آیا نوری یک قاچاقچی حیاتوحش است که توانسته شیرهای آفریقایی را از آنسوی جهان به خانهای در کرج بیاورد و ببرهای سیبری را در خانهاش پذیرایی کند؟ آیا او تامینکننده حیوانات باغوحشهای ایران است و به تجارت حیاتوحش مشغول است؟باغوحش خانگی یا مرکز نگهداری از حیاتوحش آسیب دیده؟ این پرسشی بود که هنگام ورود به خانه چند هزار متری یکی از نوادگان خواجه عبدالله انصاری، و وهنگام دیدار از حدود ۷۰۰ حیوان از گونههای مختلف جانوری با خود به همراه داشت.
همشهری : نادر رضا نوری، گلخانه خانه ۷۰ ساله مادریاش را تبدیل به منزل و طویله قدیمی این خانه را تبدیل به اتاقهای خانهای کرده است که در آن زندگی می کند. او همراه با حیوانات عجیبی که داخل خانه نگاه می دارد، روی کاناپهای نشسته و در انتظار شروع گفتوگو با روزنامه همشهری است.
هنگام ورود یک پلیکان چند متری و دو سگ بزرگ جثه او را تا مقابل درب اسکورت کردند تا پذیرای ما برای این گفتوگوی ویژه شود. پلیکان او که خودش میگوید، «بادیگارد شخصی» اش است، خطرناکترین محافظی بود که با وساطت نوری اجازه ورود ما به خانه شخصیاش را با بیش از ۷۰۰ جانور عجیب و غریب داد. در اتاق خانهاش یک کروکدیل رودخانه نیل مصر، سه مار بزرگ پیتون در محفظهای شیشهای که در حال پوست اندازی بودند و او روی آنها آب گرم میریخت تا روند پوست اندازی شان تسهیل شود، یک قطعه طوطی سخنگو که سلام و خوش آمد گفت، چند گربه نژاد تایلندی، یک جغد انبار، سه قلاده از کوچکترین نژاد سگها در جهان، یک حلقه مار آناکاندا از آن ها که دهان باز میکنند و براحتی یک آهو را میبلعند و البته صدف، آن پلیکان بزرگ جثه آزادانه تردد میکنند.
هر کدام از این حیوانات داستان خود را دارند. کردوکدیل رود نیل را از قاچاقچیها در مرز عراق گرفتند و تحویلش دادند، صدف، پلیکانی که از کانادا به ایران رسیده بود، تیر خورده و ناخوش به او سپرده شد و مارهای عظیم الجثه درون محفظه شیشهای و آن آکواریوم بزرگ نیز در دستان خود او سر از تخم بیرون آوردهاند. این تنها درون خانه بود. اما بیرون از دیوارهای خانه حیوانات عجیبتری حضور داشتند. در مجموعه حیواناتی که او در منزل مادریاش نگهداری میکند، از میمونهای رزوس وحشی مهاجم تا گوزن زرد اروپایی و گوزنهای ایرانی (مرال) و شترهای لاما گرفته، تا اسبچههای ویژه خزر و ببرهای سیبری و پلنگ ایرانی، شیرهای سفید آفریقایی و شیر زرد و خانواده گرازها وجود دارند.
طاووسهای ابلق و سفید و سبز و قرقاولهای سرخ و ساده، تا عقابهای طلایی و کرکس بزرگ و روباه و بز کوهی، شترهای پاکستانی و گاومیشهای اردبیل و اسبهای پونی دستکاری شده، همگی در خانهای که شبیه به دهکده حیوانات شده است، توسط نادر رضا نوری و خانواده اش، در نقطهای نزدیک شهر کرج و در انتهای یک کوچه که آپارتمانهای تازهساز و کوچه سنگفرش شدهاش شما را به خانهای بزرگ هدایت میکند، نگهداری میشوند.
