شیراز یادش نمیرود روز روشن با خانه محمد نمازی «خیر بزرگ » چه کردی/ اگر کامران میرحاجی نبود! کدام میراث فرهنگی؟
روزنامه نگار باسابقه و شناخته شده شیراز نوشت:تخریب بخشی از باغ مینو توسط گروه مالی بانک سپه، دارای دو بعد اساسی است: از نظر قانونی، این اقدام یک تجاوز آشکار به میراث ملی محسوب میشود؛ زیرا باغ مینو در سال ۱۳۸۲ به شماره ۹۹۲۴ ثبت ملی شده و هرگونه تغییر در آن بدون مجوز میراث فرهنگی (حتی پس از رد شدن درخواست تغییرات غیر اصولی مالک) غیرقانونی است، که در پی آن دادستان مرکز استان فارس با دستور قضایی روند تخریب را متوقف کرده و پرونده قضایی تشکیل داده است. از نظر فرهنگی و اجتماعی، این عمل تخریب یک اثر با ارزش هویتی، نماد نیکوکاری (یادگار محمد نمازی) و معماری فاخر (اثر استاد ابوالقاسم مهندسی) شیراز است که نشاندهنده بحران فرهنگی در نظام مالی کشور است

توجه: محتوای این یادداشت، دیدگاه نویسنده آن است و انتشار در اول فارس به معنی رد یا تأیید محتوی آن نیست. حق نقد، پاسخ و نظر دادن برای همگان محفوظ است.
زهرا جعفری روزنامه نگار در یادداشتی با عنوان ” شیراز فراموش نمیکند؛ وقتی تاریخ به پای ترازنامه قربانی شد”
در روشنایی روز، در قلب شیراز، بخشی از باغ مینو — یکی از فاخرترین و زیباترین خانهباغهای تاریخی این شهر — زیر تیغ بیرحمانهی بیل مکانیکی و لودر رفت.
درختانی که روزگاری سایهی مهربانی و نیکوکاری بودند، قربانی سودای مادی شدند؛و خانهای که یادگار سخاوت، هنر و هویت بود، به پای حساب و ترازنامه قربانی شد.
“باغ مینوی شیراز “ ، تنها یک اثر تاریخی نیست؛یکی از مهمترین شناسه های فرهنگی این شهر است و روحی جاری در حافظه جمعی مردمان این کهن شهر.واما، ثبت ملی که قرار بود سپری برای حفاظت از ان در برابر هرگونه خدشه وآسیب باشد ، به برگ کاغذی بیرمق بدل شد.

یادت نیکو تا ابد آقای محمد نمازی ، هنوز در شیراز زندهای ، می دانی؟
بیش از یک قرن پیش، مرحوم محمد نمازی، خیر بزرگ شیرازی، نه تنها بخش عمده ای از دارایی خود را وقف امور عامالمنفعه کرد، بلکه با این اقدام، وظیفهی اجتماعی و ادای دین خود به آیندگان را به زیباترین شکل به نمایش گذاشت.
او در وقفنامهی بیمارستان نمازی چنین نوشت:
«ثروت و دارایی افراد، اگرچه شرعاً شخصی است، ولی اخلاقاً ودیعهای است که به صاحبان آن سپرده شده تا با امانت و دوربینی برای ترقی همنوع خود صرف شود.»
باغ تاریخی مینو، یکی از یادگارهای ارزشمند اوست؛ جلوهای از زیبایی و هنر معماری ایرانی که در درون خود نشانههای هویتی بسیاری دارد.
از جمله، این خانهباغ دارندهی نخستین پلاک آب لولهکشی (یک ) در شیراز و ایران است — نمادی بیبدیل از پیشتازی،
این نشانهی اندیشه والای مردی است که پیش از همه، به آبادانی، سلامت و آسایش مردم خود میاندیشید.
مهندسی هنر در باغ مینو
معمار این خانهباغ باشکوه، استاد ابوالقاسم مهندسی، از چهرههای درخشان معماری ایران در دوران معاصر است.
او در طراحی و ساخت این عمارت، همچون دیگر آثار ماندگار خود، روح ایرانی و اصالت هنری را به تصویر کشید.
شاهکارهایدیگر اورا او میتوان در عمارت و باغ شاپوری، خانهی امانت، گاراژ ایرانپیما و دهها خانه و یادمان دیگر در شیراز دید — آثاری که هنوز بر دیوارهایشان ردّ ذوق، ظرافت و اصالت نمایان است
فاجعهای در روشنایی روز
و امروز، تخریب بخشی از همین خانهباغ تاریخی، نه تنها تجاوزی به یک اثر ملی، بلکه بیاحترامی به میراث اخلاقی و اجتماعی انسانهایی است که روزگاری با نیت خیر و برای مردم ساختند.
