میلیاردر هندی الاصل «سریچند هندوجا»، و بزرگ ثروتمندترین خانواده بریتانیا، در ۸۷ سالگی درگذشت. مرگ او را دخترانش روز چهارشنبه با انتشار بیانیهای اعلام کردند.هندوجا از بیماری زوال عقل رنج میبرد و خانوادهاش میگویند که «… صبح با آرامش درگذشت.»
fi گزارش اول فارس ، او در کراچی و زمانی که بخشی از هند بود، به دنیا آمد. او رئیس یک گروه تجاری بود که مالک شرکتهای سهامی عام در هند است که با حوزههای بانکی، مواد شیمیایی، نرمافزار و خودروهای تجاری سر و کار دارند.
هندوجا و برادر کوچکترش گوپیچاند، ۸۳ ساله، در سال ۲۰۲۲ برای چهارمین دفعه در صدر فهرست ثروتمندان نشریه ساندی تایمز قرار گرفتند.
به نوشته رویترز، تخمین زده میشود که دارایی خالص آنها ۲۸.۵ میلیارد پوند (معادل ۳۶ میلیارد دلار) بوده است که شامل املاکی به ارزش میلیونها پوند در مرکز لندن میشود.
دخترانش گفتند که او افق دیدی در صنعت و تجارت، و امور بشردوستانه داشت و بر زندگی افراد بیشماری اثر گذاشت و «ما برای همیشه سپاسگزار زمانی که با او سپری کردیم هستیم.»
پارماناند دیپچند هندوجا، پدر سریچند هندوجا، شرکت «گروه هندوجا» را که ۲۰۰هزار کارمند در بیش از ۳۰ کشور دنیا استخدام کرده است سال ۱۹۱۴ بنیانگذاری کرد. او در کار تجارت فرش و میوه خشک از ایران بود. پسرانش در دهه ۱۹۷۰ تجارتشان را به بریتانیا منتقل کردند.
خانواده وی تایید کردند که اس پی هندوجا، پدرسالار میلیاردر ثروتمندترین خانواده بریتانیا و رئیس گروه جهانی هندوجا گروپ، در سن ۸۷ سالگی در لندن درگذشت.
بر اساس گزارش ها، سریچند پی هندوجا، که با نام SP یا سری شناخته می شد، دچار زوال عقل بود.
روز چهارشنبه، سخنگوی این خانواده گفت: «گوپیچاند، پراکاش، آشوک و کل خانواده هندوجا با تأسف فراوان اعلام میکنند که درگذشت. […] آقای اس پی هندوجا امروز.
خانواده هندوجا در صدر فهرست ثروتمندان ساندی تایمز در سال ۲۰۲۲ قرار گرفتند، پس از اینکه دارایی جمعی آنها بیش از ۱۱ میلیارد پوند افزایش یافت و به ۲۸.۴ میلیارد پوند رسید، بزرگترین ثروت ثبت شده در بیش از سه دهه این فهرست.
علیرغم ثروت هنگفت خانواده، یک قاضی سال گذشته هشدار داد که نیازهای سری هندوجا، عمدتاً مراقبت های پزشکی برای زوال عقل بدن لوی، در بحبوحه اختلاف خانوادگی بر سر مالکیت یک بانک سوئیسی، “به حاشیه رانده شده است.”
تا زمان مرگش، سری به همراه برادرش گوپی، سلسله خانواده را که ۱۵۰۰۰۰ نفر در آن مشغول به کار بودند، رهبری می کرد. این خواهر و برادر کار خود را در هند آغاز کردند اما از دهه ۱۹۷۰ بیشتر وقت خود را در بریتانیا گذراندند.
این دو گروه هندوجا را از یک شرکت نسبتاً کوچک خانوادگی به شرکتی با فعالیت در ۳۸ کشور جهان ساختند که بخش هایی از جمله صنعت خودرو، نفت، بانکداری، رسانه و مراقبت های بهداشتی را در بر می گیرد.
امپراتوری از طریق معاملات برجسته از جمله خرید گروه آشوک لیلاند در سال ۱۹۸۷، که شامل بقایای کسب و کار منقرض شده خودروسازی بریتانیا بریتیش لیلند بود، گسترش یافت. سه سال قبل از آن، این گروه نفت خلیج فارس را از شرکت نفت آمریکایی شورون خریداری کرده بود.
داراییهای آنها در بریتانیا شامل تراس خانه کارلتون قرن هجدهم به مساحت ۶۲۲۴ متر مربع (۶۷۰۰۰ فوت مربع) در نزدیکی کاخ باکینگهام و ساختمان اداری جنگ قدیمی در وایت هال است.
بی بی سی در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ – ۱۸ مه ۲۰۱۴ در گزارشی با عنوان پیوند صد ساله ثروتمندترین خانواده بریتانیا با ایران؛ از سنگام تا همسایگی ملکه بریتانیا چنین نوشت:
برادران هندوجا با ۱۱.۹ میلیارد پوند دارایی امسال در صدر ثروتمندان بریتانیا قرار گرفتهاند. این خانواده کار خود را از تجارت با ایران در حدود صد سال پیش شروع کردند و تا سالهای اخیر در حوزههای مختلف صنعت و تجارت در ایران نیز مثل بسیاری از نقاط دنیا فعال بودند.
سریچاند (راست) و گوپیچاند دو برادر بزرگتر
چهار برادر که هر کدام در گوشهای از دنیا این ثروت عظیم را اداره میکنند رابطهای بسیار نزدیک با هم دارند و در مطبوعات بریتانیا به “مرموز” بودن و مخفی کاری معروف هستند.
آنها وقتی میخواهند در باره کسب و کارشان صحبت کنند به راه پیمایی های طولانی در پارک ها می روند تا کسی صحبتهایشان را نشود. آنها با ایمیلهای رمز گذاری شده مکاتبه میکنند و تمایلشان به حفظ حوزه خصوصی به حدی است که اگر نامه ای بفرستند آدرس فرستنده ذکر نمیشود.
برادران هندوجا شرکتهای متعددشان را که زیر مجموعه شرکت عظیم هندوجا گروپ هستند در پناهگاههای مالیاتی مثل باهاما، پاناما، لیختن اشتاین و لوگزامبورگ به ثبت رساندهاند.
گوپیجاند و سریچاند در مهمانی هشتاد و هفتمین سال تولد ملکه بریتانیا در سال ۲۰۱۳ در بمبئی
آنها هندوهای معتقدی هستند که خود را به اصول اخلاقی وفادار میدانند و طبق نصیحت پدر، بسیار پرکارند. گیاهخوارند و لب به الکل نمیزنند. حتی چای هم نمینوشند و فقط آب میخورند و گفته میشود و در مهمانی شام ملکه غذایشان را با خود میبرند.
زندگی پر زرق و برق و لوکسشان چشم را خیره میکند و مبالغ عظیمی صرف کارهای خیریه و عالمالمنفعه میکنند.
آنها شبکهای وسیع از روابط در تمام دنیا دارند و با صاحب نفوذترین افراد از بیل کلینتون و تونی بلر گرفته تا ملکه بریتانیا و مایکل جکسون دوستی و ارتباط داشتند و دارند.
دو برادر بزرگتر، سریچاند ۷۸ ساله و گوپیچاند ۷۴ ساله در لندن و در همسایگی کاخ باکینگهام، قصر ملکه بریتانیا زندگی میکنند. این دو برادر تابعیت بریتانیایی دارند.
سریچاند رئیس شرکت چند ملیتی این برادران، یعنی هندوجا گروپ، است که در صنعت نفت، خودروسازی، بانکداری، املاک و مستقلات و رسانه فعال است.
برادر سوم پراکاش ۶۸ سال دارد و در ژنو زندگی می کنند. او تابعیت سوییسی دارد و امور بانکی خانواده را در دست دارد. برادر کوچکتر آشوک ۶۴ ساله در بمبئی زندگی می کند و بر تجارت خانواده در هند نظارت دارد.
در جستجو در باره منشا ثروت این برادران باید به چهار گوشه دنیا سر زد.
پدر این خانواده هندی تبار، پارماناند، فعالیتهای تجاری خود را با قرض دادن پول در شکارپور در دره سند در جنوب پاکستان کنونی شروع کرد و در سال ۱۹۱۴ به بمبئی نقل مکان کرد.
