غزلی از سعدی که امشب بخوانید : خفته در وادی و رفته کاروان

در این مطلب اول فارس یک غزل زیبا از سعدی شیرازی را می خوانید غافلند از زندگی مستان خواب زندگانی چیست مستی از شراب تا نپنداری شرابی گفتمت خانه آبادان و عقل از وی خراب از شراب شوق جانان مست شو کآنچه عقلت می‌برد شر است و آب قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ جامگی […]

غزل سعدی

در این مطلب اول فارس یک غزل زیبا از سعدی شیرازی را می خوانید

غافلند از زندگی مستان خواب
زندگانی چیست مستی از شراب

تا نپنداری شرابی گفتمت
خانه آبادان و عقل از وی خراب

از شراب شوق جانان مست شو
کآنچه عقلت می‌برد شر است و آب

قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ
جامگی خواهی سر از خدمت متاب

خفته در وادی و رفته کاروان
ترسمش منزل نبیند جز به خواب

تا نپاشی تخم طاعت، دخل عیش
برنگیری، رنج بین و گنج یاب

چشمهٔ حیوان به تاریکی در است
لؤلؤ اندر بحر و گنج اندر خراب

هر که دائم حلقه بر سندان زند
ناگهش روزی بباشد فتح باب

رفت باید تا به کام دل رسند
شب نشستن تا برآید آفتاب

سعدیا گر مزد خواهی بی عمل
تشنه خسبد کاروانی در سراب

نظرتان را برای ما بنویسید

مطالب مرتبط

خانه سعدی در شهر شیراز بازسازی می‌شود

غزل جدید آیت‌الله خامنه‌ای با عنوان «شرح حال» که منتشر شد

دمی با « بابا فغانی شیرازی» : جان تازه شد از لطف هوا پیر و جوان را

نظرات