لهجه مردم اصیل محله‌های قدیمی‌ شیراز چگونه است؟

لهجه مردم اصیل محله‌های قدیمی‌ شیراز چگونه است؟

هر چند اسکلت الفبای زبان فارسی در نوشتار و آهنگ اصلی واژه ها در گفتار طی قرن ها کم و بیش پا بر جا مانده، اما ساختار فرعی و اژه ها و جمله ها تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی تحولات زیادی را گذرانده است . کلماتی که در فرهنگ مادی مردم زمینه استفاده نداشته مهجور […]

هر چند اسکلت الفبای زبان فارسی در نوشتار و آهنگ اصلی واژه ها در گفتار طی قرن ها کم و بیش پا بر جا مانده، اما ساختار فرعی و اژه ها و جمله ها تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی تحولات زیادی را گذرانده است . کلماتی که در فرهنگ مادی مردم زمینه استفاده نداشته مهجور و از رده خارج شده، کلماتی با قبول بعضی تغییرها به جا مانده و کلماتی بیگانه بی هیچ تغییر و شکل خارجی خود در زبان فارسی کاربرد پیدا کرده است. بی شک پیش از آن که زبان به عنوان زبان رسمی در کشوری را یج شود، لهجه های محلی از ارزشی کسان برخوردارند اما هم ن که زبانی استاندارد در سرزمینی به وجود آمد، از آن پس د گر گویش های محلی ارزش های کاربردی و اجتماعی خود را در سطح وسیع کشور از دست می دهند.

با وجودی که گو یش شیرازی پیوسته رنگ زبان رسمی مملکت رابه خود می گیرد. هنوز هم ا ین لهجه با لهجه رسمی تفاوت ها ی دارد و هنوز هم پاره ای واژه ها ، اصطلاحات و ترک ب ها ی در ا ن لهجه به گوش می رسد که برای غیر شیرازی بیگانه است. بس اری از واژه ها که در گو یش شیرازی کاربرد دارند، دقیقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگ های معتبر ضبط شده است و نشانه درستی ا ین گونه واژه هاست .
در شیراز هنوز مردم محله‌های قدیمی‌تر بیشتر به لهجهٔ شیرازی سخن می‌گویند تا بقیهٔ مردم مثلاً لهجهٔ کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب‌خانه، دروازه شاه داعی‌الله و… تفاوت آشکار با لهجهٔ اهالی و کسبهٔ نقاط دیگر شهر دارد.

لهجهٔ شیرازی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است.

لهجه‌های شیرازی
شیرازی اصیل یا شهری
شیرازی میانه
شیرازی پودنکی
شیرازی سهل آبادی
شیرازی قصردشتی
تاریخچهٔ لهجه‌های شیرازی
از زمان آل بویه تا دورهٔ قاجار فقط یک گونه لهجهٔ شیرازی وجود داشته که هم‌اکنون به نام شیرازی اصیل شناخته می‌شود.
در شیراز لهجه های محله های قدیمی تفاوت اندکی داشته اند که به آنها لهجه شیرازی اصیل گفته می شود؛ در حالی که بین لهجه شیرازی اصیل و روستاهای قدیمی که از دوره پهلوی تا کنون با گسترش شهر جزء شیراز شدند تفاوت بیشتری وجود دار از جمله لهجه سعدی، پودونکی، گلکویی و قصردشتی که از لحاظ آهنگ نیز با لهجه اصیل شیرازی تفاوت هایی دارند.

بااینکه تمامی لهجه‌های شیرازی از یک لهجه، یعنی لهجهٔ اصیل سرچشمه می‌گیرند، اما اصطلاحاتی که در لهجه‌های منشعب وجود دارد گاهی باعث می‌شود که این تصور حاصل شود که این لهجه‌ها از ریشه با هم متفاوتند.

علت تفاوت لهجه‌های شیرازی
علت اصلی این تفاوت برمی‌گردد به ساختار جمعیتیِ شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژه‌های انگلیسی یا عربی به آن وارد شده‌است. مثلاً ببه. به معنی عزیزم، فرزندم، جیگر، از واژه Babe گرفته شده‌است. (ببه از ببو به معنی بی‌تجربه گرفته شده است. گرچه گاهی تصور می شود سی به‌معنای ببین از واژهٔ see انگلیسی گرفته شده، اما به شهادت بسیاری از متون ادبی، مثل تعداد زیادی از اشعار سعدی و حافظ در سده‌های هفتم و هشتم هجری، ریشهٔ عبارت “سی”، عبارت “سیل” یا “سیر” و به‌معنی “نظر کردن” و “منظره دیدن” و “گشتن و سفر کردن” است و ارتباط بین واژهٔ “سی” با “see” انگلیسی بیشتر دارای تشابه لفظی است و اصالت آن در هیچ جا و هیچ سندی دیده نمی‌شود. از این گذشته، واژهٔ “سی” به‌معنای دیدن در لهجهٔ هراتیِ امروزی با تلفظ و معنای یکسان (“سی کو” و “سیل کو”) وجود دارد. در لهجهٔ کابلی نیز فعل دیدن به صورت “سیل داشتن” استفاده می‌شود. هنوز هم بسیاری از سالمندان شیرازی از عبارت “سیل” به جای “سی” استفاده می‌کنند و مشهودترین آن عبارت ” سیل کن، سیل کن” به معنی “نگاه کن نگاه کن” است که عبارتی اخباری همراه با هشدار و تعجب است؛ که در سایر گویش‌ها به عبارت” سی کن سی کن” یا ” س کن س کن” درآمده‌است.

نقش عرفان و فلاسفه در لهجه شیرازی
نقش سعدی و حافظ در لهجهٔ شیرازی پودنکی بسیار مشهود است.

همچنین نقش ملاصدرا در تمامی لهجه‌های شیرازی بسیار مشهود است. قربان وجودت اصطلاحی است که در تمامی لهجه‌های شیرازی استفاده می‌شود، و این بیانگر جاافتادگی فلسفهٔ وجودیِ ملاصدرا در شیراز است. یا در جایی نقش عرفائی مثل عبدالله خفیف یا بسیاری از عرفای شیرازی در لهجهٔ شیرازی میانه مشهود است.

یک ویژگی مهم
مهمترین ویژگی لهجه شیرازی اضافه کردن «و» به‌دنبال نام‌هاست که به عنوان حرف تعریف (معرفه ساز) به کار می‌رود و نقش آن همانند the در زبان انگلیسی و «الـ» در زبان عربی است. قاعده دستوری «و معرفه ساز» در شیرازی دقیقاً مانند کاربرد «این»، «آن» در دستور زبان فارسی است. به عنوان نمونه‌هایی برای این قاعده می‌توان به: «کتابو» به معنی آن کتاب (کتابی که می‌شناسیم) یا «دخترو» به معنی آن دختر (دختری که می‌شناسیم) اشاره کرد. برای اسم خاص و اسم اشیاء یا اشخاص واحد مانند «حافظ» یا «سعدی» یا «فلکهٔ گاز» که در دستور زبان فارسی حرف تعریف نمی‌گیرند کاربرد «و» نیز دیده نمی‌شود، بنابراین ترکیباتی نظیر «حافظو» یا «سعدیو» یا «فلکه گازو» را شیرازی‌ها هیچگاه به کار نمی‌برند (هر چند که برخی به مزاح آن‌ها را مطرح می‌کنند و به شیرازی‌ها نسبت می‌دهند).