او در سال ۱۹۱۹ فرش و میوه خشک از ایران (که در آن زمان نام بین المللی اش پرشیا بود) وارد و چای، ادویه، پارچه، پوشاک و کنف به ایران صادر میکرد.
تا زمان سقوط محمدرضا پهلوی ، ایران پایگاه و مرکز اصلی تجارت این خانواده بود، تا اینکه آنها در آستانه انقلاب اسلامی به لندن نقل مکان کردند.
پارماناند در اویل دهه ۱۹۲۰ میلادی (حدود سال ۱۳۰۰) به ایران مهاجرت کرد. به نوشته کتاب “مهاراجه های جدید”، خانواده هندوجا ابتدا از طریق وام دادن وارد صنعت فیلم سازی شد و بعد با تولید فیلم در بمبئی و وارد کردن فیلم به ایران و بعضی کشورهای دیگر خاورمیانه کار خود را ادامه داد.
خانواده هندوجا در صنعت سینمای ایران سرمایهگذاری کرد و با دوبله و اکران فیلمهای هندی یا خرید سینما در بازار سینمای ایران و خاورمیانه فعال بود. گفته می شود آنها شش هزار دلار برای گرفتن حق پخش فیلمهای هندی در ایران پرداختند و میلیونها دلار از فروش فیلمها به دست آوردند.
خرید حق پخش فیلم معروف سنگام در خارج از هند، یکی از موفق ترین اقدامات تجاری آنها بود و موفقیت و محبوبیت غیر منتظره فیلم، سود سرشاری برایشان داشت.
با رونق اقتصادی ایران در دهه شصت و هفتاد میلادی (۴۰ و ۵۰ شمسی) واردات به ایران شتاب گرفت و خانواده هندوجا به دلیل روابطی که با شاه ایران پیدا کرده بود در بسیاری از معاملات و صنایع پر سود حضور داشت، از جمله صنعت برق.
اواسط دهه هفتاد میلادی ایران با کمبود سیب زمینی و پیاز مواجه شد. برادر ارشد به برادر کوچکتر آشوک دستور داد صد هزار تن سیب زمینی و پیاز را هر چه سریعتر به ایران برساند.
اعضای خانواده هندوجا در این زمینه تجربه یا دانشی نداشتند، اما بیست درصد به کشاورزان بیشتر پرداختند و محموله را فراهم کردند.
اما آنها دریافتند بیش از یکماه در فرودگاههای ایران معطل خواهند شد در نتیجه با کمک ایندیرا گاندی و ذوالفقار علی بوتو از راه پاکستان به جادههای ایران دسترسی پیدا کردند و با هزاران راننده کرهای محصول را با کامیونهای کولر دار به ایران رساندند. به گفته آشوک این کار در تثبیت روابط اقتصادی ایران و هند بسیار حیاتی بود. در آن سالها می توان گفت که خانواده هندوجا تجارت میان ایران و هند را انحصاری در اختیار داشت.
بعد از جنگ یوم کیپور (۱۹۷۳)، ایندیرا گاندی نخست وزیر وقت هند در ملاقات با شاه ایران، از قیمت بالای نفت ایران شکایت کرده بود و شاه جواب داده بود: “شما باید کالا و خدمات بیشتری به ما بفروشید.”بنابراین صادرات هند به ایران که در سال ۱۹۷۴ حدود پنجاه میلیون دلار بود در سال ۱۹۷۸ چندین برابر شد.
گفته می شود برای قرارداد واردات سنگ آهن (که پروژهای ۶۳۰ میلیون دلاری بود) ده و نیم ملیون دلار حق کمیسیون خانواده هندوجا شد و گفته میشود آنها به عنوان واسطههای شخصی شاه ایران عمل کردند.
گوپیچاند هندوجا و مایکل گوو وزیر آمورش پرورش بریتانیا در مراسم اهدا جایزه ثروتمندترین آسیاییتبار در سال ۲۰۱۴
پدر خانواده در سال ۱۹۷۱ در گذشت و چهار برادر سه میلیون دلار ملک در اهواز و یک میلیون دلار نقد به ارث بردند. گاردین این مبلغ را ۲ میلیون پوند ذکر کرده. برادران این سرمایه را در بانکداری و صنعت و املاک به کار انداختند.
گاردین مینویسد که ثروت آنها به وجود شاه بستگی داشت و با شبکه ارتباطات وسیعی که داشتند در جریان خطرهایی که رژیم سلطنتی را تهدید می کرد قرار می گرفتند.
گفته می شود برادر بزرگتر سریچاند در اوایل سال ۱۹۷۸ (تقریبا یک سال پیش از انقلاب) احتمال سقوط حکومت شاه را حس کرده بود. در آن زمان دارایی آنها ، زمین، مستقلات، شرکتهای مختلف و سهام به سرعت به پول نقد تبدیل شد.
سریچاند هندوجا میگوید که با سیاستمداران، اقتصاددانان، و طالعبینهایش مشورت کرده بود: “من به این ترتیب هر کشوری را که در آن اموال زیادی داریم از دید یک ناظر خارجی بررسی میکنم، انگار که در آنجا سرمایهای ندارم.”
آنها پیش از در گرفتن جنگ در بیروت هم اموالشان را در آنجا فروختند و با مشورت با طالعبینان و مشاوران، نخست وزیری راجیو گاندی را پیش بینی کرده بودند.
رژیم سلطنتی که سقوط کرد، خانواده هندوجا در لندن جا افتاده بود اما هنوز در ایران یک خانه، یک دفتر و ۱.۵ میلیون پوند سپرده بانکی داشتند.
بریتانیا
با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران ارتباطات اقتصادی خانواده هندوجاه با ایران قطع نشد.
این ارتباط از طریق دو شرکت سنگام (که نامش را از همان فیلم معروف گرفته) و آشوک تردینگ انجام گرفت که نماینده بنز، لاکهید و پناَم در ایران بود. به این فهرست خط هوایی میتسویی ژاپن و تعدادی شرکت کامپیوتری را هم میتوان اضافه کرد.
پس از انقلاب پناَم در برگرداندن سرمایهاش از ایران دشواری داشت و مدیران آن با برادران هندوجا تماس گرفتند.
فوربز مینویسد: “با حجتالسلام رفسنجانی رئیس پر قدرت مجلس ایران تماس گرفته شد” و پنام به پولش رسید و برادران هندوجا به صندلیهای “فرست کلاس” در پروازهای پنام.
گاردین مینویسد: “برادران هندوجا به دلیل معاملاتشان در دوران شاه ثروتمند شدند. اما صعود آنها به رده فوق-پولدار به تجارت نفتی آنان مربوط است.”
آنها در سال ۱۹۸۴ با زکی یمانی، وزیر نفت سابق عربستان بخش بزرگی از سهام “شرکت نفت خلیج” (Gotco) را خریدند اما روابط آنها بعدا خراب شد.
برادران هندوجا با اینکه ثروتمند بودند در بریتانیا تجارت مهمی نداشتند بنابراین توجه زیادی به آنها نمیشد.
در سال ۱۹۸۷ توجه به آنها در آمریکا جلب شد. در آن زمان سریچاند بیشتر در نیویورک بود و نشریه فوربز به کسب و کار این خانواده علاقمند شده بود.
فوربز به دنبال فهمیدن این بود که برادران هندوجا در معامله اسلحه با شرکت سوئدی بوفورز و معامله اسلحه با ایران سلطنتی چه نقشی دارند.
جیم مایکلز که در آن زمان سردبیر فوربز بود به برنامه پانورامای بیبیسی گفت که در آن زمان شایعاتی درباره معاملات اسلحه آنها با ایران مطرح بود. ما موضوع را بررسی کردیم و متوجه شدیم موضوعی برای گزارش وجود دارد.
گوپیچاند متخصص روابط عمومی و ارتباطات خانواده است
برادران هندوجا از گزارش مطلع شدند و برای جلوگیری از انتشار آن به یکی از دوستان پر نفوذ خود روی آوردند: ادوارد هیث نخست وزیر سابق بریتانیا.
