قبل از اینکه حرکت کنیم، بن مچ دست را برای لحظاتی دقیقتر معاینه میکند. او میگوید: بهرحال، هیچوقت برای خودکشی از بریدن مچ دست استفاده نکنید. تمام چیزهایی که گفتم در یک نوار حفاظتی به نام غلاف فاسیال پیچیده شده که دسترسی به رگها را سخت میکند. اکثر افرادی که مچ دستشان را میبرند در خودکشی موفق نیستند. شما ۱۴۰۰۰ بار در روز پلک میزنید؛ این یعنی در مجموع در طول بیداری در یک روز ۲۵ دقیقه پلکهای شما بسته است. بااینحال اصلاً جای نگرانی نیست؛ زیرا بدن شما در هر ثانیه تعداد زیادی کار انجام میدهد که شما متوجه آن نمیشوید.
اول فارس| بدن انسان اغلب با ماشینی با عملکردِ بسیار پیشرفته مقایسه میشود. اما این مقایسه چندان مرتبط نیست. بدنِ انسان دهها سال ۲۴ ساعت در روز کار میکند، بدون اینکه (اغلب بخشهای آن) به سرویسشدن یا نصب قطعات زاپاس نیاز داشته باشد. بدن با آب و تعداد محدودی ترکیب ارگانیک کار میکند، نرم و دوستداشتنی است؛ خودش را با اشتیاق بازتولید میکند، جوک میگوید، عواطف را احساس میکند و یک غروب دلانگیز پاییزی را ستایش میکند.
چند ماشین میشناسید که بتوانند چنین کارهایی انجام دهند؟ اصلاً جای پرسش باقی نمیماند؛ شما واقعاً یک شگفتی هستید. و ما چگونه شکوه هستیمان را جشن میگیریم؟ واقعیت این است که بسیاری از ما این کار را با حداقلِ ورزش و بیشترین حد از خوردن انجام میدهیم.
به همه آن آشغالهایی فکر کنید که از گلویتان پایین دادید و اینکه چقدر از زندگی شما در حالت نباتی در مقابل صفحات نمایش سپری شده است. بااینوجود بدن ما به شیوۀ اعجاز آمیزِ خود از خودش مراقبت میکند و مواد مغذی را از مواد غذایی گوناگونی که در معدهمان خالی میکنیم، بهدست میآورد؛ و به عبارتی ما را به صورت یکپارچه حفظ میکند.
حتی وقتی همه امور را اشتباه انجام میدهید، بدنتان شما را حفظ میکند. بسیاری از ما شواهدی برای اثبات این ادعا هستیم. ۵ نفر از هر ۶ سیگاری هرگز سرطان ریه نمیگیرند. اکثر مردم نامزد درجه یک سکتههای قلبی هستند؛ اما هرگز دچار حمله قلبی نمیشوند.
براساس تخمینها، هر روز از ۱ تا ۵ سلول بدن شما سرطانی میشود و سیستم ایمنی این سلولهای سرطانی را به چنگ میاندازد و میکشد. به اینها خوب فکر کنید. دهها بار در هفته و هزاران بار در سال شما ترسناکترین بیماری قرن را میگیرید؛ اما هربار بدنتان این بیمار را رد میکند و شما را نجات میدهد.
دردهای گاه به گاه، جوش های ناگهانی و سوزش در دستگاه گوارش همگی گواهی بر نقصانهای طبیعی ما هستند.
بدن ما جهانی از ۳۷.۲ تریلیون سلول است که کموبیش تماموقت در قالب یک کنسرتِ کموبیش عالی عمل میکنند. برطبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، هزاران چیز هست که بیش از ۸۰۰۰ بار میتواند ما را بکشد و ما از همه به جز یکی میگریزیم. برای اکثریت ما، این معامله بدی نیست.
