علت اصلی تجمعات بازنشستگان در شهرهای مختلف، گسترش فاصله بین حقوق دریافتی پس از ۳۰ سال کار با خط فقر است؛ امروز خط فقر حدوداً ۴ برابر حقوق هر بازنشسته است.
خبرگزاری ایلنا: در کشورهای توسعه یافته و برخوردار از رفاه اقتصادی، بازنشستگان تمام اوقات خود را صرف گشت و گذار و تفریح و ورزش میکنند؛ کار دوم داشتن، دغدغهی افزایش مستمریها در هر سال یا چگونگی اجرای همسانسازی، اصلاً در مخیلهی این بازنشستگان مرفه نمیگنجد؛ این نحوهی سرخوشانه و بیدغدغهی گذران امور، «حق مسلم هر بازنشسته» است؛ بدیهی است فردی که تمام سالهای جوانی خود را پای رونق تولید و شکوفایی مملکت خود گذاشته، باید در سالهای پیری از حداقلهای یک زندگی بیدغدغه و شرافتمند بهرهمند باشد.
زندگی بازنشستگان بدتر از دستفروشان
در ایران اما بعد از اجرای سیاستهای تعدیلی و تبعیت از نسخههای خشن و بیمسامحهی «نئولیبرالیسم»، بازنشستگان به همراه شاغلان در چاهِ بحران معیشت سقوط کردهاند؛ این سقوطِ ناگزیر که شاغلان دهه شصت خورشیدی هرگز تصور آن را نمیکردند و به خواب شب نمیدیددند که روزی با حقوق دریافتی خود نتوانند در تهران یا کلانشهرها کرایه خانه بپردازند یا هرچه آخر ماه میگیرند فقط صرف خرید سه کیلو گوشت و پنج کیلو مرغ و یک کیسه برنج شود، گرچه گهی تند و گهی آهسته پیش رفته، اما یک ریشه و دلیل اصلی داشته؛ آن چیزی که ناصر آقاجری (فعال کارگری پروژه ای) آن را عدول از اصول مسلم قانون اساسی و تبعیت از نسخههای خشن و بیمحابای نئولیبرالیسم میداند.
او میگوید: در قانون اساسی، معیشت شایسته، برخورداری از مسکن مناسب، درمان مکفی و رایگان، بهرهمندی از بیمه و بازنشستگی و آموزش کیفی رایگان، حقوق مسلم شهروندی است و باید به همه مردم داده شود؛ علاوه بر این، در قانون کار، کارگر حق دریافتِ دستمزد شایسته دارد به گونهای که بتواند با آن همه نیازهای اساسی زندگی خود را تامین کند؛ وقتی همه اینها را کنار گذاشتند و سراغِ کوچکسازی، شوک تراپی و مقرراتزدایی رفتند، بازنشستگان به همراه شاغلان بدون اینکه بدانند یا بخواهند به چاه بحران معیشتی سقوط کردند؛ امروز نمیتوانیم بگوییم یک بازنشسته اوضاعش از یک دستفروش یا یک کارگر غیررسمی بهتر است؛ معلم بازنشسته دیدهام که بعد از سی یا چهل سال کار حقالتدریسی، فقط یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد؛ کارگر فنی و متخصص دیدهام که بعد از پنجاه سال کار تخصصی توانسته بازنشست شود و امروز دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد؛ مستمری بگیر از کارافتاده دیدهام که در اثر حادثه کار، انگشتان دست را از دست داده اما دو میلیون تومان هم مستمری نمیگیرد و…
همه اینها موجب شده که بازنشستگان کارگری امروز بالاترین سطح نارضایتی را تجربه کنند و مدام به خیابانها بیایند؛ اگر همین بهمن ماه را در نظر بگیریم، در دو مورد بازنشستگان تجمع کردند؛ ششم بهمن، مقابل سازمان برنامه و بودجه و هفتم بهمن، مقابل ادارات تامین اجتماعی در شهرهای مختلف کشور. مطالبات بازنشستگان از بیانیهها و قطعنامههای تجمعات و از پلاکاردهایی که در دست داشتهاند، کاملاً مشخص است؛ اینها قبل از هرچیز دیگر، «معیشت و مزد شایسته» میخواهند.
