هنوز هم وقتی از نخستین روزهای حضورش در یکی از مهمترین نقشهای تلویزیون ایران حرف میزند که چطور از پسِ چهره یک دختر عرب، مقابل دوربین داوود میرباقری پا به دنیای بازیگری گذاشت، جالب و شنیدنی است. اما قطعا آنقدر به خودش اطمینان داشت که بعد از سریال «امام علی (ع)» و شهرت باورنکردنیاش از دنیای بازیگری چندسالی فاصله بگیرد و در گوشهای از دنیا مشغول درس و دانشگاه شود.
اما نخستین حضورش بهعنوان بازیگر، آنقدر چشمپرکن بود که پیشنهادات بازیگری برای ویشکا آسایش جوان یکی پس از دیگری از راه برسد و او را مجاب کند که دیگر میتوان این مسیر را با اعتمادبهنفس بیشتری طی کرد. ویشکا آسایش از تجربهکردن هراسی ندارد. اتفاقا همیشه خودش را دعوت به چالش جدیتری میکند و پذیرای اتفاقاتی است که میتواند او را با مسیرهای تازهای آشنا کند.
شاید به همین دلیل است که یکی از نقشهای کمدی جذاب سالهای اخیر باز به نام او گره خورد و بازیاش در فیلم «ورود آقایان ممنوع» از سوی اهالی سینما و منتقدان و مخاطبان تحسین شد و برایش سیمرغ بلورین به یادگار گذاشت.
احمد طالبینژاد، یکی از سینمایینویسان باسابقه معتقد است: زمان پخش سریال «امام علی (ع) که اثر بسیار هنرمندانه، خلاقانه و جذابی بود، دختر جوانی در نقش «قطام» ایفای نقش میکرد که برای مخاطبان آن سریال چهره شناختهشدهای نبود.
این بازیگر به دلیل بازی خوب، تکنیکی و چهره زیبایی که داشت بسیار زود جایش را میان مخاطبان باز کرد. هرچند که او به واسطه داییاش، مازیار پرتو که یکی از درخشانترین فیلمبرداران سینما بود، در این سریال ایفای نقش کرد. حتی اگر به واسطه ارتباط فامیلی به این سریال معرفی شده بود، اما آنقدر بازی خوبی داشت که از آن بهبعد بسیاری به دنبال کارکردن با او بودند.
از جایی بهبعد کمکار شد و روال کارش مثل همیشه نبود تا اینکه در فیلم «ورود آقایان ممنوع» درخشید و نقش طنزی را ایفا کرد که انصافا عالی بود. تا پیش از این نقش طنزی از او ندیده بودم و تصور نمیکردم از عهده چنین نقشی برآید، چراکه اصولا بازی در یک نقش طنز انعطافپذیری زیادی میخواهد.
اتفاقا من چنین تصوری را درباره امین تارخ و جمشید هاشمپور هم داشتم که بعد از دیدن فیلم «مجسمه» و نقشی که امین تارخ بازی کرد، نظرم درباره او تغییر کرد و متوجه شدم که توانایی ایفای نقش در هر دو حوزه کمدی و جدی را دارد. ویشکا آسایش بازیگر پرتوانی است.
با وجود استعداد و تجربهای که در زمینه کارهای هنری در خارج و ایران داشته، سینمای ایران هنوز نتوانسته به صورت جامع از توانایی او استفاده کند و بازیگر باتکنیک و ارزشمندی است که امیدوارم آثار درخشانی از او در آینده ببینیم».
حضور آسایش در دو قالب کمدی و جدی در سینمای ایران از نظر کیوان کثیریان، منقد مطرح سینما نیز جالبتوجه است. به زعم او نیز «ورود آقایان ممنوع» به دلیل پرداخت درست لحظات و یکدستی شخصیت و درآوردن درست تغییر شخصیت، روانبودن بازی و تسلط بر فرازوفرودهای نقش ماندنی شده است».
بعد از حضور موفق در «ورود آقایان ممنوع»، آسایش با انبوهی از نقشهای کمدی مواجه شد که سعی کرد در عین فرار از کلیشههای رایج، باز هم به سراغ نقشهایی از این طیف پیشنهادات برود که حرفی برای گفتن داشته باشد. در نهایت او موفق شد جایی بایستد تا در تمام نقشآفرینیهایش اثرانگشتی از خود بهجا بگذارد و نقش را از صافی ذهن خودش عبور دهد تا به ورطه کلیشههای رایج نیفتد.
