من دنبال چیزهای استثنایی هستم. دنبال کارهایی که هرکسی به سراغش نمیرود و فکر آن را هم نمیکند. بارها به من گفتند استاد چطور ساخت این کارها به ذهنتان میرسد؟ همیشه در مرحله اول پاسخ میدهم که عزیزم من تحصیلکرده این کار هستم و با ادبیات کشورمان و تا حدودی هم با ادبیات جهان آشنایی دارم
کارهای بسیاری در سراسر کشور انجام دادید که بخش گستردهای از آن به غیر از غارموزه وزیری در پارک جمشیدیه است، درباره این آثار بگویید.
در دو نوبت در پارک جمشیدیه در محدوده سالهای ۵۷-۵۳ از طرف شهرداری دعوت به کار شدم. در مرتبه اول ۲۷ کار ساختم و سری دوم که دعوت به کار شدم تعداد این آثار را به ۵۰ مجسمه رساندم. این آثار هم شامل دره ماهیها، رستم و سهراب، فردوسی، دستهای آبخوری، دایناسور ۱۰ متری و یک دایناسور ۷۰ متری که نیمهکاره ماند، میشود. علاوه بر این کارها، در شهرهای دیگر و در قطعه فلکالافلاک به سبک موزه مادام توسو طبیعتسازی کردم. موزه رختشویخانه زنجان، پارک باراجین قزوین که در آن مجسمههای ۱۵ تا ۲۰ متری تمام از سنگ ساختم. همچنین آبنماها و مجسمههای پارک پردیسان، آبنماها و مجسمههای قسمت جنوبی پارک ساعی، ساخت مجسمه ۵ /۲ متری کاکلی و پدربزرگ در پارک گلبرگ نارمک، انجام تاکسیدرمی در موزههای تاریخی و طبیعی و … از جمله کارهایی است که انجام دادهام.
در دو نوبت در پارک جمشیدیه در محدوده سالهای ۵۷-۵۳ از طرف شهرداری دعوت به کار شدم. در مرتبه اول ۲۷ کار ساختم و سری دوم که دعوت به کار شدم تعداد این آثار را به ۵۰ مجسمه رساندم. این آثار هم شامل دره ماهیها، رستم و سهراب، فردوسی، دستهای آبخوری، دایناسور ۱۰ متری و یک دایناسور ۷۰ متری که نیمهکاره ماند، میشود. علاوه بر این کارها، در شهرهای دیگر و در قطعه فلکالافلاک به سبک موزه مادام توسو طبیعتسازی کردم. موزه رختشویخانه زنجان، پارک باراجین قزوین که در آن مجسمههای ۱۵ تا ۲۰ متری تمام از سنگ ساختم. همچنین آبنماها و مجسمههای پارک پردیسان، آبنماها و مجسمههای قسمت جنوبی پارک ساعی، ساخت مجسمه ۵ /۲ متری کاکلی و پدربزرگ در پارک گلبرگ نارمک، انجام تاکسیدرمی در موزههای تاریخی و طبیعی و … از جمله کارهایی است که انجام دادهام.
بعضی از مجسمههایی که ساختهاید نمادی از داستانهای اساطیری همچون شاهنامه دارند، برایمان بگویید ایده کارهای هنریتان از کجا نشئت میگیرد؟
الان حدود ۸۰ درصد از مجسمه باباطاهر را ساختهام و میخواهم دوبیتیهایش را به زیبایی در سالن بنویسم. من دنبال چیزهای استثنایی هستم. دنبال کارهایی که هرکسی به سراغش نمیرود و فکر آن را هم نمیکند. بارها به من گفتند استاد چطور ساخت این کارها به ذهنتان میرسد؟ همیشه در مرحله اول پاسخ میدهم که عزیزم من تحصیلکرده این کار هستم و با ادبیات کشورمان و تا حدودی هم با ادبیات جهان آشنایی دارم. درباره اسطورهها و فرهنگ غنیمان اطلاعات دارم. وقتی شما همه اینها را بدانید نمیتوانید آرام بنشینید. برای همین هست که میخواهم کارهای استثنایی انجام دهم.