ناصر آقاجری: امروز نم توانیم بگوییم یک بازنشسته اوضاعش از یک دستفروش یا یک کارگر غیررسمی بهتر است؛ معلم بازنشسته دیدهام که بعد از سی یا چهل سال کار حق التدریسی، فقط یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد؛ کارگر فنی و متخصص دیدهام که بعد از پنجاه سال کار تخصصی توانسته بازنشست شود و امروز دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد.
اصلیترین خواستههای بازنشستگان چیست؟
در یک بیانیه، خواستههای بازنشستگان تیتروار آمده است؛ کافیست به پنج ماده اول این بیانیه توجه کنیم:
1- براساس ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی، درصد افزایش حقوق بازنشستگان باید یکسان بوده و هریک از این بازنشستهها به تناسب پرداخت حق بیمه از افزایش حقوق برخوردار شوند؛ سازمان تأمین اجتماعی تا قبل از پایان سال ۱۳۹۹ موظف به افزایش و ترمیم عقب ماندگی حقوق بازنشستگان تراز با نرخ تورم و افزایش هزینههای زندگی و خط فقر است که الان به ده میلیون رسیده است.
2- سازمان تامین اجتماعی طبق ماده ۵۴ قانون تامین اجتماعی مسئول تامین درمان کامل بازنشستگان بیمهپرداز اجباری به طور مستقیم است و ما خواهان اجرایی شدن این ماده قانونی هستیم.
3- ما خواهان اجرای بند (ب) ماده ۱۲ برنامه ششم توسعه اقتصادی هستیم که سازمان تامین اجتماعی را موظف به متناسب سازی حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران میکند.
4- ما خواهان رفع تبعیض بین بازنشستگان همکار و غیرهمکار سازمان تامین اجتماعی هستیم.
5- ما خواهان پرداخت عیدی برابر با شاغلین به بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی هستیم.
مطالبات بازنشستگان، کاملاً واضح و مشخص است. گرچه در سال جاری، مسئولان سعی کردند با همسانسازی که البته در گفتمان کارگران بازنشسته به متناسبسازی استحاله یافته، تا حدودی از حجم نارضایتیها بکاهند، اما بازنشستگان معتقدند؛ همسانسازی در قاموس روابط کار کارگری نمیگنجد؛ کارگران بازنشسته نه نظام رتبهبندی مشخص و یکسان مانند کارمندان دولت دارند و نه از ترازبندی شغلی هماهنگ بهرهمندند؛ در چارچوب روابط کار، غیر از مزد و مزایای مزدی حداقلی که سالانه توسط شورایعالی کار تعیین میشود، فقط یک طرح قانونی تحت عنوانِ «طرح طبقهبندی مشاغل» وجود دارد که در هر کارگاه با توجه به مختصات کارگاه و قدرت چانه زنی کارگرانِ آن، متفاوت اجرا میشود؛ حال که کارگران، نظام رتبهبندی و طبقهبندی مشترک ندارند، چظور همسانسازی که معنای آن یکسانسازی دریافتی بازنشسته با شاغلِ همتراز است، میتواند عادلانه و براساس فرمولهای مشخص اجرایی شود؟ آنچه بازنشستگان کارگری میخواهند نه همسانسازی ۹۰ درصدی، بلکه اجرای دقیق ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی است؛ این ماده قانونی تاکید دارد که افزایش سالانه مستمریها باید مطابق با افزایش هزینههای زندگی (یا همان سبد معیشت خانوار) صورت بگیرد.
اگر بازنشسته برابر خط فقر حقوق میگرفت، به خیابان نمیآمد
اگر دستمزد شایسته که نتیجه اجرای ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی است، محقق میشد، امروز بازنشستگان تا این اندازه مستاصل نمیشدند که در یک هفته، دو بار به خیابانها بیایند و سهم خود را از قانون مطالبه کنند؛ بیانیه بازنشستگان نشان میدهد که اول، تحقق دستمزد شایسته و اجرای ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی اهمیت دارد و سپس، اجرای قانون الزام و ارائه رایگانِ صفر تا صدِ درمان.
