به گزارش اول فارس ، رودک یا روتک (پارسی میانه: rōdak) یکی از زنان نجیبزاده ساسانی در سده سوم میلادی، همسر بابک و مادر اردشیر بابکان بود.
رودک همسر بابک و مادر اردشیر بابکان بود. از او در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت در میان خانواده سلطنتی ساسانی یاد شدهاست. دربارهٔ او در کتاب نام تبارشناسی ساسانیان و دیگر منابع کمتر مطلبی یافت میشود. در دانشنامه زنان اشارهای کوتاه به زندگی و شخصیت او میشود:
در تمامی حوادثی که به پیروزی اردشیر اول و سازمند شدن سلسله پارسی ساسانی انجامید، دخالت مستقیم داشت. روتک عمر زیادی کرد و نامش در شمارگان مهمانان جشن پادشاهی پسرش اردشیر اول ساسانی دیده میشود.
کعبهٔ زرتشت
کعبه زرتشت، جایی که سنگنوشته شاپور یکم حک شدهاست
پاپگ یا بابک (پارسی میانه: 𐭯𐭠𐭯𐭪𐭩، Pāpak/Pābag) بزرگزادهای ایرانی بود که از سال ۲۰۵–۲۰۶ تا مرگش در حدود ۲۰۷–۲۱۰ بر استخر، پایتخت پارس، فرمان میراند. او پدر، پدرخواندهو پدربزرگ اردشیر بابکان، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی، بود. جانشین او پسر بزرگترش شاپور نام داشت.
بنابر سنگنوشته شاپور یکم در نقش رستم، بابک شاه پارس و محل استقرار حکومتش، استخر بود. به استناد گزارش طبری از زندگی بابک، وی در آغاز حاکم خیر بود و بعدها بر تمام سرزمین پارس حکم راند. او دارای دو پسر به نامهای شاپور و اردشیر و دختری به نام دینگ بود.
نسخهٔ پهلوی اشکانی سنگنوشته
مکان سنگنوشته
رودک از خاندان ساسان و دارای دین و مذهب مزدیسنا بود .
بابک معرب نام ایرانی پاپک یا پابَگ است. و به معنی «پدر» است. امیل بنونیست نشان داد که نام پاپک در آثار پهلوی و ارمنی، دیده شدهاست.
سکهای با تصویر بابک، ضرب اردشیر بابکان
پارس منطقهای در جنوب غرب فلات ایران و میهن گروهی از مردمان ایرانیتبار به نام پارسیان است. این منطقه همچنین زادگاه نخستین امپراتوری ایرانی، هخامنشیان، بهشمار میرود.
پارس تا زمان حمله اسکندر مقدونی (حک. ۳۳۶–۳۲۳ پ. م) به ایران به عنوان مرکز امپراتوری عمل میکرد. این سرزمین از اواخر سده سوم یا اوایل سده دوم پیش از میلاد توسط فرمانروایان محلی تابع سلوکیان اداره میشد. این فرمانروایان عنوان فرترکه («فرماندار، رهبر») را داشتند که در دوره هخامنشیان نیز رایج بود. بعدها در دوران حکومت فرترکه وادفراداد دوم (ش. ۱۳۸ پ. م)، پارس تابع دودمان ایرانی اشکانیان شد.
اندکی بعد در دوره بر تختنشینی فرهاد دوم (حک. ۱۳۲–۱۲۷ ق. م) عنوان فرترکه با شاه پارس جایگزین شد و از آن پس حاکمان پارس شاه نامیده شدند. آنها برخلاف فرترکهها از عنوان شاه استفاده میکردند و شالوده دودمان جدیدی را که احتمالاً دارایانیان نامیده میشد، بنا نهادند.
ذکر این نکته دارای اهمیّت است که در کتیبه کعبه زرتشت در استان فارس ساسان جد احتمالی اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی که نام آن سلسله به نام وی رقم خورده است، «خداه» یا به سخن دیگر «ساسان خداه» خوانده شده و شاپور خود را از نسل خدایان خوانده است.
گفتنی است که واژه «خدا» در اینجا به معنای ذات اقدس باریتعالی یعنی آفریننده جهان نیست، بلکه به معنای خدایگان، بزرگ و صاحب و سرور است که در واژه های کد خدا به معنای «پدر» و «رئیس خانه» و در کنارش «کدبانو»] به معنای بانوی بزرگ خانه به وضوح دیده می شود. پدر اردشیر بابک بوده است که در کتیبه فوق الذکر از او به عنوان شاه یاد شده است.
به استناد همین کتیبه پدر بابک ساسان نام داشته و به گونه ای که در بالا اشاره شد در همانجا از ساسان به عنوان «خداه» نام برده شده است و این واقعیتی است که با محتوای واضح و محکم خداینامه انطباق و سازگاری کامل دارد. بنا به همین نوشته (خدای نامه) ساسان دارنده آتشکده استخر بوده است که از آن به عنوان آتشکده آناهید (آناهیتا) در تاریخ ثبت شده است و به نام آناهید یا ناهید که از ایزدان مادینه که الهه نعمت برکت بخشی، حاصلخیزی، باران و باروری بوده نامگذاری شده است. به این ترتیب ساسان که نام وی به سلسله داده شده است. همزمان شاه نیز بوده است.
تصویر کاشیکاری آناهیتا کشف شده در شهر باستانی ایرانی بیشاپور
تبار بابک
تاکنون اصل و نسب خاندان ساسان و اردشیر بابکان در ابهام بودهاست. داستانها و افسانههایی که دربارهٔ تبار اردشیر و خاندان او گفته شده، چنان گوناگون و پرشمار است که هیچیک از آنها را نمیتوان به سادگی پذیرفت. بنیانگذاران دودمانها برای به دست آوردن مشروعیت همواره ادعا میکردند که از تبار پادشاهان باستان هستند و اردشیر نیز از این قضیه مستثنی نیست. اگر او از تبار یک خاندان اشرافی میبود، بر یک روایت تأکید میکرد و از آنجایی که روایتها دربارهٔ تبار وی بیشمارند، فرضیه مذکور بسیار تقویت میشود؛ بدین معنی که او تلاش میکرده تا از طریق همه سنتهای ایرانیان و حتی بیگانگان، مشروعیت کسب کند.
پیرامون نسبت بابک با ساسان، سندهای تاریخی متفاوت با محتوایی گاه متضادی وجود دارد. طبری و دیگر تاریخنگاران اسلامی، ساسان را پدر بابک دانسته ولی برخی دیگر از اسناد تاریخی مانند کارنامهٔ اردشیر بابکان و شاهنامهٔ فردوسی، ساسان را داماد بابک میدانند.
زندگی پاپک
سکههای ضرب شاپور، پسر بابک. روی سکه تصویر شاپور و پشت آن تصویر بابک است.
بابک در آغاز بر یک شاهزادهنشین کوچک در منطقه خیر در جنوب دریاچه بختگان فرمان میراند. او دستنشانده گوچهر، شاه بازرنگی پارس که در استخر سکونت داشت، بود که خود او نیز دستنشانده شاهنشاه اشکانی بهشمار میرفت. بابک با اجازه گوچهر اردشیر را به دژ دارابگرد فرستاد تا نزد فرمانده آنجا، تیری، پرورش یابد. بابک طبق گزارشها همچنین موبد نیایشگاه آناهیتا در استخر بود که مکان گردهمایی جنگجویان محلی پارسی بود که شیفته آئین این ایزدبانو بودند.
شاهنشاهی اشکانی که در آن زمان تحت حکومت بلاش پنجم (حک. ۱۹۱–۲۰۸) بود، در آن زمان به دلیل جنگهای داخلی و خارجی و شورشهای منطقهای رو به زوال بود.
امپراتور روم سپتیمیوس سوروس (حک. ۱۹۳–۲۱۱) در سال ۱۹۶ به قلمرو اشکانیان حمله کرده بود و دو سال بعد نیز همین کار را انجام داد و این بار پایتخت اشکانیان، تیسفون، را غارت کرد. در همین زمان شورشهایی در ماد و پارس رخ داد.
