اولین فرزند خانواده، الگوی دیگر فرزندان
بزرگترین بچهها معمولاً دارای موفقیتهای بیشتر و رهبرانی هستند که ممکن است کنترلکننده و رئیس باشند و احتمالاً مسئولیت بیشتری را نسبت به دیگران بر عهده بگیرند. براساس روانشناسی فرزند چندم خانواده مشخص شده است که آنها بیشتر از دیگر فرزندان به دنبال تأییدند، معمولاً کمالگرا هستند و معمولاً وجه اشتراک بیشتری با دیگر فرزندان اول در دیگر خانوادهها دارند تا خواهر و بردارهای کوچکتر خودشان. به طور کلی فرزندان اول معمولاً اینگونه هستند:
- به دنبال دستاوردهای بالا
- کمالگرایان
- مسئولیتپذیر
- هدفمند و مشخص
- اجرا کنندگان کامل قوانین خانواده
- افرادی که به توجه زیادی به جزئیات دارند
- قابل اعتماد
- با وجدان
- محتاط
اولین فرزند به طور طبیعی با ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا بزرگ میشود. این اغلب باعث میشود والدین به مراقبانی تبدیل شوند که بسیار مراقب و نسبت به قوانین سختگیراند و در مورد مسائل جزئی بیش از حد عصبی میشوند. این به نوبهی خود ممکن است باعث شود که کودک اول به یک کمال گرا تبدیل شود و همیشه در تلاش برای جلب رضایت والدین خود باشد.
نقاط قوت فرزندان اول
فرزندان اول بیشتر دوست دارند با بزرگترها و والدین خود زمان بگذرانند تا دیگر فرزندان به همین خاطر است که چرا آنها گاهی مانند بزرگسالان کوچک رفتار میکنند. آنها سختکوشاند و میخواهند در هر کاری که انجام میدهند برتر باشند. به عنوان رهبر گروه، فرزندان اول اغلب تمایل دارند در مرکز توجه باشد. آنها قبل از آمدن خواهر و برادر کوچکترشان، والدینشان را برای خود دارند. براساس متخصصین روانشناسی فرزند چندم خانواده بسیاری از والدین زمان بیشتری را صرف خواندن و توضیح دادن چیزها برای فرزندان اولشان میکنند. وقتی بچههای دیگر وارد این صحنه میشوند، شرایط کمی پیچیدهتر میشود. این توجه بیشتر ممکن است ارتباط زیادی با این موضوع داشته باشد که چرا فرزندان اول بیش از سایرین موفق هستند. علاوه بر این که معمولاً در آزمونهای هوشی نمرات بالاتری میگیرند و معمولاً تحصیلات بیشتری نسبت به برادران و خواهران خود دارند، فرزندان اول تمایل دارند که از خواهر و برادرانشان موفقیتها و درآمد بیشتری کسب کنند.
چالشهای فرزندان اول
فرزندان اول معمولاً شخصیتهایی از نوع A هستند که هرگز خود را سست نمیکنند. آنها اغلب ترس شدیدی از شکست دارند، بنابراین هر کاری که انجام میدهند به نظرشان به اندازهی کافی خوب نیست. و از آنجایی که از اشتباه کردن میترسند، بزرگترین بچهها تمایل دارند به راه راست و روتین بچسبند. آنها معمولاً انعطافناپذیر هستند – تغییر را دوست ندارند و مردد هستند که از منطقهی امن خود خارج شوند. علاوه بر این، فرزندان اول اغلب در خانه مسئولیت بیشتری بر عهده میگیرند. این کار میتواند منجر به استرس بیش از حد حتی برای آنها شود.
فرزند دوم و وسط، فرزند صلحجو
فرزندان دوم و وسط به احتمال زیاد فرزند صلحجوی خانواده هستند. در روانشناسی فرزند چندم خانواده مشخص شده است که فرزندان وسط در مذاکره خوب هستند و تمایل بیشتری به جریان دادن به امور دارند. با این حال آنها به دنبال جلب توجه هستند و اغلب دوستان بیشتری نسبت به فرزندان اول دارند تا کمبود توجه خانواده را جبران کنند. ویژگیهای فرزندان وسط خانواده معمولا به این صورت است:
- صلح طلب
- دیپلماتیک
- قابلانعطاف
- دارای روحیهی آزاد
- سخاوتمند
- رقابتی
- مردم راضی کن
- تا حدودی سرکش
- دوستان بیشتر و دایرهی اجتماعی بزرگی
اگر زوجی تصمیم به داشتن فرزند دوم بگیرند، ممکن است به دلیل تجربهی قبلی، فرزند دوم خود را با سختگیری کمتری بزرگ کنند. همچنین ممکن است توجه کمتری به او داشته باشند زیرا کودکان دیگری در زندگی آنها وجود دارد. بنابراین، فرزند وسطی به دلیل عدم توجه نسبت به خواهر و برادران دیگرش، غالباً مردم راضی کنتر به نظر میرسد. فرزند وسط اغلب احساس میکند که کنار گذاشته شدهاند.
نقاط قوت کودک وسطی
براساس روانشناسی فرزند چندم خانواده، فرزندان وسط اغلب سعی میکنند با جریان حرکت کنند. هنگامی که یک خواهر یا برادر کوچکتر وارد میشود، آنها باید یاد بگیرند که چگونه دائماً مذاکره و مصالحه کنند تا با همه رفتار مناسبی داشته باشند. از آنجایی که آنها در خانه کمتر مورد توجه قرار میگیرند، تمایل دارند پیوندهای قویتری با دوستان خود ایجاد کنند و نسبت به برادران و خواهران خود کمتر به خانواده وابستهاند.
