قصه درمانی با جدا کردن مشکل از فرد، به او اجازه میدهد تا به عنوان شخص سومی مساله را ببیند و ریشه یابی کند. بدین ترتیب حل مشکلات بسیار آسانتر میشود.
تصور کنید که “داستان زندگی” خود را روایت میکنید، داستانی که در آن شما قهرمان زندگی خودتان هستید. البته ممکن است داستانی که تعریف میکنید، تحت تاثیر شرایط، روحیه، مخاطب و بسیاری عوامل دیگر تغییر کند. دقیقا جایی که کسی از شما میپرسد: “داستان شما چیست؟”
قصه درمانی با این سؤال آغاز میشود و روایت داستان زندگی شما را به دنبال دارد.
ما از داستان برای آگاهی دادن به دیگران و برقراری ارتباط با بیان تجربیات مشترک استفاده میکنیم. میگوییم چه زمانی احساس کردیم کار اشتباهی انجام میدهیم و در آن لحظه چه حسی داشتیم. روایتگری داستان زندگی، افکار ما را سامان میدهد، به ما کمک میکند تا معنی و هدف رفتارمان را پیدا کنیم و هویت خود را در این دنیای پیچیده باز تعریف کنیم؛ بنابراین، مهم است که بدانیم چه داستانی از زندگیمان را برای خودمان و دیگران روایت میکنیم.
اگر تاکنون چیزی درباره قصه درمانی نشنیده اید، تنها نیستید! این روش درمانی، روشی خاص و کمتر متداول در میان درمانگران است و حول داستانهایی که به خودمان و دیگران میگوییم، میچرخد.
پایه و اساس قصه درمانی: جدا کردن فرد از رفتار مخرب
این روش درمانی در دهه ۱۹۸۰ توسط مایکل وایت و دیوید اپستون، دو درمانگر نیوزیلندی، رشد و توسعه یافت. آنها معتقد بودند که جدا کردن فرد از رفتار مشکلآفرین یا مخرب خود، بخش مهمی از درمان اوست. برای نمونه، هنگام برخورد با کسی که از قانون سرپیچی کرده است، آنها فرد را تشویق میکنند که خود را به عنوان فردی که مرتکب اشتباه شده است، ببیند نه به عنوان شخصی که ذاتاً “بد” است.
وایت و اپستون این مدل درمانی جدید را بر روی سه پایه اصلی بنا کردند:
۱. قصه درمانی، فرایندی است که در آن مراجعه کننده محترم شمرده میشود
در این روش درمانی احترام و حفظ عزت مراجعه کننده اهمیت بالایی دارد. بدین منظور نباید رفتار با مراجعه کننده به عنوان فردی بیمار یا دارای مشکل باشد.
در واقع افرادی که قصه درمانی را انتخاب میکنند، افراد شجاعی هستند که به درستی، مشکلات موجود در زندگیشان را تشخیص داده اند و تصمیم به حل آن مشکل گرفته اند.
۲. قصه درمانی، فرایندی سرزنش آمیز نیست
در این روش درمانی، مراجعه کنندگان هرگز به خاطر مشکلاتشان سرزنش نمیشوند و از آنها خواسته میشود که دیگران را نیز سرزنش نکنند. به دلیل شرایط متفاوتی که در زندگی هر شخص وجود دارد، در قصه درمانی، هدف انداختن تقصیر به گردن کسی یا چیز دیگری نیست.
قصه درمانی افراد را از مشکلات خود جدا میکند و آنها را به عنوان افرادی آگاه و کارآمد، که میخواهند طرز فکر یا رفتاری را که دوست ندارند تغییر دهند، مشاهده میکند.
۳. قصه درمانی، مراجعه کننده را فردی آگاه و متخصص میداند
در قصه درمانی، درمانگر در موقعیت اجتماعی یا آکادمیک بالاتری نسبت به مراجعه کننده قرار نمیگیرد. از آنجایی که فرد راوی آگاه از زندگی خود است، انتظار میرود که هر دو طرف با این موضوع کنار بیایند.
فقط راوی است که شرایط زندگی خود را از نزدیک میداند و از مهارت و دانش لازم برای تغییر رفتار و رسیدگی به مسائل خود برخوردار است.
این سه ایده، پایه و اساس رابطه درمانی و کارکرد قصه درمانی است.
