عصبانیت درست مانند شادی، ناراحتی، اضطراب یا تنفر یکی از ابتدایی ترین احساسات بشر است. این عواطف با بقای اولیه پیوند خورده و در طول تاریخ بشر تکامل یافته است. عصبانیت مربوط به واکنش «جنگ، گریز یا انجامد» سیستم عصبی همدردی است یعنی انسان را برای مبارزه آماده میکند اما مبارزه لزوما به معنی مشت زدن نیست بلکه میتواند جوامع را به مبارزه با بی عدالتی از طریق تغییر قانون یا تصویب هنجار های جدید رفتاری ترغیب کند.
البته که برانگیخته شدن سریع و مداوم خشم روابط را خراب میکند و در بلندمدت به بدن آسیب میرساند. تاخیر در ترشح هورمون های استرس که در اثر عصبانیت رخ میدهد نورون های مغز را که مربوط به داوری و حافظه ی کوتاه مدت است از بین میبرد و سیستم ایمنی را ضعیف میکند.
چرا همیشه عصبانی هستم؟
تجربهی رفتارهای ناعادلانه، شنیدن انتقادات تند یا صرفاً نرسیدن به خواستهها نمونههای اندکی از محرکهای بالقوهی خشم هستند. تجربهی خشم از رنجش خفیف گرفته تا ناامیدی و اوج آن یعنی خشم بسیار زیاد، اما سرکوب شده، متغیر است. بیحوصلگی را هم معمولاً نسخهی خفیفی از خشم به شکل نارضایتی از اتفاقی که در جریان است، میدانند.
خشم و مغز
قشر مغز بخش فعال مغز ماست، جایی که سکونتگاهِ منطق و قضاوت است. قشر مغز را میتوان به عنوان مرکز استراتژی و کنترلِ مغز معرفی کرد. مرکز لیمبیک مرکز احساسی مغز ماست و از نظر تاریخ تکاملی یک ساختار کهن به حساب میآید. درون سیستم لیمبیک ساختار کوچکی به نام آمیگدال وجود دارد، انباری برای خاطرات احساسی همینطور ناحیهای از مغز که مسئول واکنشهای «جنگ یا گریز» ملقب به غرایز طبیعی بقاء هم هست. وقتی احساس خشم میکنیم و آن را ابراز میکنیم در حال استفاده از مرکز لیمبیک مغزمان هستیم.
وقتی کسی خشم را تجربه میکند، از بخش (قشر) تفکر مغزش استفاده نمیکند، بلکه اساساً از مرکز لیمبیک آن استفاده میکند. وقتی عصبانی میشویم، واکنش «جنگ یا گریز» در مغز ما فعال میشود، در این زمان سیلی از هورمونها آزاد میشوند که سبب هشدار فیزیکی و احساسی میشوند. سپس این خشم به صورت فریاد زدن، بیحوصلگی، ناامیدی و واژگان آزاردهنده بروز میکند.
چرا حس عصبانیت به سراغ ما میآید
خشم احساسی است که میتواند بنا به دلایل مختلف ایجاد شود. برخی از این دلایل کشمکشهای حلنشدهی نهفته و عمیقی هستند که به آنها توجه نشده است. اما دلایل دیگر عبارتند از:
- اندوه و یا ناراحتی، از دست دادن یکی از اعضای خانواده، دوستان یا عزیزان.
- گستاخی، مهارت های ضعیف برقراری ارتباط یا خدمات ضعیف.
- خستگی، زیرا افراد معمولا هنگام خستگی کج خلق میشوند و زود از کوره در میروند.
- گرسنگی.
- بی عدالتی: مثلا خیانت، مورد قلدری واقع شدن، تحقیر یا شرمنده شدن یا کسی به فرد بگوید او یا یکی از عزیزان بیماری جدی دارد.
- سرخوردگی جنسی.
- مشکلات مالی و اضطراب ناشی از بدهکاری.
- انواع استرس، مهلت پایان کار غیر واقعی و مواردی که از کنترل ما خارج است مثل گیر کردن در ترافیک (این مقاله ها را ببینید: استرس چیست؟ و پرهیز از استرس)
- احساس شکست یا نا امیدی.
- عصبانی شدن به خاطر مصرف الکل یا مواد یا هنگامی که در ترک هستید.
- جرمی علیه شما یا عزیزتان رخ داده: دزدی، خشونت، توهین جنسی اما موارد خفیف تر مثل این احساس که دیگران رفتار نامناسبی با شما داشته اند را نیز شامل می شود.
- بیماری جسمی یا روحی، درد داشتن یا زندگی با بیماری جدی منجر به عصبانیت میشود.
شما باید مشکلاتی از گذشتهتان را که میتواند سبب برانگیخته شدن خشم در شما شود شناسایی کنید. آیا در گذشته از شما سوءاستفاده شده یا به شدت تنبیه شدهاید؟ آیا در کنترل خلق و خو و احسساتتان مشکل دارید؟ آیا از حس آرامش درونی محروم هستید؟ سناریوهایی که شما را خشمگین میکنند شناسایی کنید، مثلاً سناریوی عدمرضایت شغلی، عدمرضایت زناشویی، عدمرضایت از خودتان یا فرزندتان.
