کاخ اردشیر بابکان یا کاخ اردشیر پاپکان که به آتشکدهٔ اردشیر نیز معروف است، قلعهای است که در نزدیکی فیروزآباد استان فارس، در دامنهٔ کوهی در نزدیکی قلعه دختر واقع شده و در سال ۲۲۴ پس از میلاد به دستور اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی ساخته شدهاست. این قلعه در دو کیلومتری شمال شهر باستانی گور قرار دارد.
شهر باستانی که کاخ در آن قرار دارد، پس از اینکه اردشیر با سرنگونی اردوان، آخرین پادشاه اشکانی، شاهنشاهی ساسانی را تأسیس کرد، به «پروز» (پیروز) تغییر نام داد. پس از حملهٔ اعراب به ایران، اعراب پیروز را فیروز نامیدند و این نام، باقی ماند. شهر کنونی فیروزآباد از این رو در تاریخ ایران از اهمیت بالایی برخوردار است.
این سازه شامل سه گنبد است و کمی بزرگتر و باشکوهتر از بنای مشابه خود، قلعه دختر است. بهنظر میرسد که این محوطه بهجای اینکه یک بنای مستحکم برای اهداف دفاعی باشد، برای نمایش تصویر سلطنتی اردشیر بابکان طراحی شدهاست. به همین دلیل است که شاید بهتر باشد این بنا را «کاخ» بدانیم تا «قلعه»، هرچند که در اطراف آن دیوارهای عظیمی (دوبرابر ضخامت دیوارهای قلعه دختر) دارد و یک بنای محدود است. با توجه به نوع طراحی و معماری، بهنظر میرسد این کاخ، بیشتر مکانی برای اجتماعاتی بودهاست که در آن میهمانان، با تاجوتخت پادشاهی آشنا میشدهاند.
اردشیر یکم ساسانی شناختهشده به اردشیر بابکان یا پاپکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی بود. وی پس از شکست واپسین شاهنشاه اشکانی، اردوان چهارم، در سال ۲۲۴ میلادی در نبردی در دشت هرمزدگان، دودمان اشکانی را برانداخت و پادشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و تسخیر سرزمینی را که «ایرانشهر» یا «ایران» میخواندش، آغازید.
پیرامون تبار و نیای اردشیر، گزارشهای تاریخیِ گوناگونی وجود دارد. براساس گزارش طبری، اردشیر پسر بابک پسر ساسان بودهاست. روایت دیگری که در کارنامهٔ اردشیر بابکان میباشد، و شاهنامهٔ فردوسی نیز همان را بیان داشته، چنین است که اردشیر، زادهٔ ازدواج ساسان فردی از نوادگان دارا با دختر بابک، حاکمی محلی در ایالت پارس بودهاست.
اردشیر بر پایهٔ گزارش طبری، در پیرامون اصطخرِ پارس زاده شد؛ طبری میافزاید که اردشیر در هفت سالگی نزد فرماندهٔ دژ دارابگرد فرستاده شد؛ پس از مرگ فرمانده، اردشیر بر جای او نشست و ارگبد دژ دارابگرد شد.
مرزهای شاهنشاهی اشکانی و پادشاهی پارس در زمان نبرد هرمزدگان
طبری در ادامه آوردهاست که سپس بابک، گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون کرد و پسرش شاپور را بهجای وی گماشت. براساس گزارش طبری، شاپور و پدرش بابک بهناگاه مردند و اردشیر حاکم پارس شد. کشمکش میان اردشیر با شاهنشاهی اشکانی بالا گرفت و سرانجام در تاریخ ۲۸ آوریل (برابر با ۹ اردیبهشت) ۲۲۴ میلادی، اردشیر با لشکر اردوان چهارم در دشت هرمزدگان روبهرو شد و طی این جنگ اردوان، شاهنشاه اشکان، کشته شد.
نبرد هُرمزدگان نبردی بین اردشیر بابکان حاکم فارس (بعداً اردشیر یکم ساسانی) و اردوان پنجم بود که منجر به پیروزی ساسانیان و کشته شدن اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانیان شد. در رابطه با نبرد هرمزدگان دو نظریه وجود دارد که یکی آن را در دشت هرمزدگان در نزدیکی شوشتر و یکی دیگر آنرا در نزدیکی گلپایگان در استان اصفهان میدانند.
یک طراحی از نقشبرجسته نبرد ساسانیان و اشکانیان
شکست اردوان پنجم، شاه بزرگ اشکانی، بهدست اردشیر بابکان در هرمزدگان پایان شاهنشاهی اشکانی و آغاز شاهنشاهی ساسانی در ایران را رقم زد.
پس از مدتی مذاکره طرفها چارهای جز آغاز نبرد ندیدند. اردشیر بابکان در بهار ۲۲۴ پس از میلاد لشکر خود را به خوزستان آورد و در نقاط راهبردی دشت هرمزدگان مستقر شد. محل استقرار او باعث شد تا کنترل منابع آبی این دشت را در دست بگیرد. اردوان، از سوی دیگر، از پایتخت اشکانیان یعنی شهر تیسفون راهی هرمزدگان شده بود اما تنها توانست در مکانهای کماهمیتتر دشت مستقر شده و منابع آب کمی در دست داشته باشد. تاریخ آغاز نبرد میان دو لشکر، ۲۴ آوریل ۲۲۴ م. بود. منابع ساسانی مینویسند که این نبرد در همان روز به پایان رسید.
فیلمی کوتاه از کاخ اردشیر پاپکان در پیروزآباد فارس
بر پایهٔ گزارشهای سلطنتی، این بابک بود که گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون ساخت و پسرش شاپور را بر جای وی نشاند؛ اردشیر از پذیرش گماشتن شاپور سرباز زد و برادر خویش و هر که در برابرش ایستاد را حذف کرد و سپس سکهای منقوش به چهرهٔ خود بر روی سکه و پدرش بابک در پشت سکه ضرب کرد. محتمل است نقشِ تعیینکنندهای که از اردشیر در رهبری شورش علیه دولت مرکزی ترسیم شدهاست، محصول خوانشهای متأخرتر تاریخی باشد. احتمالاً در آنگاه بابک بیشتر ایالت پارس را زیر حاکمیت خود متحد ساخته باشد.
سکهٔ نقره از سکههای دستهٔ دوم اردشیر، منقوش به شمایل وی و مزین به عبارت «مزداپرست، خدایگان اردشیر شاهنشاهِ ایران که چهره از یزدان میدارد» به دبیره پهلوی
خط پهلوی یا دبیره پهلوی یا دبیره پارسی میانه نام یک دستهٔ کلی از خطهایی است که برای نوشتن زبان (های) پارسی میانه و پهلوی اشکانی (پارتی) به صورت کتیبهای یا کتابی به کار میرفتهاند. این خطوط از خط مانوی مستقلاند. تمام این خطها ریشه در خط آرامی دارندو مانند آرامی از راست به چپ نوشته میشدهاند.
فیلم بازسازی شده کاخ اردشیر
اردشیر کوشید تا خویش را به مثابهٔ مزداپرستی مرتبط با خدا و دارندهٔ فَرّه ایزدی بنمایاند. ادعای مشروعیت پادشاهی وی بهعنوان نورستهای برحق از نسل شاهان اسطورهای ایرانی و نیز تبلیغات منتسب به اردشیر علیه مشروعیت و نقش پارتیان در توالی تاریخ ایرانی، مؤید جایگاه ممتازی است که میراث هخامنشی در ذهن نخستین شاهنشاهان ساسانی داشتهاست. اگرچه دیدگاه رایج برآن است که احتمالاً ساسانیان چندان دربارهٔ هخامنشیان و وضعیتشان نمیدانستهاند. از سوی دیگر، برخی از مورخان برآنند که نخستین شاهنشاهان ساسانی، با هخامنشیان آشنا میبودند و شاهنشاهان متأخر ایشان، بهعمد به کیانیان روی آوردند. ایشان آگاهانه هخامنشیان را نادیده گرفتند تا بتوانند پیشینهٔ خود را به کیانیان برسانند؛ و از همینجا بود که تاریخنگاری مقدس را در پیش گرفتند.
اردشیر برای یادبود پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره)، نقش رجب و نقش رستم کردهاست؛
سنگنگارهٔ اردشیر بابکان در فیروزآباد، استان فارس، ایران
از این نقش چنین برمیآید که اردشیر میپنداشته یا میخواسته دیگران بپندارند که حاکمیت وی بر سرزمینی که در سنگنوشتهها «ایرانشهر» خوانده میشده، از سوی پروردگار مقرر شدهاست. واژهٔ ایران، پیش از این، در اوستا و بهعنوان «نام سرزمین اسطورهای آریاییان» به کار میرفت؛ در دوران اردشیر، عنوان «ایران» بر جغرافیای زیر حاکمیت ساسانیان اطلاق شد.
سنگنگاره دیهیمستانی اردشیر بابکان و اهورامزدا درکنار سنگنوشتهٔ کرتیر در نقش رجب
در سنگنگارهٔ وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شدهاست.
اندیشهٔ «ایران»، هم برای جوامع زردشتی و هم غیر زرتشتی سراسر شاهنشاهی پذیرفته شد و حافظهٔ جمعی ایرانیان در مراحل گوناگون و لایههای مختلف جامعهٔ ایرانی تا دوران مدرن امروز ادامه یافت و زنده ماند. آنچه روشن است این است که مفهوم «ایران»، پیشتر کاربردی مذهبی نیز داشته و سپس به پیدایش صورت سیاسی آن و در مفهوم مجموعهای جغرافیایی از سرزمینها انجامیدهاست.
همسر(ان) : مورود بانو ، دینگ بابکان ، خوریم گودرز ، انوشک ، چشمک
فرزند(ان): شاپور یکم ، مهرشاه ، اردشیر شاه کرمان، اردشیر شاه مرو،اردشیر شاه آدیابن ، اردشیر سکانشاه،پیروز، نرسه، روددخت
خاندان: خاندان ساسان
پدر: بابک یا ساسان
مادر: رودک
نظر بدهید
ناشناس
تاریخ : ۲۷ - بهمن - ۱۴۰۲
چه زیبا به تصویر کشیده شده که هیچ شکی برای بیننده باقی نگذارد،و به شهادت تاریخ سنگ نگاره حاکی از قدرت و ابهت امپراطوری های ایران داشته،بر عکس سایر دولتها و امپراطوری حصوصا امپراطورهای بعد ساسانی ها که بر اساس ذهن و کتب دین و هجوم بر جهان مسلط شدند