این روزها ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده که مقایسه دو سکانس تقریبا مشابه از دو فیلم «رودخانۀ مرموز» (کلینت ایستوود، ۲۰۰۳) و زخم کاری که در هر دو پدری که دختر خود را از دست داده یکی با بازی جواد عزتی و دیگری شان پن هر دو بازیگر بنا به شخصیت تعریف شده در فیلمنامه بازی خود را ارائه میدهند. ما در اینجا سعی کردهایم نگاهی منصفانه به بازی جواد عزتی داشته باشیم نه آنچنان غرق اغراقهای مثبت از او و نه خیلی منفی و سیاه.
شاید برای پی بردن به اهمیت بازی جواد عزتی باید کمی عقب برویم. جایی که با پشتوانه همسرش قدرت را در دست گرفت. عزتی طوری بازی کرد که مخاطب در کمترین دیالوگ پى میبرد او چه کینهای از خانواده ریزآبادی دارد و حالا که به قدرت رسیده تا جایی میتازد که آنها را نابود کند. امتیاز بازی اش آنجا است که در عین درنده خویی، ســیمای مهربان خود برای مخاطب را حفظ کرد و تبدیل به کاراکتری سیاه نشد.
اوج خشم و نفرت مالک در سکانس سیلی زدن به هانیه توســلی برمیگردد که مخاطب جا میخورد.
جواد عزتی که اجرای ظریف و هوشمندانهاش حتی از متنی که در اختیارش گذاشتهاند هم جلوتر است و بازی در سکوتاش بر همه دیالوگهای اثرگذار و کوبنده، میچربد. مالک کاراکتر کم دیالوگی نیست، اما عزتی هم چنان بازوی قدرتاش بازی بی کلام متکی بر میمیک است در لحظاتی که چیزی نمیگوید بازی به مراتب بهتری دارد و با مجموعه از اکت و حالت چهرهاش بازی میکند.
زخم کاری سریال بدی نیست، اما بیشتر از آن که مرزهای سریالسازی را در ایران جابهجا کرده باشد یا جایگاه محمدحسین مهدویان و سایر دستاندرکاران سریال را ارتقا داده باشد، نوعی از بازاریابی با ژست منتقد را به شیوههای مارکتینگ افزوده. نقدهای مثبت زخم کاری بیشتر بر بازیهای خوب متمرکز بوده یا بهتر است بگوییم بر موج برندینگ بازیگران سوار شده. چیزی که اتفاقا یک نقطهی افراطی متقابل هم دارد؛ یعنی مخالفانی سختگیر که معتقدند بازیها از سطح استاندارد و حتی سطح خود بازیگران توانای فیلم نظیر عزتی و آزادیور هم پایینتر است. موج نقدهای مثبت بر این سریال (که صد البته حق طبیعی تهیهکننده و سرمایهگذار است در به راه انداختن آن)، اما مسیر نقد سینمایی را ناهموار کرده است.
بر خلاف جریانهای نقد موجود، به نظر ما اتفاقا آنچه مخاطب را مجاب میکند هر هفته هشت صبح جمعه منتظر این سریال باشد، چارچوب استوار داستان است. جایی که اقتباس سینما را نجات داده، اما سینما خیلی نتوانسته بار این لطف بزرگ را به دوش بکشد. روند دراماتیک داستان، شخصیت پردازی کاراکترها و از همه مهمتر ضربآهنگ سریع پیشرفت داستان چیزی است که سریالهای خوب دنیا هم دارند و زخم کاری این سه را مدیون رمان حسینیزاد است؛ و این که ادعا میکنیم فیلمنامه نتوانسته پابهپای متن رمان پیش برود هم به دیالوگنویسی ضعیف اثر برمیگردد.
البته که انتظار نداریم دیالوگهای صریحی از جنس دیالوگهای کیمیایی یا حتی خطابههای ادبی شبیه به آثار بیضایی بشنویم. اما در سایر کارهای مهدویان همیشه ساختار دیالوگها در خدمت کلیت داستان بوده، حرفهای ساده، اما دارای منطق روایی و منطبق بر شخصیتها. اینجا نبود همکار همیشگی مهدویان یعنی ابراهیم امینی در پرداخت دیالوگهای آدمها به چشم میآید. ضمن این که حتی دیالوگها همتراز سبک نوشتاری خود رمان هم نیست. از سوی دیگر محبوبیت جواد عزتی و خاطرهی بازیهای درخشانش در ماجرای نیمروز و رد خون و اینکه در نقش یک شخصیت درخشان ادبیات داستانی کلاسیک مثل مکبث ظاهر شده امکان قضاوت صحیح را از ما گرفته.
ما بین نمایش قدرت این شخصیت و تردید و ترسهایش معلق ماندهایم. به نظر ضعیفترین نقاط بازی عزتی، نه در نمایش قدرت که در لحظات ضعف او است، لحظاتی که باید همچون مکبث از صدای کوبیدن هر دری بترسد. اگر چه مهدویان در کارگردانی سطح استانداری را معمولا حفظ میکند و با چیدمان صحیح اجزای تصویر به بازیگرها کمک میکند (نمونههای درخشان آن را در قسمتهای اول دیدهایم: قرار گرفتن سمیرا در مسیر ارتباط چشمی مالک و منصوره یا لحظه به تن کردن کت در لحظهی زدن زخم کاری اول)، اما با پیش رفتن داستان، بازی را به ریتم تند روایت حسینیزاد میبازد.
یعنی طراحی سکانسها سراسیمه صورت میگیرد و بازی بازیگران عمق کافی را در انتقال احساس به مخاطب پیدا نمیکند. به عبارتی دیگر فرم سینمایی بازی را به محتوای ادبی واگذار میکند و ما هم فقط روند داستان را برای دیدن سرنوشت مالک، این مکبث ایرانی دنبال میکنیم نه برای آن که از این تصویر در قاب جادویی تلویزیون لذت ببریم.
کاربری در این باره نوشت: جواد عزتی رو کاراکتر بابا اتی گیر کرده چرا؟
دیگری نوشت: کلا احساس میکنم توی تعریف از سریال زخم کاری و جواد عزتی داره اغراق میشه!
کاربر دیگر نوشت: بدترین قسمت بود طرف دخترش مرده اومد سر قبرش داره بقیه رو تهدید میکنه و میخنده اکت جواد عزتی هم سر خبر مرگ دخترش کپی ضعیفی از بازی شان پن بود کلا ماستا تو قیمه هاست دلیل این همه کشتن و خشونت تو سریال با سناریو کلاه برداری رو نمیفهمم البته نبود سناریو درست و دقیق باعثش میشه
دیگری نوشت: البته بیشتر تفاوت سکانس رو میشه تو تفاوت درباره کارگردانی دید، ولی خب جواد عزتی هم تو نمونههای ایرانی با اختلاف بهترینه
Zeinab
تاریخ : ۱۶ - شهریور - ۱۴۰۰
بابا بیخیال مهم خوده فیلمه ک عااالیه
باوجود جوادعزتی تازه عالی ترهم شدع