آیا نوری یک قاچاقچی حیاتوحش است که توانسته شیرهای آفریقایی را از آنسوی جهان به خانهای در کرج بیاورد و ببرهای سیبری را در خانهاش پذیرایی کند؟ آیا او تامینکننده حیوانات باغوحشهای ایران است و به تجارت حیاتوحش مشغول است؟ اینها سؤالاتی بود که از نادر رضا نوری که در گذشته، مسئول سابق راهاندازی مترو تهران، مدیرعامل سابق مترو کرج، سازنده پناهگاههای دوران جنگ از جمله پناهگاه نخستوزیری بود و بعدها با حیوانات انس گرفت و دهکده باراجین قزوین را با حیوانات خودش راهاندازی کرد، پرسیده شد.
آقای نوری داستان این حیوانات چیست و چگونه بهدست شما رسیدهاند؟
هر کدام از حیوانات این مرکز داستانی جدا دارند. صدف یکی از پلیکانهای سفیدی است که از آمریکا و کانادا در فصلهایی به ایران میآیند. این پلیکان که البته بادیگارد من هم هست، در دهانش چهار کارد تیز دارد. صدف، تیر خورده و بدحال ۱۲ سال قبل توسط محیطزیست به ما سپرده شد و از آنزمان با ما زندگی میکند. البته نمیتواند پرواز کند. برخی افراد با پوست زیر قبقبی این پلیکانها که ۱۱ لیتر آب میگیرد، سازهای کوبهای میسازند که از نظر من ساز شیطانی هستند چون با اندام این پرنده ساخته می شوند. جغد پشت آیینه هم یک جغد انبار است که از قاچاقچیها گرفته و به مرکز ما سپرده شده است. مارهای پیتون هم پیش خودم به دنیا آمدند. لیون مرد خانواده است و ۲ زن به نامهای طلا خانم و شیطون دارد که در خانه تخمگذاری کردهاند. چون محل زندگیشان را دوست دارند. پیتونها، مارهای گرمسیری استوایی هستند که با اصطکاک تولید شده در بدنشان، دمای بدن را تغییر و بچهها را نر و ماده می کنند. در کروکدیل نیل هم که در خانه موجود است، همین وضعیت وجود دارد. ۵۰۰ کروکدیل ناگهان از رودخانه نیل برای تخمگذاری بیرون میآیند. آنها میدانند طبیعت نیاز به کروکدیل نر دارد یا ماده و بر مبنای آن عمق چالهها را تنظیم میکنند. اگر عمق چاله کم باشد، نور زیاد به تخمها میخورد و کروکدیل نر میشود و اگر زیاد باشد ماده میشوند. اینها میروند در نیل و ۶۰ روز بعد بچهها از داخل تخم مادرشان را صدا میکنند و هر مادر سر چاله تخمگذاری خود میرود و یک متر علف را کنار میزند و بچهها را با خود به داخل آب میبرد. نکته مهم این است که محیط زندگی همه ای حیوانات در این خانه باید مناسب باشد. مار آناکاندای ما که بزرگترین مار جهان است در آکواریوم بزرگ خانه از دماسنج و آب مناسب برخوردار است و اکنون در حال پوست اندازی است. این مار تا سیصد کیلوگرم وزن می گیرد و میتواند حیوانات درشت را هم ببلعد. کروکودیل نیل مرکز هم تا ۷ متر میتواند رشد کند و بعضیشان وزنشان به یک تن هم میرسد. کروکدیل نیل هم که در خانه است در حال قاچاق شدن بود که از قاچاقچیان گرفته و به مرکز ما تحویل شد تا از آن نگهداری کنیم.
واقعا کروکدیل نیل از ایران قاچاق میشود؟
حیوانات بسیار زیادی از مسیر قاچاق از داخل ایران عبور میکنند. بهخصوص از طریق مرز عراق و خراسان و سوراخهای زیادی برای ورود و خروج حیوانات قاچاق در مرزهای ایران وجود دارد که باید حتما بسته شوند.
شما میمونهای رزوس که گونههای بسیار وحشی و مهاجم هستند هم نگهداری میکنید. این میمونها در سالهای اخیر در جنگلهای شمال هم دیده شدهاند. شما چگونه اینها را نگهداری میکنید؟
میمونهای رزوس بهصورت قاچاق در پرونده فروشیها به قیمت ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان فروخته میشوند. اما بعد تبدیل به غولهایی میشوند که امکان نگهداری شان در منزل وجود ندارد. دارندگان این میمون ها هم چارهای جز اهدای آنها به باغوحشها یا رها کردن شان در جنگلهای شمال ندارند. در باغوحشها که میمونهای دیگر به آنها حمله میکنند و آن ها را از بین می برند. اما در جنگلهای شمال میمون های رزوس چون دشمن طبیعی ندارند و غذای کافی هم برایشان مهیا است به راحتی زندگی و تولید مثل زیاد می کنند و بهزودی جمعیت شان آنقدر زیاد میشود که حکم تیر برایشان خواهند داد. مردم نباید بهدنبال خرید حیوانهای وحشی نظیر این میمون ها بروند. رزوسها در طبیعت شمال پرتقال میخورند و چون دشمن هم ندارند بزودی به مردم هم حمله خواهند کرد. میمون های رزوس در زیستگاه اصلی خود دشمنان طبیعی مثل مار آناکاندا و پلنگ دارند که جمعیت شان را کنترل میکنند. ولی در ایران دشمنان طبیعی رزوسها وجود ندارد و به همین دلیل بزودی تبدیل به خطر میشوند. به همین دلیل نباید اکوسیستم طبیعت را از بین برد. الان جمعیت گراز در کشور زیاد شده است، چون پلنگ از بین رفته است. پس باید به سمتی برویم که جمعیت پلنگ را متعادل کنیم نه اینکه پلنگها را با تفنگ بزنیم.
دیدم شترهای لاما و گوزن زرد اروپایی و مرال ایرانی هم کنار الاغها و اسبچههای خزر نگهداری میکنید.
اینجا اسبچههای خزر و لاما و گوزنهای مرال ایرانی و گوزن زرد اروپایی هم نگهداری میشوند. لاماها عمدتا در مناطق اسپانیایی زبان هستند. آن ها را شتر گوسفند هم مینامند. چون بعضی شرایط شتر و بعضی شرایط گوسفند را دارند و البته در کرونا هم روی خون شان کار کردند و جواب خوبی هم گرفتند. الاغها را اما با دو هدف اینجا نگه میداریم. چون به محض شیوع بیماری خطرناک مشمشه، نخستین حیوانی که این بیماری را میگیرد الاغ است. دوم این که محصولات الاغ، مثل شیر و چربی و عنبرنساء کاربرد درمانی دارد. ولی این کاربرد درمانی مختص همه الاغها نیست که محصولاتشان در عطاریها فروخته میشود. عطاریها عنبرنسا الاغ نر را هم میفروشند که نه تنها خاصیت درمان ندارد که مشکل هم ایجاد میکند. شیر الاغ نزدیکترین شیر به شیر انسان است. ولی الاغی میتواند محصول خوب دهد که به بچه شیر بدهد و در طبیعت علف کوهی خورده باشد. گوزن نر ما هم یک پا ندارد که اکنون توسط گروهی در حال ساخت پروتز برای او هستیم. گوزنها هر سال شاخ اندازی دارند. ولی شاخ یکطرف گوزن ما که پا ندارد کوتاه شده است. نظر ما این است که طبیعت عدالت را رعایت کرده تا تعادل گوزن حفظ شود. این نظریه عنوان پروژه تحقیقاتی ما است تا ببنیم اگر پروتز برایش بگذاریم شاخ آن سال دیگر کامل میشود یا نه؟
آیا محیطزیست در جریان فعالیتهای شما در این مرکز خانگی هست؟
محیطزیست کامل در جریان است و مرکز ما موفق ترین همکار عاشق سازمان حفاظت محیطزیست و سازمان دامپزشکی کشور است. آنها حتی به ما سرویس و مجوز ویژه میدهند. امسال هم با همکاری محیطزیست میخواهیم برای نخستین بار در جهان از پلنگ ایرانی و ببر با تلقیح مصنوعی بچه بگیریم. سازمان دامپزشکی و اساتید دانشگاههای تهران هم با ما همکار هستند و به ما کمک میکنند.