مفاهیم کلیدی و رویکرد قصه درمانی
تشخیص تمایز بین “یک فرد دارای مشکلات” و “یک فرد مشکل آفرین” در قصه درمانی بسیار مهم است. وایت و اپستون این تئوری را مطرح کردند که برچسب زدن به شخص، به عنوان فردی نامطلوب تأثیرات منفی زیادی بر عملکرد و کیفیت زندگی فرد دارد.
برای این منظور، بایستی اصول زیر در قصه درمانی رعایت شود:
واقعیت ساختاری اجتماعی است، به این معنی که تعامل و گفتگوی ما با دیگران بر نحوه تجربه واقعیت تأثیر میگذارد.
واقعیت از طریق گفتگو و زبان برقراری ارتباط تحت تاثیر قرار میگیرد. این امر نشان میدهد افرادی که به زبانهای مختلف صحبت میکنند ممکن است تفسیرهای متفاوتی از تجربیات مشابه داشته باشند.
داشتن روایتی که قابل درک است به ما کمک میکند تا واقعیت خود را سازماندهی و حفظ کنیم. به عبارت دیگر، داستانها و روایتها به ما کمک میکنند تا از تجربیات خود استفاده کنیم.
هیچ “واقعیت عینی” یا حقیقت مطلقی وجود ندارد. آنچه برای ما صادق است ممکن است برای یک شخص دیگر یا حتی برای خودمان در یک مقطع زمانی دیگر صادق نباشد.
این اصول به مکتب فکری پست مدرنیستی گره خورده است، که واقعیت را به عنوان یک مفهوم متغیر، و عمیقاً شخصی میبیند. در پست مدرنیسم هیچ حقیقت عینی وجود ندارد: حقیقت همان چیزی است که هرکدام از ما آن را میسازیم، تحت تأثیر هنجارها و عقاید اجتماعی.
بنابراین، فرض اصلی قصه درمانی، درک افراد در این زمینه پسامدرن است. اگر حقیقتی جهانی وجود نداشته باشد، مردم باید حقایقی را خلق کنند که به آنها کمک میکند واقعیتی را ایجاد کنند که در خدمت خود و دیگران باشد. قصه درمانی مهارتهای شکل گیری داستان را ارائه میدهد.
نکته شگفت انگیز آن است که وقتی مشکلی را بخشی جدای از خود میبینید، در مییابید که مساله به سادگی قابل حل است.
۵ روش معمول قصه درمانی
برخی از روشهای قابل استفاده برای حل مشکلات از طریق قصه درمانی روشهایی هستند که پیش از این نیز مورد استفاده قرار میگرفته اند. پنج روشی که در ادامه میآید، از رایجترین ابزار مورد استفاده در قصه درمانی است.
۱. گفتن داستان شخص
به عنوان یک درمانگر، کار شما در قصه درمانی این است که به مراجعه کننده خود کمک کنید تا خودش را پیدا کند و داستانش را روایت کند. بنابر فلسفه پشت قصه درمانی، داستان پردازی به این صورت است که ما در روایت کردن تجربه خود، معنا و هدف را مییابیم.
کمک به شخص راوی برای توسعه داستان خود، به او فرصتی میدهد تا معنای خود را پیدا کنند، شفا را بیابد و با هویت خود ارتباط برقرار کنند و یا مجدداً هویت خود را بازتعریف کند.
این تکنیک همچنین به عنوان “تالیف دوباره” یا “داستان گویی دوباره” شناخته میشود، زیرا افراد تجربیات خود را برای یافتن راه حل یا کشف یک روش جدید روایتگری، واکاوی میکنند. رویدادها میتوانند به صدها شیوه گوناگون روایت شوند، زیرا هر یک از ما، تجربیات خود را به گونهای متفاوت تفسیر میکنیم و معنای متفاوتی از آن دریافت میکنیم.
۲. تکنیک خارجی سازی و نگریستن از بیرون
تکنیک خارجی سازی باعث میشود که مراجعه کننده، به عنوان یک مشاهده گر، مشکل یا رفتار خارجی را بنگرد. البته توصیف این روش بسیار آسانتر از اجرای آن است، اما میتواند تأثیرات مثبت بسیاری بر هویت و اعتماد به نفس فرد داشته باشد.
ایده کلی این روش این است که تغییر دادن رفتاری که انجام میدهید آسانتر از تغییر ویژگی اصلی (هسته ای) شخصیت شماست. برای مثال، اگر سریع از کوره در میروید یا خود را فردی عصبانی میدانید، پس برای حل این مسئله، بایستی چیزی را درون خود تغییر دهید. از سوی دیگر، راه دومی نیز دارید، میتوانید شرایط و رفتارهای پیرامون این مشکل را تغییر دهید.