الان حدود ۸۰ درصد از مجسمه باباطاهر را ساختهام و میخواهم دوبیتیهایش را به زیبایی در سالن بنویسم. من دنبال چیزهای استثنایی هستم. دنبال کارهایی که هرکسی به سراغش نمیرود و فکر آن را هم نمیکند. بارها به من گفتند استاد چطور ساخت این کارها به ذهنتان میرسد؟ همیشه در مرحله اول پاسخ میدهم که عزیزم من تحصیلکرده این کار هستم و با ادبیات کشورمان و تا حدودی هم با ادبیات جهان آشنایی دارم. درباره اسطورهها و فرهنگ غنیمان اطلاعات دارم. وقتی شما همه اینها را بدانید نمیتوانید آرام بنشینید. برای همین هست که میخواهم کارهای استثنایی انجام دهم.
در بین بزرگان تاریخ چه کسانی را بیشتر دوست داشتید و سعی در ساخت آثاری از آنها داشتید؟
همانطور که گفتم یکی از این افراد باباطاهر از بزرگان شعر و ادبی همدان است که اکنون درحال ساخت مجسمهاش هستم. موسیقیدانهای ما به سمت آثار غربی گرایش دارند و فرهنگمان را نادیده میگیرند. دلم میخواهد اگر امکانش باشد سمفونی فرهاد درست شود. دوست دارم ما هنرمندانی داشته باشیم که به فکر ایران، فرهنگمان و تاریخمان باشند. ایران عزیزم بین ۷ تا ۹ هزار سال تاریخ غنی دارد و باید با هنرمان آن را به کل دنیا نشان دهیم. یکی از آنها خطهای زیبایی هستند که همین جمعه قرار است یکی از دانشجوهایم که همسرش دانشآموخته میراث است بیاید و خطهای پهلوی، جغدی و میخی را بیاورد تا شناسنامه آثارم را با این سه زبان بنویسم. همه باید بدانند که ایرانیان اولین ملتی هستند که خط را شناختند. قصد دارم اینجا جوانان جدا از آثار حجمی که میسازم با فرهنگ و فرهنگ نوشتاری کشورمان هم آشنا شوند.
همانطور که گفتم یکی از این افراد باباطاهر از بزرگان شعر و ادبی همدان است که اکنون درحال ساخت مجسمهاش هستم. موسیقیدانهای ما به سمت آثار غربی گرایش دارند و فرهنگمان را نادیده میگیرند. دلم میخواهد اگر امکانش باشد سمفونی فرهاد درست شود. دوست دارم ما هنرمندانی داشته باشیم که به فکر ایران، فرهنگمان و تاریخمان باشند. ایران عزیزم بین ۷ تا ۹ هزار سال تاریخ غنی دارد و باید با هنرمان آن را به کل دنیا نشان دهیم. یکی از آنها خطهای زیبایی هستند که همین جمعه قرار است یکی از دانشجوهایم که همسرش دانشآموخته میراث است بیاید و خطهای پهلوی، جغدی و میخی را بیاورد تا شناسنامه آثارم را با این سه زبان بنویسم. همه باید بدانند که ایرانیان اولین ملتی هستند که خط را شناختند. قصد دارم اینجا جوانان جدا از آثار حجمی که میسازم با فرهنگ و فرهنگ نوشتاری کشورمان هم آشنا شوند.
خودتان فکر میکنید علاقهمندیتان به هنر را از کجا به ارث بردهاید؟
از مادرم و پدربزرگ پدریام. مادرم زنی هنرمند بود و هنر ضایعات را از او آموختم. به خوبی به خاطر میآورم که چهار سال داشتم و مادرم شانههای شکسته را آب میکرد و برایم تیله میساخت. علاوه بر مادرم، پدر پدرم هم مردی هنرمند بود. روزی از پدرم پرسیدم: پدربزرگ من چه کسی بوده است؟ چون من هیچ یک از پدربزرگهایم را ندیدم. او گفت پدربزرگت آهنگر بود. آهنگر یعنی هنرمند؛ کسی که تکهای از آهن را بر میدارد و با آن اشیای جدیدی خلق میکند. او گازانبر، چرخ، قیچی و … درست میکرده است. من هنوز قیچی دستساز مادرم را که با آن قیچی میکرد، دارم. برای همین به نوعی هنر را ژنتیکی از مادرم و پدربزرگ پدریام به ارث بردهام.