باغ مینو در شهریورماه ۱۳۸۲ به شمارهی ثبتی ۹۹۲۴، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است؛اما در سال ۱۳۸۹، در اقدامی حیرتانگیز، آگهی فروش این اثر در روزنامههای سراسری منتشر گردید.در آن زمان اعلام شد : مالکان اعلام کرده اند که «ملی بودن اثر اهمیتی ندارد» و «مالکیت ششدانگ آن به خریدار منتقل میشود».همان زمان، این رفتار، راه را برای تخریب امروز نشان داد؛و تأسفبارتر آنکه، اداره کل میراث فرهنگی نهتنها واکنشی نشان نداد، بلکه حتی هیچگونه طرح دعوایی نیز ارائه نکرد.سکوت آن روز، آوار امروز را ساخت.
بانک سپه؛ از امین اعتماد تا ..
و اکنون، نامی سنگین و تأسفبار در برابر این تخریب به چشم میخورد: گروه مالی بانک سپه.بانکی که باید امانتدار سرمایه مردم باشد، امروز در قامت ویرانگر تاریخ و خاموشگر خاطرهها ظاهر شده است.گروه مالی بانک سپه، به استناد «مالکیت حقوقی»، بیمجوز و بیاعتنا به قوانین و حرمت میراث فرهنگی، بخشی از بناهای فاخر در ورودی باغ و درختان کهنسال آن را تخریب کرده است.
و امروز این پرسش بر دل هر شهروند شیرازی سنگینی میکند:چگونه بانکی که شعارش «با امید زندگی کن» است، با امید و اعتماد مردم چنین بیرحمانه رفتار میکند؟مگر نمیداند ، هیچ سند و هیچ دفترخانهای، در هیچ جای جهان نمیتواند مشروعیت بریدن ریشههای هویت را صادر کند.
از جبهخانه تا باغ مینو؛ تکرار یک طمع
این نخستینبار نیست که نهادهای بانکی از مسیر رسالت خود منحرف میشوند.چند سال پیش، بانک ملی ایران در ماجرای جبهخانه تاریخی شیراز — بنایی گرانسنگ از دوره زندیه — همان مسیر را پیمود.ملکی که از طریق مزایده قانونی واگذار شده بود، سالها بعد هدف شکایات بیپایان بانک قرار گرفت.
در بحث ملک تاریخی جبهخانه، بانک ملی به طرفیت از یک شرکت خصوصی منحله، بدون هیچگونه مالکیتی ، سالها پس از مزایده، سنگاندازیهای خود را در مسیر سرمایهگذار خارجی و دوستداران هویت، با عناوین مختلف ادامه داد و حتی پس از رأی صریح دیوان عدالت اداری به نفع مالکان، بانک با عنوانی تازه، دوباره طرح دعوی کرد؛ تا شاید دوباره بتواند در مسیر مرمت واحیای یک عمارت به اذعان خودش مخروبه اخلال های دیگری ایجاد نماید. رفتاری که همچنان ادامه دارد.
شهرِ گروگان
اکر در خیابانهای شهر قدم بزنید ؛برجهای نیمهکاره، سازههای متروک و پروژههایی را میبینیم که سالهاست در رهن بانکها پوسیدهاند.این بناها نه نشانهی رونق، بلکه یادگار رکود و بیتدبیریاند.
در حالی که بانکها در صفحات براق ترازنامهشان، همین سازهها ساختمان های مرده را «دارایی» مینامند و از آن سود میبرند،شهر، مردم و میراث این سرزمین بهای آن را میپردازند.چرا باید مردم و شهر هزینهی کارشناسیهای سستبنیاد و ضعف مدیران مالی را بپردازند؟چرا هر خطای بانکی، باید زخمی تازه بر چهرهی شهر بنشاند؟چرا تاریخ و طبیعت ما باید در گرو وامهای بیپایان بمیرند؟

بحران در نظام مالی
دیگر سخن از یک باغ یا ملک نیست؛مسئله، بحران فرهنک در نظام مالی کشور است.بانکهایی که باید مولد سرمایه اجتماعی باشند، به ویرانگر تاریخ و خاموشگر خاطرهها بدل شدهاند.قدرت مالی و تیم های حقوقی گران قیمت در خدمت سودی قرار گرفته که بوی بیرحمی میدهد.
