هرچقدر به انتخاباتات ۹۸ و ۱۴۰۰ نزدیکتر میشویم گمانهزنیها از وجود افراد و سیاستمداران مختلف در انتخابات بیشتر میشود؛ طیف محمد باقر قالیباف یکی از گزینههایی است که احتمالا در انتخابات آینده بخواهند خودی نشان دهند و در عرصه حضور پیدا کنند.
اما محمد باقر قالیباف شهردار سابق تهران شاید در میان افکار عمومی به دلیل حواشی فراوان که دارد اقبال چندانی به او نباشد. از ماجرای املاک نجومی و تا عروسی دخترش در پارک لویزان تهران همه و همه بر برند این سیاستمدار تاثیر گذاشته؛ او در انتخابات ۸۴ و ۹۲ شکست خورد و در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ هم کنارهگیری کرد.
دربارهی اینکه حواشی که دربارهی قالیباف وجود داشته چقدر در چهره، برند و گفتمان او تاثیر گذاشته با رسول بابایی کارشناس بردینگ و همچنین از نزدیکان قالیباف گفتوگویی کردیم. هر چند پرسشهایی که ما داشتیم به دلیل نزدیکی رسول بابایی به قالیباف حول محور پرونده عیسی شریفی و بانک سرمایه ریخته گران بود؛ اما رسول بابایی معتقد بود پرسشها باید دربارهی برندینگ قالیباف باشد و دربارهی مسایل و حواشی قالیباف اطلاعی ندارد.
در این گفتوگو با مسائلی از جمله تاثیر املاک نجومی، بانک سرمایه و ارتباط قالیباف با این پروندهها مطرح شد و همچین بابایی تاثیر این پروندهها بر برند قالیباف را تحلیل کرد.
رسول بابایی میگوید اصلاحطلبان سعی در تخریب چهرهی قالیباف داشتند و ماجرای املاک نجومی را سازماندهی شده میداند؛ از سوی دیگر او قالیباف را تنها گزینهی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ میداند. او یکی از ضعفهای قالیباف را عدم ارتباط با عامه مردم میداند. و معتقد است قالیباف از آنجایی که رویهای متفاوت با اصلاح طلبان و اصولگرایان پیش گرفته است از سوی هر د جناح مورد هجمه قرار میگیرد.
متن کامل گفتوگو با رسول بابابی کارشناس برندینگ در ادامه بخوانید:
انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ را در پیش داریم. از آنجا که شما زمانی با آقای قالیباف رابطه همکاری و نزدیکی داشتید میخواهیم وضعیت برند او را بررسی کنیم و تأثیر محیط بر آن را. ارتباط آقای قالیباف با جریان عدالتخواه در جناح اصولگرایان چه تاثیری بر گفتمان او میتواند بگذارد؟
ببینید دست کم دو طیف اصلی به لحاظ گفتمانی در جریان اصولگرایی وجود دارد؛ یکی مثل عدالتخواهی و دیگری پیشرفت گرایی و کارآمدی. انتخابات سال ۱۳۸۴ مهمترین و واضح ترین صحنه بروز این دو جریان بود که آقای قالیباف به عنوان کاندیدا جریان پیشرفت گرا و آقای احمدی نژاد به عنوان بروزی از جریان عدالت گرا وارد انتخابات شدند و اتفاقاً در همان انتخابات هم رقابت درونی سختی میان آنها شکل گرفت. البته گاهی این رقابت از سر اقتضائات سیاسی رقابت با جریان مقابل کنار گذاشته شده است. مثلاً شما ببینید وقتی در انتخابات سال ۹۶ آقای احمدی نژاد از عرصهٔ سیاسی خارج شد دستکم بخشی از طیفهای عدالتخواه به آقای قالیباف بسیار نزدیک شدند و تصور آنها این بود که ایشان میتواند و حتی فراتر از آن گفتمان اصولگرایی را نمایندگی کند. اتفاقاً همین موضوع باعث شد که در شعارها و رویکردهای آقای قالیباف هم تغییراتی ایجاد شود. البته همان اتفاق هم باعث شد تا فاصله آقای قالیباف و طیف عدالتخواه که از سال ۸۴ وجود داشت کمتر و کمتر شود. دست کم در شرایط فعلی و بر اساس همان اقتضائات رقابت با اصلاح طلبان این فاصله به حدی کم شده که امروز آقای قالیباف میتواند طیف بسیار گستردهای از اصولگرایان را نمایندگی کند.