چرا حیوانات آسیب دیده را به موزههای تاریخ طبیعی نمیسپارید؟
معمولا حیوانات آسیب دیده را تاکسیدرمی میکنند. ولی ما تاکسیدرمی و کشتار حیوان نداریم. تا آخرش برای درمان حیوانات میرویم و اگر هم حیوانی تلف شود، آنرا دفن میکنیم و گوشتش را هم به حیوانات دیگر نمیدهیم. تاکسیدرمی معمولا برای کار دانشجویان است. اما ما معتقدیم کار کردن روی حیوان زنده خیلی بهتر است.
تا به حال شکار هم کردهاید؟
اصلا علاقه ندارم و امیدوارم شکارچیان هم اسلحه را با دوربین یا با شکستن بشقاب در باشگاه های تیراندازی تعویض کنند. البته الان در برخی نقاط جهان مثلا در آفریقا میبینید یک شیر گوزنی را شکار میکند و بعد قبایل آفریقایی حمله میکنند و از گوزن به اندازه نیاز میبرند و مابقی را برای شیر میگذارند. این شیوه کاملا به سبک ابتدایی و با ابزارهای اولیه است. نه اینکه مثل ایران یک مرتبه سیم برق باطری ماشین را داخل آب بیندازند و صدها ماهی روی آب بیاید و بعد هم اینها را بخورند. بدون آن که متوجه باشند جنون گاوی بهدلیل وضعیت کشتار گاوها است و این ماهی هم جنون ماهی میدهد.
خیلیها هستند که از مارهای پیتون و حیوانات عجیب در منازل شخصیشان استفاده میکنند، اما فعالان محیطزیست بهشدت معتقدند این کار حیوان آزاری است.
من هم معتقدم خیلی از حیواناتی را که در منزل نگهداری میکنند، واقعا حیوان آزاری است. چون مردم توجهی به محل زندگی حیوان یا نیازهای آن ندارند. مردم واقعا حیوانات غیرقابل تحمل را نباید در منزل نگهداری کنند. کروکدیلی که به ما داده شد، از محل قاچاق گرفته شده بود و به ما دادند تا نگهداری کنیم. ولی ما کار تحقیقاتی روی اینها انجام میدهیم. مثلا در مورد کروکدیل داریم بررسی میکنیم که وضعیت سیستم خورشیدی آن چگونه است. در سیستمهای سولار مشکل اصلی این است که آنقدر باید صفحه گذاشته شود تا برق تولید شود که مقرون به صرفه نیست. ولی در کروکدیل شش متری سلولهای پشت همه سولار هستند و اگر رویش را بپوشانید به خواب میرود، این کروکدیل یک مترمربع سولار خورشیدی دارد که انرژی اش را تامین میکند. به همین دلیل است که یک کروکدیل ۸۰۰ کیلویی وقتی آب بند میآید و زیر گل میرود، با آمدن نخستین جریان آب و شسته شدن گل ها، حتی با اندک نور خورشید که به آن می خورد، چنان انرژی بالایی پیدا میکند که می تواند یک گورخر را ببلعد.
