شیردال های عجیب روی ستون های تخت جمشید موجودات واقعی هستند !

هرازگاهی هیاهوی پیدا شدن جانوری ناشناخته در رسانه‌های دنیا آن‌قدر پررنگ می‌شود که نمی‌توان به اصل قضیه پی برد داستان هیولاهای واقعی ؛ اصل و نسب این هیولای ناشناخته ایرانی است تنظیم از هوشنگ جهانبخش | به گزارش اول فارس ، سال ۲۰۰۸ در یکی از دریاچه‌های منطقه سی‌چوان چین اتفاق جالبی افتاد؛ مردم همیشه […]

هرازگاهی هیاهوی پیدا شدن جانوری ناشناخته در رسانه‌های دنیا آن‌قدر پررنگ می‌شود که نمی‌توان به اصل قضیه پی برد
داستان هیولاهای واقعی ؛ اصل و نسب این هیولای ناشناخته ایرانی است
تنظیم از هوشنگ جهانبخش | به گزارش اول فارس ، سال ۲۰۰۸ در یکی از دریاچه‌های منطقه سی‌چوان چین اتفاق جالبی افتاد؛ مردم همیشه سرحال چین همین طور کنار ساحل نشسته بودند که یک دفعه موجودی وحشتناک سر از آب بیرون آورد و تمام ساحل را به هم ریخت.

در آن روز همه پا به فرار گذاشتند و تا مدت‌ها منطقه توریستی تبدیل شد به یک ناحیه امنیتی. اما دیگر نه خبری از موجود ترسناک شد و نه  سروکله هیچ توریستی آن‌ورها پیدا شد! ساحل زیبای سی‌چوان همان‌طور بی‌رونق باقی ماند بدون اینکه کسی بفهمد اصلا جانوری وحشی در کار بوده یا اینکه این موضوع فقط در حد یک شایعه بوده است.

مردم آمریکای جنوبی برای خودشان افسانه‌ها و داستان‌های زیادی از موجودات ناشناخته‌ای دارند که هرازگاهی میان آدمیان پیدا شده‌اند و بعد از مدت‌ها دردسر رفته‌اند پی کارشان. چوپاکابرا یکی از آنهاست؛ موجودی که این روزها دیگر از افسانه‌های قدیمی بیرون آمده و راست راست میان مردم عادی می‌چرخد.

برای مردم آمریکای لاتین چوپاکابرا یعنی مکنده خون بز. حیوانی سنگین وزن با جثه‌ای نحیف و لاغر که به گفته مردم محلی گاهی مثل دایناسورها از پشت گردن تا روی دمش دارای فلس و صورتش یک چیزی شبیه سگ است که زبان دراز و دندان نیش بسیار بزرگی هم دارد. چشمانش قرمز رنگ است، تنش هم بوی گوگرد می‌دهد و کارش کشتن بزها و مکیدن خون آنهاست! همه این مشخصات که روی هم جمع شوند موجودی را می‌سازند مانند چوپاکابرا که یکی دو ماه پیش سوژه رسانه‌های جهان شد و عکس و تصویرش را یک دفعه همه دیدند؛ موجودی که تا پیش از این فقط یک افسانه بود.

اتفاق، زمانی افتاد که در هیاهوی رسانه‌ها دو نفر از اهالی تگزاس ادعا کردند موجودی بدون مو با پاهایی کوتاه را از نزدیک دیده‌اند. اما محلی‌ها زیاد تعجب نکردند. آنها قبل از این هم چوپاکابرا را دیده بودند اما امروزی‌ها برایشان سؤال پیش آمد که این جانور دیگر چیست!؟

هر چند دو تگزاسی فیلمی هم از آن موجود تهیه کرده بودند اما غیر از محلی‌ها کسی حرف آنها را باور نکرد و گذاشتند به حساب اینکه اشتباه کرده‌اند و یک کایوت (نوعی گرگ آمریکایی) دیده‌اند. ماجرای چوپاکابرا در آمریکا زیاد جدی گرفته نشد اما در آمریکای لاتین به خصوص پورتوریکو داستان مفصلی ساخت. یک روز صبح که زن و شوهر گله‌دار مثل همیشه برای سرکشی به محل نگهداری دام‌هایشان رفته بودند فقط با جنازه بزهایشان روبه‌رو می‌شوند که همگی مرده بودند.


موجودات عجیب الخلقه پروژه فیلادلفی مونیاک

این موجود به نام Montauk ، نیویورک ، جایی که در سال ۲۰۰۸ در آن شسته شد ، نامگذاری کردند. بسیاری حدس زده اند که این ممکن است موجود جهش یافته حاصل آزمایش در مرکز بیماری های حیوانی باشد. اما حقیقت هرگز مشخص نشد زیرا مانند بسیاری از این موارد، لاشه قبل از گرفتن نمونه ناپدید شد.


کشاورزها خیلی ترسیده بودند و سریع پلیس را خبردار کردند. البته نه به خاطر قتل‌عام بزها بلکه به خاطر چطور مردن همه دام‌ها. تمامی بزهایی که شب را در طویله سر کرده بودند سالم و دست نخورده بودند و فقط جای یک نیش بزرگ روی بدنشان بود. ترسناک‌تر اینکه خون همه‌شان هم تا قطره آخر کشیده شده بود!

حرف و حدیث زیاد شد و صحبت درباره اینکه چه کسانی ممکن است این کار را کرده باشند پیش آمد. حتی پای شیطان‌پرست‌ها یا ظهور یک دراکولای واقعی هم به میان آمد اما کسی حرفی از یک چوپاکابرا نزد تا اینکه مشابه همین اتفاق‌ کم‌کم در گوشه و کنار پورتوریکو دیده شد. هرازگاهی اسب یا بزی را پیدا می‌کردند که خونش را مکیده و جنازه را ول کرده بودند بدون اینکه کوچک‌ترین لطمه‌ای به بدنش وارد شده باشد. دیگر همه جا صحبت از یک خون‌آشام بود؛ موجودی که شبانه به سراغ مزارع گله‌دارها می‌رفت و در یک چشم به هم زدن یک قتل‌عام واقعی از رمه‌ها درست می‌کرد. شیلی، برزیل، بولیوی، آرژانتین و… همه به دنبال چوپاکابرا افتادند.

زیست‌شناسان هم که این جور مواقع واقعا نمی‌دانند باید قضیه را چطور توجیه کنند فقط گفتند موجودی که همه از آن حرف می‌زنند یک گونه ناشناخته از سگ‌هاست که تا به حال کسی آن را ندیده یا شاید هم یک کایوت آمریکایی است که تغییر ژنتیک پیدا کرده و به این شکل و شمایل در آمده. همین طور که زیست‌شناس‌ها برای آرام کردن مردم دلیل و مدرک می‌آوردند مردم هم به همان نسبت شایعه درست می‌کردند و خرافه می‌ساختند؛ مثلا اینکه چوپاکابرا حتما یک موجود فضایی است یا حداقل حیوان دست‌آموز فضایی‌هاست که فقط آمده ببیند روی زمین چه خبر است و برگردد. بعضی‌ها هم آمدند و ماجرا را کمی علمی‌تر کردند و گفتند که چوپاکابرا نتیجه کار و دست‌پرورده دانشمندان مرکز تحقیقاتی است که ناسا در کشور پورتوریکو راه انداخته. به عقیده این عده، دانشمندان این مرکز که مشغول انجام آزمایش‌های ژنتیکی روی گونه‌های مختلف جانوری هستند چوپاکابرا را خودشان ساخته‌اند ولی چون به خوبی مراقب نبوده‌اند حیوان توانسته از آن مرکز فرار کند و به میان مردم بیاید و به جان گله‌ها بیفتد.

هر چند خیلی‌ها هم به رغم همه شواهد باز هم اصرار دارند که چوپاکابرا اصلا وجود خارجی ندارد و زاییده ذهن خیال‌پرداز آمریکایی‌هاست!

جام شیردال یا جام همای ساسانی

جام شیردال یا جام همای ساسانی

اصل و نسب ایرانی هیولای مونتاک 
تصویر هیولای مونتاک که در دنیا پخش شد همه مردم جهان با حیرت از آن حرف می‌زدند غیر از ایرانی‌ها. مردم ایران صورت عجیب و غریب این موجود ناشناخته را که کلی خبرساز شده بود خیلی وقت پیش از این، دیده بودند. ایرانی‌هایی که همه جا از تخت جمشید به عنوان افتخاری بزرگ یاد می‌کنند این بار با دیدن حیوان عجیب ساحل نیویورک واقعا به این باور رسیدند که در خیلی از موارد از همه دنیا جلوتر هستند، حتی اگر معرفی یک موجود عجیب و ناشناخته باشد! آخر هیولای مونتاک شباهت عجیبی به صورت سرستون‌های تخت جمشید داشت.

