خبر اولیادداشت

امتناع عدول از فتوا ؛ ایران بمب هسته‌ای می سازد؟ آیا ارزشش را داشت؟

بمب هسته ای

عباس عبدی در یادداشتی باعنوان امتناع عدول از فتوا چنین نوشت:

با تشدید اخبار حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، گرایش به تحریک حکومت و سیاستگذاران ایرانی یا تبلیغ و تهدید به ساخت بمب هسته‌ای بیشتر شده است و نقطه عطف آن سخنان آقای علی لاریجانی بود که گفت: «اگر امریکا کار اشتباهی بکند، ما مجبور می‌شویم به سمت سلاح هسته‌ای برویم.» البته این حرف جدیدی نبود.

اردیبهشت سال پیش هم آقای خرازی، رییس شورای راهبردی روابط خارجی چنین تهدیدی را با زبانی ظریف‌تر انجام داد و گفت: «ما تصمیمی برای تولید بمب هسته‌ای نداریم اما اگر موجودیت ایران تهدید شود، ناچاریم دکترین هسته‌ای خود را تغییر بدهیم.»

پیش از همه اینها آقای هاشمی‌رفسنجانی تهدیدهای تهاجمی و تندتری کرده بود. وی در خطبه‌های نماز جمعه ۲۳ آذر ۱۳۸۰ گفت: «اگر روزی البته این خیلی مهم است دنیای اسلام متقابلا مجهز شود به این سلاح‌هایی که امروز اسراییل دارد آن روز این استراتژی استکبار به بن‌بست می‌رسد چون استعمال یک بمب اتم در داخل اسراییل هیچ چیزی باقی نمی‌گذارد. اما در دنیای اسلام آسیب فقط می‌زند و این اتفاق دور از عقل نیست.» این سخنان نشان می‌داد که درک رسمی از بمب اتم خیلی ساده‌انگارانه است، گویی یک بمب عادی است.

اتفاقا پس از این سخنان بود که معنای برنامه هسته‌ای ایران تفاوت کرد و شاخک‌های جهانی به فعالیت هسته‌ای ایران تیز و متمرکز شد و این بحران بزرگ را ایجاد و یک سال بعد آژانس انرژی هسته‌ای و شورای امنیت را وارد مرحله جدیدی از مواجهه با ایران کرد. ظاهرا آقایان توجه نداشتند که داخل اتاق شیشه‌ای نشستن و سنگ‌پرانی به بیرون عواقب خوبی ندارد. کسان کم‌اهمیت دیگری هم این روزها چنین شعارهایی را داده‌اند، ازجمله یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته: «اگر ما هم مسلح به ‎بمب اتمی بودیم، ترامپ جرات تهدید به بمباران نمی‌کرد.

مدت‌هاست که بسیاری از نخبگان و دلسوزان کشور و انقلاب آزمایش و اعلام [ساخت] بمب [اتمی] را درخواست دارند. او نمی‌داند که اگر می‌توانستند بسازند، پیش‌تر چنین کاری را کرده بودند و البته پیش از ساختن یا حتی دسترسی به توانایی ساختن، بمباران می‌شدند. اگر الان تا این مرحله پیش آمده‌اند به دلیل همین فتوا و سیاست همسو با آن بوده. بنابراین اکنون مشکل فتوای رهبری پیش روی همه آنان است. این فتوا در پیام به نخستین کنفرانس بین‌المللی «خلع سلاح هسته‌ای و عدم اشاعه» در فروردین ۸۹ منتشر شد: «به اعتقاد ما افزودن بر سلاح هسته‌ای، دیگر انواع سلاح‌های کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی می‌شوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملت‌ها خطر تولید و انباشت این گونه سلاح‌ها را ‌حس می‌کند و آماده است همه امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار بدهد. ما کاربرد این سلاح‌ها را حرام و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفه همگان می‌دانیم.»

