سعدی از دست خویشتن فریاد
گفت:«برگشتن روزگار سهل است، یا رب نظر تو برنگردد». زمانی شیخ سعدی در این مملکت چنان ارج و قربی داشت که «بوستان» و «گلستان» او اولین کتابهایی بودند که در مکتبخانهها به بچهها یاد میدادند. اما از سال ۱۲۵۱ که فتحعلی آخوندزاده در رساله معروف «قرتیکا»(=کریتیک= نقد) خود به سعدی خرده گرفت و نوشت زمانه سعدی و «دور گلستان» گذشته است، حمله کردن به سعدی هم جزو آداب روشنفکری شد. در این قرن اخیر سعدی منتقدان طاق و جفت زیادی پیدا کرده. منتقدانی که او را محافظهکار، سازشکار، غیرانقلابی، نماینده اخلاقیات قدیم و… توصیف کرده و دو اثر تعلیمیاش را نامناسب برای زندگی امروز میدانند. البته که سعدی در برابر این منتقدان، مدافعانی هم داشته. اما بالاخره این حرفها هم تاثیر خودش را گذاشت و حتی در تلویزیون ما هم به سعدی حمله میشود، آن هم چه حملهای! حرفهای منتقدان و مدافعان سعدی را در کتاب «جدال با سعدی در عصر تجدد»(اثر کامیار عابدی) میتوانید بخوانید که نظرات ۱۷۰ چهره را درباره این موضوع نقل کرده است. بخوانید و ببینید همه انتقاداتی که تا به حال به سعدی شده، روی هم به اندازه حملهای که در سریال «گاندو» به این شاعر بزرگ ما شد، خصمانه نبود. در قسمت ۲۵ سریال، کتاب «گلستان» را نقشه راه دشمنان ایران معرفی کردند. در ابتدای این قسمت که چهارشنبه(۱۲تیر) پخش شد شاهد صحنه مکالمه یک مامور عالیرتبه سازمان سیا(آلن بیکن) و یک جاسوس ایرانی(آیدین ستوده) در رستورانی در ترکیه بودیم که طرف ایرانی یک میلیون دلار حق ماموریتش را طلب میکند. طرف امریکایی دبه میکند و بعد هم که آن یارو ایرانی از رستوران میرود، آدم میفرستد تا او را در قایق تفریحیاش بکشند که حالا کاری نداریم.
نکته اینجاست که در همان گفتوگوی دو نفره، مامور امریکایی بدون هیچ مقدمه و موخرهای، وسط بحث از جاسوس مورد نظر میپرسد رابطهاش با ادبیات کلاسیک فارسی چطور است و بعد به او میگوید:«من از زمانی که گلستان سعدی رو شناختم، زندگیام زیر و رو شد. شما شاید باورت نشه، اینقدر که این کتاب در تقابل با ایران به من کمک کرده، منابع مالی امریکا و قدرت دولت امریکا نکرده! این کتاب شاهکار بشره. توصیه میکنم شما هم بخونیدش.» این عین دیالوگ نقل شده است که جمله «این کتاب شاهکار بشره» روی تصویر جلد «گلستان» تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی شنیده میشود.
در این یکی، دو روز دیدم که بعضی از طرفداران سریال در شبکههای اجتماعی میگویند، منظور آن جاسوس سیا، شناخت ایرانیان از روی کتاب «گلستان» است. اما قبول بفرمایید که این حسن تعبیر با عبارت «تقابل با ایران» جور درنمیآید و تازه برای شناخت ایران و ایرانی چه نیازی به «قدرت دولت امریکا» است که کتاب شریف «گلستان» با آن مقایسه شود! پس این دیالوگ چه معنایی دارد؟ میدانیم که ۸ فصل یا باب «گلستان» عبارت است از: در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تاثیر تربیت و در آداب صحبت. از بین این ۸ باب تنها چیزی که در نظر اول ممکن است به سیاست مرتبط باشد، باب «در سیرت پادشاهان» است که آن هم شاید جاسوس امریکایی خوب نخوانده باشد و نفهمد که تمام ۴۱ حکایت این باب، توصیههایی به سلاطین، وزرا و دولتمردان برای رعایت حال خلق است وگرنه نویسنده و کارگردان «گاندو» حتما خوب میدانند که داستان آن دو برادر که «یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی» در همین باب است، یا آن حکایت کوتاه و کوبنده که «یکی از ملوک بیانصاف پارسایی را پرسید: از عبادتها کدام فاضلتر است؟ گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.» بنابراین، این باب هم به کار دشمنان ایران و انقلاب نمیآید. از سریال چند قسمتی بیشتر نمانده و معلوم نیست که آن دیالوگ و وسط کشیدن پای «گلستان» در یک ماجرای جاسوسی، کارکردی داستانی در باقی سریال دارد یا نه؟ اما حتی اگر هم چنین باشد و حرف آن جاسوس علیه ما علیه، بعدا معنای خاصی پیدا کند، باز این را چه کار کنیم که سریال تلویزیونی اثری است برای عموم که ممکن است مخاطب قسمتهای بعدیاش را نبینند و نفهمد که چرا در آن یک قسمت، این کتاب ابزار «تقابل» با ایران معرفی شد. البته که شاید هم این طور نشود و ماجرا صرفا یک کجسلیقگی در دیالوگنویسی باشد. چون نه سازندگان سریال «گاندو» و نه هیچ ایرانی دیگری حتی منتقدان سعدی، واقعا چنین اتهامی به کتاب «گلستان» نمیزنند. اما این دیالوگ و آن سکانس از سریال، یادآور آن قاری قرآن است که سعدی در باب چهارم «گلستان» تعریف کرده که بد و بیقاعده میخواند و صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت اگر برای ثوابش و برای خدا میخوانی، خواهش میکنم «از بهر خدا مخوان.» حالا حکایت ماست. دوستان عزیز! به خاطر خدا شما تبلیغ ادبیات کهن نکنید!
نظرات