ممکن است این روش در ابتدا برای مراجعه کننده عجیب و چالش برانگیز باشد. اولین قدم این است که شخص نباید اهمیت زیادی به تشخیص درمانگر یا دریافت برچسبهای خاصی از سوی او بدهد. بیشاپ میگوید:” اجازه دهید آنها بدانند که چقدر قدرتمندتر شده اند که میتوانند خود را از مشکلاتشان جدا کنند و کنترل بیشتری بر هویت خود داشته باشند”.
۳. تکنیک ساختارشکنی (Deconstruction) در قصه درمانی
در واقع “ساختارشکنی” به معنی کاهش مشکلاتی است که مراجعه کننده تجربه میکند، تا یک” تصویر جامع” قابل درک شود. مشکلات ممکن است پیچیده، گیج کننده، غیر قابل تحمل یا غیر قابل حل به نظر برسند، در صورتی که در واقع اینگونه نیستند.
ساختارشکنی مشکل را به طور خاص مورد بررسی قرار میدهد و مساله هستهای (اصلی) را روشن میکند.
برای مثال، نمونهای از روش ساختارشکنی را بیان میکنیم. زوج متاهلی را در یک رابطه طولانی مدت تصور کنید که دچار مشکل هستند. یکی از آنها، از اینکه دیگری هرگز احساسات، افکار یا دیدگاه هایش را با او به اشتراک نمیگذارد، احساس ناامیدی و درماندگی میکند. با این توضیح مختصر، مشخص نمیشود که مشکل واقعی چیست و چگونه میتوان آن را حل کرد. درمانگر در این شرایط با پرسیدن سوالات مشخص، ساختارشکنی میکند تا دلیل واقعی ناراحتی فرد را دریابد و به یک پاسخ کلی مانند “همسرم دیگر به من توجه نمیکند”، بسنده نمیکند.
این تکنیک احتمالا نتیجه بهتری، نسبت به مطرح کردن مفاهیم عمومی مانند احساس تنهایی یا از دست رفتن صمیمیت عاشقانه در پی دارد.
ساختارشکنی مشکل به افراد کمک میکند تا ریشه مشکلات (در این مورد، احساس تنهایی و آسیب پذیر بودن) را پیدا کنند و بفهمند که چه معنایی برایشان دارد (در این مورد، شریک زندگیشان دیگر آنها را نمیخواهد یا حاضر نیست رابطه را بدین شکل ادامه دهد).
این تکنیک یک روش عالی برای کمک به مراجعه کننده است تا در مشکل عمیق شود و پایه و اساس این واقعه استرس زا را در زندگی خود بفهمد.
۴. تکنیک نتایج منحصر به فرد و خط داستانی جدید
تکنیک نتایج منحصر به فرد شامل تغییر خط داستانی شخص است. در قصه درمانی، مراجعه کننده قصد دارد تا تجربیات خود را به گونهای روایت کند، که معنایی را ارائه دهد یا هویتی مثبت و کاربردی به آنها ببخشد. به کار بردن این روش به معنای “مثبت اندیشی” نیست، بلکه یک تکنیک خاص است تا مراجعه کننده برای روایت داستانهای زندگی اش تایید بگیرد.
البته ما محدود به یک خط داستانی نیستیم. بسیاری از خطوط داستانی بالقوه وجود دارند که میتوانیم از آنها بهره ببریم و برخی از آنها کارآمدتر از دیگران هستند.
درست همانند کتابی که راوی آن، گاهی از یک شخصیت به شخصیت دیگر تغییر میکند، داستان زندگی نیز سرنخهای متفاوتی دارد که میتواند با دیدگاههای مختلف روایت شود. تکنیک نتایج منحصر به فرد بر روی یک داستان یا خط داستانی که منبع اصلی مشکلات است، تمرکز میکند.
به عنوان یک درمانگر، میتوانید با ترغیب مراجعه کننده برای دنبال کردن خط داستانی جدید، این روش را به کار گیرید.
۵. اگزیستانسیالیسم و ایجاد معنا
به طور کلی، اگزیستانسیالیستها به جهانی اعتقاد دارند که معنای ذاتی ندارد. اگر معنی معینی وجود نداشته باشد، مردم میتوانند معنای خود را ایجاد کنند. به این ترتیب اگزیستانسیالیسم و قصه درمانی دست به دست هم میدهند. قصه درمانی افراد را ترغیب میکند به جای جستجوی حقیقت مطلق، معنی و هدف خود را پیدا کنند.
