چه کسی عرب‌های آواره را به سواحل جنوبی خلیج فارس راه داد؟

جزاير سه‌گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك در خليج‌فارس از اهميت استراتژيك و ژئوپليتيكي بالايي برخوردارند.

علیرضا روشنایی ، اعتماد: جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در خلیج‌فارس از اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیکی بالایی برخوردارند. این جزایر به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، نقش مهمی در کنترل و نظارت بر تنگه هرمز ایفا می‌کنند. در دهه‌های اخیر، با کشف منابع نفتی و تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه، اهمیت این جزایر بیش از پیش افزایش یافت. ایران همواره بر حاکمیت خود بر این جزایر تاکید کرده و آنها را بخشی از خاک خود می‌داند. تنگه هرمز یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌های دریایی جهان است که بخش عمده‌ای از نفت و گاز صادراتی کشورهای خلیج‌فارس از طریق آن به بازارهای جهانی (سه قاره اروپا، آفریقا، آسیا) منتقل می‌شود.

اهمیت جزایر سه‌گانه به چند دلیل عمده قابل توجه است:

۱- کنترل بر تنگه هرمز (اهمیت اقتصادی): از جنبه اقتصادی، کنترل این جزایر به ایران اجازه می‌دهد تا بر ترانزیت انرژی و کالا در خلیج‌فارس نظارت داشته باشد. این امر می‌تواند در تسهیل صادرات نفت و گاز ایران و ایجاد فرصت‌های اقتصادی جدید موثر باشد. همچنین توسعه زیرساخت‌های بندری و گردشگری در این جزایر می‌تواند به رشد اقتصادی منطقه کمک کند.

۲- موقعیت جغرافیایی و اهمیت نظامی: از منظر نظامی، تسلط بر این جزایر به ایران امکان می‌دهد تا نظارت کاملی بر تنگه هرمز داشته باشد؛ تنگه‌ای که بیش از یک‌سوم نفت حمل ‌شده در دریاهای جهان از آن عبور می‌کند. حضور نظامی ایران در این جزایر به تقویت قابلیت‌های دفاعی کشور در برابر تهدیدات خارجی کمک کرده و امنیت خطوط کشتیرانی را تضمین می‌کند.

۳- ذخایر طبیعی: علاوه بر موقعیت استراتژیک، این جزایر ممکن است دارای ذخایر طبیعی مانند نفت و گاز باشند که می‌تواند به اقتصاد کشور کمک کند.

۴- سیاسی و تاریخی: از دیدگاه سیاسی، حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه نمادی از تمامیت ارضی و وحدت ملی است. این جزایر از دیرباز جزئی از سرزمین ایران بوده‌اند و اسناد تاریخی متعددی بر این امر دلالت دارند. تاکید بر این حاکمیت در عرصه بین‌المللی به حفظ موقعیت راهبردی ایران در منطقه کمک کرده و پیام روشنی درباره حقانیت تاریخی و قانونی کشور ارسال می‌کند.

در مجموع، جزایر سه‌گانه به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی، نقش کلیدی در سیاست‌های امنیتی و اقتصادی ایران در منطقه خلیج‌فارس ایفا می‌کنند. تاریخچه مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه در خلیج‌فارس به شرح ذیل است:

دوره عیلامی

در دوره عیلامی، به‌ویژه در زمان پادشاهی این‌شوشیناک (۱۱۶۵-۱۱۵۱‌ق. م)، بخش‌هایی از خلیج‌فارس و جزایر واقع در آن تحت کنترل دولت عیلام بودند. عیلامیان یکی از مهم‌ترین تمدن‌های باستانی در ایران و خاورمیانه بودند که تاریخ آنها به ۲۷۰۰ سال قبل از مسیح باز می‌گردد و در جنوب غربی ایران بودند (عمدتا در استان‌های امروزه خوزستان و بخش‌هایی از فارس و ایلام) که در دوره‌های مختلف تاریخی نفوذ و قدرت زیادی در منطقه داشتند و توانستند کنترل خود را بر مناطق مختلفی از جمله خلیج‌فارس گسترش دهند.