از مادرم و پدربزرگ پدریام. مادرم زنی هنرمند بود و هنر ضایعات را از او آموختم. به خوبی به خاطر میآورم که چهار سال داشتم و مادرم شانههای شکسته را آب میکرد و برایم تیله میساخت. علاوه بر مادرم، پدر پدرم هم مردی هنرمند بود. روزی از پدرم پرسیدم: پدربزرگ من چه کسی بوده است؟ چون من هیچ یک از پدربزرگهایم را ندیدم. او گفت پدربزرگت آهنگر بود. آهنگر یعنی هنرمند؛ کسی که تکهای از آهن را بر میدارد و با آن اشیای جدیدی خلق میکند. او گازانبر، چرخ، قیچی و … درست میکرده است. من هنوز قیچی دستساز مادرم را که با آن قیچی میکرد، دارم. برای همین به نوعی هنر را ژنتیکی از مادرم و پدربزرگ پدریام به ارث بردهام.
شما را به غارموزه دستسازتان «غارموزه وزیری» میشناسند؛ کار بزرگ و استثنایی که در منطقه لواسانات انجام دادهاید. ایده این کار را از کجا آوردید؟
عاشق غارهای ایرانم. بدون اغراق ۸۰ درصد از غارهای کشورم را دیدهام. عشق سنگ و طبیعت را دارم. خوب یادم میآید که در دوره دانشگاه عضو تیم دوچرخهسواری بودم و چندین بار هم قهرمان شدم. بارها تک و تنها از جاده چالوس با دوچرخه رفتم و از هراز برگشتم. همیشه دلم میخواست در کوه زندگیکنم الان هم همین کار را انجام میدهم. همیشه آرزوی این را داشتم که عرف را بشکنم و کارهای جدید انجام دهم. به نظرم تمام موفقیتها و اتفاقات خوبی که در زندگی بشر رخ داده حاصل همین شکستن عرف از طرف بعضی از آدمها بوده است. اگر هیچ کسی عرف را نمیشکست الان به جای لامپ باید از شمع استفاده میکردیم و اصلاً ادیسونی وجود نداشت. همینطور مردانی نبودند که برای آزادی و استقلال مردم صحبت کنند. اگر گراهامبلی نبود و… همه اینها کسانی بودند که عرف را شکستند. من هم میخواهم همین کار را انجام دهم و مردم را به سمت طبیعت بکشانم. تا الان شاید میلیونها نفر را به طبیعت کشاندهام. باور کنید وقتی اینجا میآیند دیوانهشان میکنم. اغراق نکردم اگر بگویم تا حالا هزار نفر گفتند: «آقای وزیری صبح که از خواب بیدار شدم حال خوبی نداشتم، اما الان خیلی خوب هستم و این به خاطر آمدنم به موزه است.»
عاشق غارهای ایرانم. بدون اغراق ۸۰ درصد از غارهای کشورم را دیدهام. عشق سنگ و طبیعت را دارم. خوب یادم میآید که در دوره دانشگاه عضو تیم دوچرخهسواری بودم و چندین بار هم قهرمان شدم. بارها تک و تنها از جاده چالوس با دوچرخه رفتم و از هراز برگشتم. همیشه دلم میخواست در کوه زندگیکنم الان هم همین کار را انجام میدهم. همیشه آرزوی این را داشتم که عرف را بشکنم و کارهای جدید انجام دهم. به نظرم تمام موفقیتها و اتفاقات خوبی که در زندگی بشر رخ داده حاصل همین شکستن عرف از طرف بعضی از آدمها بوده است. اگر هیچ کسی عرف را نمیشکست الان به جای لامپ باید از شمع استفاده میکردیم و اصلاً ادیسونی وجود نداشت. همینطور مردانی نبودند که برای آزادی و استقلال مردم صحبت کنند. اگر گراهامبلی نبود و… همه اینها کسانی بودند که عرف را شکستند. من هم میخواهم همین کار را انجام دهم و مردم را به سمت طبیعت بکشانم. تا الان شاید میلیونها نفر را به طبیعت کشاندهام. باور کنید وقتی اینجا میآیند دیوانهشان میکنم. اغراق نکردم اگر بگویم تا حالا هزار نفر گفتند: «آقای وزیری صبح که از خواب بیدار شدم حال خوبی نداشتم، اما الان خیلی خوب هستم و این به خاطر آمدنم به موزه است.»