علی‌رغم دیده شدن “و” بسیار در لهجه شیرازی (به دلیل قاعده بالا) استثنائاتی نیز در حذف “و” وجود دارد، همانند “سمنو” که در شیراز به ویژه در میان شیرازیان اصیل و افراد سالمند، “سمنی ” تلفظ می‌شود. علت آن کاربرد “و” برای مصغر شدن کلمه است و چون به باور مردم شیراز سمنو (سمنی)، یکی از خوارکی های جشن نوروز می‌باشد، استثنائاً به این کلمه “و” اضافه نمی‌کنند و به آن سمنی گفته می‌شود. با اینحال با توجه به اینکه در شیراز “او” به نشانه شناس بودن به کار می رود و نه تصغیر این احتمال نیز وجود دارد که علت آن در عدم هماهنگی با پسوند او باشد و برای تسهیل تلفظ باشد.

سمنو را بیاور.

سمنو: سمنووره بیار.

سمنی: سمنیوره بیار.

تفاوت‌ها در لهجه‌های مختلف شیرازی
تفاوت اصطلاحات در لهجه‌های مختلف شیرازی:

جمله پرسشی
جمله- برای چه چیزی؟

شیرازی اصیل: بری چی؟

شیرازی میانه: بری چی چی؟

شیرازی پودنکی: سی چی چی؟

شیرازی قصردشتی:بری چی؟

شیرازی میرزایی‌ها: کاکو بری چی؟

کلمه
کلمه – ببین.

اصیل: بیبین / نگا

عمومی: بیبین

میانه: سیکو

پودنکی: هیکو -یا- هِکو

قصردشتی: نیگا کاکو

جمله
نوع بیان یک جمله عادی:

جمله – خودش آمد و به من گفت دوستت دارم.

اصیل: خودش اومد/ اومه بهم گف دوست دارم/می دارم.

میانه: خودش اومد بم گف دوست دارم.

پودنکی: خودیش اوم-ِ اَمو گو دوست داروم.

قصردشتی: خودیش اومه بِهِم گف دوست دارم.

جمله اشاره‌ای
نوع بیان یک جمله اشاره‌ای:

جمله – نانوایی کجاست؟ (یا نانوایی‌ها کجایند؟)

اصیل: نونوُی کجان؟

میانه: نونوُیی کجان؟

پودنکی: نون وُی کوجونه؟

قصردشتی: ای ورا نون وُیی کجان؟

نوع بیان یک جمله اشاره‌ای:

جمله-می‌گویم

اصیل: میگما )

میانه: میگما

فعل
نوع بیان فعل:

فعل: بود. هست. رفت

اصیل: بود. هَس. رَف.

میانه: بود. هَس. رفت

پودنکی: بود. هِ. رَ

قصردشتی: بود. هَس. رفت

تخفیف زبانی
تفاوت با زبان رسمی
با وجودی که گویش شیرازی پیوسته رنگ زبان رسمی مملکت را به خود می‌گیرد، هنوز هم این لهجه با لهجه رسمی تفاوت‌هایی دارد و هنوز هم پاره‌ای واژه‌ها، اصطلاحات و ترکیب‌هایی در این لهجه به گوش می‌رسد که برای غیر شیرازی بیگانه‌است. بسیاری از واژه‌هایی که در گویش شیرازی کاربرد دارند، دقیقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگ‌های معتبر ضبط شده‌است و نشانه درستی این گونه واژه هاست.

در لهجه شیرازی تکیه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است یعنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر می‌کند. البته این موضوع خاص لهجه شیرازی نیست و زبان فارسی را شامل می‌شود برای مثال: آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشیده به معنای مرد ناشناس است. اصل کلی و عمومی در این گویش تلفظ هر چه ساده‌تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازی‌ها ایجاب می‌کند؛ بنابراین اگر ما تمام اسامی، افعال، قیود و … این لهجه را بررسی کنیم، می‌بینیم ضمن این که در هر یک از این مقوله‌ها ساختار ثابتی دنبال می‌شود، هر جا عادت زبانی شیرازی‌ها ایجاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده‌است برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند (a = ا) ختم می‌شوند در لهجه شیرازی به مصوت کوتاه(o= ـُ) ختم می‌شوند مانند با: بو، بالا: بالو، بابا: بابو، حالا: حالو، کاکا: کاکو.

تمام کلمات مذکور چه به تنهایی و چه درترکیب با سایر کلمات این تغییر رادارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a) ختم می‌شوند به تنهایی تغییر را نمی‌پذیرند و فقط در ترکیب با سایر کلمات مصوت بلند پایانیشان تبدیل به مصوت کوتاه (o) می‌شوند. مثلاً: شفا اگر موصوف یا مضاف واقع شود می‌شود شفُ. مصوت بلند (u) (او) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار می‌رود. (مداد _ مدادو) (کتاب _ کتابو) (گاو_ گاوو). یادمان باشد برای مکان ها امکان اضافه کردن (او) وجود ندارد مثال: فلکه گاز صحیح است؛ فلکه گازو غلط است.

همین مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء بیان حرکت (هاء غیر ملفوظ) ختم می‌شوند.

پس از حذف مصوت کوتاه (e) (-ِ) در آخر کلمه به  ” ow”  تبدیل می‌شود: (نامه _ نامو) (شیشه _ شیشو) (خونه_ خونو) (شونه _ شونو) در مورد صرف افعال، پیروی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شیرازی ایجاب کرده، صامت یا مصوتی دگرگون شده‌است. (بشکن _ بوشکون) (می‌جویم _ می‌جورم) ضمیرهای اشاره (این) و (آن) درگویش شیرازی به (ای) و (او) و جمع آن‌ها به (اینا) و (اونا) تغییر پیدا می‌کند.

ضمایر مفعولی مرا (من)، ترا (تر)، ما را (مار)ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شیرازی از تلفظ ساقط می‌شوند:

(چاه _ چا) (روباه _ روبا) (شاه _ شا) (ماه _ ما) (تمساح – تمسا) (b = ب)

در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گویش شیرازی تبدیل به “ow”می‌شود.

(تب _ تو) (لب _ لو) کلمه (آب) استثنا هست و در گویش شیرازی اصیل به (او) تبدیل نمی‌شود در تعدادی از کلمات که وسط آن‌ها الف است موقع تلفظ الف تبدیل به واو می‌شود: (ارزان _ ارزون) (تکان _ تکون) (جان _ جون)

درگویش شیرازی فعل کردن (kardan) با کسره گفته می‌شود (kerdan). با توجه به واژه های کِردار یا کِردگار این تلفظ شکل اصیل و قدیمی این فعل است که در اشعار سعدی نیز آمده است. در فارسی تلفظ این فعل در گویش کرمانی، یزدی و مشهدی هم، همانند شیراز است.