شیرهای زرد و سفید آفریقایی را از کجا آوردهاید؟
شیر زرد متولد همین مرکز است. شیر سفید یکساله مرکز هم از یک جفت شیر آفریقایی است که ما از آفریقا آوردیم. مادر این شیر که حالا ۴ شیر دیگر دارد و به خوبی آنها را بزرگ میکند، در مورد شیر یکساله که نخستین زایمانش در ایران بود توله را نپذیرفت و بهاره خانم عروس بنده با شیفت بندی مناسب در غذادهی و مراقبت توانست این شیر را به یکسالگی برساند. شیر زرد ۳ ماهه هم از بچه شیرهای خودمان است که واکسیناسیون انجام شود به پارک بزرگ گل گهر سیرجان خواهد رفت. اما یکی از دلایلی که ما شیرهای سفید را از آفریقا آوردیم این بود که اکثر شیرهای ایران با یکدیگر هم خون هستند و در سالهای گذشته بهدلیل زاد و ولد اینگونه، دچار مشکلات ژنتیکی شده اند. بنابراین باید تغییر خون را ایجاد میکردیم و همین کار را هم کردیم که موفقیتآمیز بود.
یک خانواده بزرگ گراز اینجا دیدم دلیل نگهداری از گرازها چیست؟
گرازها در طبیعت مسئولیتهای مختلف دارند که مهمترین آنها شخم زدن زمین و خاکمال کردن علفهای تازه برای جلوگیری از آتشسوزی است. گرازها هوش سرشار دارند و خیلی کارها را یاد میگیرند. مثلا من برایشان مسیر آب خطکشی میکنم و همانجا برای من نهر درمیآورند. متروی تهران را بنده طراحی کردم و مدیرعامل متروی کرج و حومه هم بودم. اگر گراز را مثل امروز میشناختم، یک تونل مترو را با ۱۰ گراز شروع میکردم و مطمئنم خیلی از دستگاه حفار عقب نمیماندند. در خانواده گرازها، گراز ماده فرمانده است. در خانواده گرازهای ما هم یک مادر بزرگ و مادر و شش نوه هستند که فرمانده مادر بزرگ است. در گروه ۵۰ تایی گراز هم این گراز ماده است که نقش خود را به خوبی ایفا میکند.
گاومیشهایی که نگهداری میکنید از خوزستان آمدهاند؟
خیر این گاومیشها گاومیشهای سردسیری اردبیل هستند. ایتالیاییها روی گاومیش خیلی کار کردند. شیر و وزنش را بالا بردند و گاومیشها را آرامتر کردند و در نتیجه نگهداری گاومیش اقتصادیتر شد. کاری که ما در ایران با گاومیشهای اردبیل با همکاری دکتر نیاسری انجام دادیم، این بود که اسپرم گاومیش ایتالیایی را به گاومیش اردبیل تلقیح کردیم و بچههایی که گرفتیم بسیار آرام و پرشیر و اقتصادی شدند. این کار را بهصورت رایگان در طویلههای اردبیل انجام دادیم و برای گاومیشهای خوزستان هم میتوان این کار را کرد.
شما یک سوله دارید که عقاب و کرکس و لاما و روباه و بز کوهی و بز اهلی و… همانجا کنار هم زندگی میکنند. چطور این حیوانات را یکجا نگهداری می کنید؟
کرکس و عقاب و بز کوهی و روباه و لاما کنار هم زندگی میکنند. عقابهای اینجا در سیرجان جفتگیری و تخمگذاری کردند و امسال هم فکر میکنم برای جوجه دهی آماده میشوند. ولی این قانون خلقت است. در یک کوه، پلنگ فرمانده است. شاهین و روباه و جغد دیدهبان هستند. عقاب ها موش و مار و غیره را حذف میکنند. صدها راس کل و بز هم آنجا زندگی میکنند. وقتی بز کوهی بچه دار میشود، سومین بچه را که ضعیف است به عقاب میدهد. اگر بزی تیر بخورد یا ضعیف شود سهم پلنگ است. لاشخور هم آنجا است که لاشه را از بین ببرد. حتی در ایران کرکس هما داریم که استخوانهای لاشه را هم میخورد. یک شکارچی میرود و پلنگ را با تیر میزند. کوهستان یتیم میشود و هر لاشخور و و گرگ و شغال و کفتاری به آن ورود می کند. ما از این قانون اینجا استفاده میکنیم. اما به آن ها غذا میدهیم تا بچه سوم بز کوهی را نخورند. شبها در کوه بزهای کوهی و روباهها زیر پای عقابها میخوابند. در کوه، دیدهبان عقاب و شاهین است. سرکرده آنها هم نزدیکترین جا به پلنگ مینشیند. کل نر هم کنار پلنگ است و اگر یک مهاجم بخواهد وارد شود، عقاب و شاهین پلنگ را خبردار میکنند. این سیستم طبیعی بسیار اساسی است. من با حیوان بزرگ شدم و در خانه ما همیشه حیوانات مداوا میشدند. در این سالها هم به یک نتیجه رسیدم. اینکه حیوانات به کائنات متصل هستند و از کائنات فرمان میگیرند.
