جاماسب یکی از دامادهای زرتشت پیامبر ایرانیان باستان میباشد. از آن جمله میگویند که خداوند به جاماسب گفت: که در روزی معین عمرت بهپایان میرسد و جاماسب در روز موعود به این منطقه وارد شده و در همانجا جان به جان آفرین تسلیم کرد و اهالی روستای باستانی کراده برایش مقبرهای ساختند.
به گزارش اول فارس، بنا بر نوشتههای منابع جاماسب از پیشگویان بود و مرگ خویش را پیشبینی کرده بود که در تاریخی معین بر اثر نیش عقرب وفات خواهد یافت؛ بنابراین در آن ساعت موعود برهنه سوار بر اسبی عریان گردید و به میان رودخانه قره قاج رفت. اما بر اثر نیش عقرب جان به جان آفرین تسلیم کرد. ظاهراً عقرب به خاربنی چسبیده و برآب سوار بود که به دم اسب رسید و مأموریت خویش را انجام داد.
البته جدا از افسانههای قدیمی در مورد داستان جاماسب باید به این موضوع اشاره نمود که بر اساس نظریه مرتضی رضوی، جاماسب بنیانگذار دین ایرانی بوده و زردشت پیامبر اصلاح گر همان دین است و زرتشت آمده بود دین جاماسب را از تحریفات میترائیزم اصلاح کند. آیا استاد پس از شاگرد آمده؟
در مواردی میان جاماسب حکیم که شاگرد و داماد زردشت است با جاماسب بنیانگذار دین ایران اشتباه نشود و جاماسب حدود ۱۰۰۰ سال پیش از زردشت آمدهاست. برخی از محققین که زردشت را شخصیت حدود ۳۷۰۰ سال میدانند، او را با جاماسب اشتباه میکنند. زیرا مشاهده میکنند که دین اهورائی با همهٔ نظام و سازمان فرشتگانش و با اصول اولیه اش، ریشه در حوالی ۳۷۰۰ سال پیش دارد. عدهای دیگر او را شخصیت ۲۶۰۰ سال پیش میدانند که البته واقعیت تاریخ و ادلّه تاریخی همین است.
نگارهٔ جاماسپ در شاهنامهٔ تهماسبی
اطلاعات کلی | |
---|---|
نام | جاماسپ |
معنی نام | اسب داغخورده |
منصب | وزیر گشتاسبشاه |
لقبها | فرزانه، حکیم، بیدخش |
آثار | جاماسپی |
سایر اطلاعات | |
شناخته شده | صدر اعظم، فیلسوف، اختربین و کیمیاگر ایرانی |
دوره | ایران باستان |
کارهای مهم | پیشگویی آینده، پایهگذاری آیینهای جشن بهمنگان |
خانواده | |
نام خانوادگی | هوگوه |
همسر | پوروچیستا دختر زرتشت |
فرزندان | گرامی، هنگاوروش |
برادران | فرشوشتر |
در شاهنامه فردوسی، بخش پادشاهی گشتاسپ بارها از جاماسپ یاد میشود، که جاماسپ با القابی مانند گرانمایه، رهنمون، سر موبدان، شاه رَدان، چراغِ بزرگان، پاکتن، تابندهجان، ستارهشناس، و کسی که در علم به پایه او نمیرسد، کسی که از نهان خبر داشت و… یاد شدهاست،از مهمترین نقشهایی که در شاهنامه فردوسی به جاماسپ نسبت داده میشود آزاد کردن اسفندیار از بند پدر و راضی کردن او برای مبارزه با ارجاسپ است.