واژه‌نامه
اَلُو گرفتن (آتش گرفتن)
اُرسی (کفش)
اُوزون (آویزان)
اُلُلَک (آدم بی مسئولیت و به درد نخور، مترسک)
اُینه (آیینه)
اوفِی (کنایه از خنک شدن دل)
آبرک (تاب)
آرمه (ویار)
آرمه داری (مراسمی با رسوم مخصوص که برای زن باردار می گیرند.)
اشرفی (سکه طلا)
آقو (پدر)
آل بُخارا (آلو بخارا)
آلامد (شیک و به دوز ، برگرفته از واژه فرانسوی)
آلو (هم به معنی آلو و هم سیب زمینی مثل دو پیازه آلو از غذاهای شیرازی که نسبت پیاز به سیب زمینی در آن دو به یک است.)
الکی خوشال (آدم سرخوش ، خوشحالی بی‌مورد)
آمخته (عادت کرده)
اِراض کردن (هول کردن)
باد کردن (تکبر به خرج دادن)
ببه (محبوب، عزیز، معمولاً برای فرزند گفته می‌شود)
بُقُرنه (حلقوم)، پالون سُویده (حیله‌گر و مکار)
پتی (برهنه، لخت، مانند پا پتی و سرپتی به معنای پا برهنه و سر برهنه یا لخت و پتی)
پِنجیر (نیشگون)
پَنون کردن (پنهان کردن)
پیزوری (زپرتی، چیزی که چنس خوبی نداشته باشد و زود خراب شود)
پَین دری (پنج دری، شاهنشین)
تشه برق! (آذرخش، برق)
تاپو (خمره بزرگ، کنایه از آدم خیلی چاق مثل خانم تاپو)
تاتی کردن (راه رفتن ابتدایی بچه‌ها)
تِنگ (محکم)
تِنگیدن (پریدن)
توبره (کیسه پارچه ای یا پوستی بزرگ که بر دوش می انداختند. )
جار (بانگ و فریاد)
جَر (دعوا و کشمکش)
جَلد (سریع)
چَپَری (فوری- سریع)
چِکِنه (چسبنده، چسبناک)
چی (چیز)
چی کشی یا چیاکشی (اسباب کشی)
هسین (گلدان سفالی)
حال اومدن (چاق شدن)
خاکشیر مزاج (با همه کس سازگاری دارد)
خانم (مادر)
خانم دوسی (خانم دوستی، مادر دوست داشتنی)
خزوک تلفظ غیر رسمی واژه کهن خزدوک به معنی هر نوع سوسک.
کل پوک یا کل پُک (مارمولک؛ کوتاه شده کله پوک)
خراباتی (لوتی و جا افتاده)
خلویی (خلایی، مستراحی، کنایه از آدم خز و خیل)
ریشمیز (موریانه)
داچی (شوهرخواهر)
دُب (لجباز)
دل پیچ (اسهال)
دَلّی (سطل، حلبی، مثل دلی روغن)
دَلّی رشتی: (سطل اشغال)
دفتر دَسَّک (دفتر و وسایل)
دمِ رُو (پشت سر هم، پیوسته)
دوسکومی (دوستکامی، ظرف بزرگ برای نوشیدنی ها)
دوسی (لقب مادربزرگ ها)
دیونه (دیوانه)
رِچ (ردیف)
رنج (کوچک)
رِند (زیرک در معنای مثبت، با تدبیر)
رُودار (پشت سر هم، پیوسته و بی وقفه)
زرتنگ (تمسخر زرنگی)
زِلِیبی (زولبیا)
زِنِش (جربزه، جوهر)
سُپ (گونه، لُپ)
سِد (نردبان)
سر در عرش (آدم منگ و سر به هوا)
سرقدم رفتن (اسهال داشتن)
سوزُوی (حسود)
سِوِر (استوار، مقاوم، پیگیر)
سِوُ کردن (جدا کردن)
سلانه سلانه: ( آهسته آهسته)
شاباجی (شاه باجی، لقب خواهر بزرگ و عزیز)
شافتک (سوت، کنایه آدم خنگ)
شلنگ تخته انداختن (حرکات ناموزون، شیطنت و ورجه وورجه غیر معمول و بیش از حد کودکان)
شملیز (شنبلیله)
شِوِر (شل و ول)
صبو صب (صبح فردا)
ضَفت کردن – پنوم (پنهان کردن)
طُیفه (طایفه، فامیل)
اِزّ و جِز (التماس)
عزیز تِرانی (بچه لوس و ننر و یکی یکدانه)
علیٰ حدّه (به‌طور جداگانه)
علم شنگه درآوردن (لج کردن، زیر توافق زدن، لج رفتن کودک)
غُرِّه تِراق (رعد و برق)
غنچه دوسی (لقب برای زنان نزدیک است، مثلاً خواهر شوهری که ازدواج نکرده‌است، همچنین کلماتی مانند بهار دوسی، گل دوسی، یاسمن دوسی، خانم دوسی نیز در گذشته بسیار شنیده می‌شد)
غول (جای گود- برای چاه، استخر و حوض یا آبگیر به کار می‌رود)
فَلِّی (فله‌ای، بی نظم- درهم)
فند زدن (فن زدن، شعبده بازی)
غایِم (محکم، پنهان)
قاپ قمارخونه (کنایه از آدم همه فن حریف)
قُرتِراق (رعد، تندر)،
کَپه (نیمه، نصفه)
کُپه (تل، هرچیز روی هم جمع شده)
کِر (گوشه)
کُمُخته (پینه ناشی از چرک روی پوست، مثل: زانوش کمخته بسته بود.)
کُتُرُم (در خود فرورفته، ناراحت)
کُتُو خونه (مکتبخانه)
کُفُرات ( بداخلاق – کفرات میباره ازش : اخلاق بدش از چهره اش پیداست)
گاسَم (شاید)
گامبو (آدم چاق)
گاه یا گا (زود، صب گا= صبح زود)
گُترِی (گتره ای، بدون حساب و کتاب، فله ای)
گِل غلته (روی زمین غلتیدن)
گُمپ (غنچه)
گُمپ گُلُم (غنچه گل، لقب برای عزیز داشتن فرزند)
گُمپُلِه (توپی آویزان از کلاه پشمی)
گدا گودول (آدم گدا گشنه)
گندنا (تره)
گوروخت (گریخت، فرار کرد)
لُپَّک (بسیار چاق، تپل)
لِبدی ( بد لباس، بدترکیب و بی تناسب)
لُنده دادن (نق زدن)
ماتِرِنگَکی (بچه بازیگوش)
ماباجی (ماه باجی، خواهر بزرگ عزیز)
مَچِّد (مسجد عربی شده مسگد ایرانی)
مُچُنِه (مچاله)
مُنج (به اندازه یک مشت)
نِغِّه (گریه بهانه جویانه کودکان)
ناکُو با گویش (ow)(بدقلق)
نبشتن (نوشتن)
نُقل پیرزن (ذرت بو داده، پاپکرن)
وادنگ اومدن (دبه کردن)
واسونک (مجموعه ترانه های شیرازیی که در مراسم عروسی خوانده می شود.
واگوشک (لغز- چیستان، معما)
وَر (طرف، بر)
وِر (زِر)
وِنگِه (نق زدن، گریه کردن)
هاتون هاتونا (هر از گاهی، دیر به دیر- به ندرت)
هاشپت (آدم مشنگ)
هَپَروت (عالم خیالی)
همبر (همبرگر)
هُنُنُی کردن گ(هنر کرد، کنایه از انجام‌کار شاق به تمسخر)
هولی حمالی (الاکلنگ)
یارون شووَر (یاران شوهر، خانواده شوهر)
یارون عروس (یاران عروس، خانواده شوهر )
یِی دری (یک دری، مستراح)
یتیم غوره (گدا گشنه و بی کس و کار)( مداد _ مدادو ) ( کتاب _ کتابو ) ( گاو_ گاوو).هم ن مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء ب این حرکت ( هاء غ ر ملفوظ ) ختم می شوند. پس از حذف مصوت کوتاه(e) ( -ِ ) در آخر کلمه به (ow) تبد ل می شود:( نامه _ نامو ) (ش ش _ ش شو ) ( خونه_ خونو) (شونه _ شونو)در مورد صرف افعال، پ روی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شیرازی ا جاب کرده، صامت ا مصوتی دگرگون شده است .(بشکن _ بوشکون ) ( می جو م _ موجورم )ضمیر های اشاره ( ا ن ) و ( آن) درگویش شیرازی به ( ای ) و (او) و جمع آنها به ( ا نا) و ( اونا) تغییر پیدا می کند .ضما یر مفعولی مرا( من) ، ترا( تر)، مارا ( مار)ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شیرازی از تلفظ ساقط می شوند:

