به گزارش گروه فرهنگ وهنر اول فارس به نقل از فارس اجراهای هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت از روز گذشته به صورت آنلاین در فضای مجازی آغاز شد و نمایش های مختلف در بخش های صحنه ای، دانشجویی و کودک و نوجوان آغاز به کار کردند. این جشنواره نخستین جشنواره نمایشی است که به دلیل شیوع ویروس کرونا به صورت آنلاین از سوی انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس برگزار می شود.
روز گذشته نمایش های «آواز سنگ غمگین»، «کجایی ابراهیم»، «اتوبان سکوت»، «یزله»، «خنکای ختم خاطره»، «ژنرال ها»، «قاسم غریب» و «برگشتن» در بخش صحنه ای به اجرای آنلاین رفتند و علاقه مندان توانستند این کارها را با تهیه بلیت تا زمان نیمه شب تماشا کنند.
یکی از این کارها که از استان فارس به اجرای جشنواره رسید، نمایش «قاسم غریب» به نویسندگی اسماعیل سلیمانیان و کارگردانی محمد فروزانی است که در آن تعدادی بازیگر اجرای نقش می کنند. بازیگران این نمایش شامل میثم جعفری کوچی، مجید جعفری، فرانک جوادپور، سیدیوسف موسوی، مریم طالبی، بهناز اژدری، حسین زارع و اردلان پیرو هستند.
اجراهای استانی جشنواره با حضور داوران و با ضبط ویدئویی برای عموم پخش می شود هر چند که در برخی جاها شاهد هستیم که صدا به کیفیت خیلی خوب و وضو ح لازم در بخش هایی نیست اما می توان گفت برای تجربه اول اجراهای آنلاین جشنواره ای اتفاق خوبی با تلاش و کوشش رقم خورده است.
*تراژدی جانبازان اعصاب و روان
یکی از مظلوم ترین بخش های آسیب دیده از جنگ و هشت سال دفاع مقدس جانبازان هستند که مخصوصا جانبازان اعصاب و روان بامشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده و می کنند، عده ای از آنها به شهادت رسیدند و عده ای نیز در آسایشگاه ها یا در منازلشان زندگی می کنند اما به لحاظ خانوادگی نیز به خاطر شرایط روحی و جسمی که دارند با مشکلات زیادی روبه رو هستند.
قاسم با فامیل مستعار غریب یکی از جانبازان جنگ تحمیلی است که در این نمایش سوژه قرار گرفته است، بنابراین داستان قاسم یک داستان واقعی است از جانبازی که دچار مشکل اعصاب و روان شده و در تهران گم می شود، با اینکه همسرش خیلی پیگیر و مراقب او بوده اما به خاطر بیرون رفتن ها و کم حافظگی گم می شود و مدت ها همسرش به دنبال او می گردد. خود این اتفاقات برای خانواده مشکلات زیادی ایجاد می کند.
در نهایت اینکه او را پس از دو ماه در قم پیدا می کنند اما به خاطر شباهتی که به اتباع افغانی داشته و هیچ مدکی هم از هویتش در دست نبوده به خاطر مشکل اعصاب و کم حافظگی نمی تواند هویتش را فاش کند بنابراین او را به افغانستان می فرستند. این جانباز به دلیل شرایط ویژهای که داشته در افغانستان در اثر گرسنگی و سرما شهید میشود.
فروزانی کارگردان نمایش « قاسم غریب» در زمان تولید کار گفته بود که این نمایش ۱۷ بازیگر دارد که به دلیل شرایط سعی کردند تعداد بازیگران را به ۷ تا ۸ نفر برسانند و البته پیش بینی شان بر ۶۵ دقیقه بوده که حال در اجرای انلاین به ۴۵ دقیقه کاهش پیدا کرده است.
ریتم نمایش نه کند و نه تند است، فضا سرد و سنگین و تاریک شروع می شود و سرد و سنگین و تاریک با مرگ قاسم غریب که چه البته غریب شهید می شود، به اتمام می رسد.