نمونه ای از یادکرد جاماسپ در شاهنامه
از تواناییهای جاماسپ در شاهنامه فردوسی پیشگویی است، پس از نامهنگاریهای بین ارجاسپ و گشتاسپ و تهدید ارجاسب به نابودی ایران که جنگ ناگزیر شده بود، پیش از آغاز جنگ گشتاسپ آینده جنگ را از جاماسپ میپرسد که در این ابیات ویژگیهای جاماسپ آمده شدهاست، که جاماسپ در ابتدا ناشاد میشود. و سپس جاماسپ وضعیت آینده جنگ را پیشبینی میکند. که از کشته شدن گرامی و زریر و شیدسپ و … اطلاع میدهد:
چُن از بلخ بامی به جیحون رسید | سپهدار لشکر فرود آورید | |
بشد شهریار از میان سپاه | فرود آمد از باره بر شد به گاه | |
بخواندش گرانمایه جاماسپ را | کجا رهنمون بود گشتاسپ را | |
سرِ موبدان بود و شاه ردان | چراغ بزرگان و اسپهبدان | |
چنان پاکتن بود و تابندهجان | که بودی بر او آشکارا نهان | |
ستارهشناس و گِرانمایه بود | ابا او به دانش کرا پایه بود؟! | |
بپرسید ازو شاه و گفتا خدای | ترا دینِ به داد و پاکیزه رای | |
چو تو نیست اندر جهان هیچکس | جهاندار دانش ترا داد و بس | |
ببایدت کردن از اختر شمار | بگویی همی مرمرا روی کار | |
که چون باشد آغاز و فرجام جنگ | که را بیش خواهد بُد آنجا درنگ | |
نیامد خوش این پیر جاماسپ را | به روی دُژم گفت گشتاسپ را | |
که من خواستی کایزدِ دادگر | ندادی مرا این خرد، وین هنر | |
نگویم من این، ور بگویم به شاه | کند مرمرا شاه شاهان تباه |
موقعیت جغرافیایی آرامگاه
این اثر باستانی با ارزش در شهرستان خفر و در مسیر جاده شیراز به جهرم در سمت راست جاده و نرسیده به شهر بابانار قرار گرفتهاست که پس از ورود به جاده فرعی به روستای کراده منتهی میشود و پس از آن در شرق کراده روستای گاره واقع شده که آرامگاه جاماسب حکیم در بیرون این روستا قرار دارد.
فاصله روستای کراده تا روستای گاره دو کیلومتر است که از میان کوچه باغهای سرسبز راهی باریک و خاکی ناهموار را بهطرف آرامگاه طی میکند. نام اصلی این روستا گاره یا کاره میباشد که اهالی منطقه بهآن جومه بزرگی میگویند که مخفف جاماسب بزرگ است. اهالی منطقه جاماسب را به کسر «س» تلفظ میکنند. پیرمردان و پیرزنان این منطقه جاماسب را خانباز هم میخوانند و دربارهٔ جاماسب یا خانبازخان داستانها و اشعار بسیاری در منطقه استان فارس گفته شدهاست.
حال باید تحقیق شود که آیا این آرامگاه جاماسب همان داماد زرتشت است؟ یا اینکه جاماسب دیگری است؟ این بنای باستانی در بیرون و در جنوب شرقی روستای گاره بر فراز تپهای قرار گرفتهاست که مشرف بر شهر خفر و باغها و روستاهای اطراف است.
بَهمَنگان (بهمنجه-بهمنجنه-بهمنجان) یکی از جشنهای ایرانی در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن است. بهمن از واژه اوستایی وهومن Vohumana گرفته شده که با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» (: «خرد مقدس») برابر نهاده شدهاست. ایرانیان، یازدهمین ماه سال و دومین روز از هر ماه را به نام وهومن نامگذاری کردهاند و آن را جشن میگیرند.
وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا میباشد. زرتشت برای دریافت پیامهای اهورایی از وهومن یاری میگیرد. در گاتها آمدهاست که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. وهومن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا است؛ و با خواست او، به اشوزرتشت روی میآورد و او را با گفتار و خواست اهورایی پیوند میدهد. در اوستا، بهشت خانه وهومن خوانده شدهاست و نیکوکاران در سرای وهومن (بهشت) به پاداش ایزدی میرسند. در نوشتههای پهلوی چون دینکرد و بندهش، وهومن نخستین آفریدهاست. رستم شهزادی در کتاب «جهانبینی زرتشتی» مینویسد: «بنا به فرهنگ ایران باستان و آموزشهای زرتشتی، منظور از یگانگی هستی، این است که در جهان هستی، حقیقت یکی است و سرچشمهٔ وجود همان حقیقت یکتاست که اهورا یا «بود» نامیده شدهاست و همهٔ موجودات نمودهایی از آن «بود» اصلی هستند و بازگشت همهٔ نمودها به «بود» اصلی است.»