(چاه_ چا) ( روباه _ روبا) ( شاه _ شا )( ماه _ ما )

(b = ب ) در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گو ش شیرازی تبد ْ به (ow) می شود.
( آب _ او ) ( تب _ تو ) ( لب _ لو ) می شود.

درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبد ل به واو می شود:

(ارزان_ ارزون ) (تکان _ تکون ) ( جان_ جون )

در شیراز هنوز مردم محله های قدیمی تر بیشتر به لهجه شیرازی سخن می گو یند تا بقیه مردم مثلاً لهجه کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب خانه، دروازه شاه داعی الله …. تفاوت آشکار با لهجه اهالی و کسبه نقاط د گر شهر دارد.

واژه های رایج در گویش شیرازی:آس و = آس اببار کلو = بارک للهبرو بالو = برو بالابو = بابا ، پدربونه = بهانه

تارف = تعارف

توه = تاوه ،تابه

تو دن = تاب دن

چپو = چپاول

داتی = دهاتی

آت ش= آتش

آخرشو = آخرشب

آفتو = آفتاب

آمو = اما

ازب = ازبس که

افت دن = افتادن

اقد = ا ن قدر

اگه = اگر

اوبر= آن طرف

اوتو = درآن اطاق

اور = او را

اورک = آورک ، تاب

اوسار= افسار

اوسن = آبستن

اوشن = آو شن

اوطو = آن طور

اوکله = آبگوشت کله، کله پاچه

اوکی = آبکی

اوله (رو) = آبله (رو)

اوله مرغون = آبله مرغون ( مرغان)

پاشدن = بلند شدن

اووختا = آن وقت ها

اووختال = آن وقت تا به حال

او اری کردن = آب اری کردن

ای شم _ آهای ، با شما هستم

ای طو = ا ن طور

ا نه = آ نه

بادبادک = بادکنک

بادب زن = بادبزن

باقله = باقلا

بالخونه = بالاخانه

ب ت = با تو

ب دونه = به دانه

ب ز = بهتر از

بس = بست است، کافی است

بض = بعض

بکری = بکرا ( کی از مرکبات)

بون = بام

پخش = پش

در این جا اشاراتی هرچند مختصر به برخی از و ژگی ها و قواعد لفظی ا ین گو یش دار م در لهجه شیرازی تکیه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است عنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر می کند. البته ا ن موضوع خاص لهجه شیرازی نیست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال :
آقو با a  کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشیده به معنای آخوند  است. اصل کلی و عمومی در ا ین گو یش تلفظ هر چه ساده تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازی ها ا یجاب می کند. بنابرا ن اگر ما تمام اسامی ، افعال، ق ود و …. ا ین لهجه را بررسی کن م، می ب ن م ضمن ا ن که درهر کی از ا ین مقوله ها ساختار ثابتی دنبال می شود، هر جا عادت زبانی شیرازی ها ا جاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده است برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند ( a = ا ) ختم می شوند در گو ش شیرازی به مصوت کوتاه( o= ـُ ) ختم می شوند مانند با : بو، بالا : بالو، بابا : بابو، حالا : حالو، کاکا: کاکو .

تمام کلمات مذکور چه به تنها و چه درترک ب با سا ر کلمات ا ن تغییر را دارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a ) ختم می شوند به تنها ی تغ ر را نمی پذ یرند و فقط در ترک ب با سایر کلمات مصوت بلند پا ان شان تبد یل به مصورت کوتاه (o) می شوند. مثلاً : شفا اگر موصوف ا مضاف واقع شود می شود شفُ مصوت بلند (u) (او ) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار می رود.
ادغام، حذف، کاهش، افزایش، قلب
او وِخ (آن وقت)
خاکستر (خاکسّر)
دسته (دسّه)
دزدی (دزّی)
مهر (مر)
زعفران (زفرون)
آبشن (آوشن)
آینهٔ (اُینه)
دست (دس)
ماست (ماس)
تسبیح (تسبی)
نهایت (نایت)
شنبه (شمبد)
غربال (غلبال)
نقش (نخش)
اطواری (اطفاری)
بشوی (بوشور)
بیعانه (بیونه)
لگد (لقد)
صبح (صب)
طهارت (طارت)
اسهال (رق)
سمب (سم)
باباغوری (بابقلی)
کلاه (کالُ)،
استاد (اُسّوُ)
شوهر (شوور)
ترشح (ترشا)
شلوغ (شُلُ
از این‌ها (ازینا)
هنو (هنوز)
یک مقدار کم (یِی آهارکی، یِی چُسکی)
قفل (قلف)
آدم مظلوم (زُم بَسِه)