خیلی فلسفی به موضوع نگاه میکنید
من در خانوادهای بزرگ شدم که مادرم از نوادههای ویژه خواجه عبدالله انصاری است. همیشه هم ما را با عشق آشنا کرد. با طبیعت هم بزرگ شدم. همیشه هم ۷۰۰ حیوان در مجموعه من وجود دارد و این سؤال برای من مطرح بود که فرامین چطور به حیوانات می رسد؟ آیا همه شیرها و خرسها، آهو و حیوانات دیگر را میدرند؟ دیدم نه اینگونه نیست.
یک بز معمولی دارید که پایش پانسمان شده و بهشدت آسیب دیده؟ چگونه از این بز نگهداری میکنید؟
این خانم یک بز ۱۶ ساله مسن است که آرتروز و نرمی استخوان دارد. بز سانون فرانسه است که هر سال دو قلو میزاید و به موقع شش کیلو شیر میدهد. بعضیها به من میگویند راحتش کن! میگویم چهکسی را راحت کنم؟ خودم را راحت کنم که روزی یکساعت برایش وقت نگذارم؟ یکی گفت راحتش کن! گفتم یکی از فامیل شما شش سال است در رختخواب است چرا راحتش نمیکنید؟ باید از این بز درس گرفت که چقدر مقاوم است و چگونه با بقیه حیوانات زندگی میکند و همه هم برایش احترام قائل هستند. من هم در روز دقایقی با این بز راه میروم. بالاخره باید خط الهی را طی کرد. اگر مریضی هست باید طی شود. به شما گفتم ما در این مرکز کشتار نداریم و تا آخر با درمان حیوان همراه میشویم.
ببرهای سیبری هم دارید
ببر نر نامش صمصام است و خانمش هم جداگانه نگهداری میشود. ببر و پلنگ در طبیعت تک هستند و فقط در زمان جفتگیری نزدیک میشوند. بنابراین وقتی شما تصویر چندین پلنگ را در طبیعت میبینید، باید بدانید که پلنگ مادر و تولههایش هستند. و گرنه اگر نر و ماده با هم باشند، به شدت با یکدیگر درگیر میشوند و حتی یکدیگر را میکشند. ما در مرکز بر موضوع انقراض حیوانات هم کار میکنیم و امسال پروژه ما تلقیح مصنوعی ببر و پلنگ است.
اما پروژههای تکثیر این گونه ها شکست خورده است
این پروژهها را نمیشود تجاری کرد. چون شکست میخورد. دستکاری بیمورد هم اصلا درست نیست. اگر بتوانیم تکثیر معمولی در طبیعت داشته باشیم که بهتر از تلقیح است. ولی متأسفانه ما ببر و پلنگ در طبیعت نداریم. یا اگر هم داشته باشیم هم خون هستند. بنابراین باید خون جدید بفرستیم. این ببر یکی از زیباترین موجودات الهی و بزرگترین گربهسان موجود در کشور است که تصمیم داریم پروسه تلقیح را برای تکثیر در موردش استفاده کنیم.