اما مواردی مانند پرونده آقای عیسی شریفی، املاک نجومی یا بانک سرمایه که در انتخابات ۹۶ مطرح شد، وجود دارد که میتوان برای عدالتخواهان جریان اصولگرا غیر قابل قبول باشد.
من قصد ندارم به جزییات این مواردی که اشاره کردید ورود کنم. از منظر برند و استراتژی رقابتی به طور کلی باید بگویم بیشتر این موارد مربوط به دوران شهرداری آقای قالیباف است و طرح آنها در یک فضای کاملاً سیاسی و انتخاباتی بوده است. شما تصور کنید فردی ۱۲ سال شهردار تهران بوده که همه میدانیم چه سازمان عظیم و گستردهای است و به لحاظ تاریخی چه نگاه منفی و بدبینانهای دربارهی آن وجود دارد. در این فضای خاص حمله به عملکرد فردی مانند آقای قالیباف از زاویهی همین بدبینی تاریخی سادهترین و موثرترین راهبردی است که رقیبان ایشان میتوانستند در پیش بگیرند و بخواهند از همین نقطه برندشان را تضعیف کنند. البته برخی از این موارد مانند املاک نجومی و بانک سرمایه در مناظرههای انتخابات توسط رقیبان قالیباف مطرح شد و ایشان هم جواب دادند.
از منظر برندسازی سیاسی طرح این مسائل چه تاثیری در برند سیاسی آقای قالیباف داشته است؟
یکی از راهبردهای تبلیغاتی و برند سازی سیاسی تبدیل نقاط قوت رقیب به نقاط ضعف است. عمده انتقادهایی که به عملکرد قالیباف در شهرداری وارد میشد، از این منظر قابل تحلیل است. شما ببینید یک ماه قبل از انتخابات ۱۳۹۶ در ارتباط با پلاسکو، املاک نجومی مسائلی به طور گسترده مطرح شد که پیام اصلی آنها این بود که قالیباف در شهرداری کاری جز فساد نداشته است. همه ما اما می دانیم فارغ از اینکه چه گرایش سیاسی داشته باشیم در دوره قالیباف در شهرداری کارهای گستردهای در حوزههای مختلف انجام شده و ایشان یکی از شهرداران تحول ساز بوده است. البته این فضای تبلیغاتی علیه ایشان پس از خروجشان از شهرداری هم ادامه داشت و تیم جدید مدیریت شهری هم به آن دامن زد و حتی موضوع ابعاد جدیدی هم پیدا کرد و پروندههای جدیدی مطرح شد. البته همه این پروندهها به قوه قضاییه رفت و بررسی شد. به هرحال عرض من این است که اصلاح طلبان از منظر برند سیاسی تمام تلاش خودشان را برای از میان بردن تداعیهای مثبت برند قالیباف در شهرداری تهران انجام دادند. شما ببینید پلاسکو آتش گرفته و همه درگیر حل مساله و مدیریت پیامدهای آن هستند اما تیم رسانهای اصلاح طلب به صورت سازمان یافته بدون اینکه بداند موضوع دقیقاً از چه قرار است یا ابعاد آن را بررسی کند یا حتی به این فکر کنند که چه کسانی در این مصیبت گرفتار شدند گ مدام این پیام را تولید میکند که قالیباف باید استعفا دهد و جالب اینجاست که به مرور نام نهادهای دیگری حتی بعضی از نهادهای دولتی به میدان آمد که اتفاقاً مسئولیت بیشتری داشتند. البته منظورم این نیست که آقای قالیباف و شهرداری مسوولیتی نداشتند اما متاسفانه یک موضوع انسانی تبدیل به فضا و فرصتی برای رقابت سیاسی اصلاح طلبان شد و مدام تکرار میکردند که قالیباف باید استعفاء دهد بدون اینکه توجه کنند یا بخواهند توجه کنند که اول باید خود موضوع جمع و مدیریت شود و مساله استعفاء قالیباف اهمیت ثانویه دارد.
یا اتفاقی که در املاک نجومی رخ داد. موضوع املاک نجومی بعد از طرح حقوقهای نجومی درباره دولت مطرح شد و بعدها مسئولان قضایی هم اشاره کردند که موضوع املاک نجومی در خیابان مطهری سازمان یافته بوده به هر حال مشخص شد که موضوع کاملاً سیاسی بوده است. درباره عروسی دختر آقای قالیباف در پارک لویزان هم حرفهای عجیب و غریبی زده شد. آقای قالیباف هم یک عروسی معمولی برای دخترش در آنجا گرفت. به خاطر مهمانهایی که در عروسی بودند بالاخره کنترل امنیتی آنجا وجود داشته و بعدها معلوم شد هر جمعه این مسائل امنیتی برقرار است. بعد به طور سازمان یافته عکسهایی از یک مراسم دیگری را منتشر کردند و گفتند عروسی دختر قالیباف است و…. متاسفانه این نوع عکسها دیر از ذهن مردم پاک میشود.
به هر حال این تخریبها بر روی برند سیاسی فردی مثل دکتر قالیباف تأثیر گذار بوده است. در مجموع عرض کنم برند سیاسی آقای قالیباف را نمیتوان منهای ۱۲ سال فعالیت ایشان در شهرداری و تخریبهای گسترده صورت گرفته علیه ایشان تحلیل کرد. البته به مرور و با مشخص شدن عملکرد ضعیف اصلاح طلبها در شهرداری و شورای شهر ارزیابی افکار عمومی از تخریبهای صورت گرفته علیه قالیباف تا حدی متفاوت خواهد شد.
حزبالهیها امروز با قالیباف احساس قرابت بیشتری میکنند
بخشی از اصول گراها که به حزب الهیها معروف هستند، در انتخابات ۸۴ و ۹۶ هیچ نزدیکی با آقای قالیباف نداشتهاند و تصور من این است که شاید آقای قالیباف را نزدیک به آقای هاشمی میدانستند؛ پیش بینی شما برای انتخابات آینده چیست و ممکن است با آقای قالیباف پیوندی پیدا کنند؟
همانطور که اشاره کردم در انتخابات ۸۴ آقای قالیباف نماینده طیفی از اصولگراها بود و سایر اصولگراها کاندیدایی به نام احمدی نژاد داشتند که در انتخابات برنده شد. پس از انتخابات، آقای قالیباف وارد شهرداری شد و احمدی نژاد هم به دولت رفته بود. در نوع نگاه به مردم، جامعه، عدالت و یا نگاه به اصولگرایی میان قالیباف و احمدی نژاد اختلاف و تمایز بسیاری وجود داشت و به نوعی آنها دو روایت متفاوت از اصولگرایی داشتند. این اختلاف نظر و عمل در قالب در شهرداری و دولت ادامه پیدا کرد و کار به جایی رسید که در شورای شهر سوم بیشتر اصلاح طلبان از آقای قالیباف حمایت کردند. یعنی آقایان نجفی، مسجد جامعی خانم ابتکار به قالیباف رأی دادند. حالا جالب است همین اصلاحطلبها که زمانی حامی قالیباف بودند در سال ۹۶ میگفتند که او شهر سوخته تحویل داده است.
به هر حال آقای احمدی نژاد در آن زمان میان اصولگرایان به قول شما حزب الهی مدافعانی داشت اما در نهایت عمل و ارتباطات وی به گونهای پیش رفت که بسیاری از همانها را مقابل خودش تعریف کرد و امروز علی رغم برخی انتقادهایی که به آقای قالیباف دارند اما با او احساس قرابت بیشتری میکنند و نوعی رویکرد انتقادی دو سویه میان آنها برقرار است.
ببینید موضوع مورد توجه آقای قالیباف مدیریت کردن کشور است و معتقد بود نگاههای شعاری در حوزه عدالت در نهایت به ضد خودش تبدیل خواهد شد.
برخی حزب اللهیها توجه آقای قالیباف به مدیریت را از منظر خاصی تفسیر میکردند که گویا ایشان کمتر به عدالت توجه دارد آرمانها کمتر توجه میکند و حتی شما هم اشاره کردید یک زمانی میگفتند آقای قالیباف نیروی آقای هاشمی است. واقعیت این است که قالیباف از سال همان سال ۸۴ که وارد عرصهی سیاسی شد از این جهت که تاکید بر بهبود مدیریت و پیشرفت داشت از بسیاری از اصولگرایان متمایز میشد و فکر میکرد باید روندی متفاوت با اصلاحطلبها و اصولگراها داشته باشد. البته این باعث شد که در مقطعی از طرف هر دو تا طیف مورد انتقاد قرار بگیرد. به هر حال این تفاوتها دست کم در مقطعی میان قالیباف و جریان حزب اللهی فاصله زیادی ایجاد کرد.
به نظر شما نقاط ضعف و قوت آقای قالیباف نسبت به رقبای اصلاحطلبش در انتخابات سال ۹۸ و ۱۴۰۰ چیست؟
نظرسنجیها و تحلیل عملکردها نشان میدهد که دوران افول اصلاحطلبها نزدیک شده است و به احتمال زیاد در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ به اوج خواهد رسید. به هرحال جامعه فرصتی را از سال ۹۲ در اختیار اصلاح طلبها در مجلس و دولت و شورای شهر قرار داده و امروز بابت این رأی و اعتماد از آنها طلبکار است. ممکن است اصلاحطلبان بگویند امروز کشور حاصل کار و مدیریت اعتدالیها است اما فی الواقع عملکرد آنها مثلاً در شورای شهر هم به گونهای نبوده است تا بشود از آن دفاع کرد. به هرحال وقتی دولت افول میکند؛ طیف هوادار و حامی آن هم به پایین کشیده میشوند. مثلاً ممکن است لیست امید در توجیه عملکردش بگوید اکثریت مجلس با ما نبود اما عملکرد لیست امید مورد انتقاد خود اصلاح طلبها هم هست و بدنه اجتماعی هم این توجیهات را نمیپذیرد. بنابراین همزمان با افول دولت، دوران افول اصلاح طلبها هم آغاز میشود؛ بویژه شورای شهر و شهرداری نماد مهمی از کار و اجرا است و چون عملکرد شهردار و تیم شهردار فعلی با تیم قبلی مقایسه میشود این مقایسه کم کم به نفع قالیباف پیش میرود و افول اصلاح طلبان به نفع قالیباف خواهد شد؛ در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ افول اصلاحطلبها میتواند منجر به صعود قالیباف شود به شرطی که ایشان در فضایی اصولگرایی خودش را به خوبی بازتعریف کند و به نحو درستی با افکار عمومی ارتباط بگیرد.
قالیباف مشکل ارتباطی دارد
به نقاط ضعف آقای قالیباف نپرداختید.
ببینید آقای قالیباف وقتی به حوزه سیاست وارد شد، متفاوت با ساختار حاکم بر سیاست عمل کرد. این امتیازی بود که در آن دوران باید از آن استفاده میکرد که نتوانست و از آنجایی که تلاش میکرد تا متفاوت از دو جناح عمل کند مورد تخریب قرار گرفت و قدرت سیاسیای که بتواند با این تخریبها برخورد کند را نداشت. مثلاً در سال ۸۴ اصلاحطلبها وقتی قالیباف را تخریب کردند، میگفتند او از کجا وارد انتخابات ۸۴ شده است؟ از رییس پلیسی. این در حالی بود که عملکرد قالیباف در نیروی انتظامی مورد رضایت مردم بود؛ او جایگزین لطفیان شده بود که عملکرد منفی داشت و قالیباف به عنوان جانشین او تحولات گستردهای ایجاد کرده بود. در مواردی مثل کوی دانشگاه از عملکرد قالیباف رضایت وجود داشت و حتی هنوز تعریف و تمجیدهای اصلاح طلبان از عملکرد قالیباف در نیروی انتظامی موجود است. من حتی یک بار صحبتها و تمجیدهای آقای زیباکلام دربارهی قالیباف را به او نشان دادم و جالب اینکه خود او تعجب میکرد از اینکه از قالیباف حمایت کرده است.
حتی علی افشاری که آن زمان از فعالان دانشجویی بود و اکنون خارج از کشور است، همچنان از عملکرد قالیباف در حوزهی دانشگاه به نیکی یاد میکند چون از نزدیک از عملکردها اطلاع داشت اما وقتی همین قالیباف وارد عرصهی انتخابات شد اصلاح طلبان هجمه وارد کردند که «یک چکمه پوش وارد عرصهٔ انتخابات شده و میخواهد آزادیها را له کند». من معتقدم پیروزی احمدی نژاد حاصل تخریبهایی بود که اصلاح طلبان روی قالیباف انجام دادند زیرا فکر کردند که کاندیدای اصلی اوست و احمدی نژاد را نادیده گرفتند. به هرحال قالیباف هم نتوانست پیام خود را به جامعه برساند و اشکالاتی در این زمینه و برنامه ریزی ارتباطی و رسانهای داشت. با این وجود از ۸۴ تا ۹۲ رابطه اصلاح طلبان و قالیباف در حالت آتش بس بود اما از سال ۹۲ به طرز بی سابقهای او را تخریب کردند؛ مثلاً شایعه کردند به انگلیس رفته است. آقای قالیباف گفتند سال گذشته وقتی زلزله آمد به یک روستا رفتم. همین که پیاده شدم یک پیرمردی آمد گفت شما انگلیس بودید؟ به هرحال اصلاحطلبان در تخریب دست خوبی دارند اما در ساختن دست خوبی ندارند. آنها در سال ۷۶ بلایی سر ناطق نوری آوردند که حتی بدتر از بلایی بود که سر رییسی آورند. تا زمانی هم که خود اصلاح طلبان به او کمک نکردند آقای ناطق در کمای سیاسی بود و اصلاً سیاست را رها کرده بود. همین اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری سال ۸۴ بلایی بر سر هاشمی رفسنجانی آورند و به قدری او را تخریب کردند که احمدی نژاد از تبعات آن تخریبها بیشترین بهره برداری کرد.
فارغ از اینها یکی از ضعفهای اصلی قالیباف در زمینهی ارتباطی است و ایشان نتوانسته است پیام خود را به جامعه منتقل کند و رویکردش را نسبت به مسائل توضیح دهد و با مخاطب خود ارتباط بگیرد. قالیباف از سال ۸۴ هم این مشکل را داشته است. ببینید تصوری که در میان مردم از ماجرای دانشگاه و پلیس وجود دارد فرسنگها با اتفاقاتی که افتاده است متفاوت است زیرا ضعف ارتباطی باعث شده تا تیم قالیباف نتواند پیام واقع را به جامعه منتقل کند.
فارغ از این ضعف اما به نظر می رسد خود آقای قالیباف هم دارای انسجام گفتمانی و فکری نیست. ببینید آقای قالیباف در یک مقطعی از برجام حمایت میکند و چند ماه بعد میگوید باید «روی مبارزهای در مذاکره داشته باشیم و افکار عمومی باورش شده بود با مذاکره همه چیز حل میشد».
در این مورد هم به نظر من آقای قالیباف به دلیل همان ضعف ارتباطی نتوانسته رویکرد خود را به طور کامل توضیح دهد تا جامعه متوجه آن شود. آقای قالیباف همان زمانی که از برجام حمایت میکرد میگفت شیوه مبارزه ما با آمریکا طور دیگری است و مذاکره میتواند بخشی از آن باشد. من ندیدم نظرشان نسبت به برجام عوض شده باشد. مثلاً رویکرد خود ظریف الان نسبت به برجام و آمریکا چیست؟
آقای ظریف هرگز برجام را زیر سؤال نبرده و همیشه دفاع کرده است.
نه! ظریف گفت تعامل با آمریکا و اروپا که بخش اعظم آن برجام است اعتبار خود را از دست داده و اشاره میکند من هم به تبع آن اعتبارم را از دست دادهام. کسانی که فکر میکردند برجام خوب بوده اکنون نظرشان تغییر کرده و این را علنی هم میگویند زیرا اتفاقات و تحولاتی رخ داده اما من فکر نمیکنم نظر آقای قالیباف نسبت به مذاکره و برجام تغییر کرده باشد.
یعنی تصورتان این است ذهن آقای قالیباف نسبت به سیاست خارجه مغشوش نیست و ثابت است؟
بله. آقای قالیباف سال ۸۵ در مرکز مطالعات خاورمیانه مقالهای درباره موضوع آمریکا ارائه کردند و در آن رویکرد تئوریک خودشان را درباره سیاست خارجی توضیح دادند که فکر میکنم هنوز به همان رویکرد پایبند هستند. ایشان در آن مقاله عنوان میکنند ما باید رابطه خود با غرب را از تنش و درگیری خارج کنیم و در عین رویکرد تعامل را هم کنار بگذاریم و به رویکرد رقابت برسیم. به هر حال در جمع بندی به پرسش قبلی شما عرض میکنم که در انتخابات ۱۴۰۰ هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان کسی را به جز قالیباف ندارند که بتواند بیاید و یک تحولی را در عرصهی دولت فشل و ناکارآمد فعلی ایجاد کند. البته تاکید دارم این نظر شخصی من است.
