خبرهای اجتماعی

ماجرای قتل در قرار عاشقانه دو جوان /دلیل نوعروس برای جدایی قبل از عروسی چیست؟

دو سال قبل از بیمارستانی با پلیس ورامین تماس گرفتند و خبر دادند جوان مجروحی در بیمارستان بستری شده است و دو نفر هم به‌صورت نامحسوس او را تعقیب می‌کردند که حراست بیمارستان متوجه شده است.

قتلطلاق 1

 زمانی که تحقیقات در این خصوص آغاز شد ماموران ابتدا دو مظنون را که دختر و پسری جوان بودند، بازداشت کردند. ساعاتی بعد مرد زخمی جانش را از دست داد.

دختر و پسر جوان به نام‌های سعید و مبینا در بازجویی‌ها اعتراف کردند با مقتول که مهران نام داشت، درگیر شدند و مهران قصد داشت آنها را بزند به همین خاطر سعید او را زد.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم درخواست قصاص قاتل را مطرح کردند.

زمانی که سعید پای میز محاکمه رفت، اتهام را قبول کرد اما گفت در دفاع از مبینا و خودش دست به قتل زد. او گفت: من و مبینا روی یک صندلی در پارکی نشسته بودیم. وقتی مقتول دید که ما دختر و پسر هستیم، نزدیک شد و از من پرسید شما چه نسبتی دارید. گفتم به تو ربطی ندارد. وقتی مقتول دید ما حاضر نیستم به او جواب پس بدهم چاقویی زیر گلوی من گذاشت و از ما خواست گوشی‌هایمان را بدهیم. او من و مبینا را تهدید به قتل کرد و با چاقو حمله کرد. من هم برای اینکه جلوی او را بگیرم ضربه‌ای به او زدم و بعد هم او را به بیمارستان رساندند. مقتول دوستی داشت که اوهم دید چه اتفاقی افتاد. البته در زمانی که ما بازداشت شدیم او هم به اتهام شروع به سرقت بازداشت شد.

سعید در پاسخ به این سوال که اصلا چرا چاقو همراه داشت، گفت: من همیشه یک چاقو داشتم اما از آن استفاده نمی‌کردم. می‌ترسیدم و به خاطر ترسم چاقو حمل می‌کردم.

در ادامه مبینا درجایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام را قبول ندارم. سعید راست می‌گوید. مقتول به ما حمله کرد من خیلی ترسیده بودم. او قصد سرقت و آزار ما را داشت.

در پایان هیات قضات برای تصمیم‌گیری در این خصوص وارد شور شدند.


دلیل نوعروس برای جدایی قبل از عروسی چیست؟

سمیه در حالیکه برای برگزاری مراسم عروسی آماده می‌شد تصمیم به طلاق گرفته است. او برای اعتمادآنلاین از دلایل این طلاق می‌گوید.

چه مدتی است ازدواج کرده‌ای؟

یک سال و نیم قبل با محسن آشنا شدم و عقد کردم.

یعنی هنوز با هم زندگی مشترک را شروع نکردید؟

نه. ما هنوز با هم زیر یک سقف نرفتیم و چه خوب که حالا متوجه مشکلات شدم.

چه اتفاقی افتاده که قصد طلاق داری؟

خانواده شوهرم در زندگی‌ام خیلی دخالت می‌کنند. آنها یک سال است از اینکه ما زیر یک سقف باشیم جلوگیری می‌کنند.

چرا؟

مساله زمان عروسی است.

تو اصرار به مراسم داری؟

نه. اتفاقا من می‌گویم نباید خودمان را درگیر مراسم عروسی بکنیم و بهتر است زندگی مشترک را شروع کنیم اما خانواده شوهرم قبول نمی‌کنند.

چه می‌گویند؟

آنها می‌گویند باید مراسم عروسی بگیریم. می‌گویند ما سال‌ها منتظر این روز بودیم و باید این کار را بکنیم.

نظر شوهرت چیست؟

او نمی‌تواند روی حرف پدر و مادرش صحبت کند و این ‌برای من مساله مهمی است. شوهرم اصلا خودش تصمیم‌گیر نیست و این مساله خیلی من را اذیت می‌کند. با اینکه من زن او هستم، او حتی نمی‌تواند تصمیم بگیرد با هم زندگی مشترک داشته باشیم.

پدر و مادر خودت چه می‌گویند؟

آنها همه چیز را برعهده خودمان گذاشتند.

حالا چرا مراسم را برگزار نمی‌کنید؟

وضعیت کمی‌ به هم ریخت. وقتی می‌خواستیم عروسی بگیریم پدربزرگ من فوت کرد. سه ماه بعد مادربزرگم فوت کرد و بعد محسن عمویش را از دست داد و هربار هم خانواده‌اش عروسی را عقب انداختند. وضعیت طوری شد که یکسال است نتوانسته‌ایم عروسی بگیریم. خانواده محسن می‌خواهند همه رسم‌ها را انجام دهند و همه را از زندگی من هزینه می‌کنند و محسن می‌گویند دیگر نمی‌توانند کاری بکند.

طلاق تصمیم هر دوی شما بود؟

نه. اتفاقا همسرم بسیار مقاومت می‌کند. راستش من حالا دیگر مساله عروسی ندارم. مساله من این است که دخالت‌های خانواده شوهرم از این به بعد هم ادامه خواهد داشت و اگر من ازدواج کنم هم شرایط بدتر می‌شود. برای همین تصمیم گرفتم جدا شوم.

اگر شوهرت مقاومت کند چه؟

این کار را کرده است. او باید انتخاب کند می‌خواهد مستقل باشد یا اینکه به پدر و مادرش گوش کند.

قتلطلاق 1 قتلطلاق 2قتلطلاق 2

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا