جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، که برای انتقاد از جمهوری اسلامی ایران هر فرصتی را مغتنم میشمارد، اخیرا به طرز حیرتآوری سکوت کرده و درباره واقعه نفتکشها هیچ حرفی نزده است. به نظر میرسد که او پس از اوجگیری تنشها میان تهران و واشنگتن، به عاملی برای بسیج افکار عمومی جهان علیه آمریکا تبدیل شده است.
به گزارش اول فارس به نقل از فرارو ، حمله روز پنجشنبه گذشته به دو نفتکش در دریای عمان یک تفاوت عمده با حمله به چهار نفتکش در بندر فجیره امارات داشت و آن سرعت اتهامزنی آمریکا به جمهوری اسلامی ایران است. در واقعه فجیره، آمریکا ظاهرا مدتی صبر کرد تا نتایج تحقیقات روشن شود و سپس ایران را متهم کند. اما در حمله اخیر، آمریکا بدون اینکه منتظر انجام تحقیقات بماند، فورا ایران را متهم و برای مستند کردن ادعای خود، یک ویدئویی هم منتشر کرد. در این ویدئو یک قایق در کنار نفتکش آسیبدیده مشاهده میشود. آمریکا ادعا میکند این قایق متعلق به سپاه پاسداران است و تلاش میکند یک مین منفجرنشده را از بدنه نفتکش جدا کند.
اندکی پس از انتشار خبر حمله به دو نفتکش در دریای عمان، مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، توئیت کرد: «ارزیابی دولت آمریکا این است که ایران مسئول حملات امروز خلیج عمان است. این حملات تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی، حمله آشکاری به آزادی دریانوردی و تشدید تنش غیرقابلقبول توسط ایران است.»
روز بعد، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در گفتگویی با شبکه فاکسنیوز، اتهامزنی پمپئو را تکرار کرد و مدعی شد «رد پای» ایران در حمله روز پنجشنبه به نفتکشها دیده میشود. آمریکا برای مستند کردن ادعای خود، ویدئویی هم منتشر کرد. علاوه بر این، مقامات نظامی آمریکا ادعا کردند ایران پیش از حمله به نفتکشها، به سمت یک پهپاد آمریکایی که حرکت یکی از نفتکشها را رصد میکرد، موشک شلیک کرده و این موشک از یک کلیومتری پهپاد آمریکایی رد شده است. به جز بریتانیا، اسرائیل و عربستان، تقریبا هیچ یک از متحدان آمریکا با ارزیابی این کشور درباره مسئولیت ایران در حمله به نفتکشها موافق نبود. در بریتانیا، که ظاهرا به طور غیرمعمول این بار روایت آمریکا را پذیرفته است، بحث و جدل درباره عامل حمله به نفتکشها ادامه دارد. پس از اینکه وزارت خارجه این کشور مدعی شد که «تقریبا مطمئن» است سپاه پاسداران عامل حمله است، جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر، این ارزیابی را زیر سوال برد و در توئیتی نوشت: «بریتانیا باید برای آرام کردن تنشها در خلیج (فارس) اقدام کند نه اینکه تشدید تنش نظامی را که با خروج آمریکا از توافق هستهای ایران آغاز شده بود، وخیمتر کند. بدون شواهد معتبر درباره حملات به نفتکشها، لفاظی دولت، فقط تهدید جنگ را بیشتر میکند.» هانت، این موضع کوربین را «رقتانگیز و قابلپیشبینی» دانست و کوربین را به مخالفت با متحدان و منافع بریتانیا متهم کرد.
جدال درباره روایت آمریکایی، به بریتانیا محدود نشد بلکه سایر کشورها هم به روایت آمریکایی با دیده تردید نگریستند. اکثر متحدان اروپایی یا سکوت کردند یا اینکه مدارک و شواهد واشنگتن را ناکافی دانستند. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان، گفته است ویدئوی آمریکا برای نسبت دادن حمله به ایران و ارائه ارزیابی نهایی کافی نیست.
از همه مهمتر، موضع محتاطانه ژاپن و نروژ است. این دو کشور، که نفتکشهایشان هدف قرار گرفتند، از اتهامزنی صریح به ایران خودداری کردند. ژاپن حتی روایت متناقضی با روایت آمریکا ارائه کرد. آمریکا ادعا کرده بود که ایران با مینهای چسبنده، به نفتکشها حمله کرد و بعدا تلاش کرد یکی از مینهای منفجرنشده را از بدنه نفتکش جدا کند. اما لحظاتی پس از انتشار ویدئوی آمریکا، شرکت ژاپنی مالک نفتکش آسیبدیده، ادعای هدف قرار گرفتن نفتکش ژاپنی با مین را «نادرست» خواند و گفت: نفتکش یادشده احتمالا با یک «شیء پرنده» آسیب دیده است.
آمریکا این بار تلاش کرد با مدرک و سند، ادعای خود را باورپذیر کند، اما تشکیک در روایت واشنگتن نشان داد تا چه اندازه اعتبار آمریکا نزد متحدانش خدشهدار شده است. این امر، از یک سو، حاصل عملکرد واشنگتن پس از خروج یکجانبه از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، و از سوی دیگر، نتیجه حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ است. دولت آمریکا، پس از خروج از برجام، سیاست اعمال فشار حداکثری اقتصادی بر ایران را طراحی کرد و در چارچوب همین سیاست، تحریمهای شدید و کمسابقهای علیه جمهوری اسلامی اعمال کرد. برخی از متحدان آمریکا و بسیاری از ناظران، پس از اجرای کارزار فشار حداکثری متقاعد شدند که هدف اصلی آمریکا، براندازی نظام ایران از طریق تحریم یا جنگ نظامی است. از این رو، همواره به اقدامات و ادعاهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی سوءظن دارند. کم نیستند ناظرانی که معتقدند همه ادعاها و تحرکات آمریکا علیه ایران، در قالب یک برنامه از پیش طراحیشده صورت میگیرد که هدف نهایی آن تقابل نظامی با ایران است.
ورود جان بولتون، مشاور امنیت ملی، به کاخ سفید به این سوءظنها دامن زد. سابقه بولتون در حمایت از جنگ عراق، از او تصویر یک جنگطلب سازشناپذیر برجای گذاشت. به طوری که امروز، در اثر حضور بولتون در دولت آمریکا، بدگمانی افکار عمومی جهان به اقدامات کاخ سفید به حدی رسیده است که حتی اگر آمریکا در برابر ایران، کره شمالی یا ونزوئلا، به فرض، ادعای درستی مطرح کند، باز هم این ادعا محل شک و تردید خواهد بود. به همین دلیل، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، با مطرح کردن مقوله «گروه ب» (متشکل از جان بولتون، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی) مجدانه تلاش میکند به این شک و تردید دامن بزند.
امروز، یکی از چالشهای اصلی و شاید مهمترین نقطه ضعف دولت ترامپ در برابر ایران همین بدگمانی مزمن افکار عمومی جهان به افرادی مانند بولتون است. برخی ناظران، در توجیه استمرار حضور بولتون در کاخ سفید، میگفتند که او شایستهترین مقام آمریکایی برای ایفای نقش پلیس بد در برابر جمهوری اسلامی است. اما تشکیک مستمر متحدان اروپایی در روایتهای آمریکا در برابر ایران، نشان داد که بولتون نه تنها برای سیاست خارجی آمریکا اثر مطلوبی نداشته بلکه سبب بیاعتباری روزافزون سیاست آمریکا در برابر ایران شده است.
برای فهم مضرات بولتون برای کاخ سفید، باید معادله فعلی ایران و آمریکا را شناخت. امروز، در واقع معادله اصلی به این شکل است: جمهوری اسلامی، به خوبی متوجه شده است که دولت آمریکا تمایلی به جنگ با ایران ندارد. از این رو، به گفته برخی تحلیلگران، ممکن است تصمیم بگیرد رفتار آمریکا در برابر ایران را هزینهمند کند. به عبارت دیگر، ایران در پاسخ به تحریمهای بسیار شدید آمریکا، خصوصا تحریمهای نفتی، ممکن است تصمیم بگیرد به آمریکا هزینه تحمیل کند. حال، اگر آمریکا بخواهد برای جلوگیری از اجرا شدن این محاسبه ایران، اقداماتی نظیر افزایش حضور نظامی در خلیج فارس انجام دهد یا اینکه در پاسخ به هدف قرار گرفتن نفتکشها، پاسخ محدود نظامی به ایران بدهد، بخش قابل توجهی از افکار عمومی جهان، به دلیل فقدان اعتماد به مقاصد بولتون، علیه آمریکا بسیج خواهد شد. در نتیجه، شاید بتوان گفت که در برهه حساس کنونی، از منظر تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان، حضور بولتون در کاخ سفید نه تنها به ضرر جمهوری اسلامی نیست، بلکه میتواند به نفع آن باشد.
با حضور بولتون در کاخ سفید، جمهوری اسلامی بهتر میتواند افکار عمومی غرب را متقاعد کند که آمریکا دنبال آتشافروزی است. این امر هم اکنون در جریان است. دولت آمریکا، از ترامپ گرفته تا بولتون، همگی به صراحت و بدون هیچگونه شائبه تاکید میکنند که دنبال جنگ با ایران نیستند. عقل سلیم هم همین را میگوید. ولی به خاطر سابقه جنگطلبانه بولتون، دمکراتها و بسیاری از رسانههای غربی مدام در مورد احتمال کشیده شدن آمریکا به جنگ توسط بولتون هشدار میدهند.
آمریکا برای اعمال فشار حداکثری بر ایران، تقریبا از تمام ابزارهای غیرنظامی خود استفاده کرده است و برای تشدید فشار یا پاسخ به ایران دو گزینه مهم دارد. گزینه نخست این است که حمایت اروپاییها را جلب کند و ضمن بازگرداندن تحریمهای اتحادیه اروپا، به کمک اروپاییها بار دیگر پرونده ایران را به شورای امنیت ببرد و از این طریق تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران را احیا کند. مشکل آمریکا این است که تا وقتی که اروپاییها از برجام حمایت میکنند، امکان عملی شدن این گزینه وجود ندارد. اما گزینه دوم این است که آمریکا مجبور شود در پاسخ به ناامنی مسیرهای نفتی، که ایران را عامل آن میداند، به گزینههای نظامی همچون اسکورت نفتکشها یا افزایش گشتزنی دریایی روی بیاورد. گزینه دوم، احتمال وقوع درگیری تصادفی را بیشتر میکند. امری که ترامپ از آن بیزار است و اگر هم درگیری اتفاق بیافتد، مطمئنا برخی از محافل غربی، بولتون را به آتشافروزی متهم خواهند کرد.
بنابراین، با اوجگیری تنشها میان ایران و آمریکا، و پس از آشکار شدن محدودیت گزینه نظامی آمریکا علیه ایران، کارکرد بولتون به عنوان پلیس بد بیش از پیش تضعیف شده و به عاملی برای افزایش بیاعتمادی به سیاستهای آمریکا در خاورمیانه تبدیل شده است. شاید به همین دلیل است که بولتون تاکنون ساکت مانده و هیچ حرفی درباره حمله اخیر به نفتکشها نزده است.
نظرات