سکه دارایان یکم، نخستین شاه پارس
تورج دریایی بر این باور است که حکومت بلاش پنجم «نقطه عطفی در تاریخ اشکانیان بود چرا که در این مقطع حکومت اعتبار خود را از دست داد.» در آن زمان شاهان پارس نمیتوانستند بر شاهنشاهان بالادست اشکانی تکیه کنند. بابک در سال ۲۰۵ یا ۲۰۶ میلادی شورش کرد، گوچهر را برافکند و خود در استخر بر تخت نشست. به گفته طبری، بابک به اصرار اردشیر شورش کرد. اما دریایی این گفته را بعید میداند و بیان میکند که در واقع پسر بزرگ بابک شاپور بود که به بابک کمک کرد تا استخر را به تصرف خود درآورد، همانطور که سکههای ضربشدهٔ شاپور دارای تصویر هر دوی آنهاست.
بابک سپس شاپور را به عنوان جانشین خود برگزید.اردشیر که پس از مرگ تیری فرمانده دارابگرد شده بود، از این امر ناخوشایند شد. اردشیر در اقدامی سرکشانه پس از مرگ بابک رهسپار شهر گور شد و در آنجا برای حمله به برادرش شاپور به جمعآوری نیرو پرداخت.بابک بین سالهای ۲۰۷ تا ۲۱۰ به مرگ طبیعی درگذشت و شاپور جانشین او شد. اردشیر و شاپور پس از مرگ او شروع به ضرب سکه با عنوان «شاه» و تصویر بابک کردند. روی سکههای شاپور عبارت «شاه شاپور بزرگ» و پشت آن «پسر شاه بابک بزرگ» نوشته شدهاست. با این حال، سلطنت شاپور کوتاه بود و او در سال ۲۱۱ یا ۲۱۲ بهطور مرموزی درگذشت. بدین ترتیب اردشیر جانشین شاپور شد و بقیه ایران را فتح و در سال ۲۲۴ شاهنشاهی ساسانی را بنا کرد.
خانواده بابک
بابک دو پسر به نام شاپور و اردشیر داشت. شاپور پسر ارشد و اردشیر پسر کوچکترش بود. از بابک همچنین دختری به نام دینگ به یادگار ماند که برای اجرای آیین زرتشتی خویدوده یا ازدواج با خویشاوندان، با اردشیر ازدواج کرد.
در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت از زنی به نام رودک به عنوان مادر اردشیر شاهنشاه یاد شده که با نظر گرفتن اینکه اردشیر پسر بابک باشد، میتوان رودک را همسر بابک معرفی کرد. در این سنگنوشته همچنین از شاهزادهای به نام بلاش بابکان یاد شدهاست. با توجه به عنوان او میتوان با قطعیت گفت که وی یکی از اعضای خاندان سلطنتی بوده اما تشخیص اینکه او دقیقاً چه رابطهای با شاهنشاه و دیگر اعضای خاندان داشته، ناممکن است. گمان بر این است که او دیگر پسر بابک و برادر اردشیر بابکان باشد.
ظاهراً در آغاز پس از ساسان، منصب روحانی و کلید دار و مسئول اداره امور معبد آناهیتا را به دست گرفت. از کتیبه شاپور در کعبه زرتشت چنین بر می آید که زن بابک «رودک» یا «روتک» نام داشته و اردشیر ثمره این ازدواج است. به موجب مفاد خدای نامه چون اردشیر به سنّ هفت سالگی رسید، بابک پدر وی او را به نزد گوچثر یا گوزهر پادشاه استخر که از خاندان بازرنگیان بود، برد.
سیمرغ (نشان رسمی شاهنشاهی ساسانیان)
از سوی گوزهر در شهر دارابگرد غلامی مقطوع النسل (اخته) به فرمان وی به نام «تیرا»حاکم بود. عنوان نظامی او را ارگبذ نوشته اند که به معنای دارنده، نگهبان و نگاهدارنده ارگ یا دژ به معنای قلعه نظامی است. این عنوان برابر منصب کوتوال در دوره های اسلامی است و در زبان فارسی امروزی دژبان یا قلعه بیگی است. چون کوتوال و ارگبذ هر دو فرمانده و نگهبان و رئیس قلعه و سایر استحکامات شهر بوده اند و به اصطلاح هم حاکم عرفی و هم حاکم نظامی بوده اند، اگر این واژه را معادل و همطراز «دژبان» بدانیم، این احتمال پیش می آید که غیر از دژبان حاکمی هم وجود داشته است و در سلسله مراتب نظامی و فرماندهی و هماهنگ با ضوابط و قوانین سپاهیگیری ساسانی ارگبذ به این ترتیب به معنا و مفهوم فرمانده نظامی و سیاسی قلعه و حتی شهر است.
بعدها خواهیم دید که اردشیر بابکان در سپاه اردوان پنجم واپسین شهریار اشکانی به همین منصب منتسب بود و مقام ارگبذی یا قلیه بانی به وی تعلق گرفته بود و در همان مقام به سلطنت ساسانیان رسید.
ایجاد ارتباط میان بابک و گوچهر بازرنگی آن گونه که در منابع تاریخ کهن ایران ثبت است، زمانی تحقق یافت که بابک پدر اردشیر از گوچهر (گوزهر) خواست که تیرا والی شهر دارابگرد که پیشتر غلام گوچهر نیز بوده است را وادار کند تا اردشیر پسر بابک که جوانی متهّور و جسور بود پرورش دهد تا وی شایستگی آن را به دست آورد تا ارگبذ دارابگرد شود.
گوچهر بازرنگی این درخواست بابک را پذیرفت و با این کار در واقع طرح آینده درخشان اردشیر و آینده شوم خود و حاکمیّت خاندان بازرنگی را ریخت و از تبعات دیگر آن سرنگونی اردوان پنجم آخرین شهریار پارتی و فروپاشی سلسله اشکانی شد. سپردن فرزند ذکور از سوی شخصیتی بزرگ مانند بابک که در آن زمان یک زمین دار بزرگ (فئودال) به یک بزرگ (فئودال) دیگر علی الظّاهر از آداب و آیین نظام فئودالیسم بود. این شیوه در فرهنگ های دیگر نیز رایج بوده و در دوره های اسلامی تا زمانهای متاخر نیز این رسم تداول داشته است.
در اواسط دوره ساسانی آرکادیوس قیصر روم فرزند و جانشین خود تئودوزیوسرا به یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۰ میلادی) شهریار ساسانی سپرد تا یزدگرد او را تربیت کرده و پس از او به تخت سلطنت روم بنشاند و از وی حمایت کند تا به او و حکومتش آسیبی نرسد.
خروج اردشیر بابکان:
اردشیر در سایه همت و تربیت دلسوزانه و مجدانه تیرا بزرگ شد و پس از او به مقام ارگبذی دارابگرد رسید. این مقام اردشیر را بیش از پیش امیدوار کرده و این باور در او تقویت شده بود که می تواند به مقامات بالاتری برسد و از اینجا رویاهای بزرگ او آغاز شد.
درفش کاویانی (پرچم کشور ایرانشهر )
شاهنشاهی ساسانی با نام رسمی ایرانشهر ، پایان دورهٔ ایران باستان و واپسین شاهنشاهی ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران در سدهٔ ۷ و ۸ میلادی بود که از سال ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایرانشهر فرمان راند؛ شاهنشاهان این دودمان از خاندان ساسان بودند.
شاهنشاهی ساسانی در بزرگترین گسترهٔ خود در دورهٔ خسرو پرویز ح. ۶۲۰ همراه سرزمینهای تسخیر شده از امپراتوری بیزانس
این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود، بر پهنهٔ بزرگی از آسیای غربی چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم-بیزانس، در گذر بازهٔ زمانی افزون بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده میشدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی از پیشرفتهترین و ثروتمندترین شهرهای زمانه خود بود. پرچم ایران باستان در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سرنگونی ساسانیان از میان رفت.
نظرات