روایت گوهر خیر اندیش از غوغای بچه های شیراز در جشنواره کن+تصاویر

به گزارش اول فارس، گوهر خیراندیش که در جشنواره کن ۲۰۲۱ حضور دارد، درباره حال و هوای جشنواره، فیلم‌ها و به‌ویژه فیلم «فصل قاصدک» که در آن به ایفای نقش پرداخته به ایلنا گفت: در این فیلم اصلا نخواستیم فلاکت و بدبختی افرادی که مهاجرت می‌کنند یا سختی‌های مهاجران را نشان دهیم. قصه مهاجرت در […]

گوهرخیراندیشجشنوارهکن۲۰۲۱ خبر تازه

به گزارش اول فارس، گوهر خیراندیش که در جشنواره کن ۲۰۲۱ حضور دارد، درباره حال و هوای جشنواره، فیلم‌ها و به‌ویژه فیلم «فصل قاصدک» که در آن به ایفای نقش پرداخته به ایلنا گفت: در این فیلم اصلا نخواستیم فلاکت و بدبختی افرادی که مهاجرت می‌کنند یا سختی‌های مهاجران را نشان دهیم. قصه مهاجرت در فیلم ما بسیار جذاب، شنیدنی و دیدنی است.

سینمای ایران به غیر از بیانیه ساترا و فیلیمو و صاحبان آثار در پلتفرم‌ها زوایای دیگری هم دارد که می‌توان به آنها اشاره کرد و یکی از آنها حضور فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی در جشنواره کن است. جدای از تبلیغاتی که در مورد فیلم شده، فیلم «قهرمان» تا حد زیادی نظر منتقدان را به خود جلب کرده و احتمال دریافت نخل طلای کن برای برای فرهادی و امیر جدیدی وجود دارد. در این دوره از جشنواره کن چندین بازیگر و کارگردان ایرانی حضور داشتند، یکی از این سینماگران گوهر خیراندیش که با فیلم «فصل قاصدک» در بخش بازار جشنواره کن حضور دارد. با او درباره جشنواره کن، فیلم «فصل قاصدک» و فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی گفتگویی داشتیم که می‌خوانید.

با توجه به اینکه به دلیل کرونا از جشنواره کمتر استقبال شده تجربه حضور در کن برای شما چطور بود؟ 

فکر می‌کنم تجربه حضور در کن برای همه جذاب و دیدنی باشد. من استقبال مردم را بی‌نظیر دیدم، البته شنیده‌ام که سال‌های پیش از کرونا اینجا بسیار شلوغ‌تر بوده است، اما سالن اصلی که ما شب‌ها در آن فیلم می‌دیدیم تقریبا می‌توانم بگویم جای سوزن انداختن نبود و صف‌های طویلی وجود داشت برای اینکه برخی افراد بتوانند بلیت آن سالن را تهیه کنند. هیچ‌وقت نشد که من سالن را خالی ببینم. حتی هتل ما در جایی است که سالن سینمای هفته منتقدین کن وجود دارد. هر روز از ساعت ۸ صبح صف وجود دارد و از آن خیابانی که از کنار دریا عبور می‌کند تا به ساختمان جشنواره می‌رسد، اجازه تردد با ماشین داده نمی‌شود و همه باید پیاده به آنجا بروند. تقریبا شلوغ است اما به من گفتند که سال‌های پیش شلوغ‌تر بوده است. من از دیدن این جمعیت در سالن کن شگفت‌زده شدم و فکر می‌کنم این استقبال از برخورد سیستماتیک مسئولین برگزارکننده جشنواره نشات می‌گیرد، چرا که همه باید هر روز تست کرونا بدهند و حتما با ماسک در سینما حضور داشته باشند. این باعث می‌شود که همه آدم‌ها احساس امنیت کنند. من در تمام مدت کرونا چنین جمعیتی ندیده بودم که همه بتوانند در کنار هم بنشینند و فیلم ببیند و هیچ وقت هم مشاهده نشد که کسی مریض شده باشد در یک بخشی اتاقک‌هایی درست شده که همه آنلاین ثبت نام می‌کنند و هر روز تست کرونا می‌دهند و همه باید نتیجه تست روزشان را با بلیتشان نشان بدهند تا بتوانند وارد فضاهایی که جشنواره برگزار می‌شود بشوند، زدن ماسک و نشان دادن تست کرونا روانه برای ورود به تمامی بخش‌های مربوط به جشنواره الزامی است، حتی کسانی که قبلا واکسن زده‌اند تا نتیجه تست کرونا را نشان ندهند اجازه ورود به سالن‌ها و ساختمان‌های مربوط به جشنواره را ندارند.

فیلم‌هایی که طی این چند روز دیدید چطور بود؟ تم یا قصه بیشتر فیلم‌ها به چه موضوعی اشاره دارند؟

من اصلا منتقد نیستم، صرفا یک فیلم‌بین نسبتا سینمایی هستم که در حد خودم می‌توانم فیلم‌ها را تحلیل کنم.

فیلم «گزارش فرانسوی» (The French Dispatch) اثر وس اندرسون پرستاره‌ترین فیلمی بود که امسال شاهدش بودم. خیلی آن را دوست داشتم به دلیل اینکه احساس کردم از لحاظ کارگردانی و فیلمبرداری بسیار قوی است، البته ممکن است سلیقه برخی افراد نباشد. من خیلی دوست داشتم و فکر می‌کنم یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که دیدم.

فیلم «روز پرچم» (Flag Day) که نویسنده و کارگردانش‌ شان پن بود که هم پسرش و هم دخترش در فیلمش بازی می‌کردند و خانمی هم که با او روی فرش قرمز آمده بود، خانمی بود که فیلم بر اساس زندگی او ساخته شده بود. به دلیل اینکه چندین سال است که به آمریکا می‌روم فرهنگ این خانواده و قصه برایم بسیار ملموس بود، اما خیلی از افراد فیلم‌ شان پن را نپسندیدند. من بازی خودش را خیلی درخشان دیدم، دخترش هم خوب بود و با قصه خیلی ارتباط برقرار کردم. یک قصه امیدبخش بود و تماشایی آمریکایی پسند که در انتهای هر بدبختی و مصیبتی که خانواده‌های معتاد یا مشکل‌دار در زندگی‌شان دارند، کسانی که موفق می‌شوند الگوهای خوبی برای جامعه‌شان بودند. به نظر من از لحاظ کارگردانی و بازی خودش از پس کار برآمده بود اما باز هم سلیقه برخی افراد نبود و این فیلم را در حد فیلم‌های اروپایی کن نمی‌دانستند.

فیلم «در زمان حیات او» (De Son Vivant) ساخته امانوئل برکو که کاترین دنو و بونوآ ماژیمل در آن بازی می‌کردند، بسیار فیلم عاطفی بود و قصه فیلم و بازی درخشان بونوآ ماژیمل که دچار سرطان می‌شد مرا تحت تاثیر قرار داد. این فیلم دارای یک قصه ملودرام بود و در کن هم خیلی از آن استقبال شد چون می‌توانم بگویم تقریبا تمام عوامل فرانسوی بودند و مورد تشویق همه فرانسوی‌ها قرار گرفتند. خیلی دلم می‌خواست که بازی کاترین دنو را در این سن تحسین کنم اما به نظرم توقع من کمی بیشتر بود. بارها فکر می‌کردم چرا در صحنه‌هایی که حالت گریه دارد و حتی صدای گریه می‌آید، هیچ اشکی از چشمش نمی‌آید. با این حال به دلیل اینکه چهره سرشناس بازیگری هستند مورد تشویق ممتد تماشاگران قرار گرفت.

فیلم «مرداب» (Stillwater) را دیدم که تام مک‌کارتی کارگردانش بود و مت دیمون بازیگر اصلی آن بود. بازیگران دیگر از فرانسه انتخاب شده بودند که همه بسیار روان و راحت بازی کردند. قصه فیلم هم قصه روان و راحتی بود. دختر مت دمون دختر معتادی بود و قتلی که یک نفر دیگر مرتکب شده بود، به گردنش افتاده بود. او می‌خواست هر طور شده دخترش را از زندان نجات دهد و قاتل اصلی را پیدا کند. از فیلم و حضور بازیگران در بین تماشاگران فیلم خیلی خوشم آمد. بسیار مورد تشویق قرار گرفتند و رفتار بسیار زیبایی در سینما داشتند و مورد تشویق ممتد تماشاگران هم قرار گرفتند.

