جدیدترین سرنخهای محققان نشان داده، قاره گمشده «آتلانتیس» در نزدیکی استرالیا احتمالاً ۷۰ هزار سال پیش خانه نیم میلیون انسان بوده است. زمانی که آخرین عصر یخبندان در حدود ۱۸۰۰۰ سال قبل به پایان رسید، گرمایش جهانی باعث بالا آمدن سطح دریاها شد و بخشهایی از قارههای جهان را غرق کرد.
آتلانتیس به معنای «هاسون»، جزیرهای افسانهای است که در تمثیلی برای اشاره به وجود ملتها در دو اثر افلاطون، تیمائوس و کریتیاس به آن اشاره شدهاست. در این دو نوشته، نیروی دریایی آتلانتیس، آتن باستان را که افلاطون در رساله جمهوری آن را نمونهای از یک حکومت ایدئال معرفی میکند، به محاصره درمیآورد. در این داستان، آتن برخلاف سایر ملتهای شناختهشدهٔ دوران، حملات آتلانتیس را دفع میکند، که به نظر نمایانگر برتری حکومت آتن افلاطون بر سایر انواع حکومتها در زمان خودش است. در پایان داستان، آتلانتیس از خدایان رویگردان شده و در اقیانوس اطلس غرق می شود. به دلیل وجود این گفتهها در آثار افلاطون، داستان آتلانتیس تأثیر زیادی در ادبیات و نوشتههای بعدی داشته است. جنبهٔ واقعی آتلانتیس در آثار آرمانشهری برخی نویسندگان رنسانس نظیر آتلانتیس جدید از فرانسیس بیکن و اتوپیا اثر توماس مور استفاده شده است. از سوی دیگر، برخی محققان حرفه ای قرن نوزدهمی نوشتههای افلاطون دربارهٔ آتلانتیس را به عنوان واقعیت تاریخی تفسیر کردند. اشارهٔ دقیق افلاطون به زمان وقایع – بیش از نه هزار سال قبل از او – و موقعیت ادعایی آن – آن سوی ستونهای هرکول – (احتمالاً چشم آفریقا در مراکش) منشأ گمانهزنیهای علمی فراوان بودهاست.
حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد ‘ افلاطون در رسالهای به نام تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت: «۱۲ هزار سال پیش از این جزیرهای بودهاست بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که…» به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد. وی در رساله دیگری به نام کریتیاس به انگلیسی (Critias) شرح بیشتری از قاره آتلانتیس و تمدن آن نوشت «آتلانتها افزون بر ۲۰ میلیون نفر بودند، که در جزیرهای خوش آب و هوا به وسعت ۱۵۴ هزار مایل مربع زندگی میکردند. در جنگلهای انبوه آتلانتیس انواع جانوران بزرگ و کوچک میزیستند و شهرهای آباد آن با ساختمانهای عظیم به شکل هرم، درخشش نور بود و مرمر…»
مطابق گزارش افلاطون «… بر این سرزمین اطلس حکومت میراند، که مردم او را ستون آسمان میدانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس، معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای آن تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی و در زیر تابش نور خورشید همچون الماس میدرخشید.»
افلاطون ادامه میدهد: «مقدسترین حیوان در نزد مردمان آتلانتیس، گاو نر بود که مظهر قدرت بشمار میرفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی میشد، تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگآمیزی کند … در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانالهای آب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند، مزرعهها و باغها را سیراب میکردند. اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند، همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روزافزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند. افلاطون میگوید: روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود، آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند؛ آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمینهای شرق را داشتند.»
اما زئوس طوفانی بر آنها نازل کرد. مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود. افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیلهای بزرگی شد، که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت؛ وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلاطون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست آید. او نوشت «اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیرقابل عبور و جستجو تبدیل شدهاست».
نظرات