مددکار اجتماعی کلانتری 28 صدرا از یک رویداد واقعی

فرار پسر جوان و گریه های بی امان یک دختر در سالن کلانتری

نویسنده : نجمه ودیعی

در آن زمان بود که با شنیدن این صحبت دنیا روی سرم خراب شد، فقط در ذهنم حرفهای روشنفکرانه او می گذشت و با خود می گفتم پس این همه وعده هایی که به من داده چه می شود. در اتاق مشاوره نشسته بودم ، صدای گریه های بی امان یک دختر که در سالن […]

وچند تصویر... - << ابرِ ارغوانی >>

در آن زمان بود که با شنیدن این صحبت دنیا روی سرم خراب شد، فقط در ذهنم حرفهای روشنفکرانه او می گذشت و با خود می گفتم پس این همه وعده هایی که به من داده چه می شود.

در اتاق مشاوره نشسته بودم ، صدای گریه های بی امان یک دختر که در سالن کلانتری منتظر دریافت مشاوره بود، مرا وادار کرد که به  سالن مراجعه کنم و وی را زودتر به اتاق مشاوره هدایت کنم. او مشکلات خود را چنین مطرح کرد :

ما دو خواهر و دو برادریم. من ۱۸ سال دارم و فرزند آخر خانوده هستم. وقتی من ۱۰ ساله بودم، پدرم سکته کرد و فوت شد بعد از آن مادرم و برادرانم مجبور بودند کار کنند تا خرج زندگیمان را بدهند.

خواهرم از من ده سال بزرگتر است او هم در مغازه ای مشغول به کار شد. من هم تنها از صبح تا شب در خانه بودم، خودم باید به مدرسه می رفتم، به تنهایی غذا خوردم و بازی می کردم.

کم کم با چند نفر از دختران ساکن در محل زندگیمان دوست شدم و از تنهایی در آمدم. تمام اوقات فراغتم را با دوستانم می گذراندم. شیطنت های دخترانه خودمان را هم داشتیم. در محیط مجتمع با پسرها هم صحبت می شدیم و بازی می کردیم . در حالی که به لحاظ سنی و جسمی بزرگ شده بودم، کاملا از محیط خانواده فاصله گرفته بودم. خواهرم هم که ازدواج کرده بود و بقیه هم که طبق معمول مشغول کار و زندگی خودشان بودند .

مادرم هیچ وقت از من نمی پرسید در طول روز به چه کاری مشغول می باشم و چگونه اوقات فراغت خود را  می گذرانم.  صبح می رفت و شب بر می گشت. اگر هم وقت آزادی داشت با دوستانش به مهمانی های دوره ای می رفت گاهی هم مرا هم با خود می برد.اوایل از مهمانی هایی که می رفتیم خوشم نمی آمد اما کم کم جذابیتش نمایان شد. کم کم بدون مادرم به مهمانی می رفتم و او کاری با من نداشت.

در یکی از این مهمانی ها با پسری که ۱۶ سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم. او وقتی متوجه شد که با وجود خانواده، خیلی تنها و آزاد هستم، به من نزدیک شد و رابطه دوستی برقرار کرد. محبت و توجه وصف نشدنی از او می دیدم. احساس تنهایی نمی کردم، فکر می کردم بالاخره یکی پیدا شده که مرا ببیند و به بودنم اهمیت بدهد.

اصلاً برایم مهم نبود که چقدر ازمن بزرگتر است و هدفش چیست. همین که کنارم بود برایم کافی بود. با هم زیاد به مهمانی می رفتیم. در مهمانی، دوستان او نیز به من نزدیک می شدند و وی هیچگونه واکنشی نشان نمی داد. فقط می گفت آمده ایم خوش بگذرانیم پس خوش باش و تحت تاثیر حرفهای او قرار گرفتم.

دل را به دریا زدم و جز خوشگذرانی و لذت بردن هیچ چیز برایم مهم نبود. تا اینکه یک شب به من گفت دیگر از مهمانی رفتن خسته شده ام، بهتر هست که تنها باشیم. من هم از خدا خواسته قبول کردم و با هم به باغ رفتیم .حدود یک ماه از ماجرا گذشت و متوجه شدم که باردار هستم. نمی دانستم چکار باید کنم….. به او گفتم بیا با هم ازدواج کنیم ولی او در جوابم عنوان کرد ؛ من با دختری که با تمام دوستانم رابطه داشته است، ازدواج نمی کنم.