همان زمان بود که صحبت از اصل و نسب این حیوان تازه‌یافته پیش آمد. اینکه ممکن است خاستگاه اصلی آن آب‌های خلیج‌فارس باشد و سال‌ها پیش از این همه‌شان از بین رفته باشند و حالا یکی‌شان بی‌هوا آن‌ور آب‌های دنیا از نیویورک سر درآورده. شباهت هیولای مونتاک به حیوانی که روی سرستون‌های تخت‌جمشید ما قرار داشت تا مدت‌ها نقل محافل شده بود. دو جانور با هم شباهت زیادی داشتند. حتی شکل دندان‌ها هم یکی بود!

ماجرا به سال ۲۰۰۸ میلادی برمی‌گردد؛ درست روز ۲۳ جولای. آن روز یکی از روزنامه‌های محلی آمریکا گزارشی جنجالی از کشف یک موجود ناشناخته چاپ کرد و همه را به هول و هراس انداخت. گویا جرالد دیک جوان ۲۲ساله آمریکایی که یک روزنامه‌نگار بود به همراه سه نفر از دوستانش روز ۱۲ جولای در ساحل مونتاک نیویورک متوجه لاشه حیوان عجیبی می‌شوند که مانند آن را در هیچ جایی ندیده بودند؛ «ما همین طور داشتیم دنبال یک جا برای نشستن می‌گشتیم که یک دفعه متوجه این حیوان عجیب و غریب شدیم. نمی‌دانستیم که چه حیوانی است.

انگار از یک جزیره ناشناخته آمده بود!» عکس‌های این حیوان  که پخش شد باز هم حرف‌ها زیاد شد. خیلی‌ها گفتند که یک لاک‌پشت عظیم‌الجثه است که کنار ساحل افتاده و چون مدت زیادی از مرگش می‌گذشته باد کرده و به این ریخت درآمده. یک عده هم گفتند که حتما آن هم موجودی تغییریافته است که از جزیره پالم به آنجا آمده. در جزیره پالم نیویورک محلی بود که به بیماری‌های خاص حیوانات رسیدگی می‌شد و جانورهای عجیب‌وغریب را آنجا نگه می‌داشتند.  حتی صحبت از یک حقه و دروغ رسانه‌ای هم به میان آمد و خیلی‌ها خبرنگارها را محکوم به حقه‌بازی کردند. اما با این حال این‌۴نفر اصرار داشتند که خودشان هیولا را دیده‌ و از آن عکس گرفته‌اند. ماجرا به همین جا ختم شد تا اینکه روزنامه نشنال‌پست دوباره در ماه می ‌امسال ادعا کرد که یک جسد دیگر از هیولای مونتاک پیدا شده.

شیر دال

البته هنوز هیچ کسی نمی‌داند لاشه حیوان عجیب و غریب چه شد و اصل ماجرایی که هیاهوی آن به همه دنیا هم کشیده شد چه بود. خیلی‌ها آمدند و برای توجیه آن دلیل و مدرک آوردند. اول از همه همان فرضیه یک سنگ‌پشت عظیم‌الجثه بدون لاک پیش‌آمد. البته این موضوع هم مطرح شد که لاک یک سنگ‌پشت بدون اینکه آسیبی به خود حیوان برسد  از تنش در نمی‌آید. این بحث توجیه خوبی بود تا اینکه مساله دندان‌های تیز و صورت خاص حیوان هم مطرح شد.

اینجا بود که خیلی از کارشناس‌ها موضوع را غیرقابل‌باور عنوان کردند و گفتند که به صرف داشتن چند تا عکس نمی‌شود بود و نبود حیوانی با آن شکل و شمایل عجیب را تایید یا رد کرد. با این حساب کارشناس‌های محیط زیست خودشان را کنار کشیدند و کار را سپردند به عقل و منطق مردم که هر جور می‌خواهند تفسیر کنند و هر طور که دوست دارند دلیل بیاورند. البته بعد از آن هم کلی عکس و تصویر از حیواناتی مشابه به دست آمد. یکم آگوست امسال در عکس‌هایی که با اشعه ایکس گرفته شده موجوداتی مشابه در کف دریای استرالیا نشان داده شده است.

شیر دال

سرندی پیتی اسکاتلندی‌ها 
در دنیای حیوانات ناشناخته هیچ هیولایی به شهرت هیولای لاک‌نس وجود ندارد. شهرت «نسی»، موجود عجیب و غریب اسکاتلندی تا جایی است که تا امروز از او کلی فیلم و سریال ساخته‌اند و حتی به دنیای بچه‌ها هم راهش داده‌اند. کارتون جزیره اسرارآمیز با سرندی‌پیتی آرامش، الهام گرفته از حیوان عظیم‌الجثه‌ای بود که یک روز سر از آب بیرون آورد و برای مردم وحشت‌زده اسکاتلند شد هیولای لاک‌نس! البته ترس و وحشت فقط مال همان روزهای اول بود چرا که امروز خیلی از مردم اروپا به کنار دریاچه لاک نس می‌آیند و ساعت‌ها زل می‌زنند به آب دریاچه تا شاید هیولا یک بار هم که شده بیرون بیاید و آنها او را از نزدیک ببینند که نسی چه شکلی است و چه قد و قیافه‌ای دارد که این همه اسم در کرده است.

این طور که می‌گویند برای اولین‌بار هیولای لاک نس که حیوانی با گردن دراز و سری کوچک و جثه‌ای در حد و اندازه دایناسورهاست در سال ۵۶۵ بعد از میلاد دیده شده. مردی به نام سنت کلمبا زمانی که داشت برای نجات جان یکی از کشاورزانی که به آب افتاده بود تلاش می‌کرد، خودش این حیوان را به چشم دیده و کلی هم از آن داستان سرایی کرده بود که همه آنها الان در کلیسای مرکزی اسکاتلند نگهداری می‌شوند. همین هم جای شک برای مردم نگذاشته که اگر سنت وجود هیولا را در دریاچه تایید کرده پس حتما چیزی بوده! در سال ۱۹۳۳ که تازه جاده کنار ساحلی لاک نس ساخته شد اولین نشانه‌های وجود هیولا هم سر در آورد.

800px Stater coin of Phokaia with Griffin

سکه استاتر منطقه فوکایا با نقش شیردال

همان زمان یک زوج انگلیسی ادعا کردند زمانی که داشتند از کنار دریاچه می‌گذشتند حیوانی را دیدند که حدود ۹ متر قد داشت و گردنی به درازای ۲ متر! سال بعد هم یک دانش‌آموز  که با دوچرخه از کنار دریاچه می‌گذشت مدعی دیدن چنین هیولایی شد. از آن سال تا حالا هرازگاهی کسانی هستند که ادعا می‌کنند هیولا را دیده‌اند و از آن عکس گرفته‌اند.

شیردال لرستان

شیردال لرستان

همین تکرار مشاهدات به مرور زمان خودش باعث شده که لاک نس و هیولای عظیم‌الجثه‌اش به جای یک افسانه و خیال واهی به عنوان یک واقعیت همیشگی در زندگی مردم اسکاتلند حضور داشته باشد؛ طوری که یکی از تکنسین‌های «دفتر پژوهشی پدیده لاک‌نس» به نام «کلم لیستر اسکلتون» ادعا می‌کند که این هیولا را بیشتر از هر کس دیگر مشاهده کرده و می‌تواند ثابت کند که چنین هیولایی در جایی زیر آب‌های عمیق لاک نس وجود دارد. فقط دلش نمی‌خواهد که از آب سر در آورد و به سراغ مردم بیاید! اسکلتون بر حسب وظیفه‌ای که بر عهده داشت ناگریز است که مرتبا به آن دریاچه چشم بدوزد تا شاید این هیولا سر از آب بیرون آورد. وی در مصاحبه‌ای با «آسوشیتدپرس» گفت که این موجود عظیم‌الجثه، در حقیقت برایش حکم یک «موبی دیک» را دارد، همان نهنگ سفیدی که «هرمن ملویل» در کتابی به همین نام توصیف کرده.

البته ماجرای هیولای لاک نس تازگی سروصدا کرده؛ درست زمانی  که با کمک امکانات و تجهیزات تصویربرداری جدید دیگر این امکان به وجود آمد که تصاویری واقعی و مستند از بیرون آمدن نسی آرام تهیه شود. البته نسی فقط برای اسکاتلندی‌ها نیست. تا حالا ۱۳۰ هیولای دیگر هم مثل نسی از گوشه و کنار دنیا سر درآورده‌اند که همگی اول مایه ترس و وحشت بوده‌اند و بعد هم باعث حرف و خرافه!


