روزی که با «دانیال» در یکی از کانالهای تلگرامی آشنا شدم هرگز در خواب هم نمیدیدم که به دلیل فرار از تنهایی وارد یکی از باندهای «سرقت لوکس» شوم .
به گزارش اول فارس زن جوان ادامه داد :خلاصه بعد از طلاق در یک هتل آپارتمان مشغول کار شدم و زندگی جدیدی را آغاز کردم دیگر به راحتی با دوستانم در کافه و رستورانها قرار میگذاشتم و در پارتیهای شبانه شرکت میکردم تا این که حدود یک سال قبل در یکی از گروههای دوستانه کانال تلگرامی با دانیال آشنا شدم.
طولی نکشید که با ابراز علاقههای عاشقانه و وعده و وعیدهای ازدواج، در کنار دانیال قرار گرفتم. او توجه زیادی به من داشت به طوری که تشویقم کرد تا منزلی را در همسایگی او اجاره کنم تا این گونه به یکدیگر نزدیکتر شویم. آن قدر شیفته و دلباخته دانیال شده بودم که حتی به صیغه محرمیت نیز فکر نکردم و بدین ترتیب وارد یک رابطه ناشایست شدم اگرچه خانواده ام با زندگی مستقل من به شدت مخالفت میکردند، اما من هیچ نصیحتی را نمیشنیدم جز آن که در کنار دانیال باشم. بالاخره اسباب و اثاثیه ام را به منزلی منتقل کردم که دانیال برایم رهن کرده بود.
در افکار خودم زندگی ایده آلی ساخته بودم و به قطع ارتباط فامیل و آشنایانم نیز اهمیتی نمیدادم. تنها دلخوشی ام این بود که سایه مردی بالای سرم قرار دارد. هنوز دو هفته بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم دانیال لوازم سرقتی را در منزلمان پنهان میکند. اما او با آن که رفت و آمد و تلفنهای مشکوکی داشت باز هم حقیقت موضوع را کتمان میکرد با این حال زمانی که دریافت من فقط قصد کمک به او را دارم و سرنوشتمان به یکدیگر گره خورده است ماجرای سرقت هایش را بازگو کرد و بدین ترتیب من هم حاضر به همکاری با او شدم تا اقساط بانکی ام را بپردازم. خلاصه با ورود من به باند دانیال و یکی از همدستانش، شگردهای سرقت تغییر کرد تا با سرقتهای لوکس پول بیشتری به دست آوریم.
از آن روز لباسهای شیکی برایم خریدند و من با آرایشهای غلیظ زنانه سرو وضع ظاهری ام را به گونهای آراستم که به راحتی طعمه مردان هوسران شوم. از آن روز به بعد در خیابان منتظر توقف خودروهای لوکس و گران قیمت میشدم و بلافاصله با راننده آن طرح دوستی میریختم. سپس در حالی که دانیال و همدستش سوار بر موتورسیکلت ما را تعقیب میکردند راننده خودروی گران قیمت را به بهانه خرید بستنی، آب میوه یا صرف نهار به گوشه خیابان میکشاندم در همین حال وقتی راننده برای خرید خوراکیهای درخواستی من از خودرو پیاده میشد و آن را روشن رها میکرد در یک لحظه دانیال از موتورسیکلت پایین میپرید و با نشستن پشت فرمان خودرو، آن را به سرقت میبرد. بعد از آن هم لوازم با ارزش را به همراه قطعات قابل فروش برمی داشتیم و سپس خودرو را در مکانی پرت و خلوت رها میکردیم. با این شگرد مردان هوسران زیادی را به دام میانداختیم و با فروش قطعات اوراقی خودرو درآمد خوبی داشتیم.
از سوی دیگر دانیال و همدستش پلاک موتورسیکلت را نیز مخدوش کرده بودند تا شناسایی نشویم. من هم که غرق در رویا و لذتهای کاذب زندگی بودم غافل از این که به قهقرای دره بدبختی سقوط کرده ام همچنان به این رابطه زشت در باند سرقتهای لوکس ادامه میدادم. تا این که چند روز قبل برخی لوازم از منزل دانیال گم شد و او با تصور این که من آن لوازم را سرقت کرده ام به پلیس ۱۱۰ زنگ زد از سوی دیگر من هم که فکر میکردم دانیال قصد دارد لوازم سرقتی را به تنهایی بالا بکشد به اتهام سرقت از منزلم از او شکایت کردم، اما وقتی نیروهای تجسس کلانتری میرزا کوچک خان مشهد برای بررسی موضوع وارد منزلم شدند و پلاک مخدوش موتورسیکلت را دیدند با طرح چند سوال تخصصی مرا به تناقض گویی انداختند به طوری که مجبور شدم راز سرقتهای لوکس را فاش کنم و …
شایان ذکر است به دستور سرهنگ محسن باقیزاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچکخان) پیگیری این پرونده در دایره تجسس ادامه یافت.
نظرات