بهترین تکنولوژی روی زمین، در بدن انسان
ما در اتاق تشریح دانشگاه ناتینگهام هستیم و دکتر بن الیور سعی دارد توجه من را به عضوی تیوبی شکل که از سینه یک مرد جدا شده، جلب کند. او میگوید: «لمسش کن.»
من در این لحظه فکر میکنم، در اتاق تشریح، بدن انسان دیگر یک شاهکار مهندسیِ دقیق نیست. یک تکه گوشت است. دکتر بن از من میخواهد انگشتان دستم را به داخل تیوب فرو کنم و آن را لمس کنم. چیزی به سفتی پاستای خام را احساس میکنم. هیچ تصوری از اینکه چه چیزی را لمس میکنم ندارم. دکتر بن با لحنی آکنده از غرور میگوید: «آئورت است.»
من واقعاً شگفتزده شدهام. با هیجان میپرسم: «پس این یکی قلب است.»
دکتر بن به نشانه موافقت سرش را تکان میدهد و سپس یکییکی اندامهای دیگر شامل کبد، پانکراس، کلیهها و طحال را نشان میدهد.
بن یک دوست قدیمی و یک جراح برجسته است. هیچ عضوی در بدن انسان نیست که او را به وجد نیاورد. او میگوید: «فقط به کارهایی فکر کن که مچ دست و دست انجام میدهد».
او تاندون ساعد جسد را که در معرض دید است به سمت بالا و آرنج میکشد و با شگفتی میبینم که انگشت کوچک دست تکان می خورد. بن به چهره شگفتزده من لبخند میزند و توضیح میدهد که ما در فضای کوچک دست آنقدر ریسمان داریم که قاعدتاً باید می توانستیم از راه دور بدن را به حرکت در آوریم؛ درست مثل ریسمانهایی که عروسک خیمهشببازی را به حرکت وا میدارند.
او ادامه میدهد: «مچ دست خود به تنهایی یکی از زیباییهاست. همه چیز از درون مچ عبور میکند – ماهیچهها، عصبها، رگهای خونی، همه چیز – و درعینحال مچ باید بهطور کامل قابلیت حرکت داشته باشد. به تمام کارهایی که مچ دستتان باید انجام دهد فکر کنید – بازکردن در شیشه مربا، دستتکاندادن وقت خداحافظی، چرخاندن کلید در قفل، عوضکردن لامپ. مچ شاهکار مهندسی است.»
بن در رشته ارتوپدی تخصص دارد، بنابراین همانقدر که سایرین عاشق ماشین و نوشیدنی هستند، او عاشق استخوانها و تاندونها و غضروفهاست.
او بروی یک بیرونزدگی کوچک، سفید و نرم که در پایین شست پا قرار گرفته و از نظر من یک تکه استخوانِ بیرونزده است، با دست ضربه میزند و میگوید: «میبینی؟»
او حرف ما را که میگویم یک تکه استخوان است، تصحیح میکند و میگوید: «نه، غضروف است. غضروف هم بسیار شگفتیآور است. غضروف چندینبار از شیشه نرمتر است: ضریب اصطکاک غضروف ۵ برابر کمتر از یخ است. تصور کن اسکیتسوارها روی سطح یخی آنچنان نازک هاکی بازی میکنند که مجبورند از حالت عادی ۱۶ برابر سریعتر حرکت کنند. این سطح، سطح غضروف است».
«اما برخلاف یخ، غضروف شکننده نیست. غضروف زیر فشار ترک بر نمیدارد، اما یخ میشکند؛ و شما خودتان غضروفسازی میکنید. غضروف یک عضو زنده است. چنین چیزی در مهندسی یا علم هیچ معادلی ندارد. بهترین تکنولوژیهای روزی زمین درست اینجا در داخل بدن ماست.»
