در عین حال عامل قتلهای سریالی در حالی که سعی میکرد چهرهای پشیمان از خودش به نمایش بگذارد و بیان میکرد به خاطر عذاب وجدان خواب از چشمانش ربوده شده است با دستور قاضی کاظم میرزایی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا راز جنایت هایش را فاش کند.
«علیرضا-ر» پس از تفهیم اتهام سه قتل از سوی قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد خود را آماده کرد تا زوایای پنهان این پرونده حساس را بیان کند، اما قبل از آن سرهنگ نجفی و سرهنگ سرایانی (دو تن از افسران پرونده) به تشریح خلاصهای از اعترافات متهم در مراحل بازجویی و چگونگی وقوع جنایتها پرداختند و بعد از آن متهم با خونسردی کامل ماجرای قتل برادرش را شرح داد و گفت: جبار حدود ۱۰ سال از من بزرگتر بود، اما به خاطر اعتیادش جثه ضعیفی داشت.
من و او بر سر موضوع ارثیه دچار اختلاف شده بودیم تا جایی که برادرم با دوستانش چند بار قصد قتل مرا داشتند آنها همین خانه را زمانی که خواب بودم به آتش کشیدند تا چنین وانمود کنند که من به خاطر اعتیاد و در حالت خماری یا نشئگی دچار سوختگی شده ام! با این حال هر روز اختلافات ما با او که در همین منزل ارثیهای زندگی میکرد، شدت میگرفت تا این که زمستان گذشته روزی تصمیم به قتل او گرفتم.
آن روز وقتی وارد خانه شدم، برادرم داخل اتاق بود، بلافاصله از پشت سر چند ضربه به سرش کوبیدم و سپس از او خواستم تا دست هایش را در اختیارم بگذارد که آنها را با طناب ببندم برادرم اصلا فکر نمیکرد که من قصد کشتن او را دارم به همین دلیل خیلی کم مقاومت کرد!
من دست و پاها و دهانش را بستم! متهم در حالی که این جملات را خیلی طبیعی و با خونسردی بر زبان جاری میکرد به چند کاشی شکسته در محل نیز چشم دوخت و ادامه داد: البته با این کاشیها چند ضربه هم به سرش زدم و بعد هم مقداری از لوازم منزل را روی سرش ریختم تا این که خفه شد. سپس جسدش را کشان کشان به اتاق (انباری) آن سوی حیاط (اکنون دیوارهای انباری مذکور تخریب شده) بردم و رها کردم دو روز بعد بوی تعفن جسد بلند شد و مشامم را آزار میداد برای آن که از شر جسد خلاص شوم آتشی با خار و خاشاک و چوب در گوشه حیاط برافروختم و جسد برادرم را به آتش کشیدم، ولی باز هم نمیدانستم با جسد سوخته چه کنم! این بود که چمدان مسافرتی را آوردم و جسد سوخته را در آن گذاشتم و آن را درون چالهای که در حیاط منزل حفر کرده بودم، انداختم و دفن کردم.
مدتی از این ماجرا گذشت و من همچنان به زندگی روزمره خودم ادامه میدادم و گاهی هم مواد مخدر صنعتی میفروختم تا این که روزی جلیل (یکی از دوستان جبار) زنی حدود ۵۵ ساله را برای استعمال مواد مخدر به خانه ام آورد، او از خیلی قبل با برادرم دوست بود و به طور آزادانه به منزل ما رفت و آمد داشت. آن روز جلیل زن ۵۵ ساله را نزد من گذاشت و خودش به منظور تهیه مواد مخدر برای آن زن بیرون رفت و دیگر بازنگشت. من هم که مقداری شیشه کشیده بودم به خواب عمیقی فرو رفتم وقتی بیدار شدم فهمیدم که یک بسته از مواد مخدرم نیست! چون کسی به جز آن زن ضایعات جمع کن در خانه نبود به او مشکوک شدم و گفتم مواد مرا بده! ولی او کاملا موضوع را انکار کرد. به او گفتم هرکجا پنهان کردهای بیرون بیاور تا با هم بکشیم! ولی باز هم زیر بار نرفت من که دیگر عصبانی شده بودم مانند جبار دست و پاها و دهانش را بستم و مقداری از لوازم منزل را روی پیکرش ریختم تا این که جان سپرد.
تا سپیده دم کنار جسد بودم و با خودم میاندیشیدم که چگونه از شر این جسد خلاص شوم این بود که جسد زن ۵۵ ساله را درون یک تکه موکت گذاشتم و طناب پیچ کردم ساعت ۴ صبح جسد را روی دوشم انداختم و وقتی دیدم خیابان کاملا خلوت است و کسی نیست به کوچه بالاتر بردم و کنار زمین مخروبه رها کردم. اودر پاسخ به سوال قاضی میرزایی که پرسید چرا جسد را به انتهای زمین مخروبه نبردی تا پنهان بماند؟ گفت: آن لحظه خیلی ترسیده بودم و فقط میخواستم از شر جسد رها شوم این بود که آن را در همان ابتدای زمین مخروبه انداختم و بلافاصله هم به خانه ام رفتم تا کسی مرا نبیند!
این متهم ۳۸ ساله در ادامه اعترافات تکان دهنده خود به ارتکاب سومین جنایت وحشتناک نیز اشاره کرد و گفت: روز بعد وقتی جلیل دوباره به خانه ام آمد به او گفتم: مرد حسابی چرا بازنگشتی! آن زن خمار بود به همین دلیل هم ساعتی بعد از منزل ما رفت که جلیل گفت: من مجبور شدم چند مسافر جابه جا کنم که دیگر دیر شد!
عامل قتلهای سریالی در پاتوق سیاه اضافه کرد: از آن روز به بعد جلیل چند بار دیگر هم به خانه ام آمد و به نوعی از جبار سراغ میگرفت که من احساس کردم به موضوع مشکوک شده و میداند که بلایی سر برادرم آورده ام به همین دلیل نقشه قتل او را نیز کشیدم.
اوایل اسفند بود جلیل دوباره به خانه ام آمد او همیشه پرایدش را روبه روی منزل ما پارک میکرد من هم که از قبل نقشه ام را طرح کرده بودم با شیوه دو قتل دیگر او را نیز کشتم و جسدش را در گوشه دیگر حیاط دفن کردم، ولی از یک کارگر معتاد برای حفر گودال کمک گرفتم و مبلغ ۱۸ هزار تومان هم به او دستمزد دادم! البته منتظر بودم تا سارقان خودروی پراید جلیل را که درهایش باز بود به سرقت ببرند و پلیس سارق را به عنوان قاتل دستگیر کند، اما هیچ دزدی متاسفانه سراغ خودرو نیامد حتی چند بار همسایگان در خانه ام را کوبیدند و گفتند: در خودرو باز است و احتمال دارد مورد سرقت واقع شود! چند روز بعد به تهران، اصفهان و بندرعباس گریختم تا این که عذاب وجدان گرفتم و خودم را تسلیم نیروهای انتظامی کردم. الان هم بسیار پشیمانم!
در بازسازی صحنههای جنایت توسط عامل قتلهای سریالی که سرهنگ بهرامزاده (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت، قاضی میرزایی با صدور قرار بازداشت موقت، متهم را روانه زندان کرد تا تحقیقات بیشتر در این باره صورت گیرد.
سابقه خبر
ششم اسفند سال گذشته زنی با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی، گم شدن همسرش را اطلاع داد و این گونه پروندهای در دایره فقدانیها با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی) تشکیل شد و گروه زبدهای از کارآگاهان به بررسی ماجرا پرداختند تا این که سرنخهایی از قتل مرد ۵۷ ساله (جلیل) به دست آمد و سپس با راهنماییها و دستورات ویژه قاضی کاظم میرزایی تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد. با کشف جسد مرد ۵۷ ساله، علیرضا تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بعد در بندرعباس به دام افتاد.
نظرات