مهرداد خدیردر روزنامه هم میهن نوشت:
صدا و سیما رسما و علنا به این کارزار پیوسته و روزی نیست که از زبان کارشناس یا مجریای در تقبیح «تلۀ جنگ» نشنویم و در ضرورت پاسخ نظامی که در بطن آن طعنه به رئیسجمهور هم نهفته است.
عملیات تروریستی اسرائیل در بیروت که به شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان انجامیده، بهانهای به دست اصولگرایان رادیکال ایرانی داده تا بر رئیسجمهور پزشکیان بشورند و او را به باد انتقاد بگیرند.
ربط قضیه چیست؟ به واقع ربطی ندارد ولی آنان میگویند اگر رئیسجمهوری جدید بعد از ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران از صلح نگفته و بر این گزاره تأکید نورزیده بود که «دعوا نداریم» اسرائیل هم گستاخ نمیشد و دست به ترور نصرالله نمیزد. به عبارت دیگر چون گفتیم «اهل جنگ و دعوا نیستیم و به دنبال صلح و مصالحهایم» جسور شدند.
به طریق اولی معتقد نیستند این ترورها برای آن است که در «تلۀ جنگ» گرفتار شویم و همان فردای ترور هنیه باید با اسرائیل وارد جنگ میشدیم! برخی هم جدای سخنان رسمی و تأییدشده جملات نامستندی را هم به رئیسجمهور پزشکیان منتسب میکنند تا بر غلظت ادعای خود بیفزایند. قصه البته محدود به فعالان سیاسی اصولگرایی رادیکال و نورسیدگانی چون امیرحسین ثابتی هم نیست.
چون صداوسیما علناً و رسماً به این کارزار پیوسته و روزی نیست که از زبان کارشناس یا مجریای در تقبیح «تلۀ جنگ» نشنویم و در ضرورت پاسخ نظامی که در بطن آن طعنه به رئیسجمهور هم نهفته است. همین دیروز و قبل از خبر ساعت ۱۴ در شبکۀ اول سیما به بهانۀ انعکاس صفحات اول و جلد روزنامهها و به تعبیر برساختۀ مجری جوان – شمارۀ یک روزنامهها- برخی را برگزیدند و برجسته کردند که از تعبیر «تلۀ جنگ» انتقاد کرده بودند ولو چندان هم شناختهشده نبودند تا در واقع حرف خود را از زبان آنان مطرح کنند و طبعاً روی تیتر کیهان بیشتر درنگ کردند که اشاره مستقیم داشت و صراحتاً خواستار حملۀ نظامی بود.
این رفتارها در حالی است که به موجب اصل ۱۷۶ قانون اساسی ریاست شورای عالی امنیت ملی با رئیسجمهوری است که با وظایفی چون تعیین «سیاستهای دفاعی – امنیتی کشور در محدودۀ سیاستهای کلی تعیینشده از طرف مقام رهبری» تشکیل میشود و اعضای آن عبارتند از: ۱و۲و ۳: رئیسان سه قوه.۴و ۵: دو نمایندۀ رهبری. ۶. رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح. ۷و ۸و ۹: وزیران خارجه و اطلاعات و کشور و ۱۰. رئیس برنامهوبودجه.
حسب مورد عالیترین مقام ارتش و سپاه یا وزیر مربوطه هم دعوت میشود و اگر خبری از رئیس سازمان صداوسیما نیست به خاطر آن است که قرار نیست این رسانه موضع خود را بازتابانَد بلکه باید برآیند و خروجی این شورا را به عنوان سیاست نظام تبیین و منعکس کند.
ترکیب شورا خود به وضوح نشان میدهد که انتقاد تندروها و تریبون آنها – صداوسیما – از دولت تا چه حد وارد است. این قصه با تمام تلخی البته یک وجه بامزه و طعنهآمیز هم دارد. اینکه اگر واقعاً مسعود پزشکیان باید در همان اولین روز استقرار فقط و فقط به انتقام از ترور هنیه میاندیشید خود منتقدان چرا از آن غافل بودند و تمام توجه و تمرکز خود را به جای آن بر رأی نیاوردن وزیران شاخص پیشنهادی پزشکیان گذاشتند؟
به بیان دیگر در هیچیک از تیترهای فاصلۀ ترور اسماعیل هنیه و استقرار دولت جدید نمیبینیم هشدار داده باشند اگر حمله نظامی انجام نشود اسرائیل گستاخ خواهد شد بلکه به عکس تمام توجه معطوف به آن است که «زاویهدارها» معرفی نشوند و اگر شدند رأی نیاورند. به بیان دیگر اولویت آنان نه انتقام از شهید هنیه براساس آنچه در این چند روز ادعا میکنند بلکه رأی ندادن به وزیران شاخص پیشنهادی محمدرضا ظفرقندی (بهداشت و درمان)، احمد میدری (رفاه و کار) و خانم فرزانۀ صادق (راه و شهرسازی) و در مرتبۀ بعد سیماییصراف (وزیر علوم) بود که البته با نطق رئیسجمهوری در روز رأی اعتماد فضا کاملاً تغییر کرد چراکه با اشارات دکتر پزشکیان به رهبری کل کابینه از سد مجلس گذشت.
غرض اینکه چنین مطالبهای اساساً مطرح نبوده جز اینکه بارها گفته میشد «در وقت مناسب انتقام گرفته خواهد شد» و کسی خواستار تعجیل نبود. ناگهان اما از روزی که رئیسجمهوری به نیویورک رفت و به خاطر تأکید بر متعارف بر صلح، بر پزشکیان تاختند. انگار که او باید در سازمان ملل بر طبل جنگ میکوفت! شگفتا که لحظهای به این امر نیندیشیدند که حتی برای جنگ هشتساله هم از لفظ «دفاع مقدس» استفاده میکنیم و اگر هم میگوییم جنگ، در ادامه «تحمیلی» را هم میآوریم. آن وقت انتظار داشتیم رئیسجمهوری به جای صلح از جنگ بگوید؟
آن هم از تریبون سازمانی که برای صلح و جلوگیری از جنگ برپا شده است؟ جز این است که مهمترین انتقاد از نتانیاهوی جنایتکار همین است که فرمان جنگ را از سخنگاهِ سازمان ملل صادر کرده که برای صلح برپا شده و آن وقت انتظار داریم پزشکیان از صلح نمیگفت و بر طبل جنگ میکوفت و بهانه میداد؟ داستان ادعای ارسال موشک به روسیه برای استفاده در تهاجم به اوکراین کم بود و این فقره را هم میافزود؟ عقدهگشایی کنونی علیه مسعود پزشکیان به بهانۀ ترور سیدحسن نصرالله یادآور حمله به حسن روحانی به خاطر خروج آمریکا از برجام به فرمان دونالد ترامپ است با این تفاوت که در قضیۀ خروج آمریکا از برجام دستکم این توجیه را داشتند که هشدار داده بودند آمریکا نقض خواهد کرد و این اتفاق خواهد افتاد.
هرچند اگر واقعاً برجام به سود آمریکا بود دلیلی برای خروج نداشتند و اتفاقاً اقدام ترامپ نشاندهندۀ درستی برجام بود. با این حال باز انکار نمیتوان کرد که صادقها و نه هوچیهای دروغبافشان بیم نقض داشتند اما در این فقره چه؟! پزشکیان چه باید میکرده که نکرده؟ در نظر داشته باشیم که هر چند هنیه و نصرالله هر دو برجستهترین چهرههای مقابله با اسرائیل بودند و اگرچه ترور رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران انجام شد اما دو ترور به لحاظ حقوقی متفاوتاند.
زیرا اسرائیل رسماً زیر بار ترور هنیه نرفت چون در تهران این اتفاق افتاد و به عکس در جنایت ضاحیۀ بیروت به صراحت مسئولیت پذیرفتند و حتی به آن بالیدند. غرض اینکه واکنش به ترور هنیه مستلزم تصمیم در شورای عالی امنیت ملی بوده و اینگونه نیست که به نظر خاصی رسیده باشند و رئیسجمهوری مانع شده باشد. اینکه آقای پزشکیان گفته از ایران خواسته بودند خویشتنداری کند تا در عوض به آتشبس برسیم و به وعدۀ خود وفا نکردند، برای این نبود که همین حرف را چماقی کنند و بر سر خود او بکوبند بلکه برای آن بود که غربیها را به لحاظ اخلاقی سرزنش کند.
عین همین اتفاق در قضیۀ برجام رخ داده بود وقتی که رئیس کل وقت بانک مرکزی در انتقاد از تعلل اروپاییها تعبیر «تقریباً هیچ» را برای آنچه در آن مقطع به لحاظ مادی (و نه دور شدن سایه جنگ) به دست آورده بودیم به کار برد تا امتیازاتی به دست آورد ولی سالهاست همین را عَلَم کردهاند تا بگویند برجام دستاوردی نداشته در حالی که تنها یک قلم آن امکان فروش سلاح بوده است و این را دیگر نمیتوانند انکار کنند و اذعان هم کردهاند.
برای اینکه بدانیم بُغض و فاصلۀ صداوسیما با پزشکیان تا چه حد است خالی از لطف نیست اشاره کنیم که روز یکشنبه و باز در همان اخبار ساعت ۱۴ ابتدا پیام تسلیت محمدرضا مخبر معاون اول سابق را پخش کردند و بعد پیام محمدرضا عارف معاون اول کنونی را! درست است که آقای مخبر به عنوان دستیار رهبری منصوب شده اما ترجیح معاون اول سابق بر معاون اول فعلی در بخش خبری مثل این است که ابتدا اخبار سه رئیسجمهوری سابق – در قید حیات – را بخوانند و بعد به رئیسجمهوریِ کنونی برسند!
این اتفاق البته نمیافتد چون تلویزیون حالا با هیچیک از سه رئیسجمهوریِ سابقِ زنده بر سر مِهر نیست. این یادداشت میخواهد بگوید صداوسیما نباید ستاد ضددولت باشد. چراکه دنیا جمهوری اسلامی را با دولت جمهوری اسلامی میشناسد و صداوسیمای جمهوری اسلامی نمیتواند در مقابل دولت جمهوری اسلامی بایستد. بدیهی است که مقامات عالی نظام نمیتوانند هیجانزده تصمیم بگیرند چرا که همچنان این گزینه جدی است که دامی گسترانیده باشند ولو تعبیر «تلۀ جنگ» را نپسندند.
در تلویزیونی که نمایش ساز ممنوع است و ساز موسیقی را پشت گلدان پنهان میکنند یک ساز را نشان میدهند و با صدای گوشخراش آن کثیری از مردمان را میآزارند. ساز مخالفت با دولتی که باب میل مدیران سازمان نیست! قبح قضیه وقتی بیشتر احساس میشود که از نام سیدحسن نصرالله که در خود لبنان مایه وحدت بوده برای افتراق استفاده و به اسم رمز حمله به شخص رئیسجمهور تبدیل شود.
*بعدالتحریر: خوشبختانه سخنان سردار جوانی معاونت سیاسی سپاه که در پایان نگارش این یادداشت منتشر شده صریح و روشن است: طراحی هر اقدامی باید با در نظر گرفتن عقلانیت و تدبیر و سنجش همه جوانب باشد تا براساس آن بتوان اقدام به تحلیل صحنه و اجرای عملیات کرد.
نظر بدهید
نظرات