فیلم‌ها تم‌های متفاوتی داشتند ولی تم فیلم Stillwater که مشکلات یک زندانی برای آزاد شدن را به تصویر کشیده بود، مرا به یاد فیلم «قهرمان» آقای فرهادی انداخت و این تم برایم خیلی آشنا بود که این پدر برای رهایی دخترش از زندان چقدر تلاش کرد. همانطور که کاراکتر رحیم سلطانی با بازی امیر جدیدی در فیلم «قهرمان» بسیار تلاش می‌کرد که از زندان آزاد شود و چقدر به مسائل و مصائب مختلف دچار می‌شود تا بتواند بی‌گناهی‌اش را ثابت کند و از شر زندان خلاص شود. همچنین تم بیماری و تم سرطان که هنوز می‌تواند خیلی از جان‌ها را بگیرد و راه علاجی برایش وجود ندارد و تم عشق و زندگی. فیلم‌ها از تم‌های مختلفی برخوردار بود.

گوهرخیراندیشفیلمفصلقاصدک 1 خبر تازه

از تجربه کار با یک کارگردان زن بگویید، کارگردانی که در آمریکا زندگی می‌کند و فیلمش ترکیبی از بازیگران ایرانی و امریکایی را دارد چطور بود؟ 

 من تجربه قبلی‌ام با خانم میلانی بود و برایم فرقی نمی‌کند که با خانم‌ها کار کنم یا آقایان و به نظرم کافی است خودمان را در اختیار بلد راه بگذاریم. اگر کارگردانی همه جوانب کارش را از قبل در نظر گرفته باشد و بداند مسیر چیست، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید و فرقی نمی‌کند زن باشد یا مرد، ولی برای من قصه مریم پیربند جذاب بود البته من از خودم توقع خیلی بیشتری داشتم. امیدوارم مخاطب مرا در آن فیلم دوست داشته باشد، چون تمام تلاشم را کردم که نقش یک مادری که مجبور می‌شود به خاطر دخترش کشورش را ترک کند و به آمریکا برود، خوب بازی کنم. البته سعی می‌کنیم قصه فیلم را از زبان کارگردان بشنویم تا ببینیم چه حدی از فیلمنامه را می‌خواهند توضیح دهند.

من فکر می‌کنم از این نظر که کارگردان در آمریکا زندگی می‌کند و بازیگران فیلمش ترکیبی از بازیگران ایرانی و خارجی هستند، تقریبا فرقی با کار‌هایی که ما در ایران انجام می‌دادیم، نداشت. تقریبا روند و کاری که در اینجا انجام دادیم به همان صورت است که در ایران انجام می‌شود.

هیچ مشکلی با بازیگران مقابلم و عواملی که از کشور‌های دیگر آمده بودند نداشتم. می‌توان گفت بازی من بیشتر در مقابل رضا موسوی بود و بازیگران نقش دخترم و پسرم هردو ایرانی بودند، بنابراین تقریبا با مشکل خاصی روبه‌رو نشدم و با بقیه بازیگرانی که با هم همبازی بودیم، توانستیم به راحتی یکدیگر را درک کنیم و بازی‌های قابل قبول ارائه دهیم.

گوهرخیراندیشفیلمفصلقاصدک خبر تازه

فیلم «فصل قاصدک» به داستان مهاجرت و مهاجران امریکا اشاره دارد، چقدر توانسته در نشان دادن مشکلات مهاجران در آمریکا موفق باشد؟ آیا با توجه به موضوع فکر می‌کنید در ایران مورد توجه قرار بگیرد؟

وقتی فیلمنامه «فصل قاصدک» را خواندم خیلی از قصه خوشم آمد زیرا از یک قصه چندوجهی برخوردار بود و در واقع داستان یک خطی نبود. ابعاد مختلف قصه و موضوعات فرعی که موضوعات اصلی را کامل می‌کردند برایم خیلی جذاب بود و به نظرم مریم پیربند از پس قصه برآمده بود. حال آنچه در طول کار به تصویر کشیده شد همراه با لحظات بداهه‌ای که به وجود می‌آمد، گاهی هم شاید صحنه‌ها را جذاب‌تر می‌کرد. من خیلی از کار کردن با این گروه لذت بردم، به خصوص از نقش خودم که خیلی دوستش داشتم.

فیلم جذابیت‌های خودش را دارد و ما نخواستیم بدبختی آدم‌ها را نشان دهیم، بلکه  مشکلاتی نشان داده شده است که گاهی آدم‌ها درگیرش می‌شوند و بعد از مدتی از پس آن‌ها بر می‌آیند. اصلا نخواستیم فلاکت و بدبختی افرادی که مهاجرت می‌کنند یا سختی‌های مهاجران را نشان دهیم. این قصه بسیار متفاوت است، قصه مهاجرت در فیلم ما بسیار جذاب، شنیدنی و دیدنی است.

