به گزارش اول فارس ، «آخرین فرصت»، متنی زندگینامهای است که قالب آن رمان است. این متن بر اساس زندگی «شهید علی کسایی» به روایت همسرش «رفعت قافلانکوهی» در ۴۴ فصل روایت شده است. آخرین فرصت شامل رویدادهای پیش از خواستگاری تا ماههای اولیه بعد از شهادت شهید کسایی را در بر گرفته است. این زندگینامه از منظر اول شخص و به شیوۀ مرور خاطرات روایت شده است و با تمرکز بر هفت سال زندگی مشترک شهید و همسرش روایت شده است.
روایت آخرین فرصت کاملاً محصورشده در خانه است
سندی مومنی به عنوان منتقد برای برای ارزیابی و تحلیل این رمان زندگینامهای، به سه موضوع مهم اشاره کرد:
نخست: چرا نوشتن این نوع زندگینامهها ضرورت دارد؟
دوم: آیا متن کتاب، نوعی بازآفرینی مصاحبههاست یا خلاقیت ادبی نیز در آن سهیم بوده است.
سوم: نقطۀ کور آخرین فرصت کجاست؟منتقد عنوان کرد آخرین فرصت و اساساً زندگینامۀ شهدا نوشته میشود تا مخاطب به سطح بالاتری از زندگی برسد.
او ادامه داد: اگر این گزاره را بپذیرید که آخرین فرصت قرار است سطح زندگی مخاطب را از نظر معنوی بالاتر ببرد و او را با مسیری منتهی به شهادت که امری متعالی است آشنا کند، آن وقت این پرسش مطرح میشود که آیا آخرین فرصت توانسته است به این مهم دست پیدا کند؟
پاسخ این پرسش به دو دلیل مشخص در هالهای از ابهام است؛ چراکه اطلاعات آخرین فرصت برای رسیدن به این نقطه لازم و کافی نیست.
دلیل اول در مکان روایت است. روایت آخرین فرصت کاملاً محصورشده در خانه است.
نبود اطلاعات کافی برای شناخت شهید
در تمام ۴۴ فصل کتاب، شما همسرشهید، شهید و چهار فرزندش را در حصار خانه میبینید. شاید تنها فصلی که از خانه کنده میشوید فصل ۳۸ باشد که همسرشهید همراه با برادرش رسول به معراج شهدا میرود. حتی مراسم عقد هم در خانۀ امام است و رفعت قافلانکوهی در حیاط خانه نظارهگر است.
در ادامه موضوع مکان روایت از سه جهت مورد بررسی قرار گرفت.
دلیل دوم عدم وجود اطلاعات کافی برای شناخت شهید در محل کار، مأموریتها و جبهه است.
در بخش دوم نقد میزان خلاقیت ادبی اثر بررسی شد. پیرنگ بسته و عدم کشمکش و تعلیق در یک سو و تنش و توصیفهای زنده و شفاف شخصیت شهید از سوی دیگر محل بحث قرار گرفت.
منتقد در ادامه عنوان کرد رکن اساسی استناد در این نوع روایتها چندین مانع دارد. و به شرح این موانع از دید راوی و مصاحبهگر و نویسنده پرداخت.
در پایان نقطۀ کور آخرین فرصت زبان اثر معرفی شد.
این منتقد ادبی گفت: زبان در اثر در بحث ویرایش و ساختار جملات دستاندازهایی ایجاد کرده است.
آخرین فرصت اولین کار من بود
خانم سمیرا اکبری نویسنده نیز در جریان برنامه یاد شده، اعلام داشت:
آخرین فرصت اولین کار من بوده. او افزود در بحث شناخت شهید در خارج از خانه با مشکل روبهرو بودیم. همکاران شهید توصیفهای کلی از ایشان ارائه میکردند و وارد جزییات کاربردی برای نوشتن نمیشدند.
اکبری افزود: محصور بودن در خانه، موضوعی است که دربارۀ خود من هم صدق میکند و چون این موضوع را به خوبی میشناختم تمایل داشتم در اثر منعکس کنم تا مخاطب حس دلزدگیِ در خانه بودن را درک کند.
همسر شهید کسایی خانم رفعت قافلانکوهی نیز عدم اطلاعات ناکافی را به کمبودهای جدی در بحث رسانه در زمان شهادت شهید، نسبت دادند و عنوان کردند در زمان تشییع شهید، فرزندم عبدالله نوزاد پنج ماههای بود که برایش روضه علیاکبر خواندند و بسیار تأثیرگذار بود. ایشان ابراز تأسف کردند که فیلم این موضوع در اختیار ایشان نیست و از سخنرانیها و کلاس درس شهید نیز چیزی باقی نمانده است.
