او هر روز صبح ساعت پنج کارش را شروع میکند. روحالله ۲۷ ساله است و فرزند چهارم یک خانواده ۸ نفری. او از ۱۲ سالگی مشغول این کار شده؛ «اگر از بچگی این کار را نکنی دیگر نمیتوانی. من هم از بچگی شروع کردم چون تمام خانوادهام کارشان به شتر ارتباط داشته».
سلاخی هم یک شغل است، راستش خوب که فکر کنید میبینید ما خیلی هم به شغل آنها احتیاج داریم، مگر آنکه همگی تصمیم بگیریم گوشت نخوریم و یکدفعه گیاهخوار بشویم. بله، ما میخواهیم شما را به یک سلاخخانه ببریم. البته به نظر ما هم این شغل کمی عجیب و غریب است؛ از قضا ما هم سراغ یکی از سلاخها رفتهایم که کمی عجیبتر از بقیه است؛ او شترها را سلاخی میکند.
میگویند شتر ۴۸ ساعت قبل از اینکه ذبح شود، میفهمد و گریه میکند. راستش ما اشک را گوشه چشم حیوان دیدیم اما راهی نداشتیم برای اینکه بدانیم واقعا فهمیده قرار است به مسلخ برود یا نه؛ «دلم نمیخواهد آنها را بکشم؛ یعنی اگر شغلم این نباشد که آنها را نمیکشم». این را روحالله احمدی میگوید که در کشتارگاهی صنعتی در جنوب تهران، مسؤول ذبح شترها و تحویل گوشت آنهاست. در کشتارگاه او را کلکو صدا میزنند چون اصلیتش برمی گردد به یکی از قبایل شیرازی به همین اسم.
روحالله سالهاست که شترها را ذبح میکند؛ «وقتی در کشتارگاه سنتی کار میکردم، چون مثل اینجا دامپزشک نداشتیم، یکی دو بار بدون اینکه متوجه بشوم شترهایی را که حامله بودند نحر کردم و بعد از اینکه فهمیدم خیلی ناراحت شدم». نحر کردن اصطلاحی است که برای سلاخی شتر به کار میرود.
او هر روز صبح ساعت پنج کارش را شروع میکند. روحالله ۲۷ ساله است و فرزند چهارم یک خانواده ۸ نفری. او از ۱۲ سالگی مشغول این کار شده؛ «اگر از بچگی این کار را نکنی دیگر نمیتوانی. من هم از بچگی شروع کردم چون تمام خانوادهام کارشان به شتر ارتباط داشته».
زندگی روحالله یک جوری به شتر گره خورده. پسر عموها و برادرهایش پرورشدهنده شتر و واردکننده این حیوان هستند. آنها شترها را برای روحالله میآورند تا او آنها را نحرکند.
از او میپرسیم که گوشت شتر را از اینجا کجا میبرند؛ «گوشت را میبرند به قصابیها. خیلیها گوشت شتر دوست دارند چون طبع آن گرم است. من خودم فقط گوشت شتر میخورم. اگر گوشت گاو بخورم مریض میشوم چون طبع سردی دارد».
در محوطه کشتارگاه جایی هست که شترها را قبل از ذبح آنجا میبندند. کار روحالله از همین جا شروع میشود و خطر هم درست از همین جا وارد کار او میشود چون او باید شترها را سه تا سه تا بیاورد داخل تله و همان جا آنها را نحر کند. حیوان عظیمالجثه که متوجه شده میخواهند او را بکشند و کینهاش هم مشهور است، شروع به ناآرامی میکند. فقط یک لحظه دندانهای دو سانتیمتری این حیوان را تصور کنید تا متوجه شوید چه خطری جان سلاخ شتر را تهدید میکند.
کینه شتری
شترها گردن خیلی بلندی دارند؛ به همین خاطر کسی که آنها را ذبح میکند، در واقع نمیتواند از زیر، سر آنها را قطع کند. برای همین سلاخ به ناچار باید با چاقو شکاف بزرگی زیر گلوی حیوان ایجاد کند. وقتی که تمام خون از بدن حیوان خارج شد، آنوقت او میتواند برود داخل همان محوطهای که با میله بسته شده و به آن تله میگویند. گاهی پیش میآید که شتر با گلوی شکافته از این محوطه فرار میکند. میگویند اگر شتر در این حال سلاخ را پیدا کند کار او تمام است؛ «یک بار پیش آمد که شتر فرار کرد و به سمت من آمد. شانس آوردم که از دستش فرار کردم».