با وجود ضعفهایی که مطرح کردید و از جمله اینکه قالیباف نتوانسته مواضع خود را مطرح کند و مشکل ارتباطی دارد؛ چگونه ممکن است که این امر مطلوب و ممکن باشد؟
انتخابات ۱۴۰۰ خیلی تحت تأثیر انتخابات در آمریکا است که ۶ ماه قبل از انتخابات ایران برگزار خواهد شد و اینکه ترامپ رأی بیاورد یا نه انتخابات ریاست جمهوری ما را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. ما در سال ۱۴۰۰ و در عرصهی ریاست جمهوری به کسی نیاز داریم که سه ویژگی را داشته باشد: اینکه با حاکمیت ارتباط توام با اعتماد و اعتبار دو طرفه داشته باشد و بتواند برنامههای خود را در حوزههای مختلف پیش ببرد. دوم اینکه رویکرد تحول نسبت به موضوعات داشته باشد و سوم اینکه سابقهی او نشان دهد که توانایی این تحول را دارد. من برای انتخابات ۱۴۰۰ کسی به جز قالیباف را نمیشناسم که بتواند این امید را ایجاد کند و تغییر و تحولات را با هزینهی کمتری مدیریت کند. سؤال من این است که در بین اصولگرایان چه کسی میتواند با قالیباف رقابت کند؟
احمدی نژاد اجازهی حضور در سیاست را ندارد
آقای احمدی نژاد…
احمدی نژاد که اجازه حضور در سیاست را ندارد و هیچ نشانهای هم نیست که ۱۴۰۰ تأیید شود. آقای لاریجانی هم درگیر مجلس است و اتفاقاً عملکردش منتقدان زیادی دارد و از طرفی نشانههایی وجود دارد که دوران افول لاریجانیها آغاز شده است.
به نظر شما آقای قالیباف میتواند حمایت افکار عمومی را جلب کند با توجه به حواشی که اطراف نام او وجود دارد؟
ابن چالش بزرگی است اما من تصور میکنم که ایشان نسبت به سالیان گذشته تجربیات بسیار خوبی در سیاست جمع کرده که بازخوانی همانها میتواند مانع بسیاری از اشتباهات گذشته شود. به هر حال باید دید اگر ایشان در انتخابات حاضر شود، کمپین ایشان چه برنامه ارتباطی را تدارک خواهد دید.
به نظر شما اعتماد میان حاکمیت و قالیباف میتواند برای حل مسایل اقتصادی کارساز باشد؟
بله. اکنون ذهن مردم نسبت به مسائل اقتصادی بسیار حساس شده است و از طرفی بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیاز به تغییرات جدی بنیادین دارد که این روزها در سطوح مختلف هم به آن اشاره میشود. نظام سیاسی برای این نوع تغییرات و جراحیها نمیتواند به هرکسی اعتماد کند.
به هر حال در میان اصولگرایان آقای رئیسی که به قوه قضاییه رفت و خیلی بعید است به عنوان رییس قوه قضاییه وارد انتخابات شود؛ آقای ضرغامی، جلیلی و یا فتاح و بذرپاش و زاکانی هم فاصلهشان با قالیباف زیاد است. در میان اصلاح طلبان هم چهرههای چندانی برای حضور در انتخابات که محبوبیت و کارآمدی داشته باشد و از عملکرد فعلی دولت و اصلاح طلبان آسیب ندیده باشد، وجود ندارد.
آذری جهرمی میتواند یکی از گزینههای جدی باشد
آقای آذری جهرمی چه؟
اگر مشکل سنی برای حضور در انتخابات نداشته باشد میتواند یکی از گزینههای جدی باشد اما اشکال اصلی ایشان این است که با دولت فعلی به شدت پیوند خورده است. مساله دیگر این است که در فضای بحرانی که کشور ما در آن قرار دارد آیا یک جوان کم تجربه میتواند کارساز باشد؟ البته ایشان ظرفیتهای زیادی دارد و در حوزهای کار میکند که به اقتصاد پیوند خورده و میتواند تحول آفرین باشد. اما ممکن است مثلاً ترامپ رأی بیاورد و آذری جهرمی کم تجربه شاید گزینهی مناسبی برای ریاست جمهوری نباشد. در عین حال حاکمیت هم هنوز ارزیابی کاملی از او ندارد و اینکه آیا میشود با ایشان کار کرد یا نه؟ به هر حال به نظر من قالیباف برای انتخابات بیشترین شانس را دارد. هر چند به خاطر انگهایی که به ایشان چسباندهاند و تخریبها و شایعات؛ ایشان هم کار سادهای در پیش ندارد اما این مسالهای است که همهی کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ با آن روبرو خواهند بود. در مجموع این طوری بحثم دربارهی برند آقای قالیباف در انتخاباتی آتی جمع بندی میکنم که ایشان دو چالش مهم دارد؛ یکی طراحی درست پیام و ارائهی آن به جامعه است و دیگری مدیریت تخریبهای سهمگینی که علیه وی صورت خواهد گرفت
نظرات