حدود ۱۱۰ نفر از اصلاحطلبان وارد مجلس شدند و انها نتوانستند از مواضع اصلاحطلبی حمایت کنند.
اول فارس| سیاسی : «اصلاحات از آرمانهای اولیه خود فاصله گرفته است»، «دیگر دغدغه اصلاحطلبی ندارند» و … اینها تنها نمونهای از انتقاداتی است که حداقل در سالهای اخیر متوجه طیف چپ شده است انتقاداتی که زمان پوستاندازی اصلاحات را یادآوری میکند همان موضوعی که محمدرضا تاجیک از آن به عنوان «نواصلاحطلبی» نام میبرد و کرباسچی آن را بازسازی جبهه اصلاحات میداند. اینکه چقدر امروز وقت حرکت به سمت جریان نواصلاحطلبی است همان سوالی بود که آن را با احمد خرم وزیر دولت اصلاحات در میان گذاشتیم و او نیز مهر تائید بر این ضرورت زد.
وزیر راه دولت اصلاحات میگوید: اگر صداقت با مردم در جریان نو اصلاحطلبی هم وجود نداشته باشد این مسئله نمیتواند با استقبال بدنه اجتماعی روبه رو شود.
مشروح گپ و گفت با احمد خرم را در ادامه بخوانید؛
آقای خرم! اخیرا بحثی تحت عنوان «نواصلاحطلبی» در جریان چپ مطرح شده است، به نظر شما زمان پوستاندازی اصلاحات فرارسیده است؟ اعتقادی به این امر دارید؟
اصلاحات و هر جریان و جبهه دیگری نیازمند بازیابی و بازبینی حرکت خود است؛ یعنی اصل انتقاد از خود را نباید فراموش کنیم البته این انتقاد از خود باید درون تشکیلاتی باشد و اگر به بیرون درز پیدا کند منشا تخطئه آن جریان میشود. اینکه لیدرهای جریان اصلاحات و صاحبنظران و نظریه پردازان بنشینند و طرحی نو دراندازند حرکت خوبی است، اما این هم باید در نظر بگیرند که چقدر بدنه اجتماعی اصلاحات پذیرای آن است یعنی فقط نظریه پردازی کردن کفایت نمیکند ما باید در کنار تولید کننده فکر به دو دسته دیگر هم نیاز داریم اول توزیع کننده فکر و دسته دیگر مصرف کننده فکر است که همان بدنه اجتماعی میشود. متاسفانه در این مورد کار نشده است.
عدم کادرسازی از نقصیههای جریان اصلاحات است
درواقع در جریان اصلاحات بر روی کادرسازی و اینکه مطالبات مردم از دهان و ذهن اصلاح طلبان بیرون بیاید و پیگیری شود، اینکه نقد شود و رویهها و سیاستهای گذشته اصلاح شود کار نشده و این نقیصه وجود دارد. البته این نقیصهها خاص اصلاحطلبان هم نیست اصولگرایان هم همین وضعیت را دارند و وضعیتشان بهتر از اصلاحطلبان نیست. به عبارت دیگر این نقیصه کل کشور است. از یک سو تشکلها تقویت و حمایت نمیشوند و از سوی دیگر گرایش مردم به تشکلها هم در سطح نازلی قرار دارد. ولی اصل این موضوع خوب است به هرحال بعد از چهل سال یک بازنگری و بازبینی و بازنگری شود و سیاستهایی که اصلاح طلبان، اهداف و روشهایی که داشتند اصلاح شود و با تغییرات و به قول معروف طرحی نو درانداختن باعث جذب بیشتر بدنه اجتماعی شود.
تشکلهای سیاسی باید صدای رسای مطالبات و توقعات مردم باشند
فکر میکنید بدنه اجتماعی چقدر پذیرای این نو اصلاحطلبی است؟
برای ایجاد این مقبولیت چند فاکتور اولیه وجود دارد که اولین مولفه «برخورد صادقانه» است. مردم باید این موضوع را حس کنند. یعنی مردم را باید در جریان اتفاقات کشور و در جریان واقعیات کشور قرار داد.
از سوی دیگر برای آنکه این نوسازی بتواند بدنه اجتماعی را با خود همراه کند باید تشکلها و جریانهای سیاسی صدای رسای توقعات و مطالبات مردم و اعتراضات مردم باشد. مسئله دیگر آن است که علاوه بر اینکه جریانهای سیاسی باید صدای مردم باشد باید مطالبات مردم را هم پیگیری کنند. باید چالشهای مردم را کنکاش کند و برای آنها راه حل ارائه کند. به عبارت دیگر چه باید کرد و از کجا باید اغاز کنیم را پیش پای مردم بگذارند. اینها موضوعاتی است که تحقق انها میتواند صداقت جبهه، حزب یا تشکل را اثبات کند.