اما فصل دیگری از حضور او در مقام بازیگر به صحنه تئاتر برمیگردد. «ملکه زیبای لینین» و «میسیسیپی نشسته میمیرد»؛ از جمله تجربههای موفق آسایش در صحنه تئاتر، مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرد.
مازیار معاونی، از دیگر سینمایینویسان، نیز نگاه دیگری به کارنامه آسایش دارد و معتقد است، کارنامه کاری ویشکا آسایش را به سه دوره میتوان تقسیم کرد؛ دوره اول دوره متکی بر تیپسازی و ارائه تیپ زن اغواگر (با خصوصیاتی نزدیک به زن فمفتال در ژانر نوآر) که از نقش «قطام» در امام علی شروع و با بازیهایش در فیلم عشق +۲ و ساحره ادامه پیدا کرد؛ نقشهایی که در ادامه همان نقش زن باهوش، توانمند و وسوسهگر طراحی شده بودند که با دردستگرفتن افسار مردان قصه آنها را به اجرای نیات خود وادار میکرد.
حتی نقش روشنک در فیلم/ سریال مسافر ری هم با اینکه یک فمفتال تام محسوب نمیشود، اما همچنان جلوههایی از یک زن مقتدر و سازشناپذیر را به نمایش میگذارد.
نکته جالب اینکه در سالهای نیمه دوم دهه ۷۰ که آسایش با چنین نقشهایی شناخته میشد، سینمای ایران یک بازیگر نقش زن مقتدر دیگر به نام هدیه تهرانی را هم در اختیار داشت که مهارتش در اجرای این قبیل نقشها غیرقابلانکار بود، اما تفاوتهای فیزیکی و تفاوت در جنس بازی این دو باعث شد هیچگاه برای هم رقیب در گرفتن نقشها محسوب نشده و هر یک راه خود را بروند.
اشاره به این نکته هم خالی از لطف نیست که آسایش بهترین فمفتال کارنامه هنری خود؛ یعنی نقش قطام را علاوهبر فیزیک، تواناییهای غریزی و مهارتهای خود در بازیگری تا حدی مدیون تواناییهای گوینده نقش (مینو غزنوی) در این سریال بود که در آثار صدابرداری سر صحنه چنین امکان قدرتمندی را در اختیار نداشت.
او در بخش دیگری از یادداشت خود آورده: «با انتخاب خوب رامبد جوان برای سپردن نقش خانم مدیر دبیرستان در کمدی دیدنی ورود آقایان ممنوع، نقشآفرینیاش از سوی مخاطبین عام و خاص سینما تحسین شد.
همین موفقیت دوره دوم حضور پررنگ او در سینمای ایران را با ایفای نقشهای کمدی رقم زد و این بازیگر در دوگانه نهنگ عنبر؛ ساخته سامان مقدم، خوب، بد، جلف؛ کار پیمان قاسمخانی و مجموعه دوفصلی دیواربهدیوار، باز هم ساخته سامان مقدم و تعدادی اثر دیگر موقعیت خود را بهعنوان بازیگر نقشهای آثار سینمایی کمیک تکرار کرد».
آسایش علاوه بر حضور در سینما و تلویزیون برای نخستینبار حضور در شبکه نمایش خانگی را تجربه کرد. مروارید پارسا سریال «نهنگ آبی» وجه دیگری از بازیگری او را به نمایش گذاشت و توجه بسیاری را به خود جلب کرد. به زعم بسیاری از منتقدان، بازی برونگرا و چندوجهی آسایش در این سریال توانست آن را به یکی از موفقترین نقشآفرینیهای سالهای اخیر او بدل کند.
شاهرخ دولکو، منتقد باسابقه سینما، درباره نقشآفرینی آسایش در سریال «نهنگ آبی» نوشت: «بازی دوگانه و ترسناک ویشکا آسایش تا بازی برونگرا و ارائهگرِ حمیدرضا آذرنگ هر کدام متناسب با شخصیتهایشان در سریال، نوع بازی متناسب با آن شخصیت را ارائه میدهند. در این میان، همچنان که اشاره کردم، بازی ویشکا آسایش به دلیلِ دوگانگی و پیچیدگی بیشتری که در شخصیت مروارید نهفته است، از قابلیت بیشتری برای دیدهشدن بهرهمند است.
شخصیتی که درست مشابه آنچه که در تیتراژ سریال میبینیم دارای دو وجه یا شخصیت کاملا متفاوت است که بسته به نوع صحنه و انتظارِ موجود در آن، یکی از این دو شخصیت سر برمیآورد و تماشاگر را با خود همراه میکند.
گاه هیولایی که سرد و خشن و بیتفاوت هر آنچه را که سرِ راهش قرار دارد بیهیچ ملاحظهای از سرِ راه برمیدارد و با اقتدار و سردی رعبآوری بازی میکند و گاه فرشتهای که در آرزوی دیده و درکشدن لهله میزند و به هر دستاویزی چنگ میزند و نقش موجودی سرشار از ترس و تنهایی را رقم میزند».
«نهنگ آبی» نمونه کاملی از احساس مسئولیت در قبال مخاطب بود
ویشکا آسایش که بهتازگی بازی در سریال «نهنگ آبی» را به پایان رسانده است، درباره انتخابهایش در سالهای فعالیت حرفهای گفت: «یکی از جذابیتهای بازیگری برای من تجربهکردن است. اصولا همیشه از کارهای سخت استقبال میکنم و با خودم میگویم اینبار چالش جذابتری را پشت سر میگذارم.
ویشکا آسایش که بهتازگی بازی در سریال «نهنگ آبی» را به پایان رسانده است، درباره انتخابهایش در سالهای فعالیت حرفهای گفت: «یکی از جذابیتهای بازیگری برای من تجربهکردن است. اصولا همیشه از کارهای سخت استقبال میکنم و با خودم میگویم اینبار چالش جذابتری را پشت سر میگذارم.
از انجامدادن کارهای تکراری و نقشهایی که در وهله اول برای خودم جذابیت نداشته باشد اجتناب میکنم و اساسا همیشه دوست دارم خودم را در مسیرهای جدید امتحان کنم. از زمینخوردن نمیترسم و اعتقاد دارم تا وقتی زمین نخوری یاد نمیگیری.
همه ما در زندگی محدوده مشخصی برای کار، زندگی مشخص میکنیم و برخی در همین محدوده میمانند و برخی این دایره را بزرگتر میکنند. معتقدم تا این دایره بزرگتر نشود نمیتوان تجربههای بیشتری کسب کرد».
آسایش در بخش دیگری از صحبتهایش در پاسخ به این پرسش که با توجه به موفقیتش در ایفای نقشهای کمدی، تا چه اندازه از حضور در این نقشها لذت میبرد؟ گفت: «نقش کمدی را دوست دارم و معتقدم همانقدر که ایفای نقشهای جدی سختیهای خاص خودش را دارد، بازی در نقش کمدی هم کار آسانی نیست.
شاید حتی سختتر. اتفاقا معتقدم در نقش کمدی مرز باریکی وجود دارد که اگر مواظب نباشی نقش بهراحتی لوس و بیمزه و سطحی میشود. اما نکتهای که باعث میشود تا در انتخاب نقشهای کمدی وسواس بیشتری به خرج بدهم این است که متأسفانه نقش کمدی خوب برای خانمها نوشته نمیشود و فیلمهای کمدی عموما مردمحور هستند و نقش زنها در روند کمدی قصه مهم نیست.
به همین دلیل بعد از بازی در «ورود آقایان ممنوع» یا «نهنگ عنبر» یا حتی «خوب، بد، جلف» ترجیح میدهم صبر کنم و اگر نقش جذاب و قابل اعتنایی پیشنهاد شد، بازی کنم. الان در این دوره از کارم ترجیح میدهم بیشتر فیلم درام بازی کنم».
اما حضور ویشکا آسایش در سریال «نهنگ آبی» که نخستین حضور او در شبکه نمایش خانگی است، واکنشهای بسیاری به همراه داشت و او یکی از متفاوتترین نقشهای دوران کاریاش را ایفا کرد. شخصیت مروارید پارسا با نقشآفرینی او در روند این سریال معمایی نقشتعیینکنندهای داشت و آسایش با ظرافت آن را ایفا کرد.