درباره همین کار استثنایی غارموزه بگوید که چقدر ساخت آن زمان برد؟
قبل از غارموزه آتلیهای در خیابان جهان مهر میدان فاطمی داشتم. در آنجا ۲۳ ساله بودم و خیلی دوستش داشتم، اما آتلیه را به همراه خانهای که داشتم فروختم و به همراه وامی که گرفته بودم محل فعلی غارموزه در لواسان را خریدم. درست از مهر سال ۱۳۸۴ این باغچه را خریدم و الان ۹ سال و چهار ماه و هفت روز است که در اینجا کار میکنم. در این مدت ۸۵ درصد از تمام کارهایی که میبینید را همینجا انجام دادم. ۱۵ درصد مابقی را هم در همان آتلیهام در تهران ساخته بودم که شامل کارهای کوچکی میشد.
قبل از غارموزه آتلیهای در خیابان جهان مهر میدان فاطمی داشتم. در آنجا ۲۳ ساله بودم و خیلی دوستش داشتم، اما آتلیه را به همراه خانهای که داشتم فروختم و به همراه وامی که گرفته بودم محل فعلی غارموزه در لواسان را خریدم. درست از مهر سال ۱۳۸۴ این باغچه را خریدم و الان ۹ سال و چهار ماه و هفت روز است که در اینجا کار میکنم. در این مدت ۸۵ درصد از تمام کارهایی که میبینید را همینجا انجام دادم. ۱۵ درصد مابقی را هم در همان آتلیهام در تهران ساخته بودم که شامل کارهای کوچکی میشد.
در زمان فعالیت در آتلیهتان هم همینقدر بازدیدکننده داشتید؟
خیلی کم بازدیدکنندهای گذرش به آتلیه میافتاد. آنجا موزه نبود و فقط چندتایی از شاگردانم میآمدند و تعلیم میدیدند. تبلیغی در کار نبود و فقط در و دیوار آتلیه پر از کارهایم بود. غارموزه را ساختم تا همه بدانند و بیایند و ساعتها مشغول تفحص باشند.
خیلی کم بازدیدکنندهای گذرش به آتلیه میافتاد. آنجا موزه نبود و فقط چندتایی از شاگردانم میآمدند و تعلیم میدیدند. تبلیغی در کار نبود و فقط در و دیوار آتلیه پر از کارهایم بود. غارموزه را ساختم تا همه بدانند و بیایند و ساعتها مشغول تفحص باشند.
هنوز هم در غاردستسازتان وسایل حفاری دیده میشود، غارموزه قرار است تا کجا پیش برود؟
دلم میخواست در این ۹ سالی که اینجا هستم حدود ۲۰۰ متر با هشت حفره پیش میرفتم و الان به فشم رسیده بودم. باور کنید دلم میخواست غارموزه وزیری مثل همین تونل صدر به تهران وصل میشد. در آنجا ماشین تردد میکند، اینجا آدم رفت و آمد میکرد. دلم میخواست یک شهر زیرزمینی بسازم. آرزوی من این بود و تا وقتی حیات دارم غار را ادامه میدهم. اماای کاش دولت و مسئولی بود و اینها را میدید و میفهمید.ای کاش فرمانداری، شهرداری، بخشداری، میراث فرهنگی و حتی وزیری میآمد و میگفت اینجا احتیاج به نگهداری دارد و ما خودمان هزینه دو نگهبان شبانهروزی را میدهیم. کاری که در تمام این سالها به تنهایی انجام دادم و تا وقتی هم توانش را داشته باشم ادامه خواهم داد. هر کسی جای من بود افسرده میشد، اما من ورزشکارم و هیچ چیزی نمیتواند مانع حرکتم شود. نه اینکه هیچ وقت ناراحت نشوم، اما تمام ناراحتیها را رد میکنم. غارموزه مرتب نیاز به نگهداری و حتی تعمیر دارد. این کارها حداقل به چهار نفر که به صورت شیفت کار کنند نیاز دارد، اما همه را به تنهایی انجام میدهم تا مردم بیایند و استفاده کنند.
دلم میخواست در این ۹ سالی که اینجا هستم حدود ۲۰۰ متر با هشت حفره پیش میرفتم و الان به فشم رسیده بودم. باور کنید دلم میخواست غارموزه وزیری مثل همین تونل صدر به تهران وصل میشد. در آنجا ماشین تردد میکند، اینجا آدم رفت و آمد میکرد. دلم میخواست یک شهر زیرزمینی بسازم. آرزوی من این بود و تا وقتی حیات دارم غار را ادامه میدهم. اماای کاش دولت و مسئولی بود و اینها را میدید و میفهمید.ای کاش فرمانداری، شهرداری، بخشداری، میراث فرهنگی و حتی وزیری میآمد و میگفت اینجا احتیاج به نگهداری دارد و ما خودمان هزینه دو نگهبان شبانهروزی را میدهیم. کاری که در تمام این سالها به تنهایی انجام دادم و تا وقتی هم توانش را داشته باشم ادامه خواهم داد. هر کسی جای من بود افسرده میشد، اما من ورزشکارم و هیچ چیزی نمیتواند مانع حرکتم شود. نه اینکه هیچ وقت ناراحت نشوم، اما تمام ناراحتیها را رد میکنم. غارموزه مرتب نیاز به نگهداری و حتی تعمیر دارد. این کارها حداقل به چهار نفر که به صورت شیفت کار کنند نیاز دارد، اما همه را به تنهایی انجام میدهم تا مردم بیایند و استفاده کنند.
تا به حال از طرف هیچ سازمان یا نهادی مورد حمایت قرار گرفتید؟
برای ساخت غارموزه نه درخواستی به نهاد یا سازمانی دادم و نه آنها کمکی به من کردند. هنرمند هیچ وقت درخواست کمک نمیکند. من نمیخواهم فرهنگ گداپروری را رواج دهم. تا حالا بیشتر از ۵۰ بار از طرف رسانه ملی آمدهاند و گزارش تهیه کردند، اما خبری از هیچ مسئولی نشده است. یکی از زیباترین خصلتهای انسانهایی که هدفمند زندگی میکنند این است که از کسی توقع ندارند. من هم از کسی توقع ندارم و تمام این کارها را به خاطر آیندگان انجام میدهم.
برای ساخت غارموزه نه درخواستی به نهاد یا سازمانی دادم و نه آنها کمکی به من کردند. هنرمند هیچ وقت درخواست کمک نمیکند. من نمیخواهم فرهنگ گداپروری را رواج دهم. تا حالا بیشتر از ۵۰ بار از طرف رسانه ملی آمدهاند و گزارش تهیه کردند، اما خبری از هیچ مسئولی نشده است. یکی از زیباترین خصلتهای انسانهایی که هدفمند زندگی میکنند این است که از کسی توقع ندارند. من هم از کسی توقع ندارم و تمام این کارها را به خاطر آیندگان انجام میدهم.
با توجه به فعالیتهای هنریبیشماری که در سطح شهر دارید، از شما تقدیری هم تاکنون شده است؟
سال ۷۰ به عنوان استاد درجه یک از طرف میراث فرهنگی شناخته شدم و دکترای افتخاری به من دادند. ۱۰ ماه کارهای برج میلاد را انجام دادم و تقدیرنامهای هم برایم ارسال کردند. از طرف انجمن همدانیها هم مورد تقدیر قرار گرفتم. آنقدر تقدیرنامههای زیادی دارم که الان نمیدام کی و کجا از من تقدیر شده است، چون هیچ وقت توجهی به تقدیرهایی که میشد نداشتم و ندارم. سال ۷۵ هم طی نمایشگاهی ۱۶ روزه در هانوفر آلمان مورد تقدیر قرار گرفتم و در اولین بینال مجسمهسازی هم برنده نقش برجسته شدم، اما مابقی را دیگر به خاطر نمیآورم. همه تقدیرنامهها گوشه اتاق هستند، میتوانید خودتان سر فرصت ببینید.
سال ۷۰ به عنوان استاد درجه یک از طرف میراث فرهنگی شناخته شدم و دکترای افتخاری به من دادند. ۱۰ ماه کارهای برج میلاد را انجام دادم و تقدیرنامهای هم برایم ارسال کردند. از طرف انجمن همدانیها هم مورد تقدیر قرار گرفتم. آنقدر تقدیرنامههای زیادی دارم که الان نمیدام کی و کجا از من تقدیر شده است، چون هیچ وقت توجهی به تقدیرهایی که میشد نداشتم و ندارم. سال ۷۵ هم طی نمایشگاهی ۱۶ روزه در هانوفر آلمان مورد تقدیر قرار گرفتم و در اولین بینال مجسمهسازی هم برنده نقش برجسته شدم، اما مابقی را دیگر به خاطر نمیآورم. همه تقدیرنامهها گوشه اتاق هستند، میتوانید خودتان سر فرصت ببینید.