پلنگی که در مجموعه دارید قرار است با کدام پلنگ ایرانی در کدام نقطه کشور وارد پروژه تکثیر شود؟
شایا پلنگی است که در اسارت نشانههای آمادگی برای زاد و ولد را دارد. معمولا پلنگها در اسارت این ویژگی را نمایش نمیدهند. امسال برنامه ما این است که با همکاری و هماهنگی محیطزیست و دانشگاه موضوع تلقیح اسپرم یکی از دو پلنگ موجود در باغوحش ارم تهران یا پلنگ ورکان در قزوین که از استان گلستان به آنجا بردم و ژن بسیار خوبی هم دارد انجام شود. شایا را محیطزیست از قاچاقچیها در مرز عراق گرفت و به مرکز ما داد تا از آن نگهداری کنیم. ضمن آنکه تکثیر پلنگ ایرانی در دنیا نخستینبار است که انجام میشود.
ممکن است برخی منتقدان بگویند شما باغوحش خانگی راهاندازی کردهاید، چه دفاعی دارید؟
وضعیت من کاملا مشخص است. همه کارهایم دارای مجوز است و مرکز رسیدگی به حیاتوحش مصدوم و دامهای ویژه جهان، چهل سال است مجوز فعالیت دارد. ۱۰ سال قبل همه حیوانات را به باراجین قزوین بردم تا مردم بتوانند از آن مجموعه استفاده کنند و خیلی هم پروژه خوبی شد. متأسفانه یک شهردار آمد به قزوین که با پروژه برخورد کرد. وزیر کشور هم شدیدا با ایشان برخورد کرد و به استاندار گفت شورای تامین برای پروژه تشکیل دهد. رئیسجمهور هم که به قزوین آمد به امام جمعه و استاندار سفارش کرد مراقب پروژه باشند. ولی بنده دیدم حیوانها دارند آنجا از بین میروند و تصمیم گرفتم رسما، تعدادی از آن ها را جابه جا کنم. تعدادی را به اینجا آوردیم و تعدادی را به پارک چمران کرج و تعدادی را هم به گهر پارک سیرجان فرستادیم. همه جا هم شما دشمن دارید. باراجین یک مرکز ملی شد و اعتبار دولتی هم گرفت. تقریبا همه پولهایی که شهرداری قزوین صرف این پروژه کرد، توسط دولت پر شد. در یک مقطع ۲۰ میلیارد تومان و در یک مقطع ۵۰ میلیارد تومان و در چند مقطع ۱۰ میلیارد ۱۰ میلیارد پول پروژه توسط دولت پرداخت شد.
چقدر از این پولها نصیب شما شد؟
من حتی حقالجلسه هم برنداشتم. چون اینقدر این کار ارزشمند است که با پول نمیشود عوضش کرد. به همین دلیل برداشت مالی آنجا نداشتم. اینجا هم نخواهم داشت. هزینه هم میکنم و خداوند هم کمک میکند. متأسفانه قزوین دو تا ۱۰۰ میلیارد تومان را در پروژه اکوپارک باراجین در دو سال از دست داد. من نخستین بیمارستان حیاتوحش مصدوم را آن جا به سفتکاری رساندم. ولی ۲ سال است هنوز نتوانستهاند آن را به بهرهبرداری برسانند. پارکهای سافاری را هم با بودجه ملی شروع کردیم و در باراجین بیآب، دریاچه آبگیری شد که آن هم البته امسال خشکید. در باراجین قزوین، سافاری در پارک جنگلی احداث کردیم و حتی یک درخت هم قطع نشد. مردم هم به آن علاقه دارند و پروژه هم جهانی شد و در سال ۹۵ هم بهعنوان دهکده طبیعت ویژه کشور انتخاب شد. بنده به قزوین رفته بودم تا ادامه قطار سریعالسیر را تا قزوین ببرم. آنها خودشان درخواست احداث پارک باراجین را دادند و بنده هم از مجموعه خودم هم حدود ۶۰۰ حیوان به قزوین بردم. اما هنوز پیگیرم تا قطار سریع السیر را به قزوین ببرم تا مشکل ارتباطی کشور در ۱۲ استان از یک اتوبان خطرناک به پایتخت حل شود. قزوین آثار باستانی و مذهبی زیادی داشت که اکوپارک باراجین هم کنارش ایجاد شد. ولی یک آقایی از ادامه پروژه خوشش نیامد. تا جایی که سپاه و سردار فضلی هم برخورد جدی با آن شهردار کرد و مکتوب هم شد. ولی به هر حال تشخیص دادم که آنجا دیگر جای ماندن نیست و حیوانات هم صدمه میبینند. آسیب دیدن یکی از این حیوان می تواند آبروریزی برای کشور باشد. البته حیواناتی را که متعلق بهخودم هم هستند، آنجا گذاشتم که پارک از اهمیت نیفتد. ولی من دیگر هرکز برای اینکار به قزوین نخواهم رفت. برنامه ما آن بود که بیمارستان حیاتوحش و دانشکده حیاتوحش در دهکده باراجین قزوین ایجاد شود. حالا داریم اینکار را در قالب یک ان جی او بزرگ در کشور انجام میدهیم که بهزودی معرفی میشود.
