یادداشت

کلمه، سلاح است؛ یا می‌سازد، یا ویران می‌کند

کلمات، «سلاح» دو لبه‌ی میدان سیاست خارجی ایران شده‌اند؛ یا سازنده منافع ملی‌اند یا ویرانگر اعتبار دیپلماسی. در یک نقد صریح به بی‌مبالاتی زبانی برخی مسئولان، این متن هشدار می‌دهد که در عصر حقوق بین‌الملل و افکار عمومی جهانی، هر عبارت نسنجیده‌ای که از تریبون‌های رسمی ایران خارج می‌شود، دیگر نه «رجزخوانی محفلی» است و نه «شوخی»، بلکه به سرعت تبدیل به سند حقوقی، بهانه تحریم یا خوراک رسانه‌های معاند شده و کشور را متحمل هزینه‌های گزاف می‌کند؛ هزینه‌هایی که ملت دیگر توان پرداخت آن‌ها را ندارد.

زهرا جعفری روزنامه نگار در واکنش به بی‌پروایی گفتاری و بی‌مبالاتی زبانی در عرصه سیاست و دیپلماسی ایران نوشت:

در جهانی که دیپلماسی، حقوق بین‌الملل، اقتصاد و افکار عمومی همگی بر بستری از واژگان و جملات جریان دارند، زبان دیگر فقط ابزار ارتباط نیست؛ زبان، ابزار حکمرانی است.
کلمات، حامل معنا نیستند؛ کلمات، تولید معنا می‌کنند.
در سیاست، مخصوصاً در سطح بین‌المللی، این معنا می‌تواند به‌سرعت به «پیام رسمی یک کشور» ترجمه شود؛ به سند، به تهدید، به توهین، به اعتراف، به موضع.

و این‌جاست که خطر آغاز می‌شود:
وقتی زبانی که باید حساب‌شده باشد، می‌شود میدان هیجان، لحن خودشیفته، گفتار عامیانه یا گاه حتی هزل و هجو.

ما در سیاست خارجی، سال‌هاست گرفتار پدیده‌ای خطرناک هستیم: بی‌توجهی به بار معنایی کلمات.
مقامات سیاسی و رسانه‌های رسمی گاه سخنانی بر زبان می‌آورند که در ادبیات بومی ممکن است جدی گرفته نشود یا حتی نشانه صلابت تلقی شود، اما در زبان بین‌المللی، به‌عنوان خشونت، تهدید، اعتراف یا تحقیر تعبیر می‌شود.

مثالی ساده اما گویا:
در فرهنگ شفاهی ایرانی، یک پدر ممکن است برای تنبیه فرزندش جمله‌ای تند به زبان بیاورد؛ این گفتار ممکن است در خانه، عادی جلوه کند. اما همین جمله، اگر در قالب سندی بین‌المللی یا در فضای حقوق کودک بیان شود، می‌شود خشونت خانگی، تهدید روانی و جرم قابل پیگرد.

حالا این مثال را به سطح روابط کشورها تعمیم دهید.
کلمه‌ای که در فرهنگ بومی ممکن است «طعنه» یا «نیشخند» تلقی شود، در سطح جهانی می‌تواند یک تحقیر رسمی، تهدید امنیتی، یا نقض حقوق یک ملت دیگر محسوب شود.
کلمه‌ای که از سر هیجان گفته می‌شود، می‌تواند بهانه‌ای برای صدور بیانیه، تحریم، واکنش نظامی یا بی‌اعتباری دیپلماتیک باشد.

ما بارها دیده‌ایم که تنها یک جمله نسنجیده، از زبان یک مسؤول، چطور در صدر اخبار جهان می‌نشیند، چگونه به خوراک رسانه‌های معاند تبدیل می‌شود، و چگونه به سادگی فرصت‌های دیپلماتیک را می‌سوزاند.

زبان بین‌المللی، زبان حقوق است، زبان سیاست است، زبان معناست.
نه زبان محفل خصوصی است، نه رجزخوانی محفلی، نه لحن کوچه و بازار.
جهان، شوخی کلمات ما را شوخی نمی‌گیرد.
جهان، بار حقوقی و سیاسی هر واژه را ثبت می‌کند، آرشیو می‌کند، تحلیل می‌کند و علیه خود ما استفاده می‌کند.

در جهانی که هر واژه ممکن است تبدیل به سند شود، سکوت، گاه عاقلانه‌تر از فریاد است.

شوربختانه، در فضای سیاسی ایران، ما با دو آسیب بزرگ روبه‌رو هستیم:

۱. تعدد صداها و نبود وحدت گفتمانی.
۲. عدم سواد زبانی در فهم بار حقوقی، سیاسی و بین‌المللی واژگان.

این ترکیب، بسیار خطرناک است. نه فقط برای تصویر بیرونی ایران، بلکه برای آینده منافع ملی، اعتبار دیپلماسی و حتی انسجام داخلی.
ما با کلمات، یا پل می‌سازیم، یا دیوار.
با جملات، یا اعتماد می‌سازیم، یا تنش.
با سخنان نسنجیده، نه‌تنها فرصت‌ها را از دست می‌دهیم، بلکه هزینه‌های بی‌مورد به کشور تحمیل می‌کنیم؛ و هیچ‌کس، مسؤولیت این هزینه‌ها را نمی‌پذیرد.

در چنین وضعیتی، اگر نگران منافع ملی نیستید—شمایی که تریبون را به دست گرفته‌اید و هرچه خواستید گفتید—
حداقل برای حفظ منافع شخصی خودتان هم که شده، سکوت کنید.
این یک هشدار نیست.
این، خواهش یک ملت است.
ملتی که می‌خواهد صدایش با احترام شنیده شود، نه با تمسخر.
ملتی که می‌خواهد روی میز مذاکره، زبانش منطق باشد، نه توهین.
ملتی که دیگر توان پرداخت هزینه‌های بی‌فکری برخی زبان‌ها را ندارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا