نیازی به چشم کبود و بدن ضرب خورده نیست. حتی اگر در دعواهای زن و شوهری جسم همسرتان را خراش ندهید، حتما همسری نمونه نیستید. روانشناسان میگویند همسر آزاری تنها در مشت و لگد خلاصه نمیشود. کافی است اعتماد به نفس و آزادی را از همسرتان بگیرید یا آنکه اجازه دهید زندگی بیشتر از آنچه در توان همسرتان است او را در تنگنا قرار دهد. اگر میخواهید بدانید کجای کار هستید و چه آسیبهایی به همسرتان میرسانید، در ادامه این مطلب با ما باشید.
زندگی شطرنج نیست
اشکالی ندارد اگر گاهی حرفتان را به زبان بیزبانی بزنید، اما اینکه بخواهید همسرتان از کنایههای شما دلیل ناراحتی یا نگرانیتان را بفهمد، به معنای همسر آزار بودنتان است. اگر برای بیان ناراحتیهایتان، اشتباهات او را در قالب کنایه بیان میکنید یا پای اطرافیانش و اشتباهاتشان را وسط میکشید، نباید انتظار داشته باشید که او به همسری ایدهآل تبدیل شود.
راهحل بهتر: یادتان باشد که زندگی میدان شطرنج نیست و دلیلی ندارد همسرتان برای فهمیدن دلیل هر حرکت شما ساعتها فکر کند. پس صادقانه سر اصل مطلب بروید و اگر از او رنجیدهاید یا انتظاری دارید، با صراحت آن را به زبان بیاورید. وقت صحبت از خواستههایتان مطمئن شوید که همسرتان منظور شما را فهمیده است تا بعدا او را به خاطر سوءتفاهمها سرزنش نکنید.
از کتک بدتر
شدیدترین جلوه همسر آزاری، برخورد فیزیکی است. اما گمان نکنید اگر همسرتان از شما کتک نمیخورد، شما او را آزار نمیدهید. گاهی اوقات رفتار و کلمات شما میتواند تاثیری بیشتر از برخورد فیزیکی داشته باشد. اگر در هر رفتار همسرتان به دنبال یک اشتباه میگردید تا او را سرزنش کنید و اشتباهات خودتان را هم به گردنش میاندازید، قطعا یک همسر آزارید.
راهحل بهتر: قبل از آنکه همسرتان را با سرزنشهایتان شکنجه دهید، به این فکر کنید که چرا و در چه موقعیتی آن اشتباه را مرتکب شده و شما چه کمکی به او میتوانید بکنید. اگر همسرتان یک اشتباه را همیشه تکرار میکند و درس نمیگیرد، با یک مشاور موضوع را در میان بگذارید. شاید او مشکلاتی دارد که تنها یک روانشناس قادر به حلشان است.
صدایت را پایین بیاور
کم نیستند کسانی که میخواهند با صدای بلند، دیگران را مجبور به شنیدن خواستههایشان کنند. اگر شما هم با فریاد، همسرتان را به انجام دادن خواستههایتان مجبور میکنید و اگر بحثهای میان شما، با آلودگی صوتیای که ایجاد میکنید تمام میشود، بهتر است در واکنشهایتان تجدید نظر کنید. فراموش نکنید که تاثیرگذار بودن یک راه، به معنای درست بودنش نیست!
راهحل بهتر: راههای مدیریت خشم را یاد بگیرید و هر روز یک قدم به یاد گرفتن شیوههای درست بحث و گفتگو نزدیکتر شوید. به همسرتان بگویید که همیشه درست در لحظه بحث نمیتوانید به نتیجه قطعی برسید و با کمک او، در لحظات پرتنش زندگی گفتگو را متوقف کنید و باقی بحث را در زمانی که هر دوی شما به آرامش رسیدهاید انجام دهید.
مقابله به مثل نکن
در بحثها تمام تلاشتان را برای آزار دادن او به خرج میدهید و وقتی در زمان صلح از شما به دلیل این رفتار گله میکند، میگویید، چون تو عصبانی ام کردی چنین کردم؟ دعوت خانواده او را رد میکنید و وقتی اعتراض میکند میگویید، چون تو فلان روز به خانه مادرم نیامدی چنین کردم؟ اگر شما به بهانه ایرادهای او، رفتارهای نادرستتان را توجیه میکنید بدانید که همسر آزارید.