در پوشش «سرمایهگذاری»، آرام و بیصدا، شریانهای فرهنگی و طبیعی کشور را میبرند.امروز در جراحی بزرگ اقتصادی کشور بانک ها باید از حصار مصونیت بیرون امده و بانک سپه نیز پاسخ دهد :چگونه یکی از زیر مجموعه هایش به تخریب اثری ثبتشده ملی دست زدهاست ؟ والبته در تراز های مالی اش ثبت کند؛،خدشه بر اعتماد عمومی، بزرگترین زیان بانکی تاریخ اوست.
مسئولیت امروز، قضاوت فردا
و امروز در مقابل چنین اقدام وحشتناک وغیر قابل باور از مسئولان ارشد استان ، دستگاه قضایی وتصمیمگیران وتصمیم سازان در سطح استانی و ملی انتظار میرود؛ با قاطعیتی بیتعارف وارد میدان شوند.قانون باید نه فقط علیه یک گروه مالی ، بلکه علیه سازوکار بانکی مولد این تخریبها اعمال شود.
همانگونه که ، کامران میرحاجی، دادستان مرکز استان، اعلام با فوریت وقاطع اعلام کرد: «باغ تاریخی مینو که در یک فرایند مالی به موسسهای وابسته به یکی از بانکها واگذار شده بود، مالک جدید آن بخشی از ورودی عمارت و تعدادی از درختان محوطه را تخریب کرده بود.»
: «پس از دریافت گزارش، بلافاصله با دستور قضایی روند تخریب متوقف و ادوات مربوط جمعآوری شد.»
میرحاجی با تأکید بر قوانین مربوط به حفاظت آثار تاریخی تأکید کرد:«هرگونه تغییر در عمارتهای تاریخی باید با مجوز میراث فرهنگی و با هماهنگی شهرداری و در چارچوب مقررات حفظ، بازسازی و ترمیم انجام شود. اما این مالک پس از رد شدن درخواست تغییرات غیر اصولی از سوی میراث فرهنگی، به صورت غیرقانونی اقدام به تخریب بخشی از باغ کرد.»
دادستان مرکز فارس در پایان تصریح نمود : «پرونده قضایی برای متهمین تشکیل شده و مراحل قانونی پیگیری میشود.»
باید به این باور برسیم اگر امروز در برابر این روند نایستیم، فردا نوبت باغی دیگر، خانهای دیگر و بخشی دیگر از حافظهی جمعی ماست.
بانک برای بقا وسود آوری باید در پی نوآوری، تولید و خلق ارزش واقعی باشد، نه سوداگری در فرهنک و هویت .اقتصادی که از ریشهی فرهنگ بریده شود، دیگر «پیشرفت» نیست — ویرانی با ظاهری آراسته است.
باغ مینو ها را شاید بتوان دوباره بازسازی کرد،اما اعتماد ازدسترفته مردم هرگز بازنخواهد گشت.زیرا هیچ مُهر و امضایی، مشروعیت نابودی وجدان عمومی را صادر نمیکند.مطمئن باشید ؛،اگر باغها قربانی سود شوند و خانهها قربانی ترازنامه،
کشوری خواهیم داشت با برجهایی بلند و روحی ویران.
هشدار حافظه
زمانی بانکها معماریشان به رخ کشیدن فرهنگ و تمدن و معرف آن بود؛امروز اما هیچ اثری از آن نگاه نیست.
بانک سپه باید بداند:شیراز حافظه دارد، و حافظهاش را با هیچ سودی معامله نخواهد کرد؛زیرا ملتی که میراث خود را به پای طمع بسپارد، آیندهاش را پیشفروش کرده است.به خودمان بیاییم، پیش از آنکه دیر شود.
تاکید بر بازسازی ودوباره سازی این خانه، تنها برای بازگرداندن یک بنا نیست؛بلکه برای بازگرداندن حیثیت تاریخی، اخلاقی و فرهنگی ماست.باید ساختِ این تخریبِ صورتگرفته بهجد و با سرعت پیگیری شود،تا راه بر تخریبهای دیگر بسته گردد.
وگرنه هر روز باید شاهد چنین سرنوشتی برای دیگر آثار ملیمان باشیم.
هویت و فرهنگ قابل معامله نیست.
آثار تاریخی، دارایی شخصی نیستند؛ متعلق به ملتاند، به مردماناند، به تاریخاند.امروز آزمون بزرگ ماست؛و آیندگان قضاوت خواهند کرد که ما با داشتهها، با هویت و با فرهنگمان چه کردیم.
نظر بدهید




اثار تاریخی و هویتی بایستی بصورت قانونی ، خرید و فروش و دخل و تصرف در آنها ممنوع گردد و حفظ و نگهداری و ترمیم آنها فقط بعهده دولت باشد و فروش آنها فقط به دولت ممکن باشد نه به اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر .