سید محی الدین حسینی ارسنجانی ،روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگی
*شناسنامه کتاب
اول فارس|avalfars: واژه های متبسم عنوان کتاب تازه انتشار یافته از دوست شاعر و طنز پرداز نام آشنای شهر و دیارمان شیراز جناب پدرام اکبری است.او که در محفل طنز پردازان استان فارس عنوان دبیری این محفل همدل و صمیمی را دارد و به نوعی شمع محفل انجمن مذکور است و دوستان و همراهان وی با او شوخیها دارند،درباره اش شعرها به طنز گفته اند.
اکبری این شاعرخوش ذوق و قریحه و خوش شانس روزگارکه شانس و اقبال ازدرودیوار تنش بالا میبارد همسری به غایت نیکو و همراه و همگام دارد و در کسوت مقدس پرستاری است و دو دردانه نازنین فرزند که از مهر و محبت پدر و مادری خوش مرام و بذله گو برخوردارند.
واژه های متبسم منتخبی از اشعار طنز و غیر طنز شاعر و طنز پرداز معاصر پدرام اکبری است که چاپ اول آن در ۸۳ صفحه و قطع رقعی به بهای هر جلد ۱۲۰/۰۰۰تومان در انتشارات ماهواره در تهران به تیراژ صد نسخه چاپ و در اختیار علاقه مندان و اهالی طنز شیراز و فارس قرارداده شده است.
این اثر ارزشمند که طراحی جلد آن توسط شاعر و هنرمندگرامی عضو محفل طنز بی شوخی یعنی جناب آقای محمد قریشی انجام گردیده برخواردار از شابک و شمارگان ثبت در کتابشناسی ملی و رده بندیهای کنگره و دیویی میباشد و فهرست نویسی آن برابر با فیپا انجام شده است.
این شاعر در صفحات آغازین کتاب خود در متنی کوتاه اما با معنابا عنوان “واژه های متبسم”؛چنین مینویسد:(” وانه هو اضحک و ابکی ) و اوست که خنداند و میگریاند.حضرت عشق در چهل و سومین آیه از سوره مبارکه نجم خودرا اینگونه تعریف کرده ” آنکه لبخند بر لب مینهد و اشک را بر گونه ها جاری میسازد”او طنز پردازی است شایسته و به تمام معنا و مرثیه ثرایی است قابل و مقتدر.دنیای ما سرشار از خنده ها و گریه هاست و زندگی جاری است در این معنا.تا یار چه خوهد و چه پیش آید.
*نگاهی به پیشگفتار کتاب
متن پیشگفتار یک صفحه ای کتاب شعر واژه های متبسم اثر ارزشمند جناب اکبری به قلم شیوا و زیبای دوست شاعر و یار دیرین و همراه همیشگی پدرام اکبری جناب استاد دکتر عبد الرضا قیصری رییس محفل طنز پردازان فارس و از مشاهیر طنز پردازان معاصر کشورمان میباشد که عین متن در اینجا تقدیم شما مخاطبان گرامی این معرفی میگردد.
“….شعر چیز عجیب و غریبی است. چند تایی واژه، گرد هم می آیند و دستشان را در گردن و کمر و… هم قفل می کنند و ژست می گیرند. آن هم یک طوری که عکسشان را می شود قاب و هزاران بار تماشا کرد. می شود آن گردهمایی واژگان را آواز کرد و بارها خواند. می شود خوشنویسی اش کرد و به نظاره نشست. می شود خواند و گریست. می شود خواند و خندید…
پدرام اکبریِ شاعر، چند دهه ترکیب واژه ها را جوری می چید که جدی و گاهی عبوس بود و اندکی هم عجول. چند سالی است که لبخند بر لب واژگان شعرش نشسته است. لبخندی دلنشین که پیشتر در نوشته هایش برای رادیو نمایان شده بود این بار و با حضورش در جمع طنزنویسان، شعرش را متبسم کرده است. در این دفتر، هم دستچینی از غزل ها و دغدغههای اجتماعی و اعتقادی اش را می خوانیم و هم شعرهای طنزآمیزش را که شیرین است و نمکین و تلخ، چنان که طنز باید باشد! پدرام اکبری یک فعال ادبی نیست بلکه یک بیش فعال فرهنگی است که تا عمق و انتها و کُنه و ماهیت هر چیزی را به ظاهر آن چیز گره نزد روزش شب نمی شود!این که او اواخر دههٔ پنجاه، بسم الله زندگی اش را در فیروزآباد فارس گفته و فعال ادبی بوده و نخستین گروه نمایشی را با حضور بازیگرانی از دو جنس آقا و خانم در مسجد روی صحنه برده و بسیار خاک انجمن های ادبی و هنری خورده را که نمی شود اشاره نکرد. تصاویری از او در کنار بزرگان شعر و ادب استان وجود دارد که با دیدنشان آدم یک جوری می شود!خاطرهٔ سفرش با دوچرخه از فیروزآباد به شیراز برای شرکت در شب شعر عاشورا را باید از خودش شنید اما همین که بعد از چند ده کیلومتر، دوچرخه در کوار منهدم می شود و خودش ادامه می دهد را چطور می توان به یک شاعر نسبت داد، مگر این که بدانیم طرف پدرام اکبریِ جوان بوده است. دبیر اجرایی محفل طنزنویسان استان فارس همچنان دلبسته رسانه است و برای رادیونویسندگی میکندبی چشمداشتی.
با همه این احوال، پدرام شاعر است آن سان که دلش به تلنگری می شکند و احساسش واژگان را متبسم و گریان می سازد.
و هر چه هست حالا در میانهٔ دهه چهارم زندگی با یک همسر هنرمند و همراه، و دو فرزند باهوش و پویا تازه متقاعد شده مجموعهٔ شعری هم بدهد به دست چاپ و انتشار. همینی را که حالا در دست شماست. هر چند حالا دیگر خوب میداند که از هر دست بدهد از همان دست هم پس خواهد گرفت. خداش در همه حال از بلا نگه دارد.
عبدالرضا قیصری زمستان ۱۴۰۲
*خصوصیات شعری پدرام اکبری
پدرام اکبری در قالبهای گوناگون شعر طنز و جدی را تجربه کرده اما به نظر میرسد او در قالبهای شعری غزل و قصیده و مثنوی و دوبیتی و رباعی بیشتر ورود داشته و علاقه خود را نشان داده است.
شعر های طنز پدرام اکبری بیشتر با موضوعات مبتلابه جامعه ما و اغلب اجتماعی و فرهنگی و گاه در زمینه مدیریت شهری و نقد مدیران و اتفاقات روزمره زندگی است. شعرهای وی همچون خود او از زلالی و پاکی و صمیمیت خاصی برخوردار است.ساده و بی تکلف میسراید.
شعر طنز و کلاسیک سروده های جناب اکبری مثل شخصیت وجودی اش پیچیدگی و چم و خم زیاد ندارد.او با همه راحت است چون با خودش راحت است.بسیار نقد پذیر و شوخی پذیر است.اما اگر سخنی به او گفته شود که به تریشه قبایش بر بخورد با آنکه به صاحب کلام وانمود نمیکند که چقدر حال بگیر است امابا تیغ تیز طنزش طرف مقابلش را کن فیکون کرده و با شعرهای آبدار و پرملاطش طرف مخالف خود را کم کم و سپس به تندی با خاک یکسان میکند و اثری از او باقی نمیگذارد.
اگر او را ۲۴ ساعت در اتاق دربسته و به دور از زن و بچه نگاه دارند تا در خیال و آسایش و ارامش شعرش بسریاد آنوقت دوام آوردن در برابر منطق طنازانه وی سخت و دردناک میشود بنابراین باید اورا سخت به خودش مشغول کرد و یا اسباب و مقدمات شستشوی ظروف خانه و رفت و روب و دیگر کارها از جمله خرید مایحتاج منزل را به اوسپرد و سرگرمش کرد که مبادا فیلش یاد هندوستان کند و با جفنگیات با مزه اش در نثر ودر طنز ریشه مدیران کم کار و مردم فریب را با خاک گل زیر ریشه اشان نزند و در نیاورد ودر آخر، کار دست خودش ندهد.