بهمنگان در نوشتههای کهن
اسدی طوسی در سدهٔ پنجم، در کتاب «لغت فرس» در بارهٔ جشن بهمنگان، که آن را «بَهمَنجَنه» نامیده، مینویسد:
«جشنی است که دوم روز از بهمن ماه کنند و طعامها سازند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسهها نهند و ماهی و تره و ماست آرند.»
ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» در مورد جشن بهمنجه چنین مینویسد:
«روز دوم آن روز بهمن عید است که برای توافق دو نام آن را بهمنجه نامیدهاند؛ بهمن نام فرشتهٔ موکل بر بهایم است که بشر به آنها برای عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگهایی از جمیع دانههای مأکول با گوشت غذایی میپزند و آن را با شیر خالص میخورند و میگویند که حافظه را این غذا زیاد میکند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانهها و جویها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنیها خاصیتی مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام میداد و سود این اشیاء در این روز بیشتر از دیگر روزها است.»
نام این
نام این جشن را در سرودههای کهن زبان فارسی نیز میتوان یافت.
فرخی سیستانی:
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد | عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه |
منوچهری دامغانی:
اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود | فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه |
و نیز:
رسم بهمن گیر و از سر تازه کن بهمنجنه | ای درخت ملک بارت عز و بیداری تنه |
عمعق بخاری:
رسومِ بهمن و بهمنجنه است و روزِ سده | الا، به بهمن پیش آر قبلهٔ بهمن |
پرنده و گل ویژه بهمنگان
خروس پرندهٔ ویژهٔ بهمن؛ رنگ سپید، رنگ ویژه و گل یاسمن سپید هم گل ویژهٔ امشاسپند بهمن است.
ساختمان آرامگاه
ساختمان آرامگاه بهصورت مکعب شکل است که بر روی تپهای کوتاه احداث گردیده و از سنگهای تراش خورده بدون ملات ساخته شدهاست. آرامگاه تشابه فراوانی با کعبه زرتشت در نقش رستم دارد. بهعلت تراش خوردن سنگهای آرامگاه میتوان آن را به دوران هخامنشی و دورانی که شهر خفر دارای اهمیت بوده نسبت داد.
- ضلع شمالی: خوشبختانه سالمترین بخش این ساختمان میباشد کوتاهتر از دیگر دیوارههای آرامگاه است و بر روی یک صخره بناشدهاست و علت سالم ماندنش نیز دسترسی نداشتن بهاین دیوارهاست. در ارتفاع ۴ متری این دیواره یک ردیف سنگکاری برجسته نمایان است.
- ضلع جنوبی: در دوران گذشته بلندترین دیواره آن بوده و بر اثر هجوم سودجویان آثار عتیقه قسمت اعظم دیوار ویران شدهاست.
- ضلع شرقی: این دیواره هم بر اثر غارتگری سودجویان از دو موضع حفاری غیرمجاز شده و آسیب جبرانناپذیری را بر پیکره این اثر وارد کردهاند.
- ضلع غربی: بلندترین دیواره این بنا را تشکیل میدهد، نسبتاً سالم مانده و تنها ردیف سنگکاری بالای آن خراب شده. گویا در دوران گذشته سازمان میراث فرهنگی داربست فلزی را در کنار این دیوار برپا کرده که بدون تعمیر و مرمت آن، سالهاست که رها شدهاست. در میانه و گرداگرد آرامگاه در هر یک متر یک سوراخ مربع شکل تعبیه شده که احتمالاً برای این ساخته شدهاست که اگر باران وارد بنا شد بتواند بهراحتی از این سوراهها خارج شود. در محفظه داخلی آرامگاه از کف تا سقف از سنگ و ساروج فشرده پرشده که بسیار سخت و محکم میباشد.
