مشکلِ جامعه ما متأسفانه پایین بودن هوشمان است یا بهتر است بگویم کودکی هستیم که دلمان به بستنیهای ممنوعیت خوش است، حرفهای آدم بزرگها را باور کرده و حتی به آنها پایبند میشویم چه ممنوعیت باشد چه وعده وعیدهای دروغین!
از حق نگذریم در ساختن و پراکندن شایعات، از سایر کشورها پیشی گرفته و با قدرتِ تمام به سمت قهرمانی پیش میرویم. در این میان به مقام دوم و سومی اصلا فکر نکرده و به کمتر از طلای این رشته، راضی نمیشویم. کار به جایی میرسد که پس از رسیدن به جایگاه اول، همان که ساختیم را باور میکنیم. مشکل در ایجاد و گسترش نیست مشکلِ ما در باور کردن دروغهاست!
هر چند وقت یکبار برایمان حرفهای قشنگی زده میشود و ما به مثابه کودکانِ نیازمندِ وعده وعیدهای جذاب، باز هم دروغ ها را باور کرده و منتظر رخ دادن وعده وعیدها میمانیم. این موضوع ربطی به استقامت و پایداریِ ما در رسیدن به اهدافمان ندارد، این معضلِ سادگی ماست.
باور کردن دروغها نشان از پایین بودن هوش هیجانی داشته که به ما اثبات میکند دوست داریم دروغها را باور کنیم! در واقع چیز جالبی که به نظر میرسد علاقه مفرطِ ما به ممنوعیت است، گویا دوست داریم محدود شویم و جلوی ما گرفته شود. محدودیت، حسِ امنیت کاذب به ما میدهد و متأسفانه هرجا که شروع به انتقاد از وضعیت موجود در کشورمان کنیم یکی پیدا میشود که بگوید در عوض، امنیت داریم! نمیدانم امنیتی که از آن سخن به میان میرود همان بیدار بودنِ آقای پلیس در شبهاست یا عوامل دیگری در ایجاد امنیت نقش خواهد داشت.
در این بین، به سراغ تلگرام گوشیمان که برویم هر روز از یک حمله سایبری محتمل سخن به میان میآید که قرار است اتفاق بیفتد، علیرغم اینکه با خواندنش میخندیم اما باز هم آن را در گروههای مختلف بازنشر میکنیم! از خواص میوهها و غذاها که دیگر نیازی نیست سخن گفته شود چون ممکن است آن طرفِ مرزها باورشان نشود اما گلابی سرطان خون را درمان کرده و خوردنِ پیاز با سیر مشکلات عفونی بدن را برطرف میکند! برایتان از شایعات داغ مرتبط با افراد مشهور نگویم که ذهنمان آشفته میشود که بالاخره با بالش به مقتول دو گلوله شلیک شد یا مقتول کاری کرد که در حمام با پنج گلوله کشته شود.
مشکلِ جامعه ما متأسفانه پایین بودن هوشمان است یا بهتر است بگویم کودکی هستیم که دلمان به بستنیهای ممنوعیت خوش است، حرفهای آدم بزرگها را باور کرده و حتی به آنها پایبند میشویم چه ممنوعیت باشد چه وعده وعیدهای دروغین! این کودک نیاز به رشد و بلوغ فکری دارد، این کودک باید تفکر انتقادی بیاموزد تا هر چیزی را که میشنود در ابتدا نقد کرده و سپس با دلیل و برهان عقلی استدلال کند. چیزی که از آن مطمئن هستیم این است که حقیقت هیچگاه برای ما آشکار و عیان نخواهد شد پس باور کردن صد در صد هر چیزی که میشنویم بهطور قطع ما را به ناکجاآباد ذهنِ راوی برده و اجازه دسترسی هرچند جزئی به واقعیت را از ما میگیرد.
* روانشناس بالینی و روانسنج
نظرات