فصل دوم سریال «زیرخاکی» با تمام حاشیهها و، اما و اگرها روی آنتن شبکه یک سیما رفت. اردیبهشت سال ۱۳۹۹ بود که سریال «زیرخاکی» ساخته جلیل سامان و با بازی پژمان جمشیدی، ژاله صامتی، هادی حجازیفر و گوهر خیراندیش بهعنوان سریال مناسبتیماه رمضان روی آنتن شبکه یک سیما رفت و مورد استقبال بینندگان تلویزیون قرار گرفت و طبق آمار رسمی سازمان صداوسیما، پربینندهترین سریال رمضانی شد.
در میان سریالهای عموما بیمخاطب تلویزیون، موفقیت زیرخاکی برای مدیران سیما اهمیت زیادی داشت و تقریبا بلافاصله پس از پایان پخش آن خبرهایی درباره ساخت فصل دوم این سریال در رسانهها منتشر شد. اما بزرگترین مشکل بر سر راه ساخت فصل دوم این سریال کرونا بود که اجازه نمیداد گروه تولید زیرخاکی بتوانند کار را در زمان مقرر آغاز کنند. ولی بعدتر مشکل بزرگتری بهوجود آمد؛ سریال در بازپخش دچار سانسور شد و جلیل سامان در اعتراض به این موضوع از ساخت فصل دوم انصراف داد.
اما بالاخره با پیگیری رضا نصیرینیا، تهیهکننده سریال، سامان بهکار بازگشت و فصل دوم ساخته شد. ابتدا قرار بود بخشهایی از فصل دوم این سریال، در ترکیه جلوی دوربین برود اما به دلیل شیوع کرونا و بسته شدن مرزها، بخشهای مربوط به ترکیه حذف شد و فصل دوم سریال با تغییراتی جلوی دوربین رفت.
اگرچه پخش چندین قسمت از سریال نمیتواند سنگ محک مناسبی برای نقد و تحلیل آن باشد، اما میتوان گفت فصل دوم «زیرخاکی» شروع درخشانی نداشت. بخش عمده سریال، سکانس پلانهای طولانی حضور فریبزر در مرز و فرار او از دست نیروهای متجاوز بعثی بود. ضمن این که سکانسهای مواجهه و گفتوگوی او با شخصیت ستوان ارتش (هومن برق نورد) هم فاقد جذابیت و کشش لازم بود.
حضور اشتباهی فریبزر در نبرد میان نیروهای ارتش و متجاوزان عراقی، تکراری بی رمقی از فیلمهایی همچون «لیلی با من است» و «ضدگلوله» بود که لبخندی بر لب نمیآورد. حتی در یک سکانس، فریبزر روی پیراهنش لکه خون سرباز زخمی را میبیند و به هوای این که زخمی شده است با ترس و آشفتگی دادو فریاد میکند. سکانسی که کپیبرداری صریحی از فیلم «لیلی با من است» بود و البته از لحاظ شکل اجرا و ایجاز و اثرگذاری اصلاً به پای آن اثر ماندگار نمیرسد. حال باید منتظر ماند و دید که «زیرخاکی ۲» در قسمتهای بعدی خود چه برگهای برندهای را برای جذب مخاطب رو میکند.
در فصل اول سریال، ژاله صامتی و پژمان جمشیدی زوج اصلی قصه، بازی بسیار خوبی در نقش «پری» و «فریبرز» داشتند و زوج بامزهای بودند. ژاله صامتی در نقش زنی که رابطه خوبی با همسرش دارد، اما از ندانمکاریهای همسرش خسته شده و از اشتباهاتش به ستوه آمده، بازی خوبی داشت. او همچنین در نقش مادری که حوصله بازیگوشیهای فرزند کوچکش را ندارد، خوش درخشید و تصویر باورپذیری از یک مادر در دهه ۵۰ و ۶۰ را به نمایش گذاشت. پژمان جمشیدی نیز با ایفای نقش یک پدر میان سال، توانایی خود را در بازیگری اثبات کرد. او برای بازی در نقش شخصیت «فریبرز» از لحن خاصی برای صحبت کردن و طرز متفاوتی برای راه رفتن استفاده کرد که باعث شد بازیاش در این سریال تداعی کننده هیچ کدام از بازیهای قبلیاش نباشد.
با این حال در پرداخت شخصیتهای اصلی نیز سامان چندان دست به ترکیب قبلی شان نزده و تنها به آنها اندک ظرایفی در جهت جذابتر شدن بخشیده است. به لحاظ ساختاری هم سری دوم پیشرفت بیشتری داشته و فرم چشمنوازتری دارد که بخش مهمی از آن به دکوپاژ کارگردان و بخش دیگر آن نیز به طراحی صحنه و لباس در کنار جلوههای ویژه رایانهای آن بازمیگردد.
اما بدون هیچ تردیدی ستاره اصلی زیرخاکی ۲ (پژمان جمشیدی) است که به بهترین شکل ممکن در قالب فریبرز جا افتاده و اندک اغراقهایی که در میمیک چهرهاش در سری نخست به چشم میآمد را کاملاً اصلاح کرده است. (ژاله صامتی) هم در نقش پری، پارتنر فوقالعادهای برای جمشیدی بوده و شوخیهای درخشانی نیز با پاسکاریهای به موقع و سرضرب این دو شکل گرفته است.
این سریال در ساعتهای ۱:۵۵، ۱۰:۲۰، ۱۵:۲۰ روز بعد از شبکه یک بازپخش میشود. شبکه تماشا نیز آن را هر شب ساعت ۲۴ پخش و در ساعت ۶ و ۱۲ تکرار میکند.
نظرات