تا به حال این فکر به ذهنتان خطور کرده است که از ایران مهاجرت کنید و به کشور دیگری برای بهتر دیده شدن بروید؟
طی سالهای ۷۵- ۷۰ سه دعوتنامه از طرف آلمان برایم فرستادند و نرفتم. مطلقاً علاقهای به خارج ندارم. دلم میخواهد در ایران بمانم و موزه شخصیام را گسترش دهم و اگر چیزی در این مرز و بوم یاد گرفتم برای همین مردمم در ایران باقی بگذارم. دلم نمیخواهد به خارج از کشور بروم. هرچند تاکنون کارهای بسیاری در آلمان، دوبی و … انجام دادهام، اما برای ماندن هیچ وقت نمیروم. آنها دنبال انسانهای متخصص بدون زحمت برای خودشان هستند. نمیخواهند پول خرج کنند. من که الان به اینجا رسیدهام میلیاردها تومان برایم خرج شده است. آنها مردم متخصص ما را میبرند تا نهایتاً ۱۰ هزار دلار که اصلاً رقمی نیست هزینه کنند و به خواستهشان برسند. برای اینکه من به این مرحله برسم حداقل ۵۰ سال زمان برده است، مگر چند نفر مثل من هستند؟ دستیابی به افرادی مثل من از نظر آنها مجانی تمام میشود. باور کنید حتی ۱۰ نفر هم مثل من در خاورمیانه نیست. چندنفر در خاورمیانه میشناسید که موزه شخصی درست کند؟
طی سالهای ۷۵- ۷۰ سه دعوتنامه از طرف آلمان برایم فرستادند و نرفتم. مطلقاً علاقهای به خارج ندارم. دلم میخواهد در ایران بمانم و موزه شخصیام را گسترش دهم و اگر چیزی در این مرز و بوم یاد گرفتم برای همین مردمم در ایران باقی بگذارم. دلم نمیخواهد به خارج از کشور بروم. هرچند تاکنون کارهای بسیاری در آلمان، دوبی و … انجام دادهام، اما برای ماندن هیچ وقت نمیروم. آنها دنبال انسانهای متخصص بدون زحمت برای خودشان هستند. نمیخواهند پول خرج کنند. من که الان به اینجا رسیدهام میلیاردها تومان برایم خرج شده است. آنها مردم متخصص ما را میبرند تا نهایتاً ۱۰ هزار دلار که اصلاً رقمی نیست هزینه کنند و به خواستهشان برسند. برای اینکه من به این مرحله برسم حداقل ۵۰ سال زمان برده است، مگر چند نفر مثل من هستند؟ دستیابی به افرادی مثل من از نظر آنها مجانی تمام میشود. باور کنید حتی ۱۰ نفر هم مثل من در خاورمیانه نیست. چندنفر در خاورمیانه میشناسید که موزه شخصی درست کند؟
تا حالا پیشنهادی درباره خرید غارموزه دریافت کردید؟
سال گذشته یک نفر آمد و گفت: اینجا را میفروشی؟ گفتم: نه. گفت: به قیمت بالا میخرم. پرسیدم: چقدر؟ گفت: ۴ میلیارد تومان و تنها جوابی که برای او داشتم این بود که غارموزه وزیری برای آینده است و نمیشود با هیچ رقمی آن را خرید. اگر غارموزه را برای پول ساخته بودم خودم بهتر میتوانستم از آن درآمدزایی کنم و به یک قهوهخانه تبدیلش میکردم. شعاری هست که همیشه به آن اعتقاد داشتم و دارم «دیگران کاشتند ما خوردیم. ما میکاریم دیگران بخورند.»