اگر مراجعه کننده شما یک خوره کتاب است، میتوانید برخی از آثار اگزیستانسیالیستی مانند آثار ژان پل سارتر، آلبر کامو یا مارتین هایدگر را به او پیشنهاد کنید.
نمونه سؤالاتی برای پرسش از مراجعه کنندگان
قصه درمانی در واقع گفتگویی میان درمانگر و مراجعه کننده است. در این میان، نیاز است که درمانگر سوالات زیادی را مطرح کند.
از نظر دیوید اپستون: “هربار که سؤال میکنیم نسخه احتمالی یک زندگی را تولید میکنیم. “
لیست سوالات زیر کمک میکند تا در یافتن داستان زندگی مراجعه کننده موفق شوید:
- به نظر میرسد اکنون [مشکل] بخشی از زندگی شماست.
- چه مدت است که متوجه این [مشکل] شده اید؟
- [مشکل] چه تاثیری در زندگی شما دارد؟
- چگونه [مشکل] روی انرژی شما برای کارهای روزمره تأثیر میگذارد؟
- آیا [مشکل] تأثیری در رابطه شما با سایر اعضای خانواده دارد؟
- این [مشکل] چه تاثیری در زندگی فرزند شما دارد؟
- به نظر شما [مشکل] چه اثراتی بر زندگیتان گذاشته است؟
- آیا آنچه [مشکل] موجب میشود را میپذیرید؟
- آیا این تأثیرات برای شما قابل قبول است؟
- چرا این [مشکل] هست؟ چرا این موضع را در مورد [مشکل] گرفته اید؟
- شما چه شرایطی را ترجیح میدهید؟
- اگر میخواهید هر آنچه که درباره چیزهایی که ترجیح میدهید، اتفاق بیفتد، اقدامات بعدی به نظرتان چیست؟
پرسشهای زیر نیز برای ادامه دادن روایتگری مراجعه کننده موثر هستند.
۱. ترغیب به شروع روایتگری
آخرین باری که موفق شدید برای چند دقیقه بر این مشکل غلبه کنید را توضیح دهید؟ اولین چیزی که در آن چند دقیقه متوجه شدید چه بود؟ مورد بعدی چه؟
۲. ایجاد ارتباط بین نقطه شروع با تجربه مورد نظر
آیا دوست دارید بازهم احساس این چند دقیقه (غلبه بر این مشکل) را در زندگی خود تجربه کنید؟
۳. انتقال از نقطه شروع به داستان پیشنهادی
در این چند دقیقه فکر، احساس، کاری که انجام دادید، خواسته و تصور شما چه بود؟
۴. گسترش دیدگاه
اگر دوستتان، شما را در این چند دقیقه میدید، چه چیزی برایش جلب توجه میکرد؟
۵. کاوش در منظره عملکرد
چطور به این نتیجه رسیدید؟ چه چیزی (یا کسی) در این زمینه به شما کمک کرد؟
۶. کاوش در میزان خود آگاهی
در مورد چگونگی مدیریت رفتار یا احساساتتان در آن چند دقیقه، چه آموخته اید؟
۷. برقراری پیوند با تجربیات پیشین
درباره زمانهایی بگویید که در گذشته موفق به مدیریت شرایط و غلبه بر مشکل شده اید؟
۸. برقراری پیوند تجربیات گذشته با حال
وقتی به تجربیات موفق گذشته، فکر میکنید، دیدگاه شما را نسبت به مشکل اکنون چگونه تغییر میکند؟
۹. پیوند تجربیات گذشته با آینده
حالا به این فکر کنید که میخواهید چه کاری در آینده انجام دهید؟
سخن آخر
دانستن اینکه داستانها و روایتهای ما از زندگی، چه تاثیر مهمی بر شکل گیری احساسات و تجربیات ما دارند، موجب میشود تا قدرت کلمات را دست کم نگیریم. سخنان ما و شیوه روایتگری مان بسیار قدرتمند هستند و در تصمیم گیری و رفتار ما تأثیر شگرفی دارند.
قصه درمانی به افراد این امکان را میدهد که نه تنها صدای درونی خود را پیدا کنند بلکه از آن به شیوهای درست استفاده کنند تا منعکس کننده اهداف و ارزشهای آنها باشد.
نظرات