روی سقف آن یک سنگ ۸ ضلعی موجود بوده که بهوسیله سنگهای تراش خورده بهصورت یک مقبره درآمده بودهاست که متأسفانه بر اثر چپاول سودجویان تنها ۳ الی ۴ ضلع آن باقی ماندهاست. چپاولگران در زیر همین سنگ مقبره از ۲ طرف بالا و پایین بهصورت تونلی حفر کردهاند و از ظواهر امر پیدا است که سودجویان چیزی پیدا نکردهاند. زیرا درون چهاردیواری آرامگاه تماماً از سنگ و ساروج پرشدهاست. طول و عرض هر دیوار از هر طرف ۵ متر و ۸۰ سانتیمتر است که بهصورت مربع و بسیار استادانه و با اصول معماری ساخته شدهاست. ارتفاع این آرامگاه مربع شکل در هر طرف ضلع متفاوت است.
بهدلیل اینکه بر روی تپه که دارای شیب و سنگهای صخرهای است ایجاد شدهاست ارتفاع تغییر میکند. اما در ضلع غربی ارتفاع آن نزدیک به ۷ متر میرسد که احتمالاً ارتفاع این آرامگاه بیشتر از این بودهاست که بهتدریج ویران شدهاست.
ابعاد سنگهای تراش خورده آرامگاه با یکدیگر تفاوت دارند. احتمالاً بر بالای مقبره ۸ ضلعی اتاقی بودهاست که بهصورت ۴ اتاقی بازساخته شده بود که شاید بر روی همین مقبره آتشدانی برپا بودهاست و از فواصل دور دیده میشده. برخی میگویند که این ساختمان آتشکدهای بوده که در جشنها و مراسم ویژه از آن استفاده میشدهاست.
بیتوجهی به آرامگاه
در حقیقت این آرامگاه در بین دیگر آثار باستانی ایران مظلوم واقع شدهاست و حتی نامی از آن برده نمیشود و تنها در کتاب اقلیم پارس نوشته آقای مصطفوی چند سطر جزئی دربارهاش نوشته شده و دیگر کتابها تنها بهنام قبر جاماسب اکتفا کردهاند. در پایین و گرداگرد تپه قبرهای دوران پس از اسلام به چشم میخورد. سنگ قبرهایی که تاریخ هجری قمری آن در حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ پیش میباشد و بر روی اکثر سنگ قبرها درخت سرو حک شدهاست و میتوان حدس زد که پس از ورود اسلام اهالی روستای گاره مردههای خودرا در پایین آرامگاه جاماسب حکیم دفن میکردهاند اما پس از سالهای ۱۱۵۰ هجری قمری قبرستان این روستا بهجای دیگری انتقال داده شدهاست.
برای مثال بر روی سنگ قبری تاریخ ۱۱۱۶ حک شدهاست. روی برخی سنگ قبرها اشکال و خطوط عربی و کوفی و اشعار فارسی از شاعران نامی و گمنام بهچشم میخورد که متأسفانه این قبرها هم از دستبرد دزدان آثار باستانی در امان نبودهاند.
چندین سنگ نوشته بزرگ بهصورت کتیبه بهانواع خطوط کوفی، عربی در پایین آرامگاه بهصورت نامنظم بر روی هم انباشته شده. در پایین تپه جوی آب پاک و زلالی جاری است که باغها و روستای گاره را مشروب میسازد. این آب از کاریز یا قنات گاره سرچشمه میگیرد.
لازم به ذکر است در تاریخ پارس همچنین پادشاهی بنام زاماسپ یا جاماسپ نیز وجود داشته که بیست و یکمین شاهنشاه ساسانی و برادر قباد یکم بود. وی از ۴۹۶ تا سال ۴۹۹ میلادی به جای برادر بر تخت پادشاهی نشست. که صرفا تشابه اسمی با
نظرات