میگوید به جای فعال محیط زیست، به او بگوییم دوستدار محیط زیست: “این معنی جامعتری دارد. امروز انگار فعال محیط زیست بودن، مُده شده است. توی اینستا میزنند فعال محیط زیست، در حالیکه از خیلیهایشان بپرسی، اصلا نمیدانند محیط زیست یعنی چه.”
به گزارش اول فارس به نقل از ایسنا ، فرید پِروتا، متولد سال ۱۳۶۶ در شیراز است. درباره معنی نام خانوادگیاش که سوال میکنیم، میگوید: “این یک واژه فارسی میانه است، به معنی برگزیده. خیلی هم دوستش دارم.”
پدرش اهل قلات است اما او از کودکی در خیابان باغ حوض شیراز بزرگ شده است: “از بچگی در خانهباغ بزرگ شدهام. با گِل و خاک و مرغ و خروس و جانور سر و کار داشتهام.”
پروتا حالا یک اتاقک کوچک در گوشهای از منطقه حفاظت شده رویشگاه مردمی دشت ارژن برای خود دست و پا کرده و تمام وقت مشغول حفظ و حراست از اکو سیستم منطقه است.
از چه زمانی وارد کار حفاظت از محیط زیست شدی؟
نمیتوانم تاریخ دقیقی را برایش مشخص کنم. از زمانی که یادم میآید، پدرم عادت داشت ما را میبرد با کوه و طبیعت آشنا میکرد. به هر روشی که شده، بهجای اینکه ما را به پارک شهر و جاهایی از این دست ببرد، میگفت دوست دارم پسرم با طبیعت ارتباط برقرار کند. ما را آموزش میداد و سنمان هم که بالاتر رفت، اجازه داد با گروههای طبیعتگرد برویم طبیعت را لمس کنیم و ببینیم ساز و کارش چگونه است. همیشه مدیون پدرم هستم. گاهی هم میگوید ارث برایت نگذاشتم، پیشانیاش را میبوسم و میگویم بزرگترین ارثی که برایم گذاشتی، همین آشنا کردنم با طبیعت بود.
و از چه زمانی با طبیعت در هم تنیده شدید؟
سالهای ۹۲ و ۹۳ با یک گروه به کوهپیمایی و طبیعتگردی میرفتیم. آنجا بود که تفاوتهای پرندهها توجهم را جلب کرد. یک دوربین عکاسی خریدم و از جهات مختلف از پرندهها و حیوانات عکس میگرفتم. بهجای اینکه مثل اجدادمان تفنگ دست بگیرم، دوربین دست گرفتم.
همان زمان بود که شنیدم اداره محیط زیست، مجوزهایی را برای بازدید از مناطق حفاظت شدهاش صادر میکند. دوربین را برداشتم رفتم اداره و کمی طول کشید تا آنها را متقاعد کنم که علاقنهمند به طبیعتم و تخریبگر محیط زیست نیستم.این شد که بیشتر پایم باز شد به طبیعت و علاقهمندتر از گذشته به این کار ادامه دادم.
و بعد؟
از سال ۹۴ با فعالهای محیط زیستی بیشتر آشنا شدم و کنار آنها خیلی چیزها آموختم. از سال ۹۶ هم خیلی جدیتر تحقیق درباره حیوانات را شروع کردم.
دقیقا چه کارهایی انجام میدادی؟
نصب دوربین تلهای، پایش منطقه …
این دوربین تلهای را بیشتر توضیح دهید.
دوربین تلهای با سنسور کار میکند و تا فاصله ۲متری را هم بیشتر عکسبرداری نمیکند. در نقاطی کار گذاشته میشود تا وقتی حیوانی از نزدیک آن عبور کند، بتواند عکس واضحی با جزییات بگیرد. این جزییات خیلی به شناسایی گونههای مختلف جانوران و تفاوتهای هر یک از آنها کمک میکند.