نمونهٔ شعر
میگمش راسش بُوگو دوسُم می‌داری؟

میگه وُی ها
میگمش پس ای باخوام پا پیش می ذاری؟

میگه وُی ها
میگمش قول و قرار با کسی نداری؟

میگه وُی نه
میگمش نه پس بیام به خواسگاری؟

میگه وُی ها
میگمش اگر ننت

یه دهن پر گف نمی خویمش
می‌کنی رو حرف و قولت پافشاری؟

میگه وُی ها
میگمش آقات چیطو؟

اگر او هم باز بگه نخیر…
میتونی تو رو آقاتم دلیل بیاری؟

میگه وُی ها
میگمش تو قوم و خویشا کسی هس

که‌ای چیا شد
بکنه تو روز مبادا توره یاری؟

میگه وُی ها
میگمش اگر نخواسن

من وتو بهم برسیم
تو بروی من می‌کنی گریه و زاری؟

میگه وُی ها
میگمش با ای همه اوضا ینیترکم می‌کنیروزی روزگاری؟

میگه وُی‌ها
میگمش نپس بزار همهٔ اینانه

برم از دلُم بُپرسَم
بیبینم با ای همه حسنای که تو داری

میگه وُی ها؟
ضرب‌المثل
شیراز یکی از شهرهایی است که به علت لطافت طبع و نکته سنجی ضرب‌المثل، کنایه و استعاره در محاوره بین افراد به وفور دیده می‌شود و همین عوامل هستند که لفظ را شیرین و شنونده را بیزار نمی‌کند. گاه انسان پیرمرد و پیرزنانی را می‌بیند که دلش می‌خواهد ساعت‌ها پای صحبت آنان بنشیند و از دریای مثل‌ها و متل‌های آنان استفاده کند و خسته هم نشود.

اُرسی پَسَک پیشک ندار/ رسیده به کفش پاشنه دار/
ارسی پیشک پسک ندار / رِسدِه(رسیده) به کفش قندوره دار (کنایه از آدم تازه به دوران رسیده)
چه کنم به کار کردگار؟ / خدا دونه خجیجه/ رسیده به ئی دریجه (طعنه به آدم تازه به دوران رسیده‌ای که کم ظرفیت است)

بنا به استخاره شد، تز بی ی آقُ پاره شد (کسی که به دلیل ظاهراً موجهی از کاری که از او خواسته شده سرباز زند)
پاش سریده (عاشق شده)
ترتیزک کاشتم قَتُقِ نونم بشه، نَم دُنُسّم قاتل جونم میشه (از کسی که به گردنش حق داشتم و منتظر خیر بودم زیان دیدم)
تِر پس طارت=طهارت (کار بی فایده، نوشدارو پس از مرگ سهراب)
جود بازی در اُوردن (خسیس بازی درآوردن)
چونَش چُیده (جرأت ندارد)
حیا رِ خورده آبِرو رِ قی کرده (شرم و آبرو را کنار گذاشته)
دوره‌‌ی میر جلاله، یه زن دو شوور حلاله (این کنایه در مورد زنی است که هر یک از فاسق‌هایش را در جاها و موقعیت‌های مختلف شوهر خود معرفی
می‌کند)

روغن ریخته رِ نذر شاه چراغ می‌کنه (چیزی را می‌بخشد که از ارزش افتاده‌است)
زَنگُلی پُی تابوت (فرزند مرد پیر)
دمت بیگیر بوگو گل پودنک (حرف اضافی نزن)
سوادش پورمک زده (نظیر: سوادش نم کشیده)
شپش از دسّش نمی‌یفته (خیلی خسیس و ممسک است)
عامو نادی اسم خودته به ما نهادی؟ (آنچه را به ما نسبت دادی لایق خودت است)
قِر که بالُی قِر که پنا بر خدا/ قِر بی بی چِندر که پنا بر خدا (طعنه زدن پا به سن گذاشته‌ای که بیش از حد انتظار به قر و فر خود می‌پردازد)
کاشکی بارِش رفته بودی (بار رفتن= مرده به دنیا آمدن، نفرین است)
گُل هُم هُم (چیز کمیاب)
مولچه چی چی یه که کله پاچَش چی چی باشه؟! (وقتی کسی از چیزی کم ارزش انتظار زیادی داشته باشد)
نوکری که داشتی بندره/ از گشنگی سلندره (من نوکر تو نیستم، به من فرمان نده)
هم نذر حسین، هم شوم شوُ بچا (با یک تیر دو نشان زدن)
پرسانی (وقتی که کسی می‌خواهد به کسی دیگر بگوید:حالا دیدی؟)
شعر شیرازی
شعری عامیانه به لهجه شیرازی در موضوع مادر.

او که هر جُو من باشم پشت و پنامه، ننه مه
او که عشقش تو دلُم قدّ خدامه، ننمه

او که اَی باکیم بشه قرار و آروم نداره
میشینه بالوی سرُم، فکر دوامه، ننه مه

او که من هر چی بخوام واسم تدارک می بینه
نَمی پُرسَتم ازُم، بَرِوی کجامه، ننه مه

او که هر موقع نگاهُم می کنه با یی نظر
می خونه هر بد و خوبی تو نگامه، ننه مه

او که اَی دیر بُکُنم اَی همه نصف شب بشه
می شینه گوشهٔ اتاق و چیش برامه، ننه مه

او که اَی از رو جوونی به او پرخاش بکنم
اِنگو که تشنهٔ حرف نابجامه، ننه مه

او که با همهٔ بدیم ازُم شکایت نداره
به کسی نَمیگه که محتاج وفامه، ننه مه

او که من تو زندگیم هر چی دارم از او دارم
بخدا بعد خدا او هم خدامه، ننه مه

شعر با موضوع شیراز از بیژن سمندر با نام《 آفتو جِنگ》

شیرازو می‌گن نازه واسی آُفتو جِنگِش

قلبارو گِرِن می‌زنه به هم تیرشه‌ی تِنگِش

بلبل تو کوچا، تو پس کوچا غزل می‌خونه

شعروی ترِ‌حافظ می‌چکه از سرِ چِنگِش

عطر گل یاسم و نسترن، بهار نارنج

هی سر میکشه از تو خونوی واز وِلِنگِش

این جان که اگر چِش تو چِشای هیکی بودوزی

ساز دِلشو می‌شنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش

اینجان که با فوتِ کاسه‌گری، امرو و فردو

تام پات می‌سره دنبال دختروی زبرو زِِرِنگِش

اَگ دختر همسایه‌ی دیوار به دیوار،

‌لیم لیم دیوارک زد تو بدو بزن پلنگِش!!