حسین غلامی: اگر شاغلی که سال ۶۰، ۴ هزار تومان حقوق می گرفت، امروز در دورانِ بازنشستگی ۱۲ میلیون تومان دریافتی ماهانه داشت، دیگر هرگز به خیابانها نمیآمد.»
حسین غلامی (فعال صنفی مستقل بازنشستگان کارگری) در این رابطه به ایلنا میگوید: علت اصلی تجمعات بازنشستگان در شهرهای مختلف، گسترش فاصله بین حقوق دریافتی پس از ۳۰ سال کار با خط فقر است؛ امروز خط فقر حدوداً ۴ برابر حقوق هر بازنشسته است.
او که با محاسباتی ثابت میکند امروز خط فقر، ۱۲ میلیون تومان و چهار برابر حقوق ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی بازنشستگان حداقل بگیر است: «در سال ۶۰، حقوق شاغلان و بازنشستگان حدوداً ۴ هزار تومان بود؛ اگر تورم تجمیعی این بیست و نه سال را حساب کنیم و برابرسازی ارزش پول را اعمال نماییم، ۴ هزار تومان سال ۶۰ تقریباً برابر با ۱۲ میلیون تومان امروز میشود؛ هزینههای زندگی با تورم بالا رفته اما دستمزدها به همان نسبت بالا نرفته است؛ اگر شاغلی که سال ۶۰.۴ هزار تومان حقوق میگرفت، امروز در دورانِ بازنشستگی ۱۲ میلیون تومان دریافتی ماهانه داشت، دیگر هرگز به خیابانها نمیآمد.»
حقوق قانونیِ لگدمال شده
غلامی ادامه میدهد: ما بازنشستگان، پس از ۳۰ سال کار که روزی بین ۱۰ تا ۱۴ ساعت از شبانه روز ما را با احتساب زمان ایاب و ذهاب بلعیده، امروز معطل چند صد هزار تومان اضافات همسانسازی یا تفقدِ «بیمه تکمیلی» هستیم. در حالیکه اگر قانون به درستی اجرایی میشد، هر سال با اجرای ماده ۹۶ دستمزدمان همپای افزایش هزینههای زندگی بالا میرفت و امروز ۱۲ میلیون تومان حقوق میگرفتیم و دیگر نیازی به همسانسازی یا به اصطلاح آقایان، متناسبسازی نداشتیم! اگر قانون به درستی اجرایی میشد، به ما براساس الزامات قانون الزام یا همان ماده ۳ قانون تامین اجتماعی، خدمات درمانی رایگان و باکیفیت ارائه میدادند و امروز دیگر نیازی به بیمه تکمیلی نداشتیم!
پس «دستمزد شایسته و منطبق بر قانون» مهمترین خواسته طبقه کارگر و از جمله بازنشستگان کارگری است؛ هرچقدر بخواهند سر همسانسازی یا متناسب سازی، پروپاگاندا و تبلیغات کنند، باز هم جای خالی اجرای ماده ۹۶ پر نمیشود؛ بعد از آن، درمان رایگانِ قانون الزام و قانون اساسی است و همزمان با این دو مطالبه اصلی، حقوق دیگری مطرح است؛ مسکن شایسته، برخورداری از آموزش رایگان، بیمه ازکارافتادگی و رفاهیات متعدد که همه اینها در قانون اساسی جزو حقوق همه شهروندان است و به طریق اولی به کارگران بازنشسته نیز بایستی تعلق بگیرد. آنگونه که ناصر آقاجری میگوید «اگر این حقوق اساسی توسط اسبهای لجام گسیختهی تعدیل ساختاری، لگدمال نمیشدند و به تاریخ نمیپیوستند، امروز بازنشستگان هر روز به خیابان نمیآمدند»!
نظرات