Marlik cup iran

جام شیردال مارلیک

شیردال یا گریفین (Širdâl) در پارسی میانه: بَشکوچ موجودی افسانه‌ای با تن شیر و سر دال و گوش اسب است. تندیس‌های به شکل شیردال در معماری کاربرد بسیاری دارند. شیردال از انگاره‌های مهم اندیشه و هنر خاور باستان به‌شمار می‌آید.بر باور های غلط به نظر می‌رسد آغازین نمونه‌های این انگاره را مصریان ساخته‌اند. در صورتی که این نماد آریایی است و در آیین های همچون میترائیسم آمده است ایلام و ایران باختری آن را بر دست‌سازهای هنری خویش نقش کرده‌اند. شهباز(عقاب) و شیر هرکدام دارای نیروی رازآمیز و فرمانروای قلمرو خویش بودند. هنگامی که درهم آمیخته می‌شدند برای نیایشگاه‌ها به نگاهبانی شکست‌ناپذیر بدل می‌شدند که در هرکدام از فرهنگ‌های کهن نام و ویژگی گوناگونی داشت.

شیر دال سرستون تخت جمشید e1686628926229

شیردال‌ها در معماری ایلامی کاربرد داشتند و نمونه برجسته‌ای از آن در شوش پیدا شده‌است. روی کفل این شیردال نوشته‌ای است به خط میخی ایلامی از اونتاش گال که آن جانور را به اینشوشیناک خدای خدایان ایلام(عیلام) هدیه کرده‌است. این شیردال که بدست بانو گیرشمن بازسازی شده‌است در ارگ‌شوش نگهداری می‌شود. مردم ایران باستان شیردال‌ها را نگهبان گنجینه‌های خدایان می‌پنداشتند.

1888494 770753079610166 946841096 n

برخی حرف و حدیث ها از کشف این موجود در  ساحل دریاچه ارومیه

برخی در این مورد چنین می گویند : موجودی در سواحل دریاچه ارومیه پیدا شد.که دانشمندان را بسیار متعجب کرد.دانشمندان ایرانی و خارجی بعد از تحقیقات انجام شده روی این جانور و یافت خون نژاد آریایی در وی، او را “گرفین” یا همان هیولای کوچک اسطوره ای که در سفرنامه ی مارکوپولو و هاکل برفین هم ثبت شده معرفی کردند.
گفته می شود گرفین در عمق ۶۰ متری زیست می کند،از نمک و موجودات تک سلولی تغذیه کرده و کمتر به سطوح بالا می آید.ااین موجود به احتمال ۹۹% در آکواریوم بزرگ شخصی کوروش کبیر هم زندگی میکرده و حیوانی درنده و قوی بوده.زیرا هخامنشیان در سنگ تراشی های خود همیشه نماد قدرت را کشیده اند.

شیردال گریفین یا گریفون در ایران باستان

گریفن یا گریفون ( گریفون / گریفون ) که در فارسی شیردال نامیده می شود (دال در فارسی به معنی عقاب) یکی از حیوانات اسطوره ای رایج در میان بسیاری از اقوام آسیایی و اروپایی است که دارای بدنی مانند شیر و سر و بال هایی مانند عقاب.: پادشاهی مرفه که بدنش مانند شاه جنگل بود و سرش سر شاه آسمان بود و از گنج های پنهان جهان محافظت می کرد.

گریفین

شیرها بیش از هر جای دیگری در هنر و فرهنگ یونان باستان دیده می شوند. طبق معمول یونانیان بیش از هر قوم دیگری در گسترش اعتقاد به چنین موجودی فعال بودند و در فرهنگ و هنر خود از شیرهای مختلف نام برده اند. اما مصریان باستان از حدود ۵۳۰۰ سال گذشته (احتمالاً قبل از یونانیان) ) با شیردال آشنا شده بودند.

قدیمی ترین شِردال های کشف شده در آسیای مرکزی به قرن پنجم و چهارم قبل از میلاد برمی گردد و متعلق به دولت های تابع امپراتوری هخامنشی است.

اما منشا این همه افسانه کجاست؟

برخلاف هر حیوان دیگری که مورد بحث قرار گرفت، هیچ معادلی در میان جانوران خاورمیانه، مصر یا یونان وجود ندارد که نشان دهد شیر نسخه ساختگی از چنین موجودی است.تا اینکه خانم آدریان مهر، انسان شناس و متخصص تاریخ علم در دانشگاه استنفورد که تحقیقات زیادی در مورد افسانه ها و تاریخ اکتشافات دیرینه شناسی انجام داده است، نظر جالبی را بیان کرد.

به گفته خانم مهر، شیردال تصویری بود که تاجران دوران باستان در جاده ابریشم  مناطق ایرانی سفر می کردند. چشمان آنها مملو از اسکلت های فسیل شده یک دایناسور متوسط به نام پروتوسراتوپ است که هنوز در این مناطق به وفور یافت می شود.