سال گذشته یک نفر آمد و گفت: اینجا را میفروشی؟ گفتم: نه. گفت: به قیمت بالا میخرم. پرسیدم: چقدر؟ گفت: ۴ میلیارد تومان و تنها جوابی که برای او داشتم این بود که غارموزه وزیری برای آینده است و نمیشود با هیچ رقمی آن را خرید. اگر غارموزه را برای پول ساخته بودم خودم بهتر میتوانستم از آن درآمدزایی کنم و به یک قهوهخانه تبدیلش میکردم. شعاری هست که همیشه به آن اعتقاد داشتم و دارم «دیگران کاشتند ما خوردیم. ما میکاریم دیگران بخورند.»
درباره آثارتان بگویید که کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
چون در زمینههای مختلفی کار میکنم در هر زمینه یک اثر هست که خیلی دوست داشته باشم. در زمینه اسطورهای مجسمههای رستم و سهراب، در زمینه فولکلور گلنار از پیش گلممد میآید، در زمینه شاهنامه سیمرغ که با ریشه درخت ساختم. در ادبیات کاکلی و پدربزرگ و … را دوست دارم.
چون در زمینههای مختلفی کار میکنم در هر زمینه یک اثر هست که خیلی دوست داشته باشم. در زمینه اسطورهای مجسمههای رستم و سهراب، در زمینه فولکلور گلنار از پیش گلممد میآید، در زمینه شاهنامه سیمرغ که با ریشه درخت ساختم. در ادبیات کاکلی و پدربزرگ و … را دوست دارم.
به جز کارهایتان که تاکسیدرمی هستند، از چه موادی در مجسمهسازی استفاده کردید؟
تمام هنرمندان یک ماده را برای انجام کارهای هنریشان انتخاب میکنند. این مواد شامل سفال، آهن، فایبرگلاس، سنگ، موم، شیشه، سرامیک و … میشود، اما من از همه این مواد استفاده میکنم، چون علاقه زیادی به زمینههای مختلف هنری دارم. برای شعر، اسطوره و تاریخ باید از مواد مختلف بهره برد. برای مثال وقتی ماهیگیر خوشبخت را میساختم چطور میتوانستم آن را با چوب بسازم؟ ماهیگیر خوشبخت آن ماهی هست که یکی از زیباترین کارهای من است. آنکه درونش کریستالهای مروارید را گذاشتهام. پس این را با سنگ میسازم. سنگهای رودخانهای، بنابراین باید کلاژ سنگ انجام میدادم. همچنین درباره کار با فایبرگلاس باید بگویم که اولین بار آن را سال ۴۵ به واسطه یک مهندس ایتالیایی شناختم. اولین مجسمهسازی بودم که فایبرگلاس را در ایران شناختم و مجسمه شجریان، مهندس سیحون، امیرکبیر و خیلی از کارهای دیگر را با این ماده انجام دادم. کارهایی که بعدها به واسطه آن فایبرگلاس شناخته و ساخته شد. درباره کار با بتن هم باید بگویم که استفاده از این ماده خیلی راحت است. سنگ هم که عشق من است و تمام کارهایی که در پارک جمشیدیه انجام دادم با تراش سنگ بوده است. سفال و سرامیک هم در تاریخ ما ریشه دارند و از آنها در راستای انجام کارهای هنری- تاریخی بهره میبرم. تمام سفالینههایی که در موزهها پیدا میشود تمام تاریخ ایران و هنر ایران را نشان میدهد. بنابراین در آنجا که از قدیم صحبت میکنیم از سفال استفاده میکنم.
تمام هنرمندان یک ماده را برای انجام کارهای هنریشان انتخاب میکنند. این مواد شامل سفال، آهن، فایبرگلاس، سنگ، موم، شیشه، سرامیک و … میشود، اما من از همه این مواد استفاده میکنم، چون علاقه زیادی به زمینههای مختلف هنری دارم. برای شعر، اسطوره و تاریخ باید از مواد مختلف بهره برد. برای مثال وقتی ماهیگیر خوشبخت را میساختم چطور میتوانستم آن را با چوب بسازم؟ ماهیگیر خوشبخت آن ماهی هست که یکی از زیباترین کارهای من است. آنکه درونش کریستالهای مروارید را گذاشتهام. پس این را با سنگ میسازم. سنگهای رودخانهای، بنابراین باید کلاژ سنگ انجام میدادم. همچنین درباره کار با فایبرگلاس باید بگویم که اولین بار آن را سال ۴۵ به واسطه یک مهندس ایتالیایی شناختم. اولین مجسمهسازی بودم که فایبرگلاس را در ایران شناختم و مجسمه شجریان، مهندس سیحون، امیرکبیر و خیلی از کارهای دیگر را با این ماده انجام دادم. کارهایی که بعدها به واسطه آن فایبرگلاس شناخته و ساخته شد. درباره کار با بتن هم باید بگویم که استفاده از این ماده خیلی راحت است. سنگ هم که عشق من است و تمام کارهایی که در پارک جمشیدیه انجام دادم با تراش سنگ بوده است. سفال و سرامیک هم در تاریخ ما ریشه دارند و از آنها در راستای انجام کارهای هنری- تاریخی بهره میبرم. تمام سفالینههایی که در موزهها پیدا میشود تمام تاریخ ایران و هنر ایران را نشان میدهد. بنابراین در آنجا که از قدیم صحبت میکنیم از سفال استفاده میکنم.