سریچاند در این باره گفته بود: “ما فکر کردیم شاید او بتواند سابقه مناسبی از خانواده ما را که اینجا در بریتانیا زندگی می کردند در اختیار آنها قرار دهد، چون سردبیر نشریه در آمریکا بود و هیچ چیز راجع به ما نمیدانست.”
اما کمی پیش از آن نام این برادران در هند و سوئد در رسانهها مطرح شده بود.
ابتدا رادیو سوئد و بعد روزنامههای سوئد و هند نوشته بودند که خانواده هندوجا برای فروش اسلحه به هند و کشورهای خاورمیانه از شرکت سوئدی بوفورز بیش از ۸ میلیون دلار حقالعمل گرفتهاند.
برادران هندوجا موضوع را کاملا تکذیب میکردند و میگفتند پولی که از طریق بانکهای سوییسی دریافت کردهاند برای خدمات مشاوره بوده است.
روزنامه “هندو” در آن زمان (آوریل ۱۹۸۸) پنج مدرک از پرداختهای شرکت سوئدی بوفورز به حسابی مخفی در بانکهای سوییس منتشر کرده و این حسابها را به برادران هندوجا منتسب میدانست.
این قرارداد ۱۵ میلیون دلاری خرید اسلحه در سال ۱۹۸۶ بسته شده بود و طرح اتهام رشوه دولت راجیو گاندی را به شدت زیر فشار قرار داده بود.
خود نخست وزیر هند هم که از دوستان نزدیک برادران هندوجا بود در مظان اتهام بود و حتی گفته میشود او در انتخابات ۱۹۸۹ به دلیل نقشش در این ماجرا شکست خورد. البته در سال ۲۰۰۴ دادگاهی در هند راجیو گاندی را از این اتهام مبرا دانست.
گوپیچاند هندوجا به ناراسیمهان رام، سردبیر سابق روزنامه هندو تلفن زد تا او را متقاعد کنند گزارش را طور دیگری منتشر کند.
ناراسیمهان رام این تلفن را ضبط کرد در اختیار رسانهها قرار داد.
ناراسیمهان رام سردبیر سابق روزنامه هندو به بیبیسی گفته بود که برادران هندوجا برای اینکه او را متقاعد کنند مدارک ارتباطشان را با شرکت بوفورز را منتشر نکند به روش دیگری متوسل شدند، پیشنهاد جور کردن مصاحبه با معاون رئیس جمهور آمریکا در آن زمان، جورج بوش پدر و لی پنگ نخست وزیر چین. این مصاحبهها را قرار بود دفتر ادوارد هیث نخست وزیر سابق بریتانیا هماهنگ کند.
فوربز نوشته بود که خانواده هندوجا در دهه هفتاد میلادی نمایندگان بوفورز در ایران بودند، زمانی که برنامه جاه طلبانه تسلیحاتی شاه ایران در جریان بود.
مارتین آردبو، مدیر عامل سابق بوفورز به این نشریه گفته بود که قبل از انقلاب با برادران هندوجا در ایران وارد معامله شده بود.
در آن زمان روشن بود که برادران هندوجا از طریق شرکت های آلکاری، متالکو و آشوک تریدینگ که در تهران دفتر داشت، بعد از انقلاب به ایران کود شیمیایی، سرب، روی، شکر و کالاهای دیگر میفروختند.
همکاری تجاری با شرکت نفت خلیج (Gotco)، معاملات نفت خام، بنزین پالایش شده و مواد شیمیایی دیگر نیز آشکار بود، اما بسیاری از فعالیتهای اقتصادی آنها چندان روشن نبود.
فوربز معتقد بود که معاملات آشکار خانواده هندوجا با میزان ثروت، سبک زندگی و نفوذ آنها تطبیق نمیکند.
این نشریه معتقد بود که آنها در معاملات اسلحه از جمله فروش تجهیزات نظامی به ایران نقش دارند و در آن سالها رابط اصلی خانواده با ایران برادر دوم گوپیچاند بوده که مرتب به ایران سفر میکرده است.
از طرف دیگر فوربز به مخفی کاری و مرموز بودن خانواده هندوجا هم پرداخته بود و آن را هم با کسب و کار علنی آنها منطبق نمی دانست.