به دلیل شکل خاص منقار، چهار پا و سر و یقه بیرون زده این حیوان، این اسکلت برای مردم آن زمان معنایی جز بقایای حیوانات ناشناخته و جادویی نداشت. جای تعجب نیست که اولین شیرها در آسیای مرکزی دیده نمی‌شود، زیرا سرزمینی که فسیل‌های پروتوسراتوپس در آن یافت شد، زادگاه هیچ تمدنی نبود، بلکه گذرگاه کاروان‌های بسیاری بود که در دوران باستان به این مناطق سفر کردند.

هخامنشیان شیردل را «نگهبان شیطان و جادو و دروغ» می دانستند. سر ستون های معروف هخامنشی یکی از معروف ترین آثار بشری است که شیرها را نشان می دهد. نام این حیوان در فارسی میانه “باشکوچ” است..

بسیاری بر این باورند که سیمرغ شکل جدیدی از شیردل یا بشکوچ در ادبیات کلاسیک فارسی است، هرچند خود سیمرغ یک نام است. ( سین مورو : مرغ چینی ) به قبل از اسلام برمی گردد. بازگشت نام این پرنده افسانه ای به سرزمین چین می تواند منشا اصلی افسانه شیر را آشکار کند.”

از شیردال در ادبیات اروپا بسیار نام برده شده است. به عنوان مثال، در کمدی الهی، جایی که سفر به جهنم و برزخ ختم می شود، دانته سفر به بهشت را با شیری برق آسا آغاز کرد.

griffioen antonio tempesta ca 1650 شیردال

Griffioen توسط Antonio Tempesta (حدود ۱۶۵۰) در RIJKSMUSEUMPUBLIC DOMAIN
گریفین ها موجوداتی افسانه ای با سر و بال های عقاب و بدن شیر بودند. آنها احتمالاً از هنر و اساطیر خاور نزدیک سرچشمه می گیرند، اگرچه در دوره بسیار اولیه به یونان رسیدند. به گفته یونانی‌ها، گریفین‌ها در لبه‌های دنیا زندگی می‌کردند، جایی که طلا احتکار می‌کردند و با نژاد افسانه‌ای آریماسپیان یک‌چشم می‌جنگیدند.

اما این اولین حضور شیر در فرهنگ ایتالیایی نیست. در پیزا، از ایتالیای قرون وسطی، یک شیر آب برنجی باقی مانده است که به نظر می رسد از سرزمین های اسلامی سرچشمه گرفته یا توسط صنعتگران مسلمان ساخته شده است. این شیردال که بزرگترین مجسمه شیردل دوره اسلامی است، بیش از یک متر ارتفاع دارد و احتمالاً در قرن یازدهم در اندلس ساخته شده است. ( اندلس ) ساخته شد.

شیرها معمولاً بدون بال در نظر گرفته می‌شدند، اما در تاج‌های خانوادگی که از قرن یازدهم در اروپا رایج شد، پاهای جلویی شیرها شبیه پای عقاب بود و برخی از شیرها بال‌های آشکاری داشتند.

گریفین ها موجودات وفادار افسانه ها بودند و حتی اگر جفتشان بمیرد بعد از او جفت نمی گیرند.

گفته می شود دیدگاه منفی کلیسا با ازدواج مجدد به احترام این افسانه مربوط به شیرها بوده است، زیرا کلیسا شیر را که موجودی زمینی و آسمانی بوده نماد عیسی مسیح می دانسته است. (ع) فکر کرد.

با این حال، افسانه ها همیشه با هم سازگار نیستند. می گویند گاهی شیردل ها با اسب ها جفت گیری می کنند و از نسل آنها حیوانی به نام اسپدال (هیپوگریف) به دنیا می آید.

طبق افسانه‌های اروپایی، پنجه شیر شفابخش بود و پر شیر می‌توانست بینایی را به چشم‌های نابینا بازگرداند، اما آنچه در داروخانه‌های اروپایی به عنوان پنجه شیر فروخته می‌شد چیزی جز شاخ بز نبود.

bronze griffin head cauldron third quarter of 7th century bce met شیردال

سر گریفین برنزی از لبه دیگ (ربع سوم قرن هفتم قبل از میلاد). از المپیا حوزه عمومی موزه هنر متروپولیتن

شیر دال یا گریفین

نقاشی دیواری (بازسازی شده) از کاخ کنوسوس در کرت که یک گریفین نشسته را به تصویر می کشد. PAGINAZEROCC BY-SA 3.0

 


به گزارش اول فارس ، وبسایت متیو پدیا   یا اسطوره ها در این باره نوشته است: به طور خلاصه، گریفین ها در یک تاریخ بسیار اولیه راه خود را به تخیل فرهنگی یونان پیدا کردند. آنها همچنین در ادبیات اولیه یونان ظاهر شدند: گفته می شد که اولین شاعری که در مورد گریفین نوشت، هزیود (احتمالاً در اوایل قرن هشتم یا هفتم پیش از میلاد) بود، اگرچه ما از محتوای آن نوشته ها اطلاعی نداریم.