قبل از اینکه حرکت کنیم، بن مچ دست را برای لحظاتی دقیقتر معاینه میکند. او میگوید: «بهرحال، هیچوقت برای خودکشی از بریدن مچ دست استفاده نکنید. تمام چیزهایی که گفتم در یک نوار حفاظتی به نام غلاف فاسیال پیچیده شده که دسترسی به رگها را سخت میکند. اکثر افرادی که مچ دستشان را میبرند در خودکشی موفق نیستند که بدون شک اتفاق خوشایندی است.»
بن میگوید: «ما طوری طراحی شده ایم که نمیریم.»
شنیدن چنین جملهای در اتاقی پر از جسد کنایی بهنظر میرسد؛ اما من نکته حرف او را درک میکنم.
ما اغلب فکر میکنیم استخوانبندیمان شبیه داربستهای ثابت هستند؛ اما استخوانها بافتهای زنده اند. استخوانها با استفاده و ورزش درست مثل ماهیچهها درشتتر میشوند.
مارجی پراتِن، استادیار آناتومی، یکبار با اشاره به نمونه بارزی مثل رافائل نادال به من گفته بود: «استخوانهای بازویی که یک تنیسباز حرفهای با آن بازی میکند ممکن است ۳۰ درصد از دست دیگرش ضخیمتر باشد.»
بن میگوید: «کافیست زیر میکروسکوپ به استخوانها نگاه کنید تا آرایش پیچیدۀ سلولهای سازنده را درست مثل هر بافت زنده دیگری در آن ببینید. بن میگوید: «استخوان از بتن هم سختتر است. اما در عین حال به اندازه کافی سبک است تا به ما اجازه حرکت بدهد. همه استخوانهای بدن رویهم بیشتر از ۹ کیلوگرم وزن ندارند؛ بااینحال میتوانند تا یک تن فشار را تحمل کنند.
استخوان یگانه بافت بدن است که جای زخم روی آن نمیماند. اگر استخوان پایتان بشکند، بعد از ترمیم هرگز نمیتوانید بگویید کجای این استخوان شکسته شده بوده است. یگانه علت این پدیده این میتواند باشد که استخوان تمایل دارد بینقص جلوه کند».
جالبتر این است که استخوان میتواند دوباره رشد کرده و جای خالی استخوانی که وجود ندارد را پر کند.
بن میگوید: «شما میتوانید ۳۰ سانتیمتر از استخوان پایتان را از دست بدهید و بعد با یک فریم خارجی و یک نوع کش میتوانید این استخوان را وادار به رشد کنید. هیچ عضو دیگری در بدن قادر به چنین کاری نیست. کوتاه سخن اینکه استخوان به طرز شگفتآوری زنده و پویاست».
ماهیچهها
البته باید گفت: اسکلت فقط یکی از بخشهای زیرساختِ ضروری بدن است که شما را راست و متحرک نگه میدارد. بیشتر حجم بدن شما را ماهیچهها تشکیل میدهند. شما بیش از ۶۰۰ ماهیچه دارید. ما فقط وقتی متوجه ماهیچههایمان میشویم که درد میگیرند. اما آنها به ۱۰۰۰ طریق ستودنی در خدمت ما هستند. از جمعکردن لبها گرفته تا پلکزدن و حرکت دادن غذا در سیستم گوارش، همگی توسط ماهیچهها عملی میشود.
شما برای خواندن متن به دهها ماهیچه برای به حرکت در آوردن چشمهایتان بروی کلمات روی کاغذ احتیاج دارید. سادهترین حرکت دست که حرکت شست است به دهها ماهیچه احتیاج دارد.
ما ماهیچههایی داریم که به آنها به عنوان ماهیچه فکر نمیکنیم: مانند ماهیچه زبان و قلب.
اگر شما یک مرد باریکاندام باشید ۴۰ درصد بدنتان از ماهیچه تشکیل شده است؛ اگر یک زن باریکاندام باشید قدری کمتر از ۴۰ درصد از بدنتان ماهیچهای است. شما برای حفظ این توده ماهیچهای باید ۴۰ درصد از انرژی مجازتان را در هنگام استراحت و اندکی بیشتر از آن را در هنگام فعالیت، مصرف کنید.
