای خود اقدام به هنرنمایی کرده و اشعاری نیز در وصف سال جدید و آمدن بهار نیز سروده و خوانده میشود. این مورد که در جشنهای دیگری نیز همچون آیین شب یلدا انجام میپذیرد، معمولا جزئی جدایی ناپذیر از مراسمهای باستانی ایران زمین است.
آجیل مشکلگشا
در گذشته بعد از پایان مراسم پریدن از آتش، اهل خانه دور هم جمع میشدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از زمستان باقیمانده بود، روی آتش بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. گذشتگان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میشود و کینه از وی دور میشود.
آنهایی هم که نذر کرده بودند، آجیل هفت مغز (پسته، فندق، بادام، توت خشک، خرما، نخودچی و کشمش) که آجیل چهارشنبه سوری نام داشت، از دکانی که رو به قبله بود میخریدند و بین خودشان و آشنایان پخش میکردند و میخوردند.
حاجت میخواهی برو اصفهان
یکی از شیرینترین آداب چهارشنبه سوری که بیشتر جنبه بازی و تفریح گوارایی دارد فال گرفتن با بولونی است . بولونی کوزه دهان گشاد کوچکی است که در خانههای ما فراوان است و در آن ادویه خشک یا ترشی و مربا و غیره میریزند زنان و دختران جوان گرد یکدیگر جمع میشوند و کوزهایی را میآورند هر کس هر چه همراه خود دارد و نشانهای از او به شمار میرود در آن بولونی میاندازد و اشعار مختلف در وصف الحال که بتوان بدان تفال کرد بر قطعههای کاغذ مینویسند و تا کرده در بولونی میاندازند سپس دختر نابالغی را میخوانند و او دست در بولونی میکند و پارهای کاغذ را بیرون میآورد و یکی از حاضران شعری را که بر آن نوشته است میخواند سپس همان دختر یکی از آن اشیاء را بیرون میآورد و ارائه میدهد و آن شعر که خوانده شده است فالی است که در حق صاحب آن نشانی زدهاند در اصفهان یک سرمه دان و یک آیینه کوچک نیز علاوه بر آن اشیاء در بولونی میاندازند و با دیوان حافظ تفأل میکنند یعنی هر چیزی که از بولونی بیرون آمد برای صاحب آن فالی از دیوان حافظ میزنند.این رسم هنوز هم در برخی از روستاهای اصفهان و منطقه خراسان رایج است.
دفع چشم زخم با کندر
یکی از آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری میروند و از او «کندر و خوشبو برای کارگشا» میخواهند و تا عطار برود بیاورد فرار میکنند این دکان باید رو به قبله باشد سپس به دکان دیگری که رو به قبله باشد میروند و «خوشبو» میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز میگریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود میکنند.
برخی رسوم چهارشنبهسوری در شهرهای ایران
بیرون کردن دختران رشتی با جارو
در آخرین سهشنبه سال، در گیلان هم مانند سایر استانها آیینهان خاصی اجرا میشود. در این استان در شب چهارشنبهسوری، اسپند و کندر و گلاب و شمع حتما باید در خانه باشد. اسپند و کندر را دود میکنند، گلاب را به صورت خود میزنند و شمع را به نیت روشنایی روشن میکنند.گیلانیها خاکستر آتشافروز شب چهارشنبهسوری را صبح چهارشنبه پای درختها میریزند و معتقدند که درخت ها بارور میشوند و کسانی که قصد زیارت اماکن متبرکه را دارند به نیت سفر از خانه خارج میشوند.
آجیل مخصوص چهارشنبه سوری هم که در همه جای ایران مرسوم است، فسلفه عمیقی دارد. اجزای این آجیل رنگارنگ و زیبا همه از دانههای خوردنی و رستنیهایی است که بیش از هزاران سال پیش از زمین و طبیعت میگیرد. در واقع مجموعه آجیل چهارشنبه سوری طبقی است آراسته از هدایا و دهشهای خاک که رابطه انسان و طبیعت را تایید و تاکید میکند.
در بسیاری از ایلها و نیز در نقاط کوهستانی ایران از جمله دهکدههای کوهستانی گیلان و مازندران که به آداب و سنن ایرانیان باستان دلبستگی بیشتری دارند،در استقبال از سال نو، مراسم آتشافروزی را در شب چهارشنبه برگزار میکنند. دور ریختن وسیلههای کهنه و فرسوده زندگی در قریب باتفاق مناطق ایران معمول است. رسم کوزه شکستن یا کوزه پرت کردن به کوچه به نیت دور کردن بلا در همه ایران عمومیت دارد.