این نشریه به دو مورد مشخص اشاره می کند. یکی به پرویز لاوی که در آن زمان شرکت آلکاری، یکی از شرکتهای این برادران از او به دادگاهی در نیویورک شکایت کرده بود.
موضوع شکایت این بود که آقای لاوی بیست هزار فیوز به قیمت ۱۱.۲ میلیون دلار برای هواپیماهای نیروی هوایی به ایران فروخته بود، اما فیوزها مطابق قرارداد تحویل داده نشده بودند در نتیجه نیروی هوایی ایران، سپرده برادران هندوجا را ضبط کرده بود. آقای لاوی هم متقابلا از برادران هندوجا شکایت کرده بود.
آشوک (چپ) و پراکاش هندوجا دو برادر کوچکتر در مهمانی شام خوان کارلوس پادشاه اسپانیا در هند در سال ۲۰۱۲
فوربز با آقای لاوی تماس گرفت. او به فوربز گفت مدارک محکمی دارد که نشان می دهد برادران هندوجا با ایران در معاملات اسلحه همکاری دارند. فوربز با آقای لاوی قرار مصاحبه گذاشت، اما پرویز لاوی نه سر مصاحبه حاضر شد و نه به تلفن جواب داد.
نام لاوی یکبار دیگر در سال ۱۹۷۶ مطرح شد، در ارتباط با پرداختهای شرکت گرومن برای فروش جنگندههای اف-۱۴ به ایران. در آن زمان روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود که “ماموران تحقیق سنای آمریکا پس از مطالعه اسناد و مدارک فاش ساختند که در جریان فروش هواپیماهای اف -۱۴ و اف-۵ به ایران، حق و حسابهایی به مقامات ایرانی پرداخت شده است.”
“در همین حال ریاست کل شرکتهای بینالمللی گرومن، شرکتهای سازنده اف-۱۴، اعتراف کرد که شخصا نامهای به ارتشبد حسن طوفانیان (معاون وزیر جنگ)، مامور خرید اسلحه ایران، نوشته و در آن نامه پرداخت ۲۸ میلیون دلار را به او تعهد نموده است.”
“برادران لاوی واسطههای دیگری بودند که در این معامله سود کلانی بردند. این دو برادر (هوشنگ لاوی و پرویز لاوی)، که ریاست شرکت ایسترن اینترنشنال را بر عهده داشتند، نیز مانند طوفانیان و در پناه وی و در همکاری با او، سود هنگفتی را نصیب خود کردند.”
مقاله نیویورک تایمز باعث شد ارتشبد طوفانیان یک مصاحبه مطبوعاتی در این باره ترتیب دهد. او گفت برادران لاوی با تقلب خود را به عنوان نمایندگان ایران جا زده اند و در لیست سیاه ایران قرار دارند و پرویز لاوی از سال ۱۳۵۱ به ایران بازنگشته است.
ارتشبد طوفانیان در تایید ادعای خود دو نامه بدون شماره هم به مطبوعات آن زمان داده بود.
دومین موردی که فوربز به آن اشاره میکند، قرار مصاحبه با اشرف پهلوی بود که گفته میشد حدود پنج میلیون دلار از برادران هندوجا طلبکار است.
قرار ملاقات گذاشته می شود، اما وقتی خبرنگاران فوربز به خانه اشرف پهلوی در پاریس می روند، بجای اشرف پهلوی دخترش آزاده شفیق با آنها صحبت میکند و هر گونه ارتباط مادرش با برادران هندوجا را انکار میکند. حتی انکار میکند که مادرش در ۷۸-۱۹۷۷ با برادران هندوجا به هند سفر کرده، با اینکه به نوشته فوربز این سفر پوشش وسیعی در رسانه ها داشته است.
گذرنامه و تابعیت بریتانیایی
گرفتن گذرنامه و تابعیت بریتانیایی دو برادر بزرگتر به قیمت کنار رفتن دو وزیر دولت بریتانیا تمام شد. این موضوع تبدیل به ماجرایی سیاسی شد و برنامه پانورامای بیبیسی در سال ۲۰۰۱ به این موضوع پرداخت، عنوان برنامه “قضیه خانواده هندوجا” بود.
