کوهمره موطن پدری من است. به طایفه «ناصرو» از طوایف ششگانه «سُرخی» تعلق دارم که نام آن در اصل «سُهری» است. تا نسل قبل کهنسالان نام فوق را «سُهری» تلفظ میکردند. گویش سُرخی، و سایر مردم کوهمره، به گویش دوران ساسانی بسیار شبیه است. بنظر میرسد گویش دوران ساسانی، که به «زبان پهلوی» معروف شده، «زبان مرده» نیست بلکه در برخی مناطق جنوب ایران، از جمله لارستان و مناطقی از بوشهر و کوهمره، «زنده» است.
کوهمره (یا کُهمره) آخرین شاخه جنوبی جبال زاگرس است؛ زاگرس در این منطقه در نزدیکی خلیج فارس به پایان میرسد. کوهمره در گذشته منطقه واحدی بود و در زمان ساسانی و قرون اولیه اسلامی «رَم دیوان» نام داشت. برخی منابع آن را بزرگترین «رَم» (منطقه عشایرنشین) فارس شمردهاند و برخی منابع از «رَم گیلویه» (کُهگیلویه و بویراحمد کنونی) بعنوان بزرگترین «رَم» فارس نام بردهاند. علت انتساب این «رَم» به «دیوان» باید نزدیکی آن به بیشابور، پایتخت ییلاقی ساسانیان، باشد که ظاهراً مالیات آن صرف «دیوان» میشده.
در منابع مکتوب، کاربرد نام «کوهمره» نخستین بار در زمان شاه عباس صفوی، در روزنامه ملا جلال منجم، دیده میشود.
در دوران متأخر ناصری، زمان نگارش فارسنامه فسایی، «کوهمره» به سه بخش «کوهمره شکفت» و «کوهمره جروق» و «کوهمره نودان» معروف بود که بعداً، در زمان کلانتری پدربزرگم، شهبازخان سُرخی، کوهمره شکفت «کوهمره سُرخی» نام گرفت. آنگونه که از قدما و ریشسفیدان (از جمله مرحوم حاج جهانزیر رحمانی و ملاحاجی بابا ناصرو) شنیدم سنت کوهمره چنین بود که منطقه بنام طایفهای که کلانتری را به دست داشت موسوم میشد: در زمان کلانتری خوانین شکفت «کوهمره شکفت»، در زمان کلانتری خوانین طایفه سقلمهچی «کوهمره دودویه» (مقر ملا برفی و پسرش ولی خان سقلمهچی در قله کوهی به نام دودو) و در زمان پدر بزرگم (از ایل سُرخی) کوهمره «سُرخی» خوانده شد. قبل از «کوهمره شکفت» گویا «کوهمره ماصرم» نامیده میشد طبق همین سنت.
پدرم، حبیبالله شهبازی، برای حفظ جنگلهای کوهمره سُرخی بسیار کوشید. سراسر جنگلهای منطقه را قرق کرد و از قطع درختان و تخریب مراتع به شدت ممانعت میکرد. سند زیر گواه تلاش پیگیر اوست. در سند محضری مورخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۶ ش. از طوایفی که از منطقه میگذرند تعهد گرفته که بابت قطع هر درخت بلوط ۵۰ تومان و اگر قشلاق را آتش زدند ۵۰۰ تومان خسارت دهند.
به دلیل این تعلق دیرین، آتشسوزی بیش از هزار هکتار جنگلهای انبوه و کهن کوهمره برایم بسیار ناگوار بود. ای کاش مدیریتی بود که میتوانست خیلی زود مانع از این فاجعه شود.
*دکتر عبدالله شهبازی مورخ معاصر متولد کوهمره سرخی
نظرات