در هر حال شاعر جماعت آنهم طنز پرداز و از نوع پدرامی اش که از قضا فامیل او اکبری باشد را نباید دست کمش گرفت وزیاد سر به سرش گذاشت و دمب او را به جنباندن واداشت که اگر چنین و چنان شد کلاه طرف مقابلش پس معرکه و حسابش با کرام الکاتبین است.پدرام اکبری تمام توان خود را دراشعار طنز و غیر طنزش به کار میگیرد که حتی المقدور از لغات عربی و بیگانه در سرایش اشعار پارسی اش استفاده نکند زیرا او ایرانی وطن دوست و متعهد به کشور است و گاه اشعاری هزل و هجو در مذمت وطن فروشان بیگانه صفت میسراید و آنان را که با مام میهن کینه و عداوت دارند را با نیش زهر آگین اندیشه طنازانه اش سخت مینوازد.انگونه که در بیتی زیبا میسراید:
نتیجه گیری کلی دو نقطه از سر خط
برای بی وطنان اکبری خطرناک است
پدرام اکبری در رفاقت و دوستی با اهالی طنز و شاعران طنزپرداز فارس شهره است و در اوصاف شاعران طنز پرداز خود از جمله دکتر قیصری چنین سراید:
گفتی که قیصری کیست ؟ گفتم که طنز پرداز
چون هست او رفیقم بسیار زور دارم!
از آنجا که دامنه لغات شاعران طنز پرداز برای پرداختن به انواع و اقسام موضوعات باید خوب و ایده آل باشد پدرام اکبری با علم و مطالعه و تحقیق و بررسی دیوان های شعری شاعران معاصر و غور و جست و جوحول محور های موضوعی مختلف سعی کرده در شعر طنز خود به نکات کلیدی مورد نظر مردم و بویژه جامعه ساکن در شهرودیارش شیراز این شهر پر کرشمه و ناز و دیار شاعران طنز پرداز دست بگذارد و آنچنان زیبا و شیوا به مسائلی بپردازد که خواننده و مخاطب وی از خواندن و مرور یک بار شعر طنز وی لذت برد و بارها خوانش اشعار وی را تکرار یا مرور نماید.
پدرام اکبری معتقد است گرایشی به خلق آثار منظوم و منثور در زمینه هزل و هجو ندارد اما امکان ابداع اشعار و متنهای اینچنینی را در خود میبیند و میتواند چنان هزل و هجوهایی بگوید و بسراید که فرد یا گروه و افراد مد نظرش را به روز سیاه بنشاند اما از آنجا که وی گرایشهای اخلاقی در سرودن شعر طنز داردسعی میکند اشعار طنزش را در نهایت با دو سه نیش و طعنه و کنایه های معنادار تمام کند و از خط قرمزها عبور نکند. خلاصه آنکه دفتر شعر طنز پدرام اکبری عاری از بهانه هایی برای آب خنک خوردن وی در پلاک صد دستگاه امنیتی است و امیدواریم به همین منوال حرکت کرده و گول رفقای بازیگوش محفلی و غیر محفلی خود را نخوردو همچنان شاعر خوب و گوش به حرف محفل طنز بی شوخی باشد و بماند تا مبادا با بازیگوشیهای شاعرانه اش کار دست خودش بدهد و ما از فیض حضور خنداننده و شادانه خود در محافل شعر و ادب و طنز پردازی محروم گرداند.در کلام و گفتار عادی و روزمره پدرام اکبری رگه هایی از طنز تلخ و شیرین و مطایبه های لطیف و ظریف دیده میشود و او گرچه شاعری درباری و وابسته به حاکمیت زمانه نیست اما برابر با اعتقادات دلی و قلبی خود اشعاری در ستایش و مدح حجاب و عفاف
و هر چه هست حالا در میانهٔ دهه چهارم زندگی با یک همسر هنرمند و همراه، و دو فرزند باهوش و پویا تازه متقاعد شده مجموعهٔ شعری هم بدهد به دست چاپ و انتشار. همینی را که حالا در دست شماست. هر چند حالا دیگر خوب میداند که از هر دست بدهد از همان دست هم پس خواهد گرفت. خداش در همه حال از بلا نگه دارد.
