اول فارس: پرسش دشواری است که پاسخ آسانی ندارد، تاریخ نشان از افراد و رویدادهایی دارد که واقعیت وجود آنها در طول سالیان دراز با افسانههای فراوانی درهمآمیخته است و در نهایت به جایی رسیدهایم که به دشواری میتوان مرز میان واقعیت و افسانه را مشخص کرد.
بیبیسی به داستان ورای سه نام مشهور تاریخی میپردازد تا ببینیم تا چه حد آنچه از آنها میدانیم به واقعیت نزدیک است.
آیا مردی به نام رابینهود وجود داشت که از ثروتمندان میربود و به فقرا میبخشید؟
راهزنی در جنگل همراه با گروهی از دوستان شاد و شنگول و لباسی به رنگ سبز که از ثروتمندان میربود و به فقرا میبخشید.
قرنهاست که افسانهٔ رابینهود نقل زبان قصهگویان است.
ماجراهای رابینهود علیه داروغهٔ ناتینگهام از حدود قرن چهاردهم شروع شد. اما داستان آیوانهو اثر سر والتر اسکات در سال ۱۸۲۰ علاقهٔ مردم را به این ماجرا برانگیخت. این داستان که در سال ۱۱۹۴ انگلستان جریان دارد و «پادشاه یاغیها» را مرد شریفی معرفی میکند که به پادشاه «دیگر» (ریچارد اول) وفادار است.
تصویری از رابینهود و یاران وفادارش از حدود سال ۱۴۰۰، شواهدی از وجود گروههای یاغیان در قرونوسطی با همین نام وجود دارد
تاریخپژوهانی که به کندوکاو عمیقتر در قرونوسطی پرداختهاند به چندین نفر به نام رابینهود برخوردند و نتیجه گرفتهاند که رابینهود نام مستعاری بوده است که یاغیان گوناگون در طول دورهای بیش از ۱۰۰ سال از آن استفاده کردهاند.
با اینکه میتوانیم رد و نشانی از فرد یا افرادی به نام رابینهود بیابیم اما متأسفانه نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که لباس سبز میپوشیدند یا همیشه هر چه میدزدیدند به نیازمندان میبخشیدند. هنوز رابینهود الهامبخش ترانهها، کتابها و فیلمهای بسیاری است.
آیا بانو گودایوا برهنه سوار بر اسب از خیابانهای کاونتری گذشته است؟
سالیان سال است که میگویند بانو گودایوا چنان از مالیاتهایی که بر مردم کاونتری تحمیل میشد آزرده بود که بارها از همسرش، لئوفریک، ارل مرسیا خواسته بود تا اقدامی در مورد آن انجام دهد.
لئوفریک که از درخواست او آزرده شده بود به او گفت به شرطی این کار را میکند که او برهنه سوار بر اسب از بازار شلوغ شهر بگذرد. بانو گودایوا چنان در این کار مصّر بود که قبول کرد برهنه از بازار شهر بگذرد و فقط با موهای بلندش خود را بپوشاند. لئوفریک هم به قولش عمل کرد و همه مالیاتها را جز مالیات بر اسبها لغو کرد.
آیا چنین اتفاقی افتاد؟ آیا بانو گودایوا برهنه از میان شهر گذشت؟ راهب فلورانس از شهر ووستر مورخی بود که در زمان بانو گودایوا و ارل مرسیا زندگی میکرد. او این رویدادها را ثبت کرده است هر چند بخشهایی از این ماجرا در آثار او دیده میشود اما هیچ اشارهای به اعتراض برهنه بر پشت اسب نکرده است. سالها پس از آن است که ماجرای عبور برهنه با اسب از میان شهر نقل شده است.
راجر از ونداور، مورخی دیگر اولین فردی است که یک قرن پس از مرگ بانو گودایوا ماجرای برهنه سوار بر اسب را نقل کرده است. البته تاریخنگاران راجر را فردی میدانند که حول واقعیتهای تاریخی فراوان افسانهپردازی کرده است پس احتمال زیادی وجود دارد که این ماجرا هم افسانه باشد.
البته این موضوع باعث نمیشود که اهالی کاونتری با افتخار این افسانه را گرامی بدارند. ساعتی زینتی در شهر حرکت اسب را به صورت مکانیکی اجرا میکند و جشنوارهٔ موسیقی سالانه به نام بانو گودایوا در پارک یادمان جنگ اجرا میشود.
آیا دیک تورپین راهزن محبوبی بود؟
برخلاف رابینهود ما میدانیم که دیک تورپین راهزن قرن ۱۸ و ماجراهای او واقعاً وجود داشته است. باور مردم این است که او راهزنی محبوب و دلاوری سرکش بوده است که یک بار با اسبش بلکبس از لندن تا یورک را یکروزه تاخته است. اما این حقیقت ندارد.
فیلمها و مجموعههای تلویزیونی دربارهٔ دیک تورپین براساس کتاب روکوود، نوشتهٔ ویلیام هاریسون اینسورس در سال ۱۸۳۴ است.
تورپین واقعی از دارودستهٔ گریگوری بود گروهی بدنام و خشن از راهزنان. فارغ از اعمال درخشان و قهرمانانهٔ تورپین در افسانهها باید بگوییم اعمال خلاف تورپین واقعی سیاههای طویل است که شامل قتلهای متعدد هم میشود.
او به طور تصادفی به دست عدالت افتاد. او به دلیل جرمی دیگر با نام جان پالمر در زندان بود که پس از نوشتن نامهای به برادرش شناخته شد. معلم سابق مدرسه نامهٔ او را دید و دستخط تورپین را تشخیص داد وقتی مجرم کهنهکار شناخته شد محکوم به مرگ شد و در سال ۱۷۳۹ به دار آویخته شد.
تورپین در این زمان چنان منفور بود که ناچار شد به گروهی پول بدهد تا در مراسم اعدام او سوگواری کنند.
افسانهٔ دیک تورپین در طول سالها با شاخوبرگهای بسیار همراه شده است چنان که گویی سالهای سال پس از مرگش هم به دزدی ادامه میدهد. افتخار سفر یکشبهٔ ۳۲۰ کیلومتری با اسب از لندن تا یورک از راهزن دیگری به نام جان نویسون، مردی که بهراستی چنین کاری کرده، دزدیده شده است.منبع:bbc
نظرات