پس ایشان کاربرد دیگر انواع سلاح‌های کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی را نیز حرام می‌دانند. برخی مواضع دیگر ایشان نیز این مساله را به روشنی بازتاب داده است از جمله: «ما با وجود اینکه می‌توانستیم در این راه قدم ‌برداریم، بر اساس حکم اسلام عزیز کاربرد این سلاح را حرام قطعی شرعی اعلام کردیم، بنابراین هیچ دلیلی ندارد که برای تولید و نگه‌داشت سلاحی که استفاده از آن مطلقا حرام است، هزینه کنیم. دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم؛ نه به‌ خاطر اینکه آنها می‌گویند، [بلکه] به ‌خاطر خودمان، به‌ خاطر دین‌مان و به ‌خاطر عقل‌مان. هم فتوای شرعی ما این است. فتوای عقلی ما هم این است که ما امروز و فردا و هیچ‌ وقت به سلاح هسته‌ای احتیاج نداریم؛ سلاح هسته‌ای برای یک کشوری مثل کشور ما مایه دردسر است که حالا تفصیل این بماند. ما سلاح هسته‌ای را نه به‌خاطر زید و عمرو، نه به خاطر امریکا و غیر امریکا، به‌ خاطر عقیده‌مان قبول نداریم؛ هیچ کس نباید داشته باشد. اگر ایران اراده می‌کرد که سلاح هسته‌ای داشته باشد، امریکا به هیچ وجه نمی‌توانست جلوی او را بگیرد.

سلاح هسته‌ای نه تأمین‌کننده امنیت و نه مایه تحکیم قدرت سیاسی است، بلکه تهدیدی برای این هر دو است. حوادث دهه ۹۰ قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمی‌تواند رژیمی همانند شوروی سابق را هم حفظ کند. امروز نیز کشورهایی را می‌شناسیم که با داشتن بمب اتم در معرض امواج ناامنی‌های مهلکند.» عدول از این فتوا شاید در داخل کشور و تحت عناوین ثانویه برای گروهی پذیرفتنی باشد ولی در سطح بین‌المللی چنین چیزی پذیرفته نمی‌شود، چون فتوا و توضیحات مکمل آن برحسب حرمت ذاتی این بمب است و نه نیاز نداشتن ما به آن، یا ناتوانی ما در ساختن آن. نکته‌ای که طرفداران بمب اتمی توجه نمی‌کنند این است که اتفاقا نقطه قوت ایران همین فتوا بوده و گزارش سالانه ۲۰۲۴ جامعه اطلاعاتی امریکا (ماه پیش منتشر شد) معتقد است که: «همچنان ارزیابی می‌کنیم که ایران در حال ساخت سلاح نیست و آیت‌الله خامنه‌ای برنامه تسلیحات هسته‌ای را که در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده بود، مجددا مجاز ندانسته است.اگرچه احتمال دارد که تحت فشار برای انجام این کار قرار بگیرد.» پس این برداشت یکی از موانع جدی برای حمله به ایران یا تأسیسات هسته‌ای آن است. حتی می‌توان اقرار آنان را مستند حقوقی در برابر هر اقدامی علیه ایران قرار داد.

با تمام اینها نکته‌ای هم وجود دارد، اینکه اگر نتوان بمب ساخت (فارغ از ماهیت این سیاست) پس این همه هزینه برای تأسیسات و صنعت هسته‌ای برای چیست؟ اگر نتوان بمب داشت یا با داشتن بمب هسته‌ای نتوان بازدارندگی را ایجاد کرد، آیا این همه هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم داده شده برای صنعت هسته‌ای دستاورد محسوب می‌شود؟ تصور کنیم که اگر این صنعت را نداشتیم، اکنون چه چیزی را نداشتیم که تا حالا صدها بلکه هزاران میلیارد (مجموع مستقیم و غیرمستقیم شامل تحریم‌ها) هزینه برای آن پرداخته شده است؟ اگر بخشی از این هزینه‌ها صرف اقتصاد و رفاه و حتی امور دفاعی جامعه می‌شد، کدام کشور جرأت می‌کرد به ایران چپ نگاه کند؟ امروز نقطه ضعف ما کجاست؟

به عبارت دیگر این پارادوکسی است که در سیاست هسته‌ای از ابتدا وجود داشته است. سیاستی که شاید در ابتدا با هدف دیگری در پیش گرفته شد ولی به هر دلیلی (عقلی و شرعی) مقام رهبری آن سیاست را نپذیرفتند و از اینجا به بعد در مسیری قرار گرفت که مهار شدن آن سخت بود. سیاست هسته‌ای و ساخت بمب هسته‌ای الزامات خاصی دارد. اگر این سیاست برای بازدارندگی محدود باشد جواب می‌دهد، مثل پاکستان در برابر هند. برخلاف تصور آقایان، بمب اتمی پاکستان بمب اسلامی نیست و نبوده و نخواهد بود. اصولا چنین صفتی را به هیچ بمبی نمی‌توان اطلاق کرد، چون اتحادیه واقعی از کشورهای اسلامی نداریم و شکل هم نخواهد گرفت. این کشورها با یکدیگر و درون خودشان بیشتر می‌جنگند تا با دیگران. این بمب پاکستان در برابر هندوستان است. به همین دلیل راه‌های ارتباطی پاکستان با همه کشورهای دیگر گشوده است هر چند یکی از دلایل مشکلات فعلی پاکستان، همین هزینه‌هایی است که برای اتمی شدن پرداختند. آن هم در برابر هند که اقتصادی بسیار بزرگ‌تر از پاکستان دارد. به علاوه بمب اتم به نوعی بمب صلح است و نه جنگ. هدف آن بازدارندگی است و نه حمله به دیگران و استفاده از بمب. چون به ‌کار بردن این بمب برخلاف تصور آقای هاشمی محدود نخواهد ماند و فاجعه‌بار است. پس از هسته‌ای شدن هند و پاکستان آنها از جنگ پرهیز می‌کنند در حالی که قبلا سه بار جنگ کرده بودند.