قلبای پیزُری نیس تو سینه‌ی مردم شیراز

تو بیخودی ریشمیز بزنه تو درز و دِنگِش

دنیا رو تی پس می‌گشت سمندر

از شهر چه خبر! قربون اون آُتابِ جِنگِش

تصاویری از کاخ و نیایشگاه ۳۳۰۰ ساله باشکوه ایران در هوژِستان



تست بینایی: کمتر کسی میتونه ۲۰ ثانیه ای گربه را در این دو تصویر پیدا کنه

شما هم نظرتون را برای ما بنویسید

 

مطالب مرتبط

شاعر پیشکسوت شیرازی‌سرا ، یدالله طارمی درگذشت

نظرات

  • مهدی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    درود نوروز شادباش .ما تو شیراز لهجه ی پدونکی نداریم.
    لهجه شیرازی سه قسم هه :
    سعدی ، قصردشتی و دروازه سعدی و بس بقیه دهاتهای اطراف شیراز بودن که احترامشون واجبه ولی کم کم همه وارد شیراز شدن .با احترام به همه


  • امید

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    من کاری ندارم که طرف اهل کجای استان فارس هست یا شیراز ولی با توجه به این که لحجه نشان دهنده کجاست خوبه ولی احترام گذاشتن به هر قوم ایرانی مهمتر است . قدمت روستاهای اطراف شیراز بیشتر از خود شهر شیراز مثل قلات و بیضا که نام دگرش شهر( انشان )بوده که با وجود روستاهای اطراف مثل قصردشت حال (مسجد برده) قدیم پس اجازه نداریم به قومی احانت کنید چون همه ما روستایی بودیم


  • قشقایی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    در مورد شهری ها و دهاتی ها و عشایر چه لر و چه ترک به نظر من مهمترین اختلاف فرهنگی شان در نحوه ازدواج و تهیه جهیزه است که در بین ما ترک ها و عشایر ار و دهاتی های استان بوشهر بر عهده پسر است ولی در بین شهری ها از سیر تا پیاز برعهده دختر است که این فرهنگ شهری ها قرابت بسیار نزدیکی با فرهنگ هندی ها دارد که بعضا حتی دختر به خواستگاری پسر می رود!به همین خاطر خانواده های شهری زن سالار است و حرف مادر است که باید همواره بر کرسی بنشیند و حتی برای دشنام ها هم از فامیل پدر خرج می کنند ولی در جامعه عشایری ترک و لر و کرد و عرب خانواده مردسالار است و برای دشمام ها از خانواده مادری خرج می کنند!
    در مورد زبان فارسی به نظر من ریشه تمام گویش های زبان فارسی به گویش های مختلف زبان لری بر می گردد و البته به دلیل شهرنشین بودنشان گویش زبان های یهودیان که از قدیم ترین اقوام شهرنشین ایران بوده اند نیز البته تاثیر بسیار داشته است که باتوجه به زن سالار بودن خانواده های یهودی(در قران کریم هارون به حضرت موسی می گوید که فرزند مادرم سر و ریش مرا رها کن و…) این فرهنگ ازواج شهری ها هم عاریه از فرهنگ یهودی هاست.و به نظر من جوامع اصیل شهری های ایران در واقع یهودی های بعدا مسلمان شده هستند


  • قشقایی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    الان لهجه زبان انگلیسی آمریکایی ها که اصالتن از انگلستان است بسیاری از اصطلاحات و واژه های انگلیسی آمریکایی برای انگلیسی های امروز قابل درک نیست، بعلاوه که در خود انگلستان و ولز و ایرلند و اسکانلند بین لهجه هاشان تفاوت بسیاری است در عین حالی که در بین خود این مناطق هم منطقه به متطقه لهجه هاشان متفاوت است که البته همه کشورها و اقوام و مناطق جهان همینطور است!مثلن ما بطور کلی میگیم زبان چینی! در حالی که اوجا صدها و شاید هزاران گویش در زبانشان باشد!اما ریشه زبانشان یکسان و یک منشا واحد دارد.


  • قشقایی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    در مورد شعرایی مانند حافظ و سعدی واقعیت این است قدمت این شعرا اکنون مورد سوال است و اگر آنها واقعا هفتصد سال پیش در شیراز شعر می گفته اند چرا با لهجه امروز تهرانی ها شعر سروده اند! و این موضوع که مردم عامی که هنوز هم با اشعار حافظ و سعدی و ایما و اشارات و صنایع ادبی شان نمی توانن. ارتباط برقرار کنند فارسی صحبت کردن را از آن شاعران یاد گرفته باشند اداعای منطقی و عقل پسند نیست.شاعر معروف ما قشقایی ها میرزا ماذون در ۱۰۰ سال پیش دقیقا به همان لهجه و زبانی شعر گفته که ما ترک های قشقایی بدون هیچگونه نیاز به ترجمه ای قادر به درکش هستیم.یا مهمتر از همه متن کتاب مقدس مسلمین قرآن کریم است که برای یک عرب حجازی هنوز هم بی واسطه قابل درک است!و…
    البته لغاتی در یک زبان به دلیل شرایط و اجبار زمانه های مختلف ممکن است با یک واژه وارداتی از زبان دیگر جایگزین شود که در تمام زبان ها بصورت طبیعی رخ می دهد.


  • قشقایی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    سلام.
    بنده ترک قشقایی ام.ما به لرها میگیم تات و به فارس زبان ها(عموما دهاتی ها) میگیم تاجیک که در اصل تات جیک بوده به معنی تات(لر کوچک).لهجه شیرازی ها و کازرونی ها بسیار به هم نزدیکه!همچنین لهجه کرمانی ها هم بسیار به لهجه شیرازی ها نزدیکه که این به نظر من برمی گرده به مرکز ثقل حکومت خاندان زندیه که لر تبار بوده اند و طبیعتا طوایف لر زبان زیادی هم با خودشان به این مناطق آورده اند!مهم اینه که ریشه تقریبا تمام واژگان فارسی لری است و تنها لهجه و نحوه ادای یک کلمه در زبان فارسی نوشتاری که الان لهجه تهرانی است متفاوت است.مثلا لرها گاو را گوو تلفظ می کنند ولی تهرانی ها و بصورت فارسی نوشتاری گاو نوشته و خوانده میشود.یا واژه شب تهرانی ها که شوو در لهجه لری است و الی آخر.


  • پیمان

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    لهجه پودنکی کاملا با لری ممسنی یکیه در ضمن دوستی که میگه فارس فقط نوراباد لرنشینه اولا سپیدان کازرون مرودشت فراشبند و…. فراموش کرده جمعیت شهرستان نورابادم بالای سیصد هزار نفره ضمن اینکه اصل زبان هخامنشی همین لری با اضافاتی که وارد شده اینکه لهجه شیرازی مشابهت با لری داره هم چیز عجیبی نیس همه از یک ریشه ان که حالا داره همشون نابود میشه و تو لهجه رسمی کشور حل میشه


  • پیمان

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    لهجه پودنکی کاملا با لری ممسنی یکیه در ضمن دوستی که میگه فارس فقط نوراباد لرنشینه اولا سپیدان کازرون مرودشت فراشبند و…. فراموش کرده جمعیت شهرستان نورابادم بالای سیصد هزار نفره ضمن اینکه اصل زبان هخامنشی همین لری با اضافاتی که وارد شده اینکه لهجه شیرازی مشابهت با لری داره هم چیز عجیبی نیس همه از یک ریشه ان که حالا داره همشون نابود میشه و تو لهجه رسمی کشور حل میشه


  • عین اله سروش نیک.