از آنجایی که نگهدری ماهیچهها بسیار گران است، اگر فعال نباشیم، حجم زیادی از آنها را به سرعت از دست خواهیم داد. مطالعاتی که توسط ناسا انجام شده نشان میدهد فضانوردان – حتی در مأموریتهای کوتاه که بین ۵ تا ۱۱ روز طول میکشد – تا ۲۰ درصد از حجم ماهیچههای خود را از دست میدهند.
تمام ماهیچهها همچون یک گروه کُر زیبا و باشکوه با هم کار میکنند. این زیبایی در هیچ جایی بهتر از دستان شما قابل مشاهده نیست. در داخل هر کدام از دستانتان ۲۹ استخوان، ۱۷ ماهیچه (بهاضافه ۱۸ ماهیچه دیگر در بازو که دست را کنترل میکنند)، ۲ رگ اصلی، ۳ عصب اصلی (که یک از آنها در آرنج قرار داد؛ همانی که هر وقت آرنجتان به چیزی اصابت میکند احساس برق گرفتگی میکنید)، ۴۵ عصب و ۱۲۳ رباط که هر کدام اسم دارند، وجود دارد.
برای اینکه کوچکترین حرکت دستانتان دقیق و ظریف باشد؛ تمام این موارد باید با هم همکاری کنند. بیشک، دست انسان یکی از اعجابانگیزترین مخلوقات است، اما همه بخشهای آن برابر نیستند.
اگر شما انگشتان دستتان را مشت کنید و سپس تلاش کنید یکی یکی آنها را از سمت شست دستتان باز کنید، متوجه میشوید دو انگشت اول خیلی سریع از شما اطاعت میکنند؛ اما انگشتِ انگشتر تمایلی به راست شدن ندارد. موقعیت این انگشت در دست به این معنی است که این انگشت نمیتواند کمک چندانی به داشتن یک حرکت خوب بکند؛ بنابراین سهم کمتری در ساختار عضلانی دارد. تمام نخستیان انگشتان شست متضاد دارند که بتوانند اشیاء را بگیرند. اما انگشت شست انسانها قابلیت حرکت و انعطاف بیشتری دارد.
تمدن و ساختار دست
ما در انگشتان شست خود ۳ عضله کوچک، اما محکم داریم که حتی در شامپانزهها هم وجود ندارد: اکستنسور پولیسیس برویس، فلکسور پولیسیس لانگوس و ولار اینتروسیوس هنله. این سه ماهیچه در انگشت شست دست قرار دارند و با همکاری با هم به ما اجازه میدهند ابزار را با اطمینان و ظرافت در دست بگیریم. احتمالا هرگز اسم آنها را نشنیدهاید؛ اما این ۳ ماهیچه در تمدن انسانی نقش محوری داشتند. این سه ماهیچه را از انسان بگیرید؛ آنوقت بزرگترین دستاورد جمعی او احتملاً بیرون آوردن مورچهها از لانههایشان به کمک یک تکه چوب خواهد بود.
پاها یکی دیگر از شگفتیهای بدن انسان است. از پاها انتظار میرود سه کار متفاوت انجام دهند: برقگیر باشند، بدن را به عنوان یک سکو روی خود تحمل کنند و عضو جلو برنده باشند. با هر قدمی که در طول زندگی خود بر میدارید – که تخمین زده میشود هر کس به طور متوسط ۲۰۰ میلیون قدم در طول عمرش بر دارد – یکی از این سه کاربرد را عملی میکنید.
پاهای ما طوری طراحی شده اند که بتوانیم چیزهایی را با آنها بگیریم، برای همین تعداد زیادی استخوان در پاها وجود دارد. پاها برای تحمل وزن زیاد طراحی نشدهاند؛ برای همین هم در پایان یک روز که پیادهروی کرده یا ایستادهاید، احساس درد شدید در پا دارید.