در پایان این نوید را به دوستداران شناخت بیشتر شهید دادند که قرار است کتابی منتشر شود که حاوی گفتوگو با همکاران شهید است.
در پایان نویسندۀ کتاب لوح تقدیر خود را از دستان همسرشهید علی کسایی دریافت کرد.منبع:فرهنگ فارس
پی نوشت اول فارس به نقل از سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران: شهید علی کسایی جوانمرد انقلابی و مربی آموزشهای سیاسی و مذهبی است که در ۱۴آذر۱۳۳۴مصادف با عید غدیر در شیراز به دنیا آمد، در سن ۲۵ سالگی ازدواج کرد که خطبه عقدشان توسط امام خمینی(ره) جاری و مراسم ساده عروسیشان نیز در روز عید غدیر برگزار شد.
علی کسایی که زندگیاش را وقف آموزش، تفسیر قرآن و نهج البلاغه و آرمانهای انقلاب اسلامی کرده بود، در روز عروسیاش دعا کرد تا خداوند شهادتش را هم روز عید غدیر قرار دهد.
شهید علی کسایی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۰ به دانشگاه فردوسی مشهد راه یافت و در رشتۀ زبان و ادبیات عرب و در جوار حضرت ثامنالحجج علیهالسلام مشغول تحصیل شد.
خرداد ۱۳۵۶ از دانشگاه مشهد فارغالتحصیل شد و در آذرماه همین سال به خدمت سربازی رفت و دورۀ مقدماتی نظام وظیفۀ خود را در پادگان عباسآباد تهران آغاز کرد. پس از طی دورۀ آموزشی سربازی به مرکز پیادۀ شیراز منتقل شد. او افسر وظیفه بود ولی در بسیاری از مواقع با همان لباس سربازی اعلامیه و نوارهای امام خمینی «ره» را با زیرکی به پادگان میبرد و سربازان را با نهضت امام آشنا میکرد. اکثر اوقات، در تظاهرات خیابانی دوران انقلاب بههمراه برادر و چندتن از دوستانش شرکت میکرد. در یکی از تظاهرات خیابانی و زمان حکومت نظامی در شیراز، درحالیکه با لباس نظامی بوده و علیه رژیم شاه شعار میداده دستگیر میشود، ولی با وساطت یکی از علمای شیراز به نام ذوالانوار آزاد میشود.
متولد عید غدیر، در روز عید غدیر و در محضر مبارک حضرت امام خمینی «ره» پیمان زناشویی را با شریک زندگیاش سرکار خانم رفعت قافلانکوهی بست. همسرش معلم آموزش و پرورش بود که در همۀ زمینهها با علی همراه بود. ثمرۀ ازدواج آنها چهار فرزند بود، دو پسر به نامهای روحالله و عبدالله و دو دختر به نامهای مریم و مرضیه.
حضور حاجعلی کسایی بهعنوان یک ارتشیِ مکتبی، خاری در چشم منافقین بود و آنها کینۀ خود را در شهریور ۱۳۶۰ در فلکۀ هنگ شیراز (چهارراه هوابرد) با گلولههایی سرخ و آتشین بر پیکرش نشاندند. علی در این سوء قصد، از ناحیۀ طحال، روده و شکم بهسختی آسیب دید، ولی به لطف خداوند، ترور کور و شوم منافقین کارگر نیفتاد و معلم و مفسر نهجالبلاغه پس از مدتی دوباره سلامتی خود را بازیافت و به محل کارش در عقیدتی سیاسی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بازگشت.
با شروع دفاع مقدس، عزم دیار مجاهدان و میدان نبرد کرد تا در عمل نیز مروج فضائل امام علی علیهالسلام باشد. وعده داده بود که عید غدیر نیز لباس فاخر شهادت بر تن بپوشد. سال ۱۳۶۴ بود که گلولههای بعثی سینۀ استاد را از هم شکافت و پس از بهبودی، دوباره راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
پس از چندین نوبت حضور در جبههها و شرکت در عملیاتهای عمده، جهاد فیسبیلالله را به انجام رسانید و سرانجام پس از سالها مشتاقی و مهجوری، شب نظر به وجهالله فرا رسید و او با بالی زخمی و خسته از تمنایی دائم، طبق وعدهای که کرده بود، در روز عید غدیر به هفتآسمان عروج کرد. ۲۱/۵/۱۳۶۶ یادآور روز عروج و پرواز او از منطقۀ عملیاتی سومار و ارتفاعات ۴۰۲، در بیکران آسمان است و پیکر پاکش در دارالرحمۀ شیراز آرام گرفته است. علی را چون شهید در معرکه بود، برادرش محمود با همان لباس جبهه و بدون غسل و کفن به دل خاک سپرد. کتاب قرآن و نهجالبلاغهای که همواره با علی بود نیز به خون آن شهید آغشته شده بود.
نظرات