خیلی از آثار هنریتان از ضایعات است. چی شد که به سراغ ضایعاتی رفتید که خیلی از مردم خیلی راحت آنها را در کیسهای میپیچند و در سطل آشغال میاندازند؟
در هنر، هنری پدید آمد به اسم کانسپچوال آرت که ما در زبان فارسی به آن هنر مفهومی میگوییم. یکی از جاهایی که مورد علاقه من است و از کنارش همیشه رد میشوم، نزدیک سطل آشغالهاست. یک وانت دارم و هر بار که گوشه سطل زباله چیز جالبی میبینم، چند لحظه توقف میکنم و آن را برای همین هنر مفهومی که از ضایعات درست میکنم برمیدارم. همچنین من اینجا شیرآقا را ساختهام. آن داستانهایی که در شاهنامه درباره شیرآقا آمده همه قصه نبوده است. ما شیر ایرانی داشتیم که الان منقرض شده است. وقتی شیر داشتیم پس شیرآقا را هم میسازیم. البته که لازم نیست شیرآقا را مثل شیر درست کنیم. تنه درختهایی که یادآور هیکل آدم بودند را با نصب شیرآلات تبدیل به شیرآقا کردم. شیرآقا مرد شجاعی است که در فرهنگ ما با گرگ و شیر و … میجنگد. در دشت ارژن شیراز شیر داشتیم که بدبختانه طایفه قاجاریه و پهلوی همه آنها را شکار کردند و بیش از ۱۰۰ سال است که همه آنها منقرض شدهاند. علاوه بر شیرآقا، واقعاً رستم گرز ۲۰ کیلویی دست میگرفته است. مثل همین میلههایی که در زورخانهها در دست میگیرند. پس همه اینها قصه نیستند.
در هنر، هنری پدید آمد به اسم کانسپچوال آرت که ما در زبان فارسی به آن هنر مفهومی میگوییم. یکی از جاهایی که مورد علاقه من است و از کنارش همیشه رد میشوم، نزدیک سطل آشغالهاست. یک وانت دارم و هر بار که گوشه سطل زباله چیز جالبی میبینم، چند لحظه توقف میکنم و آن را برای همین هنر مفهومی که از ضایعات درست میکنم برمیدارم. همچنین من اینجا شیرآقا را ساختهام. آن داستانهایی که در شاهنامه درباره شیرآقا آمده همه قصه نبوده است. ما شیر ایرانی داشتیم که الان منقرض شده است. وقتی شیر داشتیم پس شیرآقا را هم میسازیم. البته که لازم نیست شیرآقا را مثل شیر درست کنیم. تنه درختهایی که یادآور هیکل آدم بودند را با نصب شیرآلات تبدیل به شیرآقا کردم. شیرآقا مرد شجاعی است که در فرهنگ ما با گرگ و شیر و … میجنگد. در دشت ارژن شیراز شیر داشتیم که بدبختانه طایفه قاجاریه و پهلوی همه آنها را شکار کردند و بیش از ۱۰۰ سال است که همه آنها منقرض شدهاند. علاوه بر شیرآقا، واقعاً رستم گرز ۲۰ کیلویی دست میگرفته است. مثل همین میلههایی که در زورخانهها در دست میگیرند. پس همه اینها قصه نیستند.
منبع: روزنامه جوان
داود
تاریخ : ۱۳ - مرداد - ۱۳۹۸
ممنون بابت گزارشی که از استاد وزیری انجام دادید. خدا رحمتش کنه.