شما تامینکننده حیوانات باغوحشها هم هستید؟ آیا اصلا این حیوانات را از راه قاچاق به ایران آوردهاید؟
من ۴۳ سال است در این کشور مدیر هستم. راه و تونل و پناهگاه ساختم. مترو تهران و کرج را به لطف خدا و یاری همکاران و مردم ساختم. یکسال هم مسئولیت جمعآوری ستاد معین در زلزله بم بودم. الان هم که دیدید، گلخانه خانه هفتاد ساله مادریام را تبدیل به خانه و طویله هایش را اتاق کردهام و شده منزل من. اینکه گفته شود من این حیوانات را قاچاق کردهام یا حیوان وارد کرده و تجارت حیوان و حیاتوحش دارم دروغ محض است. چون اصلا نیازی بهکار غیرقانونی ندارم. وقتی میتوانم قانونی ۲ شیر سفید از آفریقا بیاورم، وقتی میتوانم تمام حیوانات سایتیست را نگهداری کنم اصلا نیازی به قاچاق ندارم. من اگر قاچاقچی بودم که ۴۳ سال مدیر نبودم در این کشور!
چه تعداد حیوان دارید و چه تعداد از حیوانات شما در معرض انقراض هستند؟
ما حدود ۲ هزار حیوان داریم که حدود ۷۰۰ حیوان در همین خانه نگهداری می شوند. مابقی نیز در دهکده حیوانات باراجین قزوین، پارک پارک چمران کرج و پارک ۴۰۰ هکتاری گهر پارک سیرجان نگهداری می شوند که پسرم به تازگی مسئول راه اندازی آن شده است. با این حال پرندههای شکاری ما در معرض انقراض هستند. پلنگ در معرض انقراض است. ببر منقرض شده و اسبچههای ویژه خزر در حال انقراض هستند. یکسری حیوانات در جهان هستند که در حال انقراض هستند، ولی ایرانی نیستند و تحت حمایت اند. مثل شیرهای سفید یا تعدادی از پرندهها که حمایت جهانی دارند. انجمن جهانی سایتیس هم بر جابهجایی این حیوانات نظارت میکند. ما هم هر مجوزی را لازم است از سایتیس میگیریم. به این دلیل که هر حیوانی را از بهترین مرکزش در جهان میگیریم و قرنطینهاش را هم به درستی رعایت میکنیم. به همین خاطر هم بود که دهکده طبیعت قزوین و مرکز رسیدگی به حیات وحش مصدوم ما در دنیا شناخته شده است. بنابراین میدانند چه کار میکنیم و مجوز و کمک به ما میدهند. پس دلیلی ندارد که مثلا یک پلنگ را ترخیص کنم و بخواهم آن را در پستو نگهداری کنم یا بچهاش را قاچاق کنم. آن ها خودشان حیوانات را از قاچاقچی ها میگیرند و به ما می سپارند تا از آن ها مراقبت کنیم.
نظرات