یکی از رسومی که هنوز هم در گیلان بخصوص در رشت رایج است. بیرون انداختن دختران دم بخت از خانه است. در این رسم زنان بزرگ خانواده دخترانِ دمبخت را غروب چهارشنبهسوری با جارو میزنند و از خانه بیرون میاندازند به این امید که تا سال بعد ازدواج کنند.
آتیل ماتیل چارشنبه / چارشنبه بالالاری
از آداب کهن تبریزیها که از سدههایپیش همچنان باقی است گرامی داشتن نوروز و به خصوص شب چهارشنه آخر سال است.
در تبریز صبح روز سهشنبه (یک روز قبل از چهارشنبه سوری) جوانان پیش از طلوع آفتاب به کوچه میرفتند و هفت بار از روی جوی آب یا چشمه آب میپریدند و در همان حال میخواندند: آتیل ماتیل چارشنبه…. آینا تکین بختیم آچیل چارشنبه . از دیگر رسمهای این دیار این بود که مردم همراه اعضای خانواده روز سه شنبه و به خصوص عصر روز سه شنبه برای خرید به چارشنبه بازاری میرفتند و خوردنیهایی همچون آجیل و شیرینی تهیه میکردند و به آن آجیل ، چارشنبه یمیشی که ترکیب آن عبارت بود از مغز گردو ، بادام ، فندق ، کشمش ، نخود و …میگفتند.
از مراسم دیگر مردم آذری زبان ایران خرید لباس تازه برای بچهها بود و به آن بچهها (چارشنبه بالالاری) میگفتند. در واقع چهارشنبه سوری جشن کودکان بود به طوری که مردم به طنز و ظرافت می گفتند چارشنبه اوشاغی بشی بیر شاهی.
ارسال چارشنبه لیق از دیگر مراسم این روز بود که به خانه عروسی که تازه به خانه بخت رفته از طرف پدر و مادرش انجام میگرفت. چارشنبه لیق بیشتر تشکیل میشد از پارچه برای لباس ، پیراهن برای داماد و آجیل چهارشنبه سوری . همچنین ارسال چارشنبه لیق از طرف داماد به عروس که هنوز به خانه بخت نرفته و در خانه پدری زندگی می کرد رایج بود.
از رسوم قدیمی دیگر میتوان به آتش روشن کردن در پشت بام خانهها اشاره کرد و بچهها هنگام پریدن از آتش میخواندند آتیل ماتیل چارشنبه ،بختیم آچیل چارشنبه که معادل فارسی آن زردی من از تو سرخی تو از من است.
نامگذاری چهارشنبههای اسفند ماه از دیگر رسوم جالب بود که قدیمیها انجام می دادند به طوریکه به اولین چهارشنبه اسفند ماه ، اول چارشنبه به دومی ، کوله چارشنبه به سومی چیله گودی چارشنبه و به چهارمی آخیر چارشنبه میگفتند و هر چهارشنبه در پشت بام خانه ها آتش روشن می کردند.
بعضی از این مراسم ها همچنان هم در بین مردم تبریز انجام می گیرد و مردم تبریز به رسم قدیم و به یا د آن روزها هنوز هم بعضی از آن مراسم ها را اجرا میکنند.
آبپاشی در اردبیل
مردم این استان پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر میافروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری میپردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرفهایشان را از آب رودخانه پر میکنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه میپاشند.
از سیستان تا فارس
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند. در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود. در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود، معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود. در این شب زنان برای برآورده شدن حاجتشان زیر منبر مسجد جامع شهر دعا می خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش می پزند.
عضو کانال تلگرام اول فارس شوید
علی بابا
تاریخ : ۲۲ - اسفند - ۱۴۰۰
در زمان قبل یکروز از سال را روز برات میگفتند که یکی از مناسنتهای اسلامی در اون روز بود، و فقط در اون روز همه ترقه می ترکوندن . بعد از آن زمان ترقه ترکوندن رو کم کم سوق دادند به روز چهارشنبه سوری ، درحالیکه همه در روز چهارشنبه سوری فقط آتش روشن میکردند و از روی اون می پریدند. الآن دیگه بچه ها و جوون ها فکر میکنند که ترقه ترکوندن جزو مراسم اصلی چارشنبه سوری هست، و حتی این کار رو از دو سه هفته قبل شروع میکنن!!!