به جز همسر قاسم غریب همه غریبه هستند حتی کسانی که تلاش می کنند او را پیدا کنند یک طورهایی از این داستان کناره می گیرند.
بخش هایی از کار البته می توانست کمتر هم باشد چرا که به کار هم نمی آید و حال مشخص نیست برای منی که در فضای بیرون از اجرا کار را می بینم خنده ندارد یا اینکه اگر مخاطب کار درسالن هم بودم، اینطور به نظر می رسید.
تراژدی جانبازان اعصاب و روان فقط برای قاسم غریب نبوده و نیست، خیلی از این جانبازان دچار ضعف اعصاب و فراموشی های زیاد هستند وقتی بیرون می روند دیگر نمی توانند مسیر خانه شان را پیدا کنند، یا گه گدار دست به حرکت های تکانشی و مشکل دار می زنند که البته دست خودشان هم نیستد و در واقع خانواده ها هم این میان ایثار بزرگی در پرستاری از جانبازان عزیز می کنند خیلی از این جانبازان به خاطر مشکلات حاد جسمی و روانی در آسایشگاه ها بستری هستند.
تمام آسیب دیدگان اعصاب و روان دچار مشکلات خواب، سردرد، بی انرژی بودن، خستگی، دردهای عضلانی و مفصلی، عدم تمرکز حواس، ناامیدی ، بی لذتی از زندگی و افکار منفی هستند مخصوصا اگر در شرایط قرار بگیرند ممکن است همان تراژدی ها در ذهنشان مرور شود همانطور که می بینیم در نمایش ها و فیلم هایی از این دست نشان داده می شود حال عده ای هم فراموشی می گیرند و در واقع در ذهنشان فرار از واقعیت می کنند. قاسم غریب در این کار همیشه سردش است، مدام می گوید لباس بدهید تنم کنم یا آتیش دارید! با همین مکانیزم ها از واقعیت فاصله گرفته و تنها کسی که می شناسد همسرش رباب است که مدام به او می گوید ترکم نکن، اما در نهایت خود قاسم است که رباب را ترک می کند و در کشور غریب شهید می شود.
قاسم غریب در واقع زندگی قاسم رضایی از جانبازان اعصاب و روان جنگ تحمیلی است. وی سی درصد جانبازی داشت و ۲۵ درصد آن متعلق به مجروحیت اعصاب و روان بود که سال ۹۶ در افسریه تهران مفقود شد ، دو ماه بعد در قم توسط مأمورین نیروی انتظامی بازداشت و به خاطر نداشتن هیچ مدرکی شناسایی و وضعیت نامناسب روحی و روانی به خاطر شباهتی که به اتباع افغان داشت به اردوگاه اتباع افغانستانی منتقل و به مرز هدایت شد.
در اسفند سال ۹۶ به خانواده از طریق دادسرا اطلاع دادند که جانباز به افغانستان فرستاده شده و خانواده که تا آن روز همه تلاش خود را برای پیدا کردن او کرده بودند، در نهایت تصمیم میگیرند راهی افغانستان شده و اثری از قاسم رضایی پیدا کنند اما متوجه شدند او به خاطر نداشتن سرپناه و سرما در زمستان جان باخته است. فرزند او در جستجوی پدر به افغانستان میرود و نشانی او را در یکی از مناطق افغانستان پیدا کرده و درمییابد که مردم منطقه او را گمنام به خاک سپردهاند. اما مزار او در میان ۵۰ مزار گمنام نامشخص است و حالا خانواده حتی نشانی از مزار عزیزشان را هم ندارند.
جای بسیار خوشحالی دارد که در یک نمایش شاهد این هستیم که به این عزیز جانباز جنگ پرداخته و معرفی شد کسی که شاید هیچکس هیچ اسمی از او نشنیده باشد اما تئاتر و دغدغه کارگردان او را به صحنه آورد، باشد تا یک قهرمان جنگ که پس از سالها به وطن بازگشت، مورد توجه بیشتر ما قرار بگیرد.
شما هم در بخش دیدگاهها از تجارب خودتان در خصوص سوژه این نمایش برای ما بنویسید
نظرات