بر اساس بیشتر منابع یونانی، گریفین ها در حاشیه دورافتاده شمالی یا شمال غربی جهان، در استپ های اروپای شرقی و آسیای مرکزی زندگی می کردند.[۴] تصور می شد که این منطقه توسط تعدادی نژادهای عجیب و افسانه ای، از جمله هایپربوری ها، ایسدون ها و آریماسپیان ها پر جمعیت بوده است. Pomponius Mela، جغرافی‌دان قرن اول پس از میلاد، گریفین‌ها را در کوه‌های افسانه‌ای Riphean شمال اوراسیا قرار داد.

اما منابع دیگر از گریفین ها که در هند زندگی می کردند صحبت کردند. مانند گریفین های آشناتر آسیای مرکزی، این گریفین های هندی نیز در نزدیکی ذخایر طلا در کوه ها زندگی می کردند.

ظاهر و توانایی ها
گریفین ها توسط یونانیان به عنوان موجودات دورگه بزرگی توصیف می شدند که سر و بال های عقاب و بدن شیر دارند. آیسخولوس آنها را «سگ‌های تیز منقار زئوس که پارس نمی‌کنند» نامیده است.

گریفین های هند گاهی با جزئیات بیشتری توصیف می شدند. گفته می‌شود که این گریفین‌ها به اندازه یک گرگ بودند، با پاها و پنجه‌های شیر و پرهای رنگارنگ: پرهای سیاه در بیشتر بدن، پرهای سینه قرمز، پرهای گردن آبی و بال‌های سفید.

توصیف قابل توجهی از گریفین هندی را می توان در زندگی آپولونیوس تیانا اثر فیلوستراتوس یافت، جایی که گزارش شده است که موجودات

به عنوان مقدس برای هلیوس خورشید مورد احترام قرار می گیرند. و هنرمندان هندی، هنگامی که هلیوس را به نمایش می گذارند، چهار نفر از آنها را در کنار هم قرار می دهند تا تصاویر را بکشند. و از نظر اندازه و قدرت شبیه شیرها هستند، اما با داشتن این برتری بر آنها که بال دارند، به آنها حمله می کنند و از فیل ها و اژدها بهتر می شوند. اما آنها قدرت زیادی در پرواز ندارند، نه بیشتر از داشتن پرندگان کوتاه پرواز. زیرا آنها مانند پرندگان بالدار نیستند، بلکه کف پاهایشان با غشای قرمز رنگی پوشیده شده است، به طوری که می توانند آنها را بچرخانند و پرواز کنند و در هوا بجنگند. و ببر به تنهایی از قدرت حمله آنها خارج است، زیرا در سرعت با بادها رقابت می کند.

شمایل نگاری
گریفین ها در هنر یونان و دریای اژه خیلی قبل از اینکه در ادبیات توصیف شوند – در اوایل عصر برنز – ظاهر شدند. آنها در سراسر دوره باستانی (حدود ۸۰۰-۴۹۰ پ.م.) و کلاسیک (حدود ۴۹۰-۳۲۳ پ.م.) محبوب باقی ماندند.

ویژگی های معمول گریفین یونانی شامل گوش های نوک تیز و منقار باز بود. آنها همچنین اغلب با یک تاج یا دستگیره در بالای سرشان به تصویر کشیده می شدند. گریفین ها یک نقوش تزئینی محبوب بر روی ظروف برنزی و سفالی و همچنین زره بودند که گاهی اوقات در صحنه های جنگ یا شکار نشان داده می شدند.

اسطوره شناسی

گریفین نیمه پرنده و نیمه شیر از جایی در خاور نزدیک آمد. شواهد باستان شناسی نشان می دهد که منشأ عیلام – تمدنی که در ایران باستان رشد کرده است – در اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد.