از فیلم آقای فرهادی بگویید. نظرتان درباره فیلم «قهرمان» چیست؟

خوشبختانه ما بعد از پخش فیلم‌مان فرصتی پیدا کردیم تا به دعوت آقای فرهادی به دیدن فیلم «قهرمان» در سینما برویم که واقعا مورد استقبال بسیار فراوان و تشویق‌های تماشاچیان در سالن قرار گرفت. فیلم بسیار خوش‌ساخت و خوش‌ریتم و از یک قصه بسیار جذابی برخوردار بود که می‌شد خیلی راحت با آن ارتباط برقرار کرد و برای من از همه جالب‌تر بازی بازیگرانش بود که همه درجه یک بودند. البته می‌دانم که تحت رهبری آقای فرهادی هیچ چیز از منظر دید او جا نیفتاده بود و قصه ریز به ریز جلو رفته بود. آقای فرهادی از امیر جدیدی خواسته بود که از جهت فیزیک و بیان از فیلم‌ها و نقش‌های دیگرش کاملا جدا شود و طراحی نقشی که کرده بود و با لهجه شیرازی که معمولا هم کمی از یک ریتم کند‌تری برخوردار است، توانسته بود بسیار خوب از پس این نقش بر بیاید.

در هیچ کدام از لحظات فیلم فیزیک بدن و لحن امیر جدیدی از یکدستی خارج نشده و کاملا تداوم این حس ادامه داشت؛ به خصوص در لحظاتی که از مسئله‌ای ناامید می‌شد، درخشان بود، انگار بدنش کوچک می‌شد، خرد می‌شد و از آن بدن و ریتم بیان خود امیر جدیدی جدا می‌شد. به نظرم برای این نقش بسیار طراحی خوبی انجام داده بود و حتما همکاری و کمک‌های آقای فرهادی هم موثر بوده است.

بازیگران دیگر هم همه روان و راحت بودند. آقای تنابنده مثل همیشه خوب بودند و سارینای عزیز همینطور، خانم فرشته صدرعرفایی هیچوقت بازی ضعیف نداشتند و همه درخشان بودند. یک قصه روان که البته پیچیدگی‌های خودش را داشت و روان به این معنا که در هیچ جایی این قصه دارای مشکل نمی‌شد، بلکه به راحتی می‌شد تا آخر فیلم با آن ارتباط برقرار کرد. از اواسط فیلم بسیار با یک تب و تاب و ریتم درونی پیش رفت و طاقت اینکه صبر کنیم تا ببینیم پایان قصه چه خواهد شد، داشت از ما سلب می‌شد. می‌توانم بگویم اصغر فرهادی واقعا کارگردان فرهیخته و کاربلدی است که می‌داند چگونه این التهاب و کشمکش را در فیلم نشان دهد که تماشاچی را تا پایان فیلم روی صندلی بنشاند؛ این به نوعی خاصیت فیلم‌های آقای فرهادی است.

در ضمن بچه‌های شیراز در فیلم بسیار خوب و درخشان بودند و همه بچه‌هایی که از تهران در فیلم بازی کرده بودند به خوبی از پس لهجه برآمده بودند، اما برای من سوال بود که آقای فرهادی غیر از اینکه اول فیلم مرمت آثار باستانی شیراز را نشان دادند، اگر این فیلم در جغرافیای دیگری اتفاق می‌افتاد و بچه‌ها هم مجبور به استفاده از لهجه شیرازی نبودند، آیا لطمه‌ای به قصه می‌خورد؟ من چنین فکری نمی‌کنم و فکر می‌کنم این قصه در هرجایی از ایران می‌توانست اتفاق بیفتد. شاید بعدا اگر آقای فرهادی توضیحاتی در مورد اینکه چرا شیراز را انتخاب کردند بدهند، برای من هم روشن شود.

مطالب مرتبط

عکس جوانی گوهر خیراندیش + زندگینامه

جنجال های سینماگران ایرانی در کن ؛ از فرار لیلا حاتمی از روبوسی تا بوسه‌ی نوید محمدزاده

عجله عجیب گوهر خیراندیش برای ازدواج مجدد+عکس

نظرات