روحالله ۴ سال پیش ازدواج کرده و ساکن شهر ری است. او یک پسر دارد ولی دوست ندارد پسرش هم وارد این کار بشود؛ «دوست دارم برود دنبال درس چون خودم نتوانستم درس بخوانم و تا راهنمایی بیشتر ادامه ندادم». با این حال او کارش را به دقت انجام میدهد.
بعد از اینکه حیوان کاملا بیحرکت شد، یک پای شتر را میبندند به زنجیر یک بالابر که بالای سر تله است. به وسیله این بالابر حیوان را بالا میکشند تا روی زمین کشیده نشود. از این مرحله به بعد، تمام کارها روی هوا انجام میشود تا گوشت آلودگی پیدا نکند. بعد روحالله و همکارش سرحیوان را میبرند و پوست او را شکاف میدهند.
جایی برای آمادهسازی گوشت
وقتی همه شترها که تعداشان ۸ تاست ذبح شدند، روحالله آنها را در حالی که از روی یک ریل آویزان هستند میبرد به طرف جایی که قرار است پوستشان را بکنند. البته قبل از اینکه او کارش را روی لاشه شترها آغاز کند باید گردن بلند آنها را پوست بکند. گردنهای بریده شده را روی یک وسیله شبیه چوبلباسی آویزان میکند و بعد پوستشان را میکند. از این مرحله به بعد، بیشتر کارها به صورت مکانیزه و با دستگاه انجام میشوند. پوست همه حیواناتی که در این کشتارگاه ذبح میشوند با دستگاه و به دقت کنده میشود.
روحالله قسمت بریده پوست حیوان را به بازوهای دستگاه میبندد و دستگاه با کشیدن، پوست را میکند. موقعی که دستگاه پوست را میکشد، روحالله و همکارش قسمتهایی را که محکمتر از بقیه به بدن حیوان چسبیده با چاقو جدا میکنند تا پوست پاره نشود. وقتی پوست حیوان کاملا کنده شد به مرحله بعدی میرسیم؛ جایی که باید دل و روده حیوان از بدنش خارج شود.
لاشه شتر روی ریل جلو برده میشود. اینجا جایی است که سلاخ با شکاف دادن شکم شتر، دل و روده و بقیه محتویات شکم را خالی میکند. این مراحل برای دیگر حیواناتی که اینجا ذبح میشوند هم انجام میشود. در این سالن بزرگ که ۱۰۰ متر طول و ۲۰ متر عرض دارد، در یک سمت شتر و گاو و در سمت دیگر گوسفندها ذبح میشوند.
در تمام طول سالن، لاشه حیوانات ذبح شده از ریل آویزان است. بعد از اینکه شکم حیوان خالی شدآن را تکه تکه میکنند. این کار از شقه کردن حیوان شروع میشود. روحالله با یک اره بزرگ بدن حیوان را در طول میبُرد؛ یعنی از گردن، حیوان را به دو نیم تقسیم میکند؛ درست مثل کاری که با لاشه گاو میکنند. بعد دامپزشک گوشت را معاینه میکند و وقتی کارش تمام شد، لاشه دو تکه حیوان را میبرند به قسمت دیگری. آنجا باز هم روحالله است که دست به کار میشود؛ لاشهها را خرد میکند تا آماده بارگیری شوند. هر شتر تقریبا به هشت قسمت تبدیل میشود. نزدیک ساعت ۱۱ صبح تمام گوشتها خرد شدهاند.
در این مرحله میتوانی روحالله را ببینی که تکه بزرگی از شتر را کول کرده و دارد آن را بار میزند. بعد از تحویل دادن گوشتها به ماشینهای مخصوص حمل گوشت، کار روحالله تمام است. او میتواند بقیه روز را استراحت کند یا اینکه مقدمات کار فردایش را آماده کند. منبع: مجله همشهری سرنخ به تاریخ ۳۱ مردادماه۱۳۸۸
نظرات