دوره مادها

ماد‌ها یکی از اقوام آریایی بودند که در قرن هشتم قبل از میلاد به فلات ایران مهاجرت کردند. یکی از نخستین حکومت‌های ایرانی بود که اولین پادشاه به نام دیاکو، بنیان نهاده شد. در حدود سال‌های ۷۰۸ تا ۵۵۰ پیش از میلاد در مناطق غربی و مرکزی ایران کنونی زندگی می‌کردند. لذا در این دوره، مناطق مختلفی تحت کنترل این دولت قرار داشتند که به صورت ایالت‌ها یا ساتراپ‌ها اداره می‌شدند. یکی از این ساتراپ‌ها، «درنگیانه» نام داشت که شامل جزایر خلیج‌فارس و بخش‌هایی از جنوب غربی ایران بود. این منطقه در آن زمان بخشی از کرمان محسوب می‌شد. دولت ماد با ایجاد ساختارهای اداری و نظامی منظم، پایه‌های حکومتی را در این مناطق مستحکم کرد.

دوره اشکانیان

دوره اشکانیان، به‌ویژه در زمان حکومت مهرداد اول، مناطق جنوبی ایران از جمله خلیج‌فارس و بنادر و جزایر آن تحت کنترل و نفوذ دولت اشکانی قرار داشتند. مهرداد اول یکی از پادشاهان قدرتمند اشکانی بود که توانست قلمرو اشکانیان را به‌طور قابل توجهی گسترش دهد و مناطق مختلفی را تحت سلطه خود درآورد. کنترل بر خلیج‌فارس و بنادر آن از نظر اقتصادی و نظامی اهمیت زیادی داشت و به اشکانیان امکان می‌داد تا تجارت دریایی و ارتباطات با سایر مناطق را بهبود بخشند.

دوره ساسانیان

جزایر خلیج‌فارس تحت کنترل این امپراتوری ساسانیان قرار داشتند و به عنوان بخشی از ساتراپ پارس اداره می‌شدند. ساسانیان، مانند سلسله‌های پیشین، اهمیت استراتژیک این منطقه را درک کرده و تلاش می‌کردند تا کنترل خود را بر آن حفظ کنند. این جزایر به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، نقش مهمی در تجارت و ارتباطات دریایی داشتند و به همین دلیل تحت نظارت دقیق حکومت ساسانی بودند. پس از ساسانیان و با ورود اسلام به ایران، تغییراتی در ساختار اداری و سیاسی این مناطق رخ داد.

ورود اسلام به ایران

احمد اقتداری در کتاب خلیج‌فارس می‌نویسد: بخشی از کتاب «خلیج‌فارس» نوشته احمد اقتداری است که به بررسی تاریخی نفوذ و استقرار اقوام در مناطق ساحلی خلیج‌فارس و دریای عمان می‌پردازد. در این بخش، نویسنده بیان می‌کند که اردشیر ساسانی اولین شهریاری بود که به اعراب اجازه داد پس از دوره‌ای از آوارگی، پراکندگی و تحمل فشار سیاهان شبه‌جزیره عربستان (که از آفریقا آمده بودند)، به سواحل خلیج‌فارس و دریای عمان نزدیک شوند.

قبل از این دوره، شواهدی مبنی بر حضور اقوام عرب‌نژاد در ناحیه وسیع بحرین، عمان، مسقط و همچنین سواحل دجله و فرات و سرزمین بین‌النهرین وجود نداشته است. به‌ عبارت دیگر، تا پیش از اردشیر ساسانی، مستنداتی از زندگی اقوام عرب در این مناطق در دست نیست.

نویسنده ادامه می‌دهد که پس از ظهور امپراتوری‌های بزرگ ایرانی و تا قبل از ظهور اسلام، دریای پارس و برخی شهرهای ساحلی به عنوان مراکز مهم سکونت و تجارت شناخته می‌شدند. دریای پارس نقش تعیین‌کننده‌ای در ساماندهی و توسعه این شهرها داشت و تمامی این نقاط و مراکز تجاری مهم تحت سلطه و اقتدار ایرانیان بودند. به ‌بیان دیگر، دامنه قلمرو امپراتوری ایران آب‌های خلیج‌فارس را نیز در بر می‌گرفت.