او درباره تحلیلش از این نقش گفت: «مروارید زنی است که در زندگیاش انضباط دارد و به دنبال هدفش میرود و در نهایت به نتیجه هم میرسد. اساسا نمیشود و نمیتوانم در دایره واژگان او و طرز فکرش جایی ندارد. لجباز و یکدنده است و معتقد است که خودش بهتر از هر کسی از پس هر کاری برمیآید و اتفاقا به هر کسی هم اعتماد نمیکند. عاشق قدرت است و برای رسیدن به قدرت هر کاری انجام میدهد.
مروارید پارسا خیلی وقت است که قلبش را در جعبهای گذاشته و درش را بسته است. اما به هر حال جایی آن حس لطیف و زنانه که سعی در پنهانکردنش دارد، خودش را نشان میدهد و باعث میشود شخصیت یکبعدی نشود.
همه این ویژگیها برای یک شخصیت دست بازیگر را در ایفای بهتر نقش باز میگذارد و اختیار عمل خوبی به او میدهد. وقتی با چنین پیشنهادی روبهرو شدم، مروارید پارسا برایم جذابتر شد و حس کردم همان نقشی است که میتوانم دنیای جدیدی را با آن تجربه کنم و خدا را شکر که بازخوردهای خوبی میان مخاطبانش داشت».
آسایش در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «در سالهای اخیر، پیشنهاد بازی در شبکه نمایش خانگی داشتم، اما هیچکدام برای من جذاب نبود و مهمتر از همه اینکه هیچکدام از پیشنهادها متن آماده نداشت. اما «نهنگ آبی» از ابتدا یک طراحی دقیق داشت و پیش از تولید ۱۸ قسمت نوشته شده بود که در این قسمتها مسیر قصه مشخص و تمامی شخصیتها بهدرستی پرداخت شده بود.
حضور در سریالی که به معنی واقعی کیفیت اولویت سازندگانش باشد برایم مهم بود و در تمامی مراحل از نگارش تا ساخت «نهنگ آبی» این موضوع در نظر گرفته شد. ما در زمانهای زندگی میکنیم که مردم همگی به فیلمها و سریالهای روز دنیا دسترسی دارند و طبعا این حق انتخاب باعث میشود تا بهشخصه به عنوان بازیگر در انتخابهایم دقت بیشتری به خرج بدهم.
سریال «نهنگ آبی» برای من نمونه کاملی از احساس مسئولیت در قبال مخاطب و درنظرگرفتن کیفیت بود، علاوه بر اینکه این قصه و نقش برایم جذاب بود. پیش از این تجربه همکاری با بهرام توکلی در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» را داشتم که بسیار تجربه خاص و خوبی بود و خوشحالم که دوباره با متن جذابی از او مقابل دوربین رفتم.
سعید ملکان حرفهای و مسلط که تجربههای خوبی پیش از این داشتیم و حضورش در یک پروژه اطمینانبخش است و فریدون جیرانی که مدتها بود دوست داشتم با او کار کنم. قطعا تمامی این موارد بازیگری مثل من را برای حضور در یک پروژه مصممتر میکند».
او در پایان در پاسخ به این پرسش که آیا حضورش در صحنه تئاتر ادامهدار خواهد شد یا خیر؟ گفت: «من دو تجربه خوب در تئاتر داشتم «ملکه زیبای لینین» و «میسیسیپی نشسته میمیرد» دو نمایش خیلی سخت به کارگردانی همایون غنیزاده که تجربههای بسیار خوبی بودند و لذت بردم و تازه متوجه شدم که چقدر به تئاتر علاقهمندم.
وقتی روی صحنه تئاتر هستم تا مدتها بعد انگیره برای بازی در مدیوم تلویزیون یا سینما از بین میرود؛ چراکه آن هیجان و انرژی که روی صحنه خالی میشود غیرقابل توصیف است. بعد از این دو تجربه پیشنهادهایی که در حوزه تئاتر داشتم من را به وجود نیاوردند و از آنجایی که طرافدار کارهای سخت هستم و تمرینهای طولانیمدت من را راضیتر میکند و دوست دارم خودم را محک بزنم که چه کارهایی میتوانم انجام بدهم، ترجیحم برای بازی در تئاتر کارهای سخت و چالشبرانگیز است؛ چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ اجرا. دوست دارم باز هم در حوزه تئاتر در نمایشی پرمحتوا وجذاب حضور داشته باشم».
نظرات