چالشهای کودک وسطی
بچههای وسط زمانی به عنوان بچه آخر خانواده زندگی میکردند تا اینکه توسط یک خواهر و برادر جدید از سلطنت خلع شدند. متأسفانه، آنها اغلب کاملاً آگاه هستند که به اندازه خواهر و برادر بزرگتر «پیشگام» یا به اندازهی فرزند آخر، مورد توجه والدین خود قرار نمیگیرند و احساس میکنند نیازها و خواستههایشان نادیده گرفته میشود. بچههای وسط در یک خانواده در موقعیت دشواری قرار دارند، زیرا فکر میکنند برایشان ارزشی قائل نمیشوند.
کوچکترین فرزند، فرزندان رها و بیقید و بند
کودکان کوچکتر تمایل دارند که برای جلب توجه صمیمیتر و جذابتر باشند، در عین حال احساس استقلال بیشتری نسبت به سایر فرزندان دارند. به طور کلی آنها آزادی بسیار بیشتری نسبت به دیگر فرزندان دارند و به ندرت قانون پذیری آنها را دارند. متعاقباً به احتمال زیاد آنها چیزهای بیشتری را امتحان میکنند و آنچه را که میخواهند انجام میدهند. ویژگیهای کوچکترین کودکان عموماً به شرح زیر است:
- افسونگر
- ریسکپذیر
- برونگرا
- ایدهمند
- خلاق
- اقتدار بزرگترها را به چالش میکشند
- سرگرم کننده
- خود محور
نقاط قوت فرزند کوچک خانواده
کودکان کوچکتر، عموماً قویترین یا باهوشترین افراد در اتاق نیستند، بنابراین روشهای خود را برای جلب توجه دارند. آنها افسونگرهایی با شخصیتی اجتماعی هستند. پس جای تعجب نیست که بسیاری از بازیگران و کمدینهای مشهور فرزند آخر خانواده هستند. فرزندانی که دارای روحیهی آزاد هستند نسبت به خواهر و برادر خود نسبت به تجربیات غیر متعارف و ریسکهای فیزیکی پذیراتراند.
چالشهای فرزندان آخر
طبق نظر متخصصین روانشناسی فرزند چندم خانواده کوچکترها این احساس را دارند که «هر کاری که انجام میدهم مهم نیست». هیچ یک از دستاوردهای آنها بدیع به نظر نمیرسد. خواهر و برادرهای آنها قبلاً یاد گرفتهاند که صحبت کنند، بخوانند و دوچرخهسواری کنند. بنابراین والدین با شادی کمتری نسبت به دستاوردهای فرزند آخر واکنش نشان میدهند و حتی ممکن است تعجب کنند که چرا او نمی تواند سریعتر به این موفقیتها برسد؟ این یکی از مهمترین مشکلات فرزند آخر در خانواده پرجمعیت است.
فرزندان آخر همچنین یاد میگیرند که از نقش خود به عنوان کودک برای فریب دیگران استفاده کنند تا خواستهی خود را به انجام برسانند. احتمال کمتری برای تنبیه این فرزندان وجود دارند. والدین اغلب در مورد کارهای خانه و قوانین، کمترین چیزها را از آنها میخواهند، و نمیتوانند آنها را مطابق با استانداردهای خواهر و برادرشان نگه دارند.
ویژگی شخصیتی تک فرزندان
تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد است. بدون هیچ خواهر و برادری که بتواند با آنها رقابت کند، تنها فرزند توجه و منابع والدین خود را در انحصار خود در میآورد – نه فقط برای مدت کوتاهی مانند فرزند اول، بلکه برای همیشه. در واقع، این باعث میشود که تکفرزند چیزی شبیه به یک «ابر فرزند اول» باشد: تکفرزندان این امتیاز (و بار) این را دارند که همهی حمایتها و انتظارات والدین را بر دوش داشته باشند که میتواند از معایب تک فرزندی باشد. بنابراین، تنها کودکان تمایل دارند:
- بالغتر از سن خود باشند
- کمال گرایان
- با وجدان
- کوشا
- رهبر
وظایف تربیتی والدین در مورد فرزندان مختلف
فرزندان نقشها و سبکهای شخصیتی متفاوتی را برعهده میگیرند و چون این اتفاق در کودکی میافتد در زمانی که ما در حال شکلگیری همهی عادات، ویژگیها و شخصیتمان هستیم – در نهادمان باقی میماند. آگاهی از ترتیب تولد میتواند به والدین کمک کند تا درک کنند که چرا فرزندانشان اینگونه رفتار میکنند. والدین فرزند اول خود را کاملاً متفاوت با فرزندی که بعداً متولد میشود بزرگ میکنند، این تا حد زیادی به دلیل تغییر سطح تمرکز و تجربه است. شکاف جنسیتی و سنی نیز نقش مهمی در تأثیر ترتیب تولد دارد. با این که تفاوتهای تربیتی در بین کوکان مختلف در خانواده میتواند اجتنابناپذیر باشد به عنوان والدین ما باید بدانیم چطور با هر کودک بسته به موقعیت و جنسیتش رفتار کنیم تا چالشهای تربیتی آنها به حداقل کاهش پیدا کند.
برای این کار شما نیاز به نظر متخصصین روانشناسی خانواده باتجربه دارید تا به خوبی آموزش ببینید و بتوانید فضای گرم و صمیمی در خانوادهی خود داشته باشید.منبع: گهواره”
نظرات