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    با سلام.عزیزان محله کشن که در بعضی کتب تاریخی ازآن نام برده شده لهجه کاملا شیرازی اصیل و میانه دارند وباهمین لحجه صحبت میکنند..


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    درو بر جناب مهندس هوشنگ جهانبخش با مطالب خوبشان در اول فارس که مایه افتخار ما مردم فارس هستند


  • رهگذر

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    کلا یه عده فوق العاده حسود هستن مخصوصا نسبت به مردمان شیراز حتی هادی چوپان هم که قهرمان شده رو میخان به خودشون وصل کنن حالا دیگه میگن زبان و لهجه شیرازی رو هم !! ما خودمون میدونین! ما میدونستم ما خودمون فلان بودیم باشه شما اصلا آریایی هخامنشی ژن برتر زرنگ شما اصلا بچه شیراز هه


  • سینا

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    جناب تو استان فارس یک نوراباد لر نشین است با ۲۰هزار جمعیت که اونجا هم عرب و قشقایی هم ساکن هستند چطوری شما میگی بیشتر استان فارس لور نشین هستند در ضمن کامفیروز و یاسوج پارس هستند که مورد حمله لور ها و به زور نام لور گرفتند


  • سینا

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    درود بر شما گویش لری از زبان پارسی گرفته شده است همه وازهای لری از فارسی است در ضمن اون دوست گرامی که میگن بیشتر فارس لر نشین هستند بگم ما تا دوران صفویه چیزی بنام گویش لری نداشتیم


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    عمو چطور حوصلت شد اینا رو بنویسی


  • نگار

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    شیراز قشنگم???


  • شیراز از گل بهترو

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    فعلا که تو شیراز هرکی از هرجو رونده میشه هل میخوره تو شهر ما و محض ایکه بگن ما نه اوناییم ، نمدونم والو میرن لهجشونو عمل میکنن، چیکار میکنن که کلهم اجمعین همچی تهرونی حرف میزنن که خود بووی تهرونی تو ناف تهرون ایجور آره وو اوره وو داداشو ماداش نمیکنه !! خلاصه که شهر خوبی دوشتیم تا قبل از ایکه مهاجرا بیان به ای روزش بندازن


  • مسیح

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    منم لر هستم والان در مورد لهجه شیرین شیرازی مطالعه میکردم متوجه شدم تقریبا درصد بالایی از کلمات تلفظی ما هم به همین شکل و معنی هست به جز کلماتی که و اضافه میشه.


  • خ ل

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    منم فکر میکنم پودنکی بود


  • محمد دهقان

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    دیدگاه ما ، نشانه فرهنگ گفتاری ماست ، در این کشور آنقدر جابجایی صورت گرفته است که هیچکس نمی تواند ادعآ کند که مثلاً من حتما اهل فلان شهر یا روستا هستم .
    لهجه ها ، بیشتر نشات گرفته از زبان موجود در هر ناحیه ای هستند و هیچ امتیازی بحساب نمی آیند .
    امتیاز ، تنها در آگاهی است !
    اشعار سده های هفتم و هشتم به لهجه شیرازی را اگر امروز شیرازی ها بخوانند نمی توانند آنها را بفهمند .
    برای آگاهی بیشتر از این موضوع می توانید از بخش «فارس و زبان روزگار سعدی» از کتاب نامه ایران اثر حمید یزدان پرست را بخوانید سعدی یک بیت از لهجه آن روز شیراز را در گلستان آورده است با این مصراع
    عشق مقر و خو بنی چش روشت
    مصراع اولش هم می گوید
    پر هفتا سله جونی می کنه
    اشعار شاه داعی الله یا بسحاق اطعمه یا شمس پُس ناصر شیرازی را بسیاری از شیرازی ها در نمی یابند چون تغییر زیادی کرده است .
    در واقع سعدی و حافظ به زبان رسمی کشور شعر سروده اند اگر به لهجه شیرازی آن زمان می گفتند دریافتی بسیار برای اهل این روزگار مشکل بود .
    اما زبانهای اهل فارس و بسیاری از نواحی ایران از یک ریشه اند و در زبان فارسی مشترکند .


  • امین

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    سلام آقو گلی….گاسم من اشتباه میکنم ولی تا اونجوی ک شنفتم میگفتن شیراز هفتو دروازه داره .
    یکی تو والووووو


  • ایرانی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    این کلمات هنوز هم در بیشتر حوزه های فارس که لرنشین هستند بخصوص مرکز و شمال و جنوب استان فارس رایج هستند درصد عظیم استان فارس لرنشین بوده و هستند. همه ایرانی هستیم و آرزوی سلامتی برای همه


  • قاسم

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    در ضمن کاکو بهم نپریم بهتره احتام هم نگه داریم


  • قاسم

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    جالب بود اشتباه چاپی داشت ولی در کل خوب بود حالا شاید بعضی کلمات در گویش های دیگه هم باشه ولی در شیراز خودمون فقط یه شیرازی یا دور و ور نزدیک بتونن با ای لهجه و منظور کلمه رو بفهمن و تو جوی دیگه منظور چی دیگه ی باشه کاکو


  • پردیس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    بسیار عالی بود . البته با ذکر این نکته که خیلی از کلمات در زبان ها و گویش ها و لهجه های مختلف ایران مشترک
    می باشد .
    لهجه شیرازی یکی از زیباترین لهجه های ایرانی است .


  • محمود

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    میگم قناری چرو پِنجِت گوییه؟
    فقط یه شیرازی می‌فهمه ای یعنی چی کاکو


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    البته هر لهجه و هر گویشی زیبایی و دلنشینی خودشو داره


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    اینجاهم نویسنده در مورد لهجه صحبت کرده. نه کلمه هایی که در هر گویشی شبیه به هم گفته میشه. مهم لهجه هست .


  • ارشیا

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    سلام باید بگم که شاید بعضی از کلمات در هر جای ایران مثل هم گفته بشه یا مثل هم نوشته بشه .یا یک معنی داشته باشه مهم نوع گفتن ولهجه هست که هیج جای ایران نمی‌تونید لهجه ای به شیرینی لهجه شیراز بشنوید


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    سلام باید بگم که شاید بعضی از کلمات در هر جای ایران مثل هم گفته بشه یا مثل هم نوشته بشه .یا یک معنی داشته باشه مهم نوع گفتن ولهجه هست که هیج جای ایران نمی‌تونید لهجه ای به شیرینی لهجه شیراز بشنوید


  • بی نام

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    باید بگم که شاید بیشتر کلمات در گویش های مختلف مثل هم باشه یا حتی مثل هم نوشته بشه . مهم لهجه هست که هیج جای ایران لهجه ای به شیرینی لهجه شیرازی پیدا نمیشه


  • معصومه

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    باید بگم که شاید بیشتر کلمات در گویش های مختلف مثل هم باشه یا حتی مثل هم نوشته بشه . مهم لهجه هست که هیج جای ایران لهجه ای به شیرینی لهجه شیرازی پیدا نمیشه


  • مهدی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    با عرض سلام خدمت همه هموطنان عزیز . . من در شهر فسا در ۱۴۰ کیلومتری شیراز بزرگ شدم و بیش از ۹۰ در صد کلمات شیرازی را بصورت روزمره در محاوره استفاده میکنیم فقط لهجه شیرازی را نداریم.این کلمات زبان شیرین فارسی است.