این موجود از ایلام در سراسر دریای مدیترانه پخش شد و در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد به مصر قبل از سلسله رسید. گریفین در هزاره دوم پیش از میلاد به سوریه رسید و اندکی پس از آن به آناتولی و دریای اژه رسید. به عنوان مثال، در کرت مینوی، گریفین های زیبا را می توان در نقاشی های دیواری کاخ کنوسوس (حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد) مشاهده کرد.

طلای گریفین ها
یونانی ها معمولاً از گریفین ها به عنوان موجوداتی خشن یاد می کردند که در لبه جهان زندگی می کردند و از ذخایر بزرگ طلا مراقبت می کردند. نویسندگان باستان در مورد اینکه چگونه همسایگان گریفین ها، نژادی جنگجو و یک چشم معروف به آریماسپیان ها، اغلب سوار بر اسب برای سرقت این طلا می گویند.

در دوران باستان، منبع اصلی اسطوره گریفین ها و آریماسپیان ها شاعر نیمه افسانه ای آریستئاس پروکونسوس بوده است. این Aristeas ادعا کرد که به خاور دور سفر کرده است، جایی که او خود از گریفین ها، آریماسپی ها و دیگر همسایگان افسانه ای آنها دیدن کرده است. اگرچه شعر روزگاری معروف او، Arimaspea، دیگر باقی نمانده است، چندین مقام باستانی محتوای آن را خلاصه کردند:

این گریفین ها … برای طلا با آریاماسپی ها [یعنی آریماسپیان] فراتر از ایسدون ها می جنگند. او می گوید طلایی که گریفین ها از آن محافظت می کنند، از زمین بیرون می آید. آریماسپی مردانی هستند که همگی با یک چشم متولد می شوند. گریفین ها حیواناتی مانند شیر هستند، اما با منقار و بال های عقاب.

اگرچه موجودات مشابه در بسیاری از فرهنگ های باستانی دیگر شناخته شده بودند. گریفین ها در طول تاریخ در آثار هنری و ادبی ظاهر شده اند، از جمله کمدی الهی دانته آلیگری و بهشت گمشده جان میلتون.

گریفین ها همچنین در بازگویی های مدرن اساطیر یونان حضور دارند. برای مثال، در رمان پسر نپتون اثر ریک ریوردان در سال ۲۰۱۱، قهرمانان داستان (به رهبری پرسی جکسون) هنگام سفر در آلاسکا مورد حمله گریفینز قرار می گیرند.

گریفین ها سابقه طولانی در استفاده در هرالدریک دارند و امروزه نیز بر روی بسیاری از تاج ها و لوگوها زیبا هستند. برخی از نمونه ها عبارتند از United Paper Mills، Vauxhall Motors و Scania.


Capture 2

دهانه ناقوس قرمز شکلی که آریماسپیان را در حال نبرد با گریفین نشان می دهد (قرن پنجم یا چهارم قبل از میلاد). موزه باستان شناسی آنتالیا، آنتالیا، ترکیه. AD MESKENSCC BY-SA 3.0


شما در این مورد چه نظری دارید

مطالب مرتبط

نظرات

  • رضا رضایی

    تاریخ : ۲۳ - مهر - ۱۴۰۲

    من بچه شمالم شمال شرق استان گلستان روستای ما یه دره وجود داره که اسم محلی اون شیردالا است قطعا این اسم مرتبت با این افسانه است


  • محمودمرادی

    تاریخ : ۲۹ - خرداد - ۱۴۰۲

    قطعا چنین موجوداتی که افریدگارمان خلقش کرده ووجود دارند که پارسایان یا همان هخامنشیان چون پادشاهانشان پارسا بودند ومیدیدند ولی ماها مردم عادی نمی‌توانیم ببینمشان دردی دردیوارکاخ شوش شیری بالدار که شاخم داره اصل شیردال واقعی هستش مابقی چرندیاتیند


  • امیری

    تاریخ : ۲۵ - خرداد - ۱۴۰۲

    من از یکی از طوایف لر دشمن زیاری هستم، مادر بزرگ من به کسی که گوشه گیر میشد و غصه داشت میگفت گریفون وابیده، وقتی میگفتم گریفون چیه میگفت یه پری هست که نیم شیر و نیم داله و وقتی به کسی زل بزنه یا به کسی دست بزنه، اون رو گوشه گیر و غمگین میکنه تا بمیره، البته این یک افسانه است اما جالب اینجاست که این اسم و این شباهت با گریفین وجود داره اون هم در روستایی دور افتاده از زبان پیر زالی که درس نخونده و علوم جدید رو ندیده…