راهحل بهتر: همسر شما انسانی بیعیب و نقص نیست، پس این موضوع را بپذیرید و برای توجیه اشتباهتان، ایرادهای او را پیش چشمش نیاورید. اگر شما نسبت به رفتار همسرتان اعتراض دارید، نه با مقابله به مثل، بلکه با توضیح انتظاراتی که از او دارید برای تغییر دادنش تلاش کنید. یادتان نرود که خودتان مشغول ساختن بازی مقابله به مثل هستید و دیر یا زود بازنده این بازی میشوید.
خط و نشان نکش
حق شماست که حساسیت هایتان را به همسرتان گوشزد کنید و همانطور که مراقب احساساتش هستید، از او هم بخواهید شما را نرنجاند، اما مراقب باشید این حق، شما را به یک زورگو تبدیل نکند. عبارت «اگر» که قبل از بیان محدودیتها میآید را از واژههایتان حذف کنید و «به شرطی که …» را هم فراموش کنید. برای آنکه همسرتان را به مرد رویاهایتان تبدیل کنید، نیازی به بازی کردن نقش زورگو ندارید.
راهحل بهتر: به جای تهدید کردن، دلایلتان را برای همسر خود توضیح دهید. شاید او متوجه نیازهای شما نیست و شاید هم شرایط به او اجازه برآورده کردن آنها را نمیدهد. پس مثل یک زن و شوهر بالغ با هم در مورد خواستههایتان حرف بزنید و به یک تصمیم مشترک برسید.
همهی ما احساس رضایت را دوست داریم. دلمان میخواهد وقتی با کسی ارتباط برقرار میکنیم، شرایط مطابق با انتظارات ما پیش رود. به طور طبیعی هر چه تعداد افراد بیشتر باشد و مجموعه بزرگتر، احتمال این که ما از همه چیز راضی باشیم کمتر میشود.
ما برای حل مشکلات تلاش میکنیم
نخستین راه مقابله این است که محیط اطرافمان را تغییر دهیم. مثلا از طرف مقابل میخواهیم که به شکل خاصی رفتار نکند.
تا اینجای کار همه چیز طبیعی است، هر چند به طور کامل راضی کننده نیست، ولی معمولا بهتر از این نمیشود! چون انسانها با هم فرق دارند.
رابطه ما با اطرافیان به یک اندازه صمیمی نیست و خیلی اوقات نمیتوانیم از دیگری بخواهیم با رفتارش ما را ناراحت نکند؛ بنابراین شخصی دیگر که به ما نزدیکتر است را واسطه قرار میدهیم و از او میخواهیم خواستهی ما را به دیگری بگوید.
این شیوه برخورد با مشکلات پس از ازدواج بسیار رایج است
کسی که از رفتار خانوادهی همسر ناراحت است، نمیتواند مستقیم اعتراض کند، بنابراین از همسر میخواهد برای تغییر رفتار خانواده اش کاری کند. همهی ما میدانیم تغییر رفتار دیگران کاری سخت و در بیشتر مواقع غیرممکن است. در عین حال این یکی از بزرگترین توقعات همسران از یکدیگر است.
- چرا مادرت با من اینطور برخورد کرد؟
- منظور پدرت از آن حرف چه بود؟
من هیچ وقت اجازه نمیدهم خانواده ام با تو اینطور رفتار کنند، ولی تو به من اهمیت نمیدهی. این خواستهها و شکوهها گاهی اوقات منطقی هستند و گاهی اوقات هم خیر. بستگی به ویژگیهای افراد و بافتی که در آن قرار گرفتند دارد.
ولی یک چیزی همیشه درست است: این که ما نباید از همسرمان انتظار داشته باشیم دیگران را تغییر دهد. ما با این خواسته به معنای واقعی کلمه همسرمان را اذیت میکنیم. فقط میتوانیم انتظار داشته باشیم که او ناراحتی ما را درک کند، نه این که برای حذف مشکل اقدامی انجام دهد.
زیر سوال بردن همسر
یک شیوهی رایج اذیت کردن همسر این است که او را به خاطر رفتار دیگران زیر سوال ببریم. اینکه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم وادارش کنیم با دیگران به خاطر ما بجنگد و به خاطر بدیهای دیگران احساس گناه و عذاب وجدان پیدا کند. ما فقط مسئول رفتارهای خودمان هستیم، نه حتی نزدیکترین شخص خانواده مان. همین که احساس میکنید همسر از ناراحتی شما ناراحت (یا عصبانی) است.
از او قدردان باشید. به او این احساس را بدهید که برایتان همسر خوبی است. بیشتر راجع به احساسات خود با یکدیگر حرف بزنید و کمتر راجع به رفتارها؛ و همدیگر را اذیت نکنید.
نظرات