پس از مطرح شدن اتهام رشوه در ماجرای فروش اسلحه به هند، حدود دو سال و نیم طول کشید تا پس از تحقیق و تفحص کمیتهای در پارلمان هند و ارائه یک گزارش، در ژانویه ۱۹۹۰ پرونده رشوه به دادگاه هند رفت.
کمتر از یکماه قبل راجیو گاندی در انتخابات شکست خورده بود و لال کریشنا ادوانی نخست وزیر شده بود. دولت جدید مصمم بود ماجرای بوفورز را پیگیری کند.
دایره تحقیقات پلیس هند مطمئن بود که می تواند مدارک لازم را از بانک های سوییس در باره حسابهایی با نامهای مستعار “لاله”،”نیلوفر آبی” و “مون بلان” بدست آورد.
جیم مایکلز، سردبیر آن وقت فوربز به پانوراما گفت: “چند هفته بعد بود که دو برادر بزرگ برای دریافت گذرنامه بریتانیایی درخواست دادند. به این درخواست رسیدگی شد و وزارت کشور بریتانیا آن را رد کرد. دلیلش؟ آنها مدت کافی در بریتانیا زندگی نکرده بودند. برخی از مقامات هندی فکر میکنند ماجرای بوفورز احتمالا دلیل آن بوده.”
این پرونده بالا و پایین های زیادی در دادگاه هند پیدا کرد، سه برادر بزرگتر که در این پرونده درگیر بودند در هند نبودند و دسترسی به مدارک بانکهای سوییس ناممکن بود.
برادران هندوجا مخفیانه به دادگاه سوییس مراجعه کرده بودند تا جلوی ارسال مدارک بانک را به دولت هند بگیرند.
اما در سال ۱۹۹۳ دادگاه فدرال سوییس به درخواست دایره تحقیقات پلیس هند رسیدگی کرد و حکم داد که مدارک بانک سوییسی باید به هند ارائه شود.
چارلز واردل، معاون وزیر کشور بریتانیا در آن زمان میگوید در سال ۱۹۹۳ از طریق دفتر مرکزی حزب محافظهکار برای ناهار به آپارتمان سریچاند دعوت شده است.
در مهمانی، سریچاند از او میپرسد آیا میتواند کمک کند تابعیت بریتانیایی بگیرد. آقای واردل میگوید که نمیتواند. سریچاند سوال می کند که آیا وزیر کشور میتواند، آقای واردل جواب میدهد که او هم نمی تواند. به گفته آقای واردل، بجز این مکالمه کوتاه، تمام ملاقات خیلی خوب و متمدنانه بود.
اما پس از چهار سال کمشمش حقوقی سرانجام در ژانویه سال ۱۹۹۷ پانصد صفحه مدارک بانکی تحویل بازپرسان هندی شد و تیم ویژهای برای تحقیقات در این باره در پلیس هند تشکیل شد.
حدود سه ماه بعد گوپیچاند برای گرفتن تابعیت بریتانیایی درخواست داد و در خواستش پذیرفته شد. بر اساس مدارک رسمی که فاش شده یکی از معرفهای گوپیچاند برای دریافت گذرنامه بریتانیایی شاپور ریپورتر، همکلاس و معتمد محمد رضاشاه و مامور MI۶ بود.
سال بعد سریچاند برای گرفتن تابعیت درخواست داد و یک سال بعد او هم گذرنامه بریتانیاییاش را گرفت.
اما دو سال بعد هفته نامه آبزرور پیتر مندلسون، وزیر ایرلند شمالی و مسئول ساخت گنبد هزاره را متهم کرد که با دریافت یک میلیون دلار از خانواده هندوجا برای ساخت گنبد هزاره، صدور گذرنامه بریتانیایی برای دو برادر بزرگتر را تسریع کرده است.
افشای مکالمه تلفنی پیتر مندلسون با مایک اوبراین، وزیر کشور فشار را بر دولت افزایش داد و سرانجام مندلسون استعفا کرد. مندلسون بعدا در دادگاه تبرئه شد و دادگاه رای داد که برادران هندوجا بر اساس روال قانونی گذرنامه گرفتهاند.
نظرات