گزارش آدمربایی
چند ساعت از این ماجرا گذشته بود و کسی از سرنوشت پسر نوجوان خبر نداشت تا اینکه پدرش سراسیمه و نگران راهی اداره پلیس شد تا گزارش ربودن پسرش را به مأموران اعلام کند.
وی گفت: ۲ساعت پس از اینکه پسرم برای رفتن به کلاس زبان از خانه خارج شد، موبایلم زنگ خورد. آن طرف خط فردی ناشناس بود که میگفت با همدستانش پسرم را گروگان گرفتهاند. همزمان صدای ناله و فریادهای پسرم را میشنیدم که درخواست کمک میکرد و با شنیدن صدایش به وحشت افتادم.
او ادامه داد: گروگانگیران برای آزادی پسرم درخواست ۳۰میلیارد تومان کردند و گفتند اگر ظرف ۲۴ساعت این مبلغ را تهیه نکنم جان پسرم را میگیرند. آنها تهدید کردند که اگر پای پلیس را به ماجرا باز کنم، پسرم را بدون لحظهای درنگ میکشند و کاری میکنند که حتی نتوانم جسدش را پیدا کنم. اما وقتی تماس قطع شد، من راهی جز کمک خواستن از پلیس ندیدم.
عملیات گسترده
با اظهارات این مرد، تیم ویژهای از کارآگاهان اداره آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی وارد عمل شدند و بررسیهای گسترده برای شناسایی آدمربایان آغاز شد. این بررسیها تنها چند ساعت ادامه داشت تا اینکه خبر رسید آدمربایان، گروگان خود را دریکی از محلههای پایتخت با چشمانی بسته رها کردهاند. پسرنوجوان که در محلی خلوت رها شده بود پس از آنکه مطمئن شده بود آدمربایان محل را ترک کردهاند با فریاد درخواست کمک کرده و توانسته بود با کمک رانندهای که از آن حوالی میگذشت به خانه بازگردد.
او سپس همراه پدرش راهی اداره پلیس شد و در توضیح ماجرای آدمربایی گفت: آدمربایان طوری نقش بازی کردند که باور کردم مأمور پلیس هستند. آنها پس از اینکه مرا سوار بر ماشینشان کردند، چشمانم را با پارچهای بستند و من دیگر چیزی ندیدم و متوجه نشدم که مرا به کجا انتقال دادهاند. آدمربایان حدود یک ساعت رانندگی کردند تا به خانهای رسیدند. سپس مرا به داخل خانه انتقال دادند و با پدرم تماس گرفتند. آنها پس از آنکه درخواست ۳۰میلیاردتومان برای آزادی من کردند تلفن را به دستم دادند و خواستند تا از پدرم بخواهم فورا این مبلغ را تهیه کند. این در حالی بود که مدام شکنجهام میکردند تا پدرم با شنیدن صدای نالههایم هرچه زودتر خواسته آنها را عملی کند.
وی ادامه داد: چند ساعتی از شروع این گروگانگیری میگذشت که ناگهان یکی از آدم ربایان به دیگری گفت که پای پلیس به ماجرا کشیده شده و باید هرچه زودتر گروگان را رها کنیم. آنها حسابی ترسیده و به تکاپو افتاده بودند تا هرچه زودتر مرا رها کنند. گمان میکنم تصور نمیکردند که پدر و مادرم، پلیس را در جریان قرار بدهند و وقتی متوجه شدند که پلیس در تعقیبشان است، به وحشت افتاده بودند. سرانجام بعد از چند ساعت به توافق رسیدند که برای فرار از دستگیری مرا در خیابانی خلوت و ماشینم را هم در همان محدوده رها کنند و به این ترتیب بود که من نجات پیدا کردم.
ماموران پلیس پس از شنیدن اظهارات گروگان و انجام بررسیهای ویژه ردپای ۴فرد آشنا را در این ماجرا بهدست آوردند و بازپرس جنایی دستور بازداشت آنها را صادر کرد و هر چهار مظنون توسط پلیس دستگیر شدند. حالا تحقیقات از آنها برای مشخص شدن جزئیات بیشتر از ماجرای این گروگانگیری و اینکه آیا این افراد در این ماجرا نقش داشتهاند یا نه ادامه دارد.
نظرات