سابقه حضور اعراب در حاشیه خلیج‌فارس

اردشیر ساسانی (قرن سوم میلادی) نخستین شهریاری بود که عرب‌ها را پس از آوارگی و پراکندگی و تحمل فشار سیاهان شبه جزیره عربستان (که از آفریقا آمده بودند) اجازه داد تا در کنار خلیج‌فارس و دریای عمان به خط ساحلی نزدیک شوند و پیش از این قرینه‌ای بر اینکه در ناحیه وسیع بحرین و عمان و مسقط از یک سو و در سواحل دجله و فرات و سرزمین بین‌النهرین از سوی دیگر قومی عرب‌نژاد زندگی کرده باشند، در دست نیست.

سنگ‌نگاره اردشیر دوم در تاق‌بستان

سنگ‌نگاره اردشیر دوم در تاق‌بستان

بنابراین آنچه از تاریخ این دوره خلیج‌فارس بر می‌آید، این است که پس از پیدایش امپراتوری‌های بزرگ ایرانی تا قبل از ظهور اسلام، دریای پارس و برخی شهرهای ساحلی از مراکز مهم سکونت و تجارت به شمار می‌رفتند و دریای پارس در ساماندهی سکونت در این شهرها نقش تعیین‌کننده‌ای داشت و بالاخره تمام این نقاط و مراکز مهم تجاری تحت سلطه و اقتدار ایرانیان بوده یا به دیگر سخن دامنه قلمرو امپراتوری ایرانی آب‌های خلیج‌فارس را نیز در بر گرفته است.

اردشیر دوم (به پارسی  ’اَرْتَخْشَتْرَ’؛ ۳۸۳ – ۳۳۳ میلادی) یا اردشیر نکوکار در شاهنامه، یازدهمین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود

یعقوب لیث و حکومت صفاریان

یعقوب لیث صفاری یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ ایران است که در قرن سوم هجری (نهم میلادی) به قدرت رسید و سلسله صفاریان را بنیان نهاد. او از منطقه سیستان برخاست و توانست با استفاده از قدرت نظامی و حمایت مردمی، بخش‌های وسیعی از ایران را تحت کنترل خود درآورد. یعقوب لیث به عنوان یک رهبر نظامی و سیاسی، تلاش کرد تا استقلال ایران را پس از سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران بازگرداند. قلمرو حکومت صفاریان عمدتا در جنوب و شرق ایران بود و شامل مناطقی مانند سیستان، کرمان، فارس و خراسان می‌شد. یعقوب لیث و برادرش عمرولیث توانستند کنترل بنادر و جزایر خلیج‌فارس را نیز به دست آورند. این اقدامات نشان‌دهنده تلاش‌های آنها برای گسترش نفوذ و قدرت خود در منطقه بود. حکومت صفاریان به عنوان نخستین دولت مستقل ایرانی پس از ورود اسلام به ایران، نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا کرد و زمینه‌ساز ظهور دیگر سلسله‌های ایرانی مانند سامانیان و دیلمیان شد.

حکومت آل بویه

آل‌بویه را می‌توان اولین حکومت قدرتمند ایرانی – شیعی در قرون میانه دانست که نقش مهمی در تاریخ ایران و منطقه ایفا کرد. این سلسله در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) به قدرت رسید و توانست بخش‌های وسیعی از ایران و مناطق اطراف آن را تحت کنترل خود درآورد. آل‌بویه به عنوان یک حکومت شیعی، تاثیر زیادی بر تحولات سیاسی و مذهبی آن زمان داشت. در این زمان تمام بخش‌های جدا شده از سرزمین ایران را مجددا تصرف کرده و حتی کار را بدانجا برسانند که خلفای عباسی را تحت انقیاد خود درآورند. یکی از دستاوردهای مهم آل‌بویه، تصرف مناطق مختلف از جمله جزایر خلیج‌فارس بود. در سال ۳۲۳ هجری قمری، علی عمادالدوله دیلمی، یکی از حکام آل‌بویه، توانست جزایر دریای پارس از جمله جزیره ابوموسی را فتح کند. این اقدام نشان‌دهنده قدرت و نفوذ آل‌بویه در منطقه بود.

حکومت سلجوقیان

سلجوقیان در دوره حکومت خود توانستند مناطق وسیعی از ایران و نواحی اطراف آن را تحت کنترل خود درآورند. تسلط بر مناطق جنوبی ایران و جزایر خلیج‌فارس نشان‌دهنده اهمیت استراتژیک و اقتصادی این مناطق در آن زمان است. فتح کرمان، مکران، فارس و سپس جزایر خلیج‌فارس، از جمله بحرین، بوموسی، تنب‌ها، کیش و خوزستان، به سلجوقیان امکان کنترل بر مسیرهای تجاری و دریایی مهم را می‌داد. اداره این مناطق به ملوک کیش که به بنی‌قیصر معروف بودند، سپرده شده بود. این امر نشان‌دهنده اعتماد سلجوقیان به این خاندان محلی برای مدیریت و حفظ امنیت و ثبات در این مناطق بود. جزایر ابوموسی و تنب‌ها تا اواخر قرن ششم هجری تحت حاکمیت سلجوقیان کرمان باقی ماندند که نشان‌دهنده اهمیت طولانی‌مدت این مناطق برای سلجوقیان است. این مناطق نه تنها از نظر تجاری و اقتصادی مهم بودند، بلکه از نظر نظامی و استراتژیک نیز اهمیت داشتند، زیرا کنترل بر آنها به معنای کنترل بر مسیرهای دریایی و تجاری مهم منطقه بود.

شاه شجاع و جزایر ایران

در قرن هشتم هجری قمری (چهاردهم میلادی) در منطقه فارس و کرمان حکومت می‌کرد. پس از سقوط سلسله اتابکان فارس، آل‌مظفر به قدرت رسیدند و توانستند بر بخش‌های وسیعی از جنوب ایران تسلط پیدا کنند. شاه شجاع (معاصر حافظ شیرازی از بزرگ‌ترین شعرای ایران) یکی از معروف‌ترین پادشاهان این سلسله بود که به دلیل مهارت‌های نظامی و سیاسی‌اش شناخته می‌شود.

پس از سرنگونی حکومت ملوک کیش، جزایر خلیج‌فارس از سوی ابوبکربن‌سعد زنگی (اتابک فارس) به ملوک هرمز واگذار شد و این خاندان تا سال ۷۷۹.‌ق بر تمامی جزایر خلیج‌فارس حکمرانی کردند. در زمان حکومت آل‌مظفر، جزایر خلیج‌فارس نیز تحت کنترل آنها بود و خراج این مناطق به شیراز، مرکز حکومت آنها فرستاده می‌شد. این وضعیت تا سال ۷۹۵ هجری قمری ادامه داشت، زمانی که امیر تیمور گورکانی به ایران حمله کرد و سلسله آل‌مظفر را منقرض کرد. تیمور با فتح مناطق مختلف ایران، قدرت خود را در این سرزمین‌ها گسترش داد و بسیاری از سلسله‌های محلی را از بین برد.

حکومت تیموریان

تیمور گورکانی در حملات خود به ایران، مناطق گسترده‌ای از کشور از جمله ایالت فارس و بنادر و جزایر سه‌گانه خلیج‌فارس را به تصرف خود درآورد. در دوره حکومت تیموریان، خراج این جزایر تا سال ۸۷۳.ق توسط حکومت فارس دریافت می‌شد. با این حال، منابع تاریخی نشان می‌دهند که در دوره تیموریان و ایلخانان مغول، هر چند که تمام ایران از جمله خلیج‌فارس و جزایر آن تحت حاکمیت آنان بود، اما اداره این مناطق به واسطه حکمرانان محلی ایرانی انجام می‌شد. این نشان‌دهنده نوعی خودمختاری محلی در مدیریت جزایر خلیج‌فارس در آن دوره است.