چقدر اصلاحطلبان این مولفههایی را که نام بردید را در دستور کار داشتند و به آن عمل کردند؟
هیچکدام از تشکلها رسالتهای اصلی خود را که توزیع قدرت، کادرسازی، بیان مطالبات و دفاع از مردم را به درستی انجام نداند. دغدغههای مردم را آسیبشناسی کردن و حرکت در مسیر حل مشکلات مردم، از رسالتهای اصلی حزب است که باید انجام شود، ولی متاسفانه هیچ کدام از احزاب و جریانها به این مسائل توجه ندارند و توجه اصلی متوجه قدرت است؛ لذا همه امورشان از منظر توزیع قدرت عبور میکند. درحالی که باید همه جانبه فکر کرد اینکه به یک شاخه توجه کنیم و دیگر مسائل را رها کنیم راه به جایی نمیبرد.
البته ما ابتدای شکلگیری حزب و تشکل سیاسی هستیم؛ اروپا که امروز توانسته نهادهای دموکراسی را بنا کنند به این دلیل است که ۲۰۰ سال است تحزب دارند این درحالی است که ما در حال تمرین هستیم.
یک عده فرصت طلب به جریان اصلاحات ضربه زدند
آقای خرم! نقدی که گاها به اصلاح طلبان وارد میشود این است که بعد از سال ۸۸ روایتی دیگر از اصلاح طلبی را پیش گرفتند و برخی اصول به خاطر شاید همان بحث قدرت و توزیع قدرت کنار گذاشته شد. برخی معتقدند این فاصله گرفتنها به دلیل حضور افرادی است که در قد و قواره این جریان نبودند و به قول آقای تاجیک کوتولهها باعث شدند جریان اصلاحات دچار افول شود. چقدر این نگاه را میپذیرید و قابل قبول میدانید؟
جریان اصلاحات از دو طرف ضربه شدیدی خورد. یکی حذف عناصر رده اول اصلاحات، به طوری که پروندهای زیر بغل اغلب آنها گذاشتند و با این روش یا بازداشت شدند یا ردصلاحیتشان کردند بر این اساس مجبور شدند نیروهای دست دوم و سوم خود را وارد گود کنند. اما جریان اصلاحات یک ضربه هم از درون خورد به این معنا که یک عده فرصت طلب به جای اینکه برای مردم کار کنند فقط به فکر حفظ قدرت و تکیه زدن بر منصبها بودند برای همین به محض آنکه بر این کرسیها تکیه زدند یادشان رفت با حمایت جریان اصلاحات روی کار آمدهاند.
هرچند اصلاحات از داخل هم ضربه خورد، اما با این وجود ضربهای که حذف نیروهای اصیل به این جریان وارد کرد قدرت بیشتری داشت. در حقیقت ۹۰ درصد افت اصلاحات نتیجه حذف مهرههای اصلی در جریان اصلاحات بود و ۱۰ درصد باقی مانده مربوط به این است که به هر حال افراد وقتی به قدرت میرسند خود را گم میکنند و فراموش میکنند چطور به اینجا رسید و قرار بود چه اهدافی را دنبال کند.
شما میگویید اصلاحات از درون هم آسیب خورد، چقدر در این موضوع تقصیر را باید برگردن رهبران و لیدرهای اصلاحات گذاشت؟
برخی افراد وقتی در موضع قدرت قرار گرفتند خوب از این جریان حمایت نکردند و این نقیصه وجود داشت. افرادی که قدرت داشتند تا از اصلاحطلبان و اصلاحطلبی دفاع کنند، ولی دفاع شان ضعیف بود.
صحبت من بر سر سالهای اخیر است. اینکه در جریان انتقادهایی که به طیف اصلاحطلب مطرح میشود چقدر لیدرهای این جریان یا کم کاری آنها نقش داشته اند؟
حدود ۱۱۰ نفر از اصلاحطلبان وارد مجلس شدند، ولی نتوانستند از مواضع اصلاحطلبی حمایت کنند. آنها وقتی به مجلس رسیدند دغدغهشان تغییر کرد بنابراین اگر انتقادی وجود دارد از این بابت است نه لیدری جریان اصلاحات.
نظرات