عبدالرضا قیصری زمستان ۱۴۰۲
اما به اصول اساسی انقلاب و قانونهای جاری و ساری مملکت خویش پایبند است و در کل شعر پدرام اکبری از هر جنس و با هر قالب و معناو مفهومش حرف و سخن مردم است.شاعران طنز پرداز اغلب مفاهیم و منظور کلام خود را که از قضا خیلی مهم و جدی هم هست در قالب شعر طنز به مخاطبان اشعارشان تفهیم میکنند و پیوسته سعی دارند با زبان طنز معنای کلام خود رابرسانند.در این مجال ابیاتی منتخب از اشعار این شاعر طنز پرداز معاصر شیرازی که هنوز هست و نفسی میکشد و کله اش بوی قرمه سبزی نداده و هوس کمپوت و آب میوه های هفته به هفته ای پشت میله های حصر نکرده را با هم مرور خواهیم کرد:
تاریخ انقضای تو لبخند هست و بس
وقتی لبت به سوزن و نخ آشنا شده
مانند آن رفیق همان شاعر فقید
خون در رگت نمانده ولی از هوا شده
****
فصل بهار موسم تبریک گویی است
گاهی بساط شعر و غزل جور میشود
اما عجیب نیست که در ماجرای ایل
عطر شکوفه ساقی وافور میشود
*
تکرار میکنند نه یکباره بارها
هی نشئه میشوند نجیبان و ایلخان
تا بُر زننددخترکان عفیفه را
بر سفره های عاقبت اندیش و الامان
**
ورندازم نکن لطفا برانداز این وراندازی
نمیدانی که بیزارم اصولا از براندازی؟!
کلامم را نفهمیدی و هرگز هم نمیفهمی
شبیه خان قاجاری نکن این جور لجبازی
به بالا متصل هستی و در اندیشه پرواز
ندا آمد بیا بالاتو از مایی!نمیبازی
همیشه توی تحلیلت نماد صفر و یک بودی
چگونه بورد سوزاندی؟ شدی استاد ممتازی
……..
زمانی سخت کوشیدی و مبصر باشی و اول
شدی حالا نماینده هنوزم نیستی راضی؟
شنیدم نطق فرمودی که خدمت اولویت هست
بیا پوتین به پایت کن برو در رخت سربازی
توبا شاسی بلند خود سفرها میروی حالا
از آن راهی که میرفتی زمانی با موتور گازی
بگو در صحن این مجلس چه دردی را دوا کردی
کمی انصاف ده امشب کلاهت را بکن قاضی
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
که او هم حجره ای دارد به دور از جنگولک بازی!
*سخن پایانی
پدرام اکبری نامی آشنا در وادی طنز و طنز پردازی و برنده نخست یا شاعر حائز تقدیر و تشویق در دوره ها و جشنواره های شعر و طنز سالهای اخیر است و در مسابقات مختلف جوایزی را درو کرده و قاپیده و البته هرجاتوانسته سرک کشیده و رفقای خود را ازجلسات و همایشهای شعر و طنز سرایی با خبر کرده و خلاصه کلی زیرابی و رو آبی رفته تا توانسته سری در میان سرهای طنز آلوده کشور درآورد و نام و شهرتی کسب کند اگرچه به پای قیصر شعر ناز و طناز فارس نمیرسداما او دل خوش دارد که یارانش همه از جنس شعرند و شعور و طنز پردازانی طنازند که کم کمک و خوش خوشک(همان لیم لیمک خودمان) آمدند و یواش یواشکی سالن اجتماعات طبقه تحتانی اداره کتابخانه های عمومی شهر شیراز را با ناز و ادا تصاحب کردند و حالا هم ول بکن نیستند و نه تنها قصد ترک و واگذاری آن را ندارند بلکه بیم آن میرود فردا روزی با سرودن چند بیت شعر و دو سه گفتار طنز و جفنگیات اکبریانه ای!
یکی یک دانه محفل طنز، کل ساختمان کتابخانه های عمومی استان،مستقر در میدان اطلسی راهم مالک شوند.!البته با بودن پدرام اکبری که با شعر و کلامش مار و افعی را سحر و جادو کرده و از لانه هاشان بیرون میکشد و در این محفل حس مالکیت بر همه چیز! و برهمه کس! دارد بروز چنین اتفاق و رخدادهایی بعید که نیست، هیچ،نباید متعجب هم بود!خدایش به سلامت دارد و طول عمرش به درازنای تاریخ طنز این سرزمین بادا.ایدون باد.
نظرات