حتی روسیه به‌رغم شکست‌هایی که در برخی از مقاطع در جنگ با اوکراین خورد به سوی این بمب نرفت و نخواهد رفت. اگر ایران در منطقه خاورمیانه دنبال دفاع از وضع موجود و جلوگیری از پیشروی بیشتر اسراییل باشد، دسترسی به چنین بمبی شاید معنادار بود، ولی اگر هدف نابودی اسراییل باشد کوشش برای ساخت آن نقض غرض می‌شود و این نکته‌ای است که حتما مورد توجه مقام رهبری بوده است و بهتر از همه می‌دانند که راه‌حل مساله منطقه و اسراییل بمب هسته‌ای نیست.
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چه باید کرد؟ یا چه می‌توان کرد؟ بهتر است بگوییم که چه نباید کرد. نخست حرف‌هایی نزنیم که از ابتدا می‌دانیم شدنی نیست و باید از آنها عقب‌نشینی کنیم. نفوذ اطلاعاتی آنها هم به اندازه‌ای هست که فرق شعارهای واقعی و توخالی را بدانند. نکته دوم اینکه حمایت چین و روسیه یا حداقل مخالفت آنان با سیاست‌های رسمی ایالات متحده هم مشروط به رعایت نکاتی است. فراموش نکنید که در جریان صدور قطعنامه‌های اولیه شورای امنیت این دو کشور در کنار غرب رای مثبت علیه ایران می‌دادند چون مقوله هسته‌ای خط قرمز همه آنها است و نظام بین‌الملل خود را ملتزم به جلوگیری از اشاعه آن می‌داند. مگر اینکه زورش نرسد، مثل هند و پاکستان. این مورد هم ریشه در جهان دوقطبی و رقابت شدید میان چین و هند داشت. بنابراین روی حمایت چین و روسیه در این مورد خاص نباید هیچ حسابی باز کرد.

نکته سوم، ناکارآمدی سیاست بازدارندگی با اتکای صرف به صنعت هسته‌ای است. این مدت طولانی تنش و بی‌ثباتی در روابط خارجی، کشور را مستهلک کرد و در ادامه بیشتر می‌کند و همین عامل مهمی در تضعیف بازدارندگی کشور می‌شود، پس باید سیاست را بهبود بخشید. جلوی ضرر را هر جا بگیریم، سود است. چهارم از طرح مسائل حاشیه‌ای و بیهوده پرهیز و به شعور مخاطبان احترام گذاشته شود. اینکه آقای لاریجانی موضوع منافع اقتصادی میان دو کشور ایران و امریکا را به میان کشید حرف جالب و مهمی برای این زمان نیست.

آن روزی که حتی با خرید هواپیمای مسافربری و خودرو و کالاهای آنها مخالفت می‌شد در حالی که به برخی از آنها نیاز شدیدی هم داشتیم فراموش نشده است. پس بهتر است قدری فکر کنیم که طرف مقابل اگر فهم و درک بالاتری از ما نداشته باشد از ما کمتر هم نمی‌فهمد. به علاوه امروز رسانه عمومی ایران ترامپ را به ترور تهدید می‌کند و صدای شما هم در نمی‌آید. چگونه انتظار داریم که بقیه حرف‌ها را باور کنند؟

جزییات فنی این تغییر چیست؟ دقیق نمی‌دانم. باید به مسوولان امر و کارشناسان ارجاع داد و مشارکت عمومی را هم پذیرفت تا بهترین مسیر ممکن را که می‌توانند انتخاب کنند و ما نیز باید به‌ طور کامل حمایت کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا