روزنامه آرمان : اخیرا بحثها بر سر اختلافات درون جناحی در اصلاحطلبان است که برخی از این اختلافات به خودزنی یاد میکنند. از واضحترین اختلافات میتوان به سخنان اخیر یکی از اصلاحطلبان اشاره کرد که مطرح کرد این جناح سیاسی در انتخابات آتی حضور پیدا نخواهد کرد که با واکنشهای بسیار زیادی روبهرو شد. همچنین خودزنی دیگر را در انتصابات در شورای عالی اصلاحطلبان دانست که برخی در هیات رئیسه این شورا بر کرسی نشستند که با انتقادات بسیار زیاد اصلاحطلبان روبهرو شد. در همین راستا «آرمان» گفتوگویی با اسماعیل گرامیمقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی داشته که میخوانید.
اخیرا بحث بر سر وجود اختلاف نظر در میان اصلاحطلبان جدی شده است. ارزیابی شما چیست؟
نباید فراموش شود که اصلاحطلبان در سه انتخابات گذشته توانستند به یُمن انسجام و وحدت رقیب اصولگرای تندرو خود را کنار زده و مردم را از پیامدهای خطرناک و زیانباری که میتوانست برای کشور به وجود بیاید نجات دهند. اصلاحطلبان در جهت پیروزی در انتخابات آینده با وحدت میتوانند در راستای حفظ منافع ملی به موفقیتهایی نائل شوند. انسجام و وحدت هم نمیتواند در گفتار باقی بماند و باید آن را عملیاتی کرد و رفتار ما باید نشاندهنده جهتگیری برای انسجامبخشی به جبهه بزرگ اصلاحطلبان باشد. واقعیت آن است که بخشهایی از اصلاحطلبان متاسفانه منافع جریانی و سیاسی خود را به منافع کل جریان اصلاحات و منافع ملی ترجیح میدهند. به عنوان مثال همین قانون «منع بهکارگیری بازنشستگان» توسط اصلاحطلبان در مجلس رقم خورد و نمایندگانی منتسب به یکی از احزاب اصلاحطلب پشت طرح قانون منع بهکارگیری بازنشستهها قرار گرفته بودند که هدفشان تنها حذف شهردار تهران با استفاده از این قانون بود و اصلا به تبعات اجرای آن تأمل و توجه نداشتند و غافل از آن بودند که جمعیت بزرگی از مدیران اصلاحطلب را حذف خواهند کرد و جایگزین آنها قطعا دوستانی خواهند بود که کمترین نقش را در به قدرت رساندن آقای روحانی داشتند. بنابراین میتوان اینگونه گفت که در یکی از قسمتهایی که اصلاحطلبان خودزنی داشتند، همین قانون بود. اگر آن حزب سیاسی به نمایندگانش تذکر میداد که پیگیر تصویب این قانون نباشند، شاید تا این اندازه سبب ضرر برای اصلاحطلبان نمیشدند.
بسیاری از انتقادات نسبت به انتصابها در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است.
بله؛ به نظر میرسد خودزنیهایی در اجماع اصلاحطلبان وجود دارد. افراد حقیقی در شورای عالی سیاستگذاری باید دارای ویژگیهایی از جمله داشتن چهره و شخصیت ملی و پرنفوذ باشند، اما متاسفانه شاهد این موضوع هستیم که برخی از افرادی که در این شورا قرار گرفتهاند اساسا فاقد چنین ویژگیهایی بودهاند. این موضوع باعث اعتراض بسیاری از اصلاحطلبان شده که چرا صرفا به جهت رفاقت و دوستی برخی در شورا قرار گرفتهاند. با توجه به اینکه کار اصلی شورای عالی سیاستگذاری، انجام سیاستگذاری است، جوانان اصلاحطلب میتوانند پلههای ترقی را در پلههای میانی مدیریت آغاز کرده و به پختگی لازم دست یابند و در نهایت در تصمیمگیریهای کلان مشارکت داشته باشند، چرا که شورای سیاستگذاری یک شورای مشورتی است. برخی با قرار دادن برخی از جوانان در این شورا قصد دارند تا اعلام کنند که از جوانان در اینجا استفاده شده است و هیچ توجیه خاص دیگری انتصابشان ندارند، اما شاهد هستیم که پس از انتصابات بسیاری از جامعه جوان اصلاحطلب معترض به این رویه و انتخابها در شورای عالی سیاستگذاری هستند. بنابراین تصور من آن است اصلاحطلبان در بسیاری از حوزهها، دست به اقداماتی میزنند که در نتیجه به یک خودزنی علیه اصلاحطلبان منتج میشود.
اخیرا یکی از چهرههای اصلاحطلب درباره عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات سخن گفته بود که با واکنشهای بسیاری حتی از سوی اصلاحطلبان روبهرو شد. چرا چنین موضعگیریهایی باید در بین اصلاحطلبان مشاهده شود؟
برخی درباره عدم شرکت در انتخابات سخن گفتهاند، با این تعبیر که چون پول نداریم نباید کالا بخریم تا یک مقایسه معالفارق است. ما شاهد اینگونه رفتارها در انتخابات مجلس هفتم و شورای دوم بودیم که به صورت کامل با شکست روبهرو شد و مجددا این موضوع از برخی دیگر تکرار شده است. اینگونه برخوردها قطعا به امید مردم آسیب جدی خواهد زد و مردم را از اصلاحطلبان ناامید خواهند کرد. هنگامی که ما خودمان از مردم درخواست کنیم که در انتخابات ورود پیدا نکنند و ما هم کاندیدایی معرفی نکنیم بنابراین جناح رقیب که همواره از مشارکت پایین برخوردار بوده است از این موضوع بیشترین استفاده را کرده و به قدرت میرسد. متاسفانه برخی اصلاحطلبان از اینگونه حوادث عبرت نگرفته و صرفا منافع زودگذر جناحی، سیاسی و حزبی را مورد ارجحیت قرار میدهند که در نهایت خسارت بسیار بزرگی برای احزاب و جریانات به دنبال خواهد داشت.
آقای واعظی چندی پیش مطرح کردند که اصلاحطلبان هیچ نقشی در پیروزی آقای روحانی نداشتهاند. در مقابل آقای روحانی مطرح کردند که اصلاحطلبان یار دولت یازدهم و دوازدهم هستند. اینگونه تناقضها در سخنان آقایان واعظی و روحانی چه دلیلی دارد؟ آیا نظر آقای روحانی آن است که بدون کمک اصلاحطلبان به ریاست رسیده یا خیر؟ آیا آقای واعظی به دنبال هدف خاصی دست به مطرح کردن اینگونه مباحث میزند.
آقای واعظی و افرادی که در اطراف آقای روحانی هستند در حقیقت دستاورد اصلاحطلبان را مصادره به مطلوب کردند. به وضوح روشن است و بر هیچ کسی پوشیده نیست که حامیان آقای روحانی اصلاحطلبان بودند و در صف مقابل هم اصولگرایان علیه او قرار داشتند که میتوان از آقایان قالیباف، رئیسی و رضایی نام برد تا جمعیت مؤتلفه، ایثارگران و جمنا که همگی علیه آقای روحانی ایستاده و دارای نامزد انتخاباتی بودند. در این میان بخش کوچکی به نام اصولگرایان اعتدالی که وزن آنها هم به وضوح روشن است که تا چه اندازه است در پشت آقای روحانی قرار گرفتند، اما اصلاحطلبان چه در سال ۹۲ و چه در سال ۹۶ کاندیدای خودشان را کنار گذاشته تا آقای روحانی پیروز شود. در عالم سیاست پشت پا زدن و رودست زدن به جریانی که عامل پیروزی یک فرد یا جریان سیاسی شده باشد، دیده میشود اما عنوان خوبی ندارد. برخی در ایام انتخابات برای گرفتن رأی اصلاحطلبان درخواست روشن و صریحی داشتند. حتی آقای شریعتمداری جهت مطرح کردن چنین درخواستی به یکی از جلسات شورای عالی اصلاحطلبان فرستاده شد. به یاد دارم در آن جلسه بنده هم بودم که آقای شریعتمداری به نمایندگی از آقای روحانی مطرح کردند من دستم را به سوی اصلاحطلبان دراز میکنم و امروز جز اصلاحطلبان هیچ حامی دیگری ندارم. بعید میدانم که آقای شریعتمداری سخن آقای روحانی را در آن زمان تحریف کرده باشند. آقای روحانی پس از پیروزی در انتخابات به سوی جریان رقیب اصلاحطلبان گردشی محسوس داشت که به صراحت میتوان گفت مشاورین او از جمله آقای واعظی در این رویکرد قطعا نقش کلیدی داشتهاند و او را ترغیب به چنین گردشی کرده و منجر به رخ دادن این اشتباه شدند. تاریخ از این مقطع از دوره ریاست جمهوری، از رابطهای که میان رئیسجمهوری و هوادارانش برقرار شد، قطعا به گونهای غیراخلاقی، غیرمتعهدانه یاد خواهد کرد. اشکالی هم ندارد که دوستان معدود اطراف آقای رئیسجمهور در همین رویا و خیال باشند که اصلاحطلبان باعث رأیآوری او نشدند اما ما انتخابات دیگری هم داریم و مردم و تاریخ به حقیقت از حمایت بیدریغ اصلاحطلبان از روحانی یاد خواهند کرد. با تمام این گلایهمندیها و پشتپا خوردن و رفتار آقای روحانی، از تصمیمی که در سالهای ۹۲ و ۹۶ گرفتهایم پشیمان نیستیم و از اینکه مانع از روی کار آمدن تندروها و مانع به خطر افتادن منافع ملی شدیم رضایت داریم. عبور آقای روحانی از اصلاحطلبان قطعا با هزینه همراه خواهد بود که دامن خود آقای روحانی را خواهد گرفت.
چرا آقای روحانی هنوز نتوانسته وعدههای خود را عملی کند؟ آیا مشغله کاری است یا قصد برقراری ارتباط بیشتر با اصلاحطلبان وجود ندارد؟
آقای روحانی برنامههایی برای آینده سیاسیشان دارند که براساس آن فاصلهاش را با اصلاحطلبان حفظ میکند. براین اساس او نه از اصلاحطلبان دور و نه به آنها نزدیک میشود. تصور آقای روحانی آن است که فاصله نزدیک به اصلاحطلبان هزینههایی برای او در برخواهد داشت که ایشان نخواهد توانست به برنامههای سیاسی خود در آینده دست یابند و به همین دلیل فاصلهشان را حفظ میکنند اما از اصلاحطلبان هم نمیخواهند که فاصله زیادی بگیرند برای آنکه عمیقا ایشان در باطن خود معتقدند که حمایت اصلاحطلبان از ایشان باعث رأیآوری ایشان شده و در صورتی که اصلاحطلبان از آقای روحانی عبور کنند، آقای روحانی بزرگترین پشتوانه خود را از دست داده و به هیچ کدام از اهداف و برنامههایی که در ذهنشان است نخواهند رسید و به شدت دولت ایشان متضرر خواهد شد. در صورتی که اصلاحطلبان از روحانی عبور کنند، چند برابر شدن مشکلات برای دولت حتمی است.
اصلاحطلبان تا چه اندازه در انتظار آقای روحانی خواهند ماند؟
اصلاحطلبان در انتظار آقای روحانی نخواهند ماند، آنها در جهت مطالبات مردم فعالیتهای سیاسی خود را پیگیری میکنند و در دورههای آینده انتخابات با تصمیمات درست برای جامه عمل پوشاندن به مطالبات مردم تلاش خواهند کرد و از گذشته درس خواهند گرفت که دیگر چک سفیدی به هیچ شخصیت غیراصلاحطلب ندهند. در خاطر دارم که در جلسه شورای عالی سیاستگذاری آقای دکتر حقشناس تنها عضو شورای عالی سیاستگذاری بودند که با ارائه چک سفید به آقای روحانی مخالفت کردند و بر این باور بودند که نامزد اصلاحطلبان تا پایان راه رقابت کند و نباید شتابزده عمل کرد و اصلاحطلبان باید به تمام نگاههایی که درباره انتخابات وجود دارد توجه داشته باشند تا با کمترین خطا در انتخابات حضور داشته و پس از پیروزی ثمره پیروزی آنها مصادره نشود.
برخی معتقدند که اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ روی آقای علی لاریجانی به اجماع خواهند رسید. آیا واقعا اصلاحطلبان گزینهای از میان جناح خود برای انتخابات ریاست جمهوری ندارند؟
بر این باور نیستم و تصور میکنم که کارنامه تیم آقای لاریجانی و اطرافیان آقای رئیسجمهور، اصلاحطلبان را به شدت برای ائتلاف با این جریان به شک و تردید واداشته است. از گذشتهها مطرح شده است که «مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود» ضمن آنکه اصلاحطلبان باید در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده با هویت اصلاحطلبی حضور یابند و هویت اصلاحطلبیمان را با هیچ جریان و شخصیتی مورد معامله قرار ندهیم. بیشتر تمرکز اصلاحطلبان در انتخابات مجلس خواهد بود و پس از آن باید دید که متغیرهای سیاسی دارای چه وضعیتی خواهند بود و اصلاحطلبان با توجه به آن متغیرهای سیاسی که شرایط آن روز انتخابات را تعیین خواهند کرد، اصلاحطلبان هم قطعا در انتخابات ۱۴۰۰ از کاندیدای اصلاحطلب حمایت خواهند کرد.
فرمودید اصلاحطلبان در حال آماده شدن برای انتخابات ۱۴۰۰ هستند. ممکن است نام چه افرادی را در این لیست مشاهده کنیم؟
به نظرم در میان اصلاحطلبان شخصیتهایی هستند که بالقوه آمادگی حضور در انتخابات ریاست جمهوری آینده را دارند. دو معاون اول بودند که هر دو یک بار نامزد ریاست جمهوری شدند. آقایان محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری را میتوانیم بگوییم از این جمله افراد هستند که از کاندیداهای بالقوه ۱۴۰۰ خواهند بود. افراد دیگری هم در حاشیه مطرح میشوند که البته هنوز قطعی نیست و به مرور زمان پس از انتخابات مجلس به نظر میآید که به این جمع تعداد دیگری هم اضافه خواهند شد.
تا چه اندازه آقایان محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری میتوانند با توجه به شرایط کنونی جامعه رأی مردم را از آن خود کنند؟
به نظر میآید که پس از انتخابات مجلس که حدودا یک سالی به انتخابات ریاست جمهوری باقی میماند، در آن شرایط کاندیداهای اصلاحطلب از جمله این دو نفر مورد ارزیابی قرار گیرند و با توجه به ویژگیهایی که هر دو بزرگوار دارند، نظر قطعی را درباره یک نامزد اعلام کنند. این دو نفر از افراد پیشبینی شده هستند و ممکن است به طور کل کاندیدا نشوند یا در صورت کاندیدا شدن افراد دیگری هم به کاندیداها اضافه شوند که با توجه به تعداد کاندیداهایی که اضافه میشوند، ارزیابیها صورت میگیرد. در حال حاضر نمیتوان درباره انتخابات ۱۴۰۰ به طور دقیق سخن گفت، اما باید محور فعالیت اصلاحطلبان حول و حوش ارائه کاندیدای اصلاحطلب و همچنین یک گزینه در انتخابات باشد.
اخیرا درباره فساد و کم شدن اعتماد مردم سخن گفته میشود. ارزیابی شما چیست؟
اصل رضایت مردم از نظام سیاسی حاکم مسالهای انکارناپذیر در همه جوامع بشری است. لذا در هر نظام سیاسی قوانینی حاکم است که آن قوانین برای ارتباط بین مردم و مسئولان تعریف شده و آنها نیز وظیفه دارند که به جامعه خدمترسانی کنند. این خدمترسانی باید منتج به ایجاد رفاه در جامعه شود. ایجاد رفاه اجتماعی نیز نیازمند ارتباط مثبت ملتها و دولتهاست، به نحوی که این مناسبات بتواند بسیاری از معضلات و مشکلات مردم را حل و فصل کند. از این جهت خروجی مناسبات ملت و دولت و نشانههایی از آن را در سالهای اخیر باید در نگرانیها و انتقادات مردم مشاهده کنیم؛ به این دلیل که عملکردها در افکار عمومی قطعا قابل ارزیابی خواهد بود. به هر حال زمانی که جامعه به وضوح میبیند در سالهای اخیر نسبت به امانتداری برخی مسئولان تردید ایجاد شده و برخی نتوانستهاند امانتدار خوبی برای ملت باشند، بهطور طبیعی اعتماد ملت کاهش خواهد یافت. به طور مثال در سالهای اخیر شاهد بودهایم که افشاگری برخی نهادها، اشخاص و مسئولان حتی در مجلس موجب افشاگری در بسیاری از روشهای غیرمعمول میشود که نهایتا موجب از دست رفتن اعتماد مردم شده است. میزان اختلاس و مسائل مالی که بهوجود آمده این نکته را به اذهان متبادر کرد که مدیران بانکها و برخی مدیران دولتی در این قضیه دخالت داشتهاند و لذا اعتماد مردم خدشهدار میشود و به همین شکل وقتی که در جامعه عدهای به طور غیرمعمول با دلالیهای کاذب و گرفتن پورسانت مال غیرمشروع به دست میآورند در حالی که بخش زیادی از مردم در شرایط سخت اقتصادی بسر میبرند، شکافی میان مردم ایجاد میشود. زمانی که جامعه به سمت طبقاتی شدن میرود، عده قلیلی ثروتمند و عده کثیری زیر خط فقر میروند و به طور خودکار و به خودی خود اعتماد آنها کم خواهد شد. از طرف دیگر متاسفانه ادارات دولتی در تکریم ارباب رجوع رویه دیگری را در پیش گرفتهاند و مشاهده میشود که مردم از ادارات دولتی و پیچیدگیهای آن رضایت کافی ندارند. در کنار همه اینها سختگیریهای غیر اصولی در گزینش مدیران و مسئولان کشوری به نارضایتیها و عدم اعتماد دامن زده است. آنچه که امروز موجب بدبینی جامعه شده اعمال برخی محدودیتهاست. البته دایره اعمال اینها فقط در مجلس نیست بلکه در سطوح دیگر از جمله دولت نیز اثرگذار خواهد بود. چراکه اگر نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه پیدا کنند نظارت دقیقی بر دولت و سایر ارکان خواهند داشت.
اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند که راه نجات جز اصلاحات نیست؛ این راه نجات با کدام رویکرد اصلاحطلبی است؟
من معتقدم اصلاحات چیزی نیست که بخواهیم آن را در دورانی محدود کنیم. اصلاحات عبارت است از اصلاح امور به نفع مردم؛ حال باید ببینیم که مطالبات مردم تا چه میزانی قابل برآورده کردن است و میتوان در راستای آن حرکت کرد. بنابر این فکر میکنم به جای اینکه اصلاحات را پیچ و خم بدهیم و از آن مفاهیم سختتری به جامعه تزریق کنیم باید در همین محدودیتهایی که وجود دارد اصلاحات را پیش ببریم. از طرف دیگر مردم به خوبی میدانند که در همین مجلس نیز اصلاحطلبان مانع از تصویب قوانین تند شدند که به نظر من با توجه به این شرایط و محدودیتها میتواند مورد عنایت مردم واقع شود. گرچه من نیز موافقم که نمایندگان اصلاحطلب مجلس میتوانستند بیش از این پیگیر مطالبات مردم باشند، اما همزمان به محدودیتها و ملاحظات واقف هستند و قطعا احتیاط به خرج میدهند. از این جهت باید دقت کافی داشته باشیم که خودمان به نارضایتیها دامن نزنیم. چرا که هر اندازه از مردم بخواهیم بهخاطر این نارضایتیها از انتخابات فاصله بگیرند آنهایی برنده انتخابات خواهند شد که رأی حداقلی مردم را خواهند گرفت. لذا اصلاحطلبان همواره باید به مشارکت مردم تاکید کنند.
اخیرا وزیر بهداشت و درمان استعفا کرد. بسیاری معتقدند که این استعفا به جهت دعواهای درون دولت بوده است.
آقای حسن قاضیزاده هاشمی از مدیران مجرب در حوزه بهداشت و درمان بودند و بر هیچ کسی پوشیده نیست که ایشان شاید اولین کسی بودند که در راستای فقرزدایی در ایران بیمه سلامت را ارائه دادند و موفقترین فرد هم در اجرای این موضوع بودند که رضایتمندی بسیاری از اقشار فرودست جامعه را به دنبال داشتند. اما اینکه آقای نوبخت در لجاجت با وزارت بهداشت و در لجاجت با فقرزدایی اقدام میکند بر هیچ کسی پوشیده نیست. آقای نوبخت تمام هزینههای حاشیهای را به قسمتهایی که رضایت مردم را به همراه ندارد صرف میکند. یکی از مولفههای فقرزدایی از جامعه ارائه خمات رایگان در حوزه بهداشت و درمان است و قطعا برای دولتها و حاکمیتها فلسفه وجودیشان ایجاد رفاه برای مردم است، اما متاسفانه سازمان برنامه و بودجه به وظایف خود عمل نکرد و افرادی که در این سازمان با تخصیص اعتبارات در بیمه سلامت مخالفت کردند بر این باور هستند که مساله سلامت، بیمه و درمان هم باید بازار و تجارت تعیینکننده و عامل ارائه رفاه باشند. متاسفانه شاهد هستیم که سازمان برنامه و بودجه دغدغهای برای مردم دهکهای پایین ندارد و به همین جهت بود که با قاضیزاده هاشمی به مخالفت برخاست. باید تاکید داشت که خدمات آقای حسن قاضیزاده هاشمی از خاطره مردم در جهت زدودن فقر در حوزه درمان فراموش نخواهد شد. حتما ضدیت مدیران سازمان برنامه و بودجه هم با فقرزدایی فراموش نخواهد شد.
نظرات