حکومت صفویان

پس از انقراض حکومت ایلخانی در ایران و بروز دوره‌ای از هرج‌ومرج، سرانجام صفویان حکومت را در ایران به دست گرفتند. صفویان یکی از سلسله‌های مهم تاریخ ایران بودند که از اوایل قرن شانزدهم تا اوایل قرن هجدهم میلادی بر بخش‌های وسیعی از ایران حکومت کردند. این سلسله به ویژه به خاطر تلاش‌هایش در تقویت مذهب شیعه اثنی‌عشری به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته می‌شود. اما البته صفویان جهت استقرار پایه‌های حکومت خویش مجبور به جنگ و ستیز با دولت‌های قدرتمند در همسایگی خود بودند. این امر موجب شد آنان برای مدت‌های طولانی از سواحل و جزایر واقع در خلیج‌فارس غافل شوند. با ورود قدرت‌های استعماری به منطقه خلیج‌فارس در اوایل قرن ۱۶ میلادی با حضور پرتغالی‌ها آغاز شد. پرتغالی‌ها با تسلط بر دریای پارس و اشغال جزایری مانند ابوموسی و تنب‌ها، نفوذ خود را در این منطقه گسترش دادند. در این دوره، پادشاه هرمز تحت فشار پرتغالی‌ها قرار گرفت و به تابعیت آنها درآمد.

اتحاد شاه عباس با کمپانی هند شرقی

شاه عباس صفوی که به دنبال فرصتی برای اخراج پرتغالی‌ها از خلیج‌فارس بود، با کمپانی هند شرقی انگلیس متحد شد. این اتحاد به شاه عباس کمک کرد تا در سال ۱۶۰۲ میلادی پرتغالی‌ها را از بحرین بیرون کند. همچنین بندر گمبرون (که بعدها به بندرعباس تغییر نام یافت) توسط نیروهای ایرانی به فرماندهی امام‌قلی خان تسخیر شد و پرتغالی‌ها از آنجا رانده شدند. در ادامه شاه عباس در سال ۱۶۲۰ میلادی موفق به تصرف «رأس‌الخیمه» شد. شکست نیروی دریایی پرتغال در جنگ دریایی ۱۶۲۵ میلادی از نیروی انگلیس و اخراج آنها از عمان و مسقط در سال ۱۶۶۰ میلادی، به تسلط ۱۵۰ ساله پرتغالی‌ها در خلیج‌فارس پایان داد. این تحولات نشان‌دهنده تغییرات مهمی در توازن قدرت‌های استعماری در منطقه بود.

دزدان دریایی و حضور استعمارگران در خلیج‌فارس

در اواخر دوره صفوی، حضور قدرت‌های استعماری در خلیج‌فارس افزایش یافت و رقابت بین آنها شدت گرفت. هلندی‌ها که در ابتدا نقش مهمی در تجارت و سیاست منطقه داشتند، به تدریج موقعیت خود را به نفع انگلیسی‌ها از دست دادند. انگلیسی‌ها با استفاده از بهانه سرکوب دزدان دریایی، نفوذ و سلطه خود را در خلیج‌فارس گسترش دادند. حضور دزدان دریایی عرب در خلیج‌فارس از اواخر دوره صفویه آغاز شد و تا مدت‌ها ادامه یافت. این دزدان دریایی تاثیرات زیادی بر معادلات سیاسی منطقه و جزایر آن داشتند. فعالیت‌های آنها باعث شد که قدرت‌های استعماری به بهانه حفظ امنیت و تجارت، حضور خود را در منطقه تقویت کنند و به تدریج کنترل بیشتری بر مسیرهای تجاری و جزایر استراتژیک خلیج‌فارس به دست آورند. این تحولات بخشی از تغییرات گسترده‌تر در نظام سیاسی و اقتصادی منطقه در آن دوره بود.

در اواخر دوره صفوی، تحولات مهمی در خلیج‌فارس رخ داد که تاثیرات بلندمدتی بر منطقه داشت. یکی از این تحولات، کاهش نفوذ هلندی‌ها و افزایش قدرت انگلیسی‌ها بود. انگلیسی‌ها با ادعای مبارزه با دزدان دریایی، نفوذ خود را در منطقه گسترش دادند. حضور دزدان دریایی عرب در خلیج‌فارس از اواخر دوره صفویه آغاز شد و برای سال‌ها ادامه یافت. این دزدان دریایی تاثیرات زیادی بر معادلات سیاسی و اقتصادی منطقه و جزایر آن داشتند. این تحرکات باعث تغییر در توازن قدرت و روابط بین‌المللی در خلیج‌فارس شد و زمینه‌ساز حضور بیشتر قدرت‌های استعماری در منطقه شد.

جزایر ایران نادر شاه افشار

در طی دوره صفوی، جز ۱۵۰ سال نخست که سواحل و جزایر خلیج‌فارس تحت اشغال نیروهای دریایی پرتغال بود، تمامی جزایر منطقه، از جمله جزایر سه‌گانه، تحت حاکمیت ایران قرار داشتند. با حمله افغان‌ها و سقوط صفویان، هرج و مرج ایجاد شده به دزدان دریایی فرصت داد تا برخی جزایر را تصرف کنند. حکومت‌های محلی عرب در جنوب خلیج فارس نیز از نفوذ ایران کاستند. نادرشاه افشار با سرکوب افغان‌ها، قدرت را به دست گرفت و برای بازپس‌گیری نفوذ ایران در خلیج‌فارس اقدام کرد. نادرشاه دستور تشکیل نیروی دریایی قدرتمندی را داد که با آن توانست بحرین و عمان را تصرف کند و امنیت و نظم را به خلیج‌فارس بازگرداند. برخی اعتقاد دارند که نام «رأس‌الخیمه» به دلیل خیمه‌هایی است که لشکریان نادرشاه در این منطقه برپا کرده بودند تا عبور و مرور کشتی‌ها در تنگه هرمز را کنترل کنند. در زمان نادرشاه، چهار حمله نظامی برای تصرف کرانه‌های جنوبی و جزایر خلیج‌فارس انجام شد.

نادرشاه افشار در دوران حکومت خود تلاش‌های بسیاری برای بازپس‌گیری مناطق از دست ‌رفته و تثبیت قدرت ایران انجام داد. در سال ۱۱۴۷ قمری، او لطیف‌خان دشتستانی را به عنوان حاکم ایالت دشتستان، شولستان و فرمانده کل سواحل، بنادر و جزایر خلیج‌فارس منصوب کرد. لطیف‌خان نقش مهمی در پاکسازی جزایری مانند کیش، ابوموسی و تنب‌ها از وجود دزدان دریایی داشت و امنیت دریایی منطقه را تامین کرد. در سال ۱۱۴۹ قمری، لطیف‌خان به دستور نادرشاه به بحرین لشکرکشی کرد. او پس از نبرد با حاکم محلی بحرین و شکست دادن او، کنترل این جزیره استراتژیک را به دست گرفت. سپس کلید دژ بحرین را به عنوان نماد تسلیم و پیروزی برای نادرشاه فرستاد. این اقدام موجب تقویت نفوذ ایران در خلیج فارس و تامین امنیت تجاری و دریانوردی در این منطقه مهم شد. اقدامات نادرشاه و فرماندهان او مانند لطیف‌خان دشتستانی، نقش بسزایی در توسعه قدرت دریایی ایران و تثبیت حاکمیت بر جزایر و بنادر خلیج‌فارس داشت.

جزایر ایران در دوران زندیه

پس از مرگ نادر شاه افشار، کریم‌خان زند بر خلیج‌فارس و جزایر سه‌گانه حکومت کرد. کریم‌خان زند با سیاست‌های مدبرانه خود سعی در جلب حمایت و همکاری طوایف مختلف منطقه داشت. او با احترام به ساختارهای قبیله‌ای و اعطای مناصب محلی به سران قبایل، توانست ثبات و امنیت نسبی در مناطق تحت کنترل خود ایجاد کند. در این راستا، شیخ صالح قاسمی، رییس طایفه جواسم، به عنوان ضابط بندر لنگه منصوب شد. این مقام در سال‌های بعد به فرزندان و نوادگان شیخ صالح نیز رسید، اما چون این افراد تحت تابعیت ایران بودند، حکومت آنان ناقض حاکمیت دولت ایران بر این منطقه تلقی نمی‌شد. در این دوره، جزایر کیش، تنب، ابوموسی، سیری و بیست‌وشش جزیره دیگر بخشی از حکمرانی لنگه بودند. این اقدام نه تنها به تقویت روابط بین حکومت زندیه و قاسمی‌ها کمک کرد، بلکه به کنترل بهتر تجارت و امور دریایی در خلیج‌فارس انجامید. قاسمی‌ها با داشتن ناوگان دریایی قوی، نقش مهمی در تجارت و دریانوردی خلیج‌فارس ایفا می‌کردند. آنها توانستند با تسلط بر مسیرهای دریایی، به قدرت اقتصادی و نظامی دست یابند. با این حال، وابستگی آنها به حکومت ایران و دریافت مناصب رسمی، باعث می‌شد که حاکمیت ایران بر منطقه محفوظ بماند.

تحولات پس از کریم‌خان زند

پس از مرگ کریم‌خان و با تضعیف حکومت مرکزی، قاسمی‌ها به تدریج به سمت خودمختاری بیشتر پیش رفتند. در سواحل جنوبی خلیج فارس، آنها بندر رأس‌الخیمه و شارجه را به عنوان مراکز اصلی خود قرار دادند. این امر باعث افزایش تنش‌ها با قدرت‌های استعماری، به ویژه بریتانیا شد که به دنبال کنترل مسیرهای تجاری و منابع منطقه بودند. در اوایل قرن نوزدهم، بریتانیا قاسمی‌ها را به دزدی دریایی متهم کرد و در چندین نوبت به پایگاه‌های آنها حمله کرد. این درگیری‌ها منجر به تضعیف قدرت قاسمی‌ها در منطقه و تحمیل قراردادهایی شد که نفوذ بریتانیا را در خلیج‌فارس افزایش داد. اگرچه قاسمی‌ها از قبایل عرب بودند، اما تحت تابعیت حکومت ایران قرار داشتند و به عنوان نمایندگان دولت مرکزی عمل می‌کردند. جزایری مانند کیش، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی، سیری و سایر جزایر خلیج‌فارس در این دوره تحت حاکمیت ایران و مدیریت ضابطان منصوب از سوی دولت بودند. نتیجه‌گیری: بررسی دقیق تاریخ قاسمی‌ها نشان می‌دهد که آنها به عنوان ضابطان و مدیران محلی، نقش مهمی در حفظ تمامیت ارضی و تقویت حاکمیت ایران بر سواحل و جزایر خلیج‌فارس داشته‌اند.

آغاز دوران قاجار

با به قدرت رسیدن قاجاریان، آقامحمدخان قاجار به عنوان اولین پادشاه این سلسله بر تخت نشست. او به دلیل درگیری‌های شدید سیاسی و نظامی در مناطق شمالی ایران، به‌ویژه در قفقاز، نتوانست به مسائل خلیج‌فارس توجه کافی داشته باشد. به همین دلیل، اداره امور گمرکات بندرعباس، بندر لنگه و جزایر تابع آنها را از طریق اجاره به امام عمان و مسقط واگذار کرد. در ادامه، قواسم (قاسمی‌ها) که مدتی از بندر لنگه دور شده بودند، دوباره به این منطقه بازگشتند. آنها با پذیرش فرمانبرداری از والی فارس، از سوی او مسوولیت اداره بندر لنگه و جزایر تابع آن را بر عهده گرفتند. همزمان با این تحولات داخلی، در سطح منطقه و جهان نیز تغییرات مهمی رخ می‌داد. از اوایل قرن هجدهم میلادی، دولت استعماری بریتانیا به منظور تامین امنیت مستعمرات خود در شبه‌قاره هند و کسب منافع بازرگانی، به تسلط بر خلیج‌فارس علاقه‌مند شد. از سال ۱۸۲۰ میلادی، بریتانیا با استفاده از بهانه‌های مختلف تلاش کرد حضور خود را در خلیج‌فارس گسترش داده و عملا این منطقه را تحت نفوذ و کنترل خود درآورد… ادامه دارد…

مطالب مرتبط

نگاه کن|طرح خطرناک امارات متحده عربی درباره جزایر سه‌گانه ایرانی

نظرات