در شترمرغها این مشکل با ترکیب استخوانهای پا و مچ حل شده است. اما برای شترمرغها دسترسی به توانایی صاف ایستادن روی پاها ۲۵۰ میلیون سال طول کشیده که ۴۰ برابر مدت زمانی است که ما انسانها قابلیت راست ایستادن را به دست آوردیم.
ژنهای ما از اجدادمان که اغلب اوقات انسان نبودهاند بهدست آمده است. برخی از آنها ماهی بودند.
ژنهای ما از اجدادمان که اغلب اوقات انسان نبودهاند بهدست آمده است. برخی از آنها ماهی بودند.
بسیاری از آنها کوچک و خزدار بودند و در زیر زمین زندگی میکردند. شما محصول ۳ میلیارد سال تکامل هستید. ما در وضعیت بهتری میتوانستیم باشیم اگر میتوانستیم از اول شروع کنیم و بدنهایی برای خودمان بسازیم که به نیازهای خاص بشری پاسخ دهند: راه رفتن با قامتی راست بدون اینکه نیاز به خم کردن کمر یا زانو باشد، فرودادن غذا بدون ترس از خفگی و بچه بیرون دادن به شکلی که ماشینهای فروش اقلام چیزها را بیرون میدهند.
ما به منزله انسانهای مدرن، هستیمان را به نسلهای بعدی منتقل میکنیم؛ درحالیکه تقریباً هیچ شناختی از بدن معجزهآسای خود نداریم. چند نفر از ما به راستی میداند طحال در کجای بدن قرار دارد؟ یا غدد لنفاوی چه کاری میکنند؟
فکر میکنید چند بار در روز پلک میزنید؟ ۵۰۰ بار؟ هزار بار؟ هیچ ایدهای در این زمینه ندارید. شما ۱۴۰۰۰ بار در روز پلک میزنید؛ این یعنی در مجموع در طول بیداری در یک روز ۲۵ دقیقه پلکهای شما بسته است. بااینحال اصلاً جای نگرانی نیست؛ زیرا بدن شما در هر ثانیه تعداد زیادی کار انجام میدهد که شما متوجه آن نمیشوید. این وظایف بارها و بارها تکرار میشوند؛ بدون اینکه شما حتی متوجه انجامشان باشید.
در کسری از ثانیه، به اندازه خواندن همین جمله، بدن شما میلیونها گلبول قرمز تولید کرده است. این سلولها در اطراف شما میچرخند، از درون رگهای شما عبور میکنند و عامل زنده بودن شما هستند. هر کدام از این سلولها ۱۵۰۰۰۰ بار در بدن شما میچرخند، بارها به سلولهای شما اکسیژنرسانی میکنند و سپس خسته و بیاستفاده، خودشان را به سلولهای دیگری که آنها را خواهند کشت، معروفی میکنند؛ و همه این فرایند برای این است که شما سالم بمانید.
۷ میلیارد میلیارد میلیارد یا هفت اکتیلیون اتم هستی شما را تشکیل میدهد. اتمهای شما فقط بلوکهایی را تشکیل میدهند اما خودشان زنده نیستند. واحد ابتدایی زندگی سلول است – همه بر سر این مسئله توافق دارند. محتوی سلول ریبوزوم، پروتئین، دیانای و آر آن آ، میتوکندری و سایر مواد میکروسکوپی است-، اما هیچکدام از اینها خودشان زنده نیستند. خود سلول که این مواد را در برگرفته نیز زنده نیست.
اما وقتی همۀ این چیزها در کنار هم ترکیب میشوند شما دارای حیات و زندگی میشوید. این همان بخشی است که علم را ناامید میکند. امیدوارم این ناامیدی همیشگی باشد.
نظرات