پس از یک دوربین عکاسی شروع شد و به جاهای جذابتری رسید.
بله اول نمیدانستم حیات وحش انقدر جذاب و پیچیده است. طبیعت خیلی قشنگ مثل یک زنجیره به هم وصل شده است، اگر انسانها این را بفهمند و باعث قطع زنجیره نشوند. یک حلقه زنجیر نباشد، اتفاقات بدی برای طبیعت میافتد. هر یک از جانورانی که در طبیعت هستند، خواسته یا ناخواسته به بقای آن کمک میکنند. ما آرام آرام این چیزها را فهمیدیم و متوجه شدیم حفظ زیستگاه یعنی چه.
از چه زمانی در رویشگاه دشت ارژن ساکن شدی؟
من از ۲ سال پیش در کنار بچههای دشت ارژن به عنوان قُرُقبان فعالیت داشتم در آتشسوزیها و پایش جنگل، شناسایی و فهرست برداری از پرندگان، به عنوان یک محقق با اداره حیات وحش همکاری کردم. از خردادماه سال جاری هم با بچههای موسسه روستاگل همکاری دارم و دیگر ساکن رویشگاه مردمی دشت ارژن هستم.
اینجا چه کارهایی انجام میدهی؟
از صبح خروسخوان بیدار میشوم و به حفاظت منطقه میپردازم. اگر زمان کاشت باشد، بذر و نهال میکارم و در تمام طول سال هم باید کارهای حفاظتی که همان مرحله “داشت” میشود را انجام بدهم. اینکه نگذارم گیاهان آفت بزنند، حیوان آنها را نخورد، خشک نشود. تا جایی که از دستم بر بیاید.
این فاصله گرفتن از زندگی شهری با امکانات خاص خودش را چطور توانستی بپذیری؟
بستگی به ذهنیت و طرز فکر آدمها دارد. برای خیلیها آن درآمد و رفاه زندگی مدرن جذابتر است. شاید هم با زندگی در طبیعت آشنا نیستند. اما من که از بچگی آشنا شدهام، این لذت را با چیزی عوض نمیکنم. البته از مدرنیته هم دور نیستم. در حد نیازم از آن چیزی که مدرنیته در اختیارمان قرار داده استفاده میکنم. و همین که میتوانم آن کاری که دوست دارم را انجام بدهم، یعنی نهایت حس آرامش. من وقتی دستم را داخل خاک فرو میبرم و بذری میکارم، حسی که بعد از آن دارم را با چیزی عوض نمیکنم.
فرید پروتا علاوه بر اینکه از کودکی در معرض انسانهای طبیعتدوست قرار داشته، در بزرگسالی هم به شکل خودخواسته شرایطی را برای خود فراهم کرده تا بتواند به علاقمندیهایش بپردازد. شاید خیلیهای دیگر هم هستند که دوست دارند مانند او در طبیعت زندگی کرده و به محیط زیست خدمت رسانی کنند، اما نمیدانند که چگونه!
فرید میگوید: انسانها نباید درخت را صرفا به عنوان یک ماشین تولید اکسیژن نگاه کنند که خاک را از فرسایش نگه داشته است. نیاز به نگاهی فراتر از این مسائل داریم. خوشبختانه در سالهای اخیر با افزایش گروههای کوهنوردی که هدفشان صرفا فتح قله نیست و به پاکسازی و نگهداری محیط زیست هم توجه دارند، امیدهایمان به آینده بیشتر شده است. کلا هم زندگی با طبیعت، این حس امید را در ما تزریق کرده است که خوش بین باشیم. قرار نیست حتما زنده باشیم تا زمانی که درخت شدن این بذرهایی که میکاریم را ببینیم. همین که ببینیم یک جوانه در آمده، یعنی کار را درست انجام دادهایم. باید بگذاریم طبیعت راه خودش را برود و ما هم در این راه تا جایی که میتوانیم به او کمک کنیم.
نظرات