تدارک ایران برای یک عملیات گسترده‌ همانند ساسانیان و اشکانیان !

شکرریز من را به بنی‌صدر معرفی کرد و گفت ایشان مرتضی اصفهانی است که فرمانده محور ایستگاه ۷ و ایستگاه ۱۲ است. بنی‌صدر هم با من احوال‌پرسی کرد. می‌خواست به خطمان بیاید، ولی چون در ۴۰۰ متری دشمن بودیم نیامد. به من گفت: «شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟» گفتم: «اینجا خط پدافندی داریم.» به گزارش اول […]

شکرریز من را به بنی‌صدر معرفی کرد و گفت ایشان مرتضی اصفهانی است که فرمانده محور ایستگاه ۷ و ایستگاه ۱۲ است. بنی‌صدر هم با من احوال‌پرسی کرد. می‌خواست به خطمان بیاید، ولی چون در ۴۰۰ متری دشمن بودیم نیامد. به من گفت: «شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟» گفتم: «اینجا خط پدافندی داریم.»

به گزارش اول فارس ، ‌سردار مرتضی قربانی می گوید : بنی‌صدر که از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ فرمانده کل قوا بود، همواره در تلاش برای ایجاد شکاف بین ارتش و سپاه، انشقاق بین خطوط دفاعی و به‌کارگیری سیستم ناکارآمد بود که همه این اقدامات خیانت به ملت و جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شد.»

مرتضی قربانی1

‌سردار مرتضی قربانی در جلد اول از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «در مسیر پیروزی» به بازدید بنی‌صدر از جبهه‌های جنگ در آبادان اشاره دارد که این بازدید در مقایسه با دیگر مقامات کشوری و لشکری مورد توجه است. در این کتاب می‌خوانیم:

بازدید مقامات کشوری و لشکری از خطوط مقدم آبادان

یکی از شخصیت‌هایی که به آبادان آمد، آقای رجایی بود. ایشان دو سه روز توی این منطقه بود و به محورها، مناطق و جاهایی که امکان داشت سر زد امام دستور داده بودند در مخالفت با بنی‌صدر صحبت نکنید و ایشان هم که واقعاً یکپارچه اخلاق بود تا وقتی‌که بنی‌صدر روی کار بود، صحبتی علیه او نکرد.

روز بعدش بنی‌صدر به جاده ماهشهر، مقابل ایران گاز آمد. من و خسرو ابوطالبی یک صندوق مهمات دستمان بود و داشتیم پیاده از پشت خط خودمان به آبادان می‌رفتیم تا برای بچه‌های محورمان غذا بیاوریم. نزدیک ظهر بود که دیدیم سرهنگ شکرریز و یک سرهنگ دیگر در گرمای شدید آفتاب، زیر لوله‌ها نشسته‌اند. جا خوردم و با خودم گفتم که آن‌ها اینجا چه‌کار می‌کنند!؟ بعد دیدم بنی‌صدر آنجاست و یک کلاه گذاشته است و یکی، دو محافظش هم زیر لوله نشسته‌اند من هم رفتم آنجا کنارشان نشستم.

آقای شکرریز من را به بنی‌صدر معرفی کرد و گفت ایشان مرتضی اصفهانی است که فرمانده محور ایستگاه ۷ و ایستگاه ۱۲ است. بنی‌صدر هم با من احوال‌پرسی کرد. می‌خواست به خطمان بیاید، ولی چون در ۴۰۰ متری دشمن بودیم نیامد. به من گفت: «شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟» گفتم: «اینجا خط پدافندی داریم.» بعد نگذاشتم حرفش را بزند و گفتم: «چرا مهمات و تسلیحات به ما نمی‌دهی؟ چرا قبضه توپ نمی‌دهی؟ چرا چیزی به ما نمی‌دهی؟ ما اینجا داریم با کمترین امکانات می‌جنگیم.»

در تدارک عملیات گسترده‌ای همانند ساسانیان و اشکانیان!

خلاصه زیر همین لوله‌های نفت یک‌خرده با او جروبحث کردم که یک مقدار جا خورد و ترسید. من مسلح بودم و یک اسلحه «ژ ۳ » قنداق کوتاه داشتم. گفت آقای اصفهانی، ما در تدارک عملیات گسترده‌ای مثل عملیات‌های ساسانیان یا اشکانیان هستیم. می‌دانی چطوری می‌جنگیدند؟ آن‌ها دشمن را داخل می‌کشیدند و وقتی دشمن داخل می‌آمد به صفوف او حمله می‌کردند و همه نیروهایش را از بین می‌بردند. ما هم می‌خواهیم دشمن را به داخل بکشیم و وقتی آمد، محاصره‌اش کنیم. گفتم: «می‌خواهی کدام دشمن را محاصره کنی!؟ دشمن را در کجا می‌خواهی محاصره کنی؟ ما اینجا خانه به خانه به عراقی‌ها تیراندازی کردیم و شبانه‌روزی با آن‌ها جنگیدیم تا متوقف‌شان کردیم. اگر اینجا شهید نمی‌دادیم که دشمن الآن اهواز را هم گرفته بود. اگر عراق اهواز را بگیرد، دیگر بابا جانت هم نمی‌تواند بیاید آن را پس بگیرد.»

خلاصه یک‌خرده جروبحث کردیم و بعد هم به من گفت تو یک مقدار کله‌ات بوی قورمه‌سبزی می‌دهد. من هم به او گفتم: «امام خمینی ما را این‌طور تربیت کرده و بار آورده است. حواس خودت را جمع کن.

آن‌ها زیر لوله‌ها بودند و نمی‌توانستند روی جاده بیایند. می‌خواستند به خط ژاندارمری بروند. پیش ما نیامدند، چون از کمیته‌ای‌ها می‌ترسیدند.» روز بعد سرهنگ اقارب پرست را دیدم و به او گفتم: «بنی‌صدر کجا رفت؟» گفت: «دیشب حالش به هم خورد.» به او سِرُم زدیم و دارو دادیم و بعد در گاوصندوق بانک ملی آبادان او را خواباندیم.

بنی‌صدر جز اینکه فتنه به پا کند و وحدت را به هم بزند و بگوید به رزمنده‌ها و نیروهای پاسدار در خط سوخت ندهید و سپاهی‌ها و بسیجی‌ها را تضعیف کند، واقعاً کار دیگری نمی‌کرد. بعد از بازدید بنی‌صدر از آبادان ما دو عملیات انجام دادیم؛ یکی عملیات ۱۹ آذر، عملیات دیگرمان هم ۲۰ دی بود که هر دو عملیات با شکست روبه‌رو شد. تا شب عید سال ۶۰ ما با کمترین امکانات و بهترین ارتباطات همه کارهای خودمان را الحمدالله انجام دادیم و هرلحظه در اینجا آماده عملیات بودیم. منظورم از ارتباطات، ارتباطات حضوری و هماهنگی است.


مرتضی قربانی (زاده ۱۳۳۶برخوار اصفهان) فرمانده نظامی و شجاع ایرانی است، که هم‌اکنون به‌عنوان مشاور رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران فعالیت می‌کند، همچنین از سال ۱۴۰۰ تاکنون ریاست فدراسیون تیراندازی ایران را برعهده دارد.

وی در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان سپاه پاسداران بود و بنیانگذار و نخستین فرمانده لشکر ۲۵ کربلا و لشکر ۵ نصر به‌شمار می‌آید. مرتضی قربانی در تمامی عملیات‌های گسترده رزمندگان ایرانی در طول جنگ تحمیلی عراق علیه  حضور فعال داشت و در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، محرم و والفجر ۸ نقشی کلیدی داشت.

او در فاصله سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۶ فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین را برعهده داشت. قربانی برای پاسداشت خدماتش در جنگ، ۳ بار نشان فتح دریافت کرد.

بنابر خاطرات فرماندهان سپاه پاسداران، پس از گذشت مدتی از محاصره آبادان توسط نیروهای عراقی، حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای داوطلب، در قالب ۳ گروهان رزمی سپاه به فرماندهی مرتضی قربانی به همراه یک گروهان از نیروهای لشکر ۷۷ خراسان نیروی زمینی ارتش، به فرماندهی سرهنگ منوچهر کهتری، به نیروهای عراقی در کوی ذوالفقاری، آبادان حمله کردند و موفق شدند آن‌ها را به آن سوی رودخانه بهمن شیر عقب برانند و پل‌های نصب شده توسط ارتش عراق را منهدم کنند.

تست بینایی: اگر بتوانید در عرض ۳ ثانیه عدد ۸۰۸ را تشخیص دهید، چشمان عقابی دارید!

مطالب مرتبط

صداوسیما ستاد جنگ شده ، ربط قضیه چیست؟

آنچه درباره اولین شهید نظامی جنگ عراق با ایران گفته نشده

از تیمسار خلبان شهید عباس دوران که امروز سالروز شهادتش است چه می دانید ؟

نظرات