  • شاپرک

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    شیراز دیگه اصیل نداره همش لر ها هستن


  • عابد

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    این آقا ساسان بیاد .. لره.. چون ایرانی اصیل فقط لر درسته تمام کلمات لری هستش


  • ایران

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    بسیار عالی درود بر شما لهجه فارسی باصری ها هم دقیقا با لهجه های شیرازی یکی میباشد


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    من شیرازی هستم. زبان شناس نیستم و گویش بختیاری هم بلد نیستم. کلا خیلی کم درباره گویشهاو لهجه‌های دیگه اطلاعات دارم. اما متوجه نمیشم که چه ایرادی داره لهجه از کجا بیاد؟ زبان وسیله برقراری ارتباطه.
    لهجه شیرازیا قبل از سعدی یه جوری بوده که ما اصلا متوجه نمیشیم. از بعد از سعدی مردم یواش یواش تلاش میکنن مثلا مثل سعدی حرف بزنن و لهجشون عوض میشه‌.توی یکی از غزلیات حافظم این لهجه بکاربرده شده. البته لهجه که نه، شاید بشه گفت یه گونه زبانی دیگه هس. خیلی متفاوته. نمیدونم به چه گونه یا گویشی نزدیکه یا ربطی به هیچ لهجه دیگری ندارع


  • امین

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    خب ..تو معلوم لری… لر دشمن زیاری هست


  • ناشناس

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    بعضی مطالبش بنظر میاد درست نیس. یا تفاوت لهجه‌ها رو متوجه نشدم. شیرازی میانه چیه؟ ما اصیل هستیم ولی میگیم بری چیچی.
    یه نکته جالب اینکه ما میگیم میشنسیم، مادربزرگم میگن مینشسیم.
    یه قاعده مهم فرق دیدَم و دیدُم هست. توی اولی میم شناسه فعله. یعنی من دیدم. توی دومی میم مفعول هست. یعنی اون منو دید.
    یه نکته جالب دیگه اینکه شیرازیای قدیمی وقتی بخوان ماضی بعید بکار ببرن میگن رفتَه بود و شدَه بود. ولی اگه بود نداشته باشه و ماضی نقلی باشه میگن رفتِه و شدِه. این نکته‌ای هست که من تا دانشگاه متوجه نشده بودم. حتی پدرو مادرم هم متوجه نشده بودن. حتی مادربزرگم که خودشون اینطوری صحبت میکنن.
    دخترعموم که بچه بود یه مدت پیش مادربزرگم بود، اونجوری حرف میزد. و چون برای ما مانوس نبود بچه اینطوری حرف بزنه متوجه شدیم.


  • آرش

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    در قدیم شیراز دارای ۶ دوازده بوده و به خاطر همین خیلی از خصوصیات اخلاقی و گویشی ساکنان این شهر اصالت شیرازی داشته و دارد به اصطلاح بچی شهر گفته میشود واز هیچ گویش و لحجه ای بهره نبرده.
    به عنوان مثال در استان اصفهان همه ی شهر های اصفهان تغریبا گویش و ریتم لحجه ها شبیه هم هست و حتی استان یزد هم به همین گونه میباشد ولی لحجه و. گویش شیرازی مختص شیراز هست که حتی نزدیک ترین شهر به شیراز مانند زرقان هیچ شباهتی در لحجه و گویش با هم ندارند.


  • جواد

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    بسیار عالی سپاس از شما


  • علی

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    چون تو کلا نفهمی معلوم نیست اصالتت مال کجا هست که اهانت میکنی


  • مهدی اسکندری

    تاریخ : ۲۹ - اسفند - ۱۴۰۱

    درود. بیشتر این کلمات رو ما بختیاریا تو خوزستان دارین که حتی هیچ تعاملی با شیرازیا نداریم.
    و هرکی هم میگهاشتباه میکنم میتونه گوگل سرچ کنه یا بیاد خوزستان ببینه.
    و اونایی هم که اطلاعات ندارن الکی از روی حسادت یا نژاد پرستی چیزی نگن.
    در قدیم کل زبان های ایرانی یکی بودن.
    چه شیرازی چه لری چه کردی چه دری چه تاجیکی. و…
    همینطور که شیرازی میانه و اصیل به وجود اومده زبان های ما ها هم به وجود اومدن..
    به من لر هستم و لر بختیاری هستم.
    این زبان منه و این کلمات دقیقا با همین معانی تو زبان ما هم هستن.
    و خوشحالم که تو لحجه یا گویش شیرازی ها هم هست و حتی خیلی زبان های اصیل ایرانی دیگه.
    و باعث افتخارمه ایرانی هستم.
    بجا تفرقه و جبهه گیری ایرانمون رو بسازیم.
    به فکر کلمه و زبان نباشین
    زبان همه ما پارسی هست.
    و پارس به همه اقوام ایرانی میگن ربطی به قوم خاصی نداره همه باهم زیر بیرق سه رنگ ایرانیم.پس باهم هَیاری کنیم و بسازیمش.


  • رامین

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    ای که میگه تمام کلمات یا واژه های شیرازی لری هس و البته از فامیلی خودشم معلوم هست که از قوم لر هس. .. میشه بگه پس چرو ما شیرازیا زبون لرا رو متوجه نمیشیم یا بلعکس اونا زبون مارو؟!!


  • علی

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    بسیار عالی بود از اینکه لهجه شیراز را بررسی کردید


  • حسن

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    همه کلمات بکار رفته لهجه پدونکی درست هست
    او د منو ر
    اون به من سپرد و رفت


  • علیرضا

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    عالی بود دمتون گرم


  • ساسان

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    در جواب اون دوستی که گفتی واژه های شیرازی لری است باید بگم چرند نگو خواهشن این چرند ترین چیزی بود که شنیدم و شما یه آدم چرندگو هستید،لهجه شیرین شیرازی و کلمات منحصر به فرد خودش کاملا اصیل بوده و مخصوص خودش است و از هیچجای دیگر نیومده و در مورد اون بخش که گفتید بعضی ها میگویند فلکه گازو و به شیرازی ها نسبت میدهند ،باید بگویم ای کاملا غلطه و اونا از زورشونه که اینجور میگن و جلوی یه شیرازی بگی فلکه گازو مورد عنایت قرارت میده


  • فاطمه زارعی

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    با درود من فاطمه زارعی ملقب به خانم دوسی شیراز هستم ..نویسنده چند کتاب داستان و شعر با لهجه شیراز
    مایل هستم با شما همکاری کنم ..


  • خادمیان

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    اشتباه تایپی زیاد داره.


  • کریم رزمجویی

    تاریخ : ۲۸ - اسفند - ۱۴۰۱

    تمام واژه یا کلمات شیرازی لری است