یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
****
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
****
هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
****
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت میدهی
جز سر نمیدانم نهادن عذر این اقدام را
****
چون بخت نیکانجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را
****
سعدی عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان
ما بت پرستی میکنیم آن گه چنین اصنام را
نظرات