نشانههای خشم
فریاد زدن
فحاشی و تهدید کردن
واکنش فیزیکی از قبیل ضربه زدن به افراد، حیوانات یا اشیاء
انزواطلبی
خودزنی
دلایل
فرض کنید با یک موقعیت استرسزا روبرو هستید یا با یک قلدر سروکله میزنید و شرایط منفی دیگری را تجربه میکنید. در این صورت، تجربهی خشم و ناامیدی طبیعیست به ویژه زمانی که با احساس استرس، انزوا و اضطراب توام باشد. شاید در کودکی یا نوجوانی با روشهای ناسالم و بیثمری برای بروز خشم تربیت شدهاید. شاید والدین، مراقبان یا اعضاء مسن خانوادهی شما هیچوقت احساساتشان را به یک روش سالم ابراز نکردهاند و طغیانِ ناشی از عدمِ ابراز درستِ خشم تا بزرگسالی شما کشیده شده باشد. اگر این حقیقت ماجراست، پس باید بپذیرید که روشهای سالمِ مدیریت خشم را در کودکی یاد نگرفتهاید. این پذیرش نخستین گام در درکِ چراییِ خشمگین شدن شما در بزرگسالی است.
اگر در گذشته رویدادهای آسیبزایی را تجربه کرده باشید، تجربهی خشمِ باقیمانده از گذشته طبیعیست، زیرا این خاطرات تلخ میتواند اثر ماندگاری بر روان فرد بگذارد. یک درمانگر یا مشاور سلامت روانِ دارای مجوز میتواند به بهبود یافتن تروماهای گذشته، موقعیتهای استرسزای کنونی و کشمکشهای نهفتهی دوران کودکی شما کمک کند.
خشم و برونریزی
خشم احساسی است که همیشه نباید به آن واکنش نشان داد. برای نمونه، میتوان عصبانی شد، اما آن را به صورت ظاهری ابراز نکرد. برونریزیِ خشونت معمولاً همزمان با خشم اتفاق میافتد با این حال، هر کسی که عصبانی است پرخاشگری نمیکند و هر رفتار پرخاشگرانهای هم ناشی از خشم نیست.
آیا خشم میتواند احساس مثبتی باشد
جامعهی ما خشم را یک احساس منفی تلقی میکند. بنابراین، ما معمولاً نمیخواهیم به این موضع بپردازیم یا از پرداختن به آن احساس گناه میکنیم، اما اگر به درستی به خشم توجه کنیم آیا میتواند به یک خروجی سالم تبدیل شود؟ خشم زمانی مضر است که به عنوان سیگنالی برای اصلاح یک مشکل نهفته به آن اعتنا نشود. اگر به خشم خودتان بیاعتنایی کنید از احساسات، خودتان و فردی که سبب بروز این احساس در شما شده متنفر میشوید.
خشم در صورت نادیده گرفته شدن به صورت خشونت بروز خواهد کرد. خشمِ نادیده گرفته شده میتواند مشکلات مهمتری به وجود آورد از قبیل افسردگی، اضطراب، خشونت و روابط نابسامان. تمام احساسات ما از جمله خشم در خدمت یک هدف مهم هستند.
خشم سالم
خشم سالم شما را وادار میکند اولاً مشکل را حل کنید، چون قرار نیست اجازه دهید رفتارتان اصلاح نشده باقی بماند و ثانیاً قرار نیست خشم شما به پرخاشگری تبدیل شود. این نوع خشم سالم است. توجه کردن به خشم و پرداختن به محرکهای نهفتهی آن نخستین گامهای مدیریت خشم و برطرف کردن هرگونه احساسات و افکار منفیِ مرتبط با خشم است. وقتی از خشم برای حل مشکلات و شناخت تعارضات استفاده کنیم میتواند به صورت بالقوه یک احساس مثبت باشد. پذیرش خشم به عنوان یک احساس طبیعی مهم است. به جای واکنش نشان دادن به خشم به روشهای منفی، باید بیاموزیم آن را به روشهای سالم ابراز کنیم تا مجبور نباشیم بار سنگین آن را به دوش بکشیم.
ابراز خشم به روش سالم به این معناست که ما برای نفس کشیدن، مدیریت احساسات و رسیدن به راهحلهای سالم حوصله به خرج میدهیم. رسیدن به راهحلِ سالم میتواند شامل این موارد شود: نوشتن افکار، تعیین حد و مرز قبل از خشمگین شدن، شناخت هرگونه کشمکشِ حلنشده یا افکار نهفته، برنامهریزی، صحبت با دوستان یا خانواده دربارهی احساساتمان و کمک گرفتن از درمانگر.
اندیشیدن قبل از عمل کردن
به رغم این باور که ما نیاز داریم خشم خودمان را ابراز کنیم تا خشم ما را از بین نبرد، باید محتاط باشیم خشم خودمان را بر سر دیگران خالی نکنیم چرا که این واکنش سازنده نیست. ابراز خشم در زمان خشم ما را خشمگینتر میکند و میتواند به فرد مقابل آسیب رسانده و او را رنجیدهخاطر کند و در نهایت هر دو طرف همزمان خشمگین شوند که این به نفع هیچکدام نیست. این وضعیت نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه شکاف بین دو نفر را عمیقتر میکند. بنابراین، راهحل اینست که اول سعی کنید آرام بگیرید. سپس قبل از تصمیمگیری دربارهی نحوهی گفتار و رفتار ناشی از خشمِ، سیگنالی را که بدن به وسیلهی خشم به شما ارسال کرده دریافت و درک کنید.
۷ تاثیر منفی عصبانیت روی سلامتی
۱. فوران خشم قلب را به خطر می اندازد
۲. عصبانیت خطر سکته را بالا می برد
۴. عصبانیت سیستم ایمنی را ضعیف می کند
۵. عصبانیت اضطراب را تشدید می کند
۶. عصبانیت در بروز افسردگی هم نقش دارد
۷. عصبانیت به ریه آسیب می زند
۸. عصبانیت عمر را کوتاه می کند
نظرات