در آن زمان بود که با شنیدن این صحبت دنیا روی سرم خراب شد. فقط در ذهنم حرفهای روشنفکرانه او می گذشت و با خود می گفتم پس این همه وعده هایی که به من داده چه می شود.

او برای همیشه مرا رها کرد و اکنون از همه چیز ناامید شده ام. نمی دانم باید چه کار کنم. دوست دارم خودم را بکشم و از این زندگی راحت شوم.

نظر مشاور

یکی از روابطی که در اسلام برای آن چارچوب‌های ویژه‌ای تعیین شده، روابط زن و مرد است . این روابط اگر ضابطه نداشته باشد، قطعاً تأثیرات سویی در جامعه خواهد داشت. هر مرد و زنی که قرار است روابط اجتماعی داشته باشد، باید مرزشناس و مرزدار باشد تا در جامعه مشکل ایجاد نکند.

بالا رفتن سن ازدواج، سستی اعتقادات و ندانستن احکام الهی ، قبح‌شکنی توسط رسانه‌های بیگانه، کم شدن عاطفه و محبت در محیط خانواده و … از جمله عواملی است که باعث شکل گیری رابطه ای نادرست در میان دختران و پسران در جامعه اسلامی شده است.

احتیاط ها و توصیه‏ هاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى خود آنان و سلامت اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آنان است. دختران و پسرانی که به طریق نامشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می‌کنند، از جهات مختلف، آسیب می‌بینند.

متاسفانه این روزها با توجه به آزادی های بی بند و بارانه و به دید روشنفکری و زمانه عوض شده، خیلی از حرمت ها از بین رفته است. هماهنگونه که می دانیم وضعیت اقتصادی مخصوصاً در خانواده ای که پدر از دنیا رفته باشد، خیلی سخت است اما این موضوع نمی تواند باعث این شود که فرزندان را به حال خود رها کرده و به بهانه اینکه باید کار کنیم و مخارج زندگی تامین کنیم، به فرزندمان آسیب وارد شود. آیا این آسیب وارده با میلیاردها پول جبران می شود؟

امروزه عدم ارتباط صحیح با فرزندان در بسیاری از خانواده ها و کمبود محبت های مورد نیاز فرزندان از جانب خانواده ها، موجب بروز مشکلات متعددی در فرزندان می شود. لذا توجه به موضوعات ذیل ضروری می باشد :

-شرکت والدین در جلسات و کارگاه هاِی آموزشی در خصوص آسیب های اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی از جمله مهارت تصمیم گیری، مهارت حل مسئله .

– توجه والدین به فرزندان و ایجاد فضای امن در محیط خانه و خانواده، هم از نظر عاطفی و هم حمایتی سبب ایجاد اعتماد به نفس و ایجاد امنیت خاطر برای فرزندان می گردد و در نهایت موجب کاهش رفتارهای پرخطر و صمیمت بیشتر فرزندان در محیط خانه خواهد شد.

-نظارت بیشتر خانواده ها بر نحوه رفت و آمد و  دوستیابی فرزندان به خصوص در سنین نوجوانی

-آگاهسازی جوانان و نوجوانان و ارائه آموزش های همگانی در خصوص خطرات و عواقب برقراری ارتباطات نامتعارف به خصوص در مدارس و شناخت آسیب های اجتماعی به خصوص برای دانش آموزان دختر در مقطع راهنمایی  و دبیرستان  بسیار ضروری به نظر می رسد.

-تقویت ایمان و ارزش های اسلامی در نوجوانان و جوانان در راستای پای بندی به مسائل دینی و مذهبی

نجمه ودیعی،مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ۲۸ “صدرا” شیراز

عضو گروه واتساپ اول فارس شوید

%D9%88%D8%A7%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%BE

مطالب مرتبط

جریمه ۲ میلیارد تومانی مسافر عازم خارج از کشور در فرودگاه شیراز

دفاع جانانه رئیس شورای اسلامی شیراز از شهرداری اسدی: سازمان بازرسی جلوی کار را گرفته است

کشف خودرو بنز قاچاق